شناسه خبر : 19186 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

جایی همین نزدیکی

تاثیر فناوری

به عنوان اکسیر پیشرفت، فناوری همیشه برای مردم به بهای شغل آنها تمام شده است. در دوران انقلاب صنعتی، بافنده‌های کهنه‌کار با دستگاه‌های بافندگی جایگزین شدند.

ترجمه: جواد طهماسبی/اکونومیست

به عنوان اکسیر پیشرفت، فناوری همیشه برای مردم به بهای شغل آنها تمام شده است. در دوران انقلاب صنعتی، بافنده‌های کهنه‌کار با دستگاه‌های بافندگی جایگزین شدند. در طول 30 سال گذشته انقلاب دیجیتال باعث حذف بسیاری از مشاغل نیمه‌مهارتی شد که مبنای زندگی طبقه متوسط قرن بیستمی را تشکیل می‌دادند. تایپیست‌ها، بلیت‌فروش‌ها،‌ تحویلداران بانک‌ها و بسیاری از مشاغل در خط تولید کارخانه‌ها درست همانند بافندگان قدیم شغل خود را از دست دادند. برای کسانی که همانند نشریه اکونومیست اعتقاد دارند پیشرفت فناوری جهان را به مکانی بهتر تبدیل می‌کند این تحول بخشی طبیعی از پیشرفت و شکوفایی تلقی می‌شود. با وجود اینکه نوآوری برخی مشاغل را از بین می‌برد، شغل‌های تازه و بهتری پدیدار می‌شوند. جامعه دارای بهره‌وری بالاتر به ثروت بیشتری دست پیدا می‌کند و ساکنان ثروتمند آن نیز خواهان کالاها و خدمات بیشتری می‌شوند. صد سال پیش از هر سه کارگر آمریکایی یک نفر در مزارع کار می‌کرد. امروز فقط دو درصد از کارگران در مزرعه هستند و تولید بیشتری هم دارند. میلیون‌ها نفری که از طریق کار بر روی زمین امرار معاش می‌کردند اکنون بیکار نیستند بلکه با پیچیده‌تر شدن اقتصاد مشاغلی با درآمد بالاتر پیدا کردند. امروز تعداد منشی‌ها و کارکنان دفتری به شدت کاهش یافته است اما برنامه‌نویسان و طراحان وب زیادی شغل پیدا کرده‌اند.

یادآوری از پل آهنی
خوش‌بینی بهترین نقطه آغاز است اما برای کارگران اثرات مخرب فناوری بر مشاغل بسیار آشکارتر از منافع آن هستند. حتی اگر مشاغل جدید و محصولات فوق‌العاده پدیدار شوند در کوتاه‌مدت شکاف طبقاتی گسترده‌تر می‌شود که به نوبه خود جابه‌جایی بزرگی در طبقه اجتماعی و حتی شاید تغییر در سیاست را به همراه خواهد داشت. تاثیر فناوری همانند یک گردباد شدید است که ابتدا جهان ثروتمند را درمی‌نوردد و سپس به کشورهای فقیر می‌رسد. در حالی که هیچ دولتی برای آن آماده نیست. اما چرا باید نگران بود؟ این فقط تاریخ است که یک بار دیگر تکرار می‌شود. در اوایل دوران انقلاب صنعتی مزایای حاصل از افزایش بهره‌وری به طرز ناعادلانه‌ای به صاحبان سرمایه رسید، بعدها نیروی کار سود زیادی را نصیب خود ساخت. الگویی مشابه امروز به اجرا درمی‌آید. شکوفایی حاصل از انقلاب دیجیتال مزایای فوق‌العاده خود را به صاحبان سرمایه و کارگران دارای بالاترین مهارت‌ها می‌بخشد. در طول سه دهه گذشته سهم کارگران از تولید جهانی از 64 به 59 درصد کاهش یافته است. همزمان سهم درآمدی یک درصد بالای جامعه ایالات متحده از 9 درصد در دهه 1970 به 22 درصد در زمان حال رسیده است. بیکاری در جهان ثروتمند به مرز هشدار رسید. در سال 2000، 65 درصد از آمریکاییانی که در سن کار قرار داشتند شاغل بودند. از آن زمان این درصد مرتباً سقوط کرد و در طول سال‌ها به سطح کنونی 59 درصد رسید.
از آن بدتر، به نظر می‌رسد موج تحولات فناوری و تاثیر آن بر بازار کار به تازگی شروع شده است. از اتومبیل‌های بدون راننده گرفته تا تجهیزات هوشمند منزل، نوآوری‌های موجود می‌تواند هزاران شغلی را نابود کند که تاکنون در حاشیه امن قرار داشتند. بخش دولتی یکی از اهداف اصلی این موج است. این بخش مقاومت خاصی در برابر نوآوری‌های حاصل از فناوری نشان می‌دهد. اما تغییرات اصلی در قابلیت‌های کاربردی رایانه‌ها بر مشاغل طبقه متوسط در بخش خصوصی نیز تاثیرگذار بوده است.
تاکنون مشاغل آسیب‌پذیر در مقابل فناوری آنهایی بودند که تکراری و یکنواخت هستند. اما به خاطر افزایش چشمگیر قدرت پردازش و فراوانی اطلاعات دیجیتال (بزرگ‌داده‌ها) رایانه‌ها قادرند وظایف پیچیده را با کارایی بهتر و هزینه کمتر در مقایسه با انسان انجام دهند. روبات‌های صنعتی باهوش به آسانی می‌توانند اعمال انسانی را یاد بگیرند. بخش خدمات ممکن است آسیب‌پذیرتر باشد. رایانه‌ها بهتر از انسان می‌توانند متوجه ورود افراد مزاحم به محدوده دوربین‌های مداربسته شوند. آنها می‌توانند با مقایسه داده‌های مالی یا بیومتری، کلاهبرداری‌ها یا امراض را بهتر از حسابداران یا پزشکان تشخیص دهند. اخیراً تحقیقی توسط استادان دانشگاه‌ آکسفورد انجام شده که نشان می‌دهد در دو دهه آینده 47 درصد از مشاغل کنونی به صورت خودکار انجام خواهند شد. همزمان، انقلاب دیجیتال فرآیند نوآوری را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد. به خاطر دسترسی آسان به اینترنت و سکوهایی که خدمات میزبانی ارائه می‌دهند (مانند رایانش ابری آمازون)، خدمات توزیع فراهم می‌کنند (مانند فروشگاه کاربری اپل)، و بازاریابی می‌کنند (مانند فیس‌بوک)، تعداد شرکت‌های نوپای دیجیتال به حد انفجار رسیده است. درست همان‌طور که طراحان بازی‌های رایانه‌‌ای محصولی اختراع کردند که در آن زمان انسان به آن احتیاجی نداشت اما اکنون بدون آن نمی‌تواند زندگی کند، بدون تردید این بنگاه‌های نوپا در رویای تولید کالاها و خدمات جدیدی هستند که می‌تواند به اشتغال میلیون‌ها نفر منجر شود. اما در حال حاضر آنها فقط تعداد اندکی کارگر لازم دارند. هنگامی که سایت محبوب اشتراک عکس اینستاگرام در سال 2012 به فیس‌بوک فروخته شد 30 میلیون مشتری و فقط 13 نفر کارمند داشت. کداک که چند ماه قبل اعلام ورشکستگی کرد در اوج شکوفایی خود 145 هزار نفر را به کار گرفته بود. زمان مشکل اصلی است. گوگل هم‌اکنون 45 هزار کارمند دارد اما سال‌ها طول می‌کشد تا بنگاه‌های نوپا رشد کنند هر چند که تاثیر مخرب آنها بر مشاغل بلافاصله آشکار می‌شود. شرکت ایربی‌ان‌بی (Airbnb) ممکن است صاحبان منازل دارای اتاق اضافه را به کارآفرینان جدید تبدیل کند اما تهدید مستقیمی برای صنعت هتلداری (که افراد زیادی را در استخدام دارد) به شمار می‌رود.

نباید ترسو بود
حتی اگر این تحلیل 50 درصد صحیح باشد تاثیرات اجتماعی آن گسترده خواهد بود. بسیاری از مشاغل آسیب‌پذیر در طبقه پایین قرار دارند (مانند بخش تدارکات) در حالی که کم‌آسیب‌ترین مهارت‌ها (خلاقیت و مدیریت) در طبقات بالای جامعه متمرکز هستند، بنابراین شکاف درآمدی طبقات افزایش زیادی خواهد داشت. اعتراضات علیه نابرابری اجتماعی شدت می‌گیرد و سیاستمداران راهی برای مقابله با آن پیدا نمی‌کنند. نمی‌توان جلوی پیشرفت را گرفت درست همان‌طور که اعتراض بافندگان دهه 1810 علیه دستگاه‌های بافندگی به جایی نرسید. هر کشوری که تلاش کند مانع پیشرفت فناوری شود خود از دیگران عقب خواهد ماند و رقبای علاقه‌مند به فناوری‌های نوین از آن پیشی می‌گیرند. علاوه بر این اگر بخواهند مالیات طبقه ثروتمند را افزایش دهند سرمایه‌ها و نیروهای کار ماهر از کشور فراری می‌شوند. به این ترتیب، بهترین راهی که دولت‌ها می‌توانند از طریق آن به مردم کمک کنند نظام آموزشی است. یکی از دلایل بهبود درآمد کارگران در بخش دوم انقلاب صنعتی آن بود که مدارسی برای تربیت آنها تاسیس شدند. این تحول در آن زمان چشمگیر بود. امروزه آن مدارس خود باید متحول شوند تا بتوانند به فرآیند خلاقیتی سرعت بخشند که انسان‌ها به آن نیاز دارند تا آنها را از رایانه‌ها متمایز کند. باید یادگیری طوطی‌وار کنار گذاشته و به تفکر خلاق ارزش داده شود. فناوری می‌تواند در این زمینه مفید باشد. دوره‌های گسترده آنلاین یا حتی بازی‌های ویدئویی شبیه‌ساز مهارتی می‌توانند نقش مفیدی ایفا کنند. تعریف آموزش دولتی نیز ممکن است تغییر کند. پول بیشتری باید برای آموزش‌های پیش از مدرسه هزینه شود چرا که توانایی‌های شناختی و مهارت‌های اجتماعی اکتسابی در سال‌های اولیه زندگی کودکان می‌تواند تعیین‌کننده توانایی‌های بالقوه آینده آنها باشد. بزرگسالان نیز به آموزش مداوم نیازمندند. آموزش دولتی ممکن است شامل یک سال تحصیلی در مراحل بعدی زندگی باشد. اما هرچند به افراد خوب آموزش داده شود باز هم توانایی‌هایشان یکسان نخواهد بود و در جهانی که از نظر اقتصادی به شدت دوقطبی می‌شود چشم‌انداز اشتغال بسیاری از افراد تیره و دستمزدهایشان اندک است. آن‌طور که چپگرایان فکر می‌کنند افزایش سطح حداقل دستمزدها بهترین راه کمک به این افراد نیست. بالا بردن دستمزدها به روند جایگزینی انسان توسط رایانه سرعت می‌دهد. بهتر آن است که دستمزد‌های پایین از طریق پول دولتی جبران شود تا هر کسی که کار می‌کند بتواند به درآمدی منطقی دست یابد. این کار می‌تواند از طریق گسترش منطقی اعتبارات مالیاتی و به همان شکلی که بریتانیا و آمریکا اعمال می‌کنند انجام شود.
نوآوری منافع زیادی را به بشریت هدیه کرده است. هیچ عقل سلیمی بازگشت به دوران دستگاه‌های بافندگی دستی را نمی‌پذیرد. اما مزایای پیشرفت فناوری به ویژه در مراحل ابتدایی هر موج آن به طور نامساوی توزیع می‌شود و این وظیفه دولت‌هاست که آنها را پخش کنند. نیاز به اجرای اصلاحات پیشرو در قرن 19 نزدیک بود به یک انقلاب تمام‌عیار منجر شود. دولت‌های امروز باید قبل از عصبانی شدن ملت‌هایشان به تغییرات ضروری روی آورند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها