شناسه خبر : 1486 لینک کوتاه

آیا سهم زنان در فراگیری علم اقتصاد رو به افزایش است؟

پیش به سوی دنیای کم‌تر مردانه

یکی از نخستین مسائلی که هر دانشجوی تازه‌واردی به دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران، قدیمی‌ترین دانشکده در بین دانشکده‌های موجود اقتصاد کشور، با آن مواجه می‌شود، عدم تناسب بین درصد دانشجویان دختر و درصد استادان زن است.

یکی از نخستین مسائلی که هر دانشجوی تازه‌واردی به دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران، قدیمی‌ترین دانشکده در بین دانشکده‌های موجود اقتصاد کشور، با آن مواجه می‌شود، عدم تناسب بین درصد دانشجویان دختر و درصد استادان زن است. این دوگانگی برای دیگر دانشکده‌های اقتصاد نیز کمابیش صادق است. در فضای عمومی این دانشکده‌ها تعداد دانشجویان دختر به اندازه دانشجویان پسر و حتی بیش از آنهاست، اما این قضیه در مورد تابلوهای بالای اتاق استادان، به گونه‌ای دیگر است. در دانشکده اقتصاد دانشگاه‌های تهران و علامه که به نوعی بزرگ‌ترین دانشکده‌های اقتصاد کشور هستند، تعداد استادان زن تقریبا به اندازه انگشتان یک دست است. در دانشکده اقتصاد شریف تنها یک استاد زن وجود دارد و در خصوص دانشگاه شهید بهشتی نیز اوضاع به همین منوال است. به عبارت دیگر با وجود اینکه به نظر می‌رسد بیش از 50 درصد راه‌یافتگان کارشناسی دانشگاه‌ها در رشته اقتصاد را دختران تشکیل می‌دهند، درصد استادان زن از کل استادان اقتصاد کشور شاید به پنج درصد هم نرسد.
نگاهی به فهرست مسوولان اقتصادی، مشاوران اقتصادی نهادها و حتی افرادی که تحت عنوان کارشناس و صاحب‌نظر اقتصادی در رسانه‌ها مطرح هستند بیان‌کننده حضور حتی کمرنگ‌تر زنان در این حوزه‌هاست. به طوری که مشاهده نام یک زن برای هر یک از این عناوین و مصدرها را باید پدیده‌ای خاص و استثنایی تلقی کرد.
چه چیزی باعث این عدم توازن شده است؟ این پرسشی است که «تجارت فردا» در این پرونده قصد مطرح کردن آن را دارد. پرسشی که شاید لزوماً هم پاسخ مشخصی برای آن نتوان یافت. در این باره، برخی از شرایط متفاوت تحصیلات عالی برای دختران و پسران می‌گویند، گروهی شرایط بازار کار در کشور را در این زمینه دخیل می‌دانند و عده‌ای با اشاره به ویژگی‌های مختص رشته اقتصاد، که گاهی از آن به عنوان «علم پر‌ملال» یاد می‌شود، از تفاوت‌های دختران و پسران و نقش این تفاوت‌ها در انتخاب‌های تحصیلی آنها سخن می‌گویند. به اعتقاد این گروه، دلیل این هم که در ورودی‌های کارشناسی اقتصاد دانشگاه‌ها تعداد دختران بیش از پسران است، به ناکارآمدی نظام تحصیلات متوسطه در ایران و بی‌اطلاعی دانش‌آموزان از رشته‌های دانشگاهی و شرایط بازار کار مربوط می‌شود.
اصطلاح تحقیرآمیز دانش ملال‌آور نخستین بار از سوی مقاله‌نویس و مورخ اسکاتلندی عهد ویکتوریا، توماس کارلایل برای توصیف اقتصاد به کار رفت. علت این نامگذاری محل بحث بوده است. برخی معتقدند کارلایل این اصطلاح را برای توصیف کارهای اقتصاددان نامی آن زمان، «توماس رابرت مالتوس» به کار برد. مشهورترین نظریه مالتوس حاوی این پیش‌بینی نومیدانه بود که از آنجا که همیشه جمعیت سریع‌تر از غذا رشد می‌کند، نوع بشر محکوم به سختی بی‌پایان است. گروهی دیگر اما می‌گویند کارلایل این اصطلاح را برای توصیف کارهای مالتوس به کار نبرد، بلکه او در واکنش به اقتصاددانانی همچون جان استوارت میل این عنوان را برای اقتصاد وضع کرد.
کارلایل همچون خیلی‌های دیگر در عهد ویکتوریایی، بر این باور بود که سیاهان در مرتبه پایین‌تری از سفید‌پوست‌ها هستند. کارلایل آنها را «احشام دوپا» می‌خواند. اما میل معتقد بود سازمان‌بندی جامعه و نه نژاد آن است که تعیین می‌کند چه ملت‌هایی ثروتمند و چه ملت‌هایی فقیر می‌شوند. کارلایل میل را مورد انتقاد قرار داد، نه به خاطر پشتیبانی او از پیش‌بینی‌های مالتوس راجع به پیامدهای وحشتناک رشد جمعیت، بلکه به خاطر حمایت او از آزادسازی برده‌ها. به این ترتیب، این پیش‌فرض و مبنای اصلی که افراد اساساً یکسان و سزاوار آزادی هستند، منجر به این شد که کارلایل، مطالعه اقتصاد را «علمی ملال‌آور» بنامد. عبارتی که کارلایل برای توصیف اقتصاد به کار برد این بود: «علمی کاملاً فرومایه و پریشان‌کننده... تیره و ملال‌آور... تحت هدایت نهضت روحانی آزادسازی سیاهان.»
اما دیدگاهی دیگر نیز در ضمن این عنوان قرار داشت. در آن زمان یک اصطلاح رایج برای شاخه‌ای از نظریات رایج، چیزی بود که به «حکمت یا دانش شادان» معروف بود. این اصطلاح بعدتر عنوان یکی از کتاب‌های فردریش نیچه، فیلسوف آلمانی را به خود گرفت. اصطلاحی که البته پیش‌تر نیز به کار می‌رفت و به هنر شعر و سرود و تغزل بیشتر اطلاق می‌شد. بدین ترتیب صفت ملال‌آور توصیف‌شده، معنایی در مقابل «دانش شادان» به خود گرفت.
برخی معتقدند پاره‌ای از ویژگی‌های ماهیتی علم اقتصاد که آن را به عنوان یک علم خشک و چارچوب‌مند مطرح ساخته و از لحاظ قدرت کم انعطاف‌پذیری و وابستگی به منطق ریاضی، آن را در مقابل دیگر علوم انسانی و اجتماعی قرار داده، بر ترکیب جنسیتی دانش‌آموختگان آن در مقاطع بالا و نیز قدرت جذب آن در مقابل گروه‌های اجتماعی، بدون تاثیر نبوده است. یعنی شرایطی که اقتصاد را به عنوان علمی ملال‌آور، با منطق دقیق و بی‌روح ریاضی و پیش‌بینی‌های بعضاً نومیدکننده مطرح کرده، باعث چنین نتایجی در ترکیب جنسیتی آن می‌شود.
مدتی پیش روزنامه «یواس‌ای تودی»، با اشاره به پژوهشی در خصوص افزایش حضور زنان در جامعه دانشگاهی اقتصاد، عنوان کرده بود اقتصاد دارد به «دنیایی کمتر مردانه» تبدیل می‌شود. این تحقیق نشان می‌داد در مقیاس جهانی، زنان بیشتری در حال ورود به رشته اقتصاد هستند و پیش‌بینی کرده بود که با این روند تغییراتی در سیاستگذاری اقتصادی در آینده به وقوع خواهد پیوست. «آن ماری»، استاد اقتصاد دانشگاه نابرسکا لینکن و یکی از نویسندگان این مطالعه، بر اساس روندهای مشاهده‌شده گفته بود: «بدون هیچ شکی، این سیاستگذاری را تغییر خواهد داد.»
ماری و همکارانش صدها انجمن اقتصادی آمریکایی را برای تحقیق خود انتخاب کرده و مورد مطالعه قرار داده بودند. یافته‌های آنها از جهاتی کاملاً غیرمنتظره و حتی حیرت‌آور بود: به‌رغم تعلیمات آموزش و پرورش و تربیت خانوادگی و همچنین با وجود زمینه‌های اصول اقتصادی، مردان و زنان متمایل به این هستند که راجع به بزرگ‌ترین و مورد بحث قرار گرفته‌ترین موضوعات اقتصادی، دیدگاه‌های کاملاً متفاوتی از خود بروز دهند.
یکی از مثال‌ها و مواردی که در این تحقیق به آن اشاره شده بود این بود که اقتصاددانان زن مایل به این دیدگاه هستند که کارفرمایان، باید بیمه‌های درمانی بهتر و شرایط توزیع درآمدی برابرتری را برای کارگران فراهم کنند. همچنین اغلب این اقتصاددانان با هزینه‌های آموزشی بیشتر برای دانشجویان مخالف بودند. برآورد کلی این تحقیق این بود که زنان اقتصاددان، بیشتر از مردان همکار خود معتقد بودند فرصت‌های شغلی برای مردان و زنان در جامعه برابر نیست و خصوصاً در محافل تخصصی اقتصادی، مردان به زنان ترجیح داده می‌شوند.
یک نکته جالب در این نتایج این بود که نویسنده‌ها تمرکز خود را بر اقتصاددانان «جریان اصلی» قرار داده بودند که ظاهراً دیدگاه‌های یکسان‌تری را نسبت به مسائل مختلف از خود بروز می‌دهند و کمتر سراغ اقتصاددانان جریان‌های دیگر با عقاید متعارض‌تر رفته بودند.
این تحقیق نشان می‌داد نسبت زنانی که دکترای اقتصاد گرفته‌اند، از 27 درصد در سال 2000 به 5/34 درصد در سال 2010 رسیده است. نویسندگان از افزایش حضور زنان در اقتصاد، جمع‌بندی کرده بودند که زنان در حال ورود به «رشته‌های ملال‌آور» هستند و این تغییر، آینده سیاستگذاری را متغیر خواهد کرد.
بنابراین به نظر می‌رسد افق‌های تازه‌ای در اقتصاد در حال پیدا شدن است. از یک طرف، با تغییراتی که پس از بحران بزرگ اخیر به وقوع پیوست، اقتصاددانان زیادی در حال تجدید نظر در پیش‌فرض‌های کلاسیک اقتصاد هستند و از طرفی، با تغییر در ساختار اجتماعی اقتصاددانان و متخصصان رشته، انتظار می‌رود رویکردهای جدیدی در این علم نوپا به وجود بیاید.
دکتر مهنوش میلانی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه نیز می‌گوید در بین دانشجوهای تحصیلات تکمیلی در مقطع کارشناسی ارشد، در مقایسه با مثلاً یکی دو دهه پیش، تغییری قابل ملاحظه رخ داده است. به گفته وی، در حال حاضر بر خلاف قبل دانشجویان دختر به اندازه دانشجویان پسر و حتی گاهی بیشتر از آنها در کارشناسی ارشد حضور دارند. به نظر می‌رسد با روندهای صورت‌گرفته اخیر، در آینده در مقطع دکترا نیز چنین تغییراتی صورت بگیرد. بنابراین در آستانه این تغییرات، سوالات دیگری به جز دلایل حضور کمرنگ زنان در جامعه اقتصادی ایران قابل پرسیدن است. سوالاتی مانند اینکه آیا می‌توان انتظار تغییرات مشابهی را در ساختار جنسیتی اقتصاددانان ایرانی داشت؟ آیا بازار کار ایران خود را با این تغییرات تطبیق خواهد داد؟

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها