شناسه خبر : 7040 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

محمدعلی سپانلو، شاعر تهران درگذشت

دریغا قایق‌سوار تهران

اگرچه شعر رهایی است به قرائت شاملویی، آن فاصله‌گذاری نسل‌های بعدی در ثبت و ضبط احساس‌های درونی گاه سخن از اسارت گفته‌اند و عجیب اینکه این خود شعر شهروندان شهری است که تاریخش را تکه تکه بدرود می‌گوید.

اگرچه شعر رهایی است به قرائت شاملویی، آن فاصله‌گذاری نسل‌های بعدی در ثبت و ضبط احساس‌های درونی گاه سخن از اسارت گفته‌اند و عجیب اینکه این خود شعر شهروندان شهری است که تاریخش را تکه تکه بدرود می‌گوید. از شریف‌ترین شاعران چنین فعل و انفعالی که در ظاهر نقض غرض می‌کند و سراینده غم شهری است، برجسته‌تر از پایتخت زبان فارسی، عمیق‌تر از موطن کودکی شاعر و آلوده‌تر از بلادهای دیگر، محمدعلی سپانلو بود. «بود» از آنجا که در همین شهر قریب چند روز است که نه صدای شاعرش که صدای مرگ دهانی که او بود به گوش مردم رسیده و کم و بیش دارند عادت می‌کنند در این رفت و آمد مصیبت‌بار شاعران حال شعر را جویا شوند. و این وجه تمایز سپانلو با شاعران مو جو گندمی هم‌عصر خودش است که حضورش بی‌واسطه از شعر بود؛ چه معدود زمان‌هایی که شعر خودش را می‌خواند و چه فرا‌زمان‌هایی که از شاعران نیمایی سخن می‌گفت و قصد داشت نقد را به همان‌گونه که در گفت‌وگوی سال 42 ناصر حریری قول داده بود بدل به کشف تازه‌ها کند.
از همین روست که تهران هفته آخر اردیبهشت را نه‌تنها در سوگ شاعر خود گریست بلکه در بدرقه منتقد و پژوهنده‌ای اشک حسرت ریخت که نمونه‌اش را سال‌ها پیش، اصفهان، با مرگ محمد حقوقی تجربه کرد. سپانلو تاریخ شفاهی پایتخت بود؛ قایق‌سواری از جمالزاده تا میرداماد، بنابراین آن دهان مرحوم فقط حسرت دنیای شاعری را به دوش تهران هوار نکرده؛ اینجا ماتم تاریخ مطرح است که چون دردهای مزمن دیر اما زمینگیر می‌کند.
مرگ او را به واسطه شعر معروفی یادآور «یحیی» دانسته‌اند. او اما به واسطه سرایش شعر و تلاش برای تثبیت آوردگاه آن زنده است و یحیی. و تهران مگر چند دهان چون او دارد، که حیات ببخشند و با زنده نگه داشتن تاریخ زنده بودن زبان را یادآوری کنند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها