شناسه خبر : 30684 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

تقی آزاد ارمکی از تاب‌آوری روانی جامعه و خانواده ایرانی در بحران‌ها می‌گوید

ترمیم زخم‌های جامعه

جامعه ایران جامعه‌ای آشنا به بحران‌های مختلف است. از بحران‌های طبیعی تا کودتاهای سیاسی و تنش‌های اجتماعی. از بحران‌های اقتصادی تا تحرکات سیاسی و خواست‌های معیشتی.

ترمیم زخم‌های جامعه

جامعه ایران جامعه‌ای آشنا به بحران‌های مختلف است. از بحران‌های طبیعی تا کودتاهای سیاسی و تنش‌های اجتماعی. از بحران‌های اقتصادی تا تحرکات سیاسی و خواست‌های معیشتی. از سیل و زلزله تا بحران آب و خشکسالی و تخریب طبیعت و... ایران و جامعه ایرانی در سال‌های اخیر به فراوانی این بحران‌های طبیعی مثل سیل و زلزله و خشکسالی‌های پی‌درپی را در کنار تنش‌های اقتصادی و فشار تحریم و... تجربه کرده است. اینکه جامعه چگونه در برابر این آسیب‌ها روان خود را حفظ می‌کند و آیا به راستی جامعه ایران با این حجم از مخاطراتی که با آنها مواجه است، به سمت فرسایش اجتماعی می‌رود؟ اینها و مسائلی بیش از این مساله‌های مهم و حیاتی هستند که نیاز به کندوکاو جدی دارند. آیا جامعه ایرانی توان این همه فشار را دارد؟ تاب‌آوری مردم در مواجهه روانی با بحران‌ها چقدر است؟ میزان اعتماد در جامعه ایرانی در مواقع خطر چگونه است؟ اکنون که مناطق مختلف کشور درگیر و پذیرای بحران‌های مختلف ناشی از سیل است در حالی که سال قبل، از خشکسالی جان به لب شده بود، نشانه‌هایی از نگرانی در مردم مشاهده می‌شود. اگر هم تصویر و نمود عینی این نگرانی دیده نمی‌شود نمی‌توان از آن غافل شد که مردم ما به‌رغم صبوری و بردباری و پشت سر گذاشتن حوادث متعدد از جمله جنگ و زلزله و تحریم و... به سختی می‌توانند روح و روان خانواده خود را مدیریت کنند. در این پرونده به آسیب‌شناسی رفتار خانواده‌های ایرانی در بحران و راهکارهای بهبود آن می‌پردازیم. درباره این موضوع با تقی آزادارمکی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه تهران، به گفت‌وگو نشستیم. او نگاه کاملاً متفاوتی به پدیده سیل و اثرات روانی و اجتماعی آن دارد و معتقد است:  «نیروهای اجتماعی که بنا بر اقتضائات محله‌ای و موقعیتی شکل می‌گیرد. در همین بحران سیل نیز ما شاهد ظهور نهادهای محله‌ای و منطقه‌ای خواهیم بود. این ویرانی‌ها که تمام نمی‌شود. این نیروهای محلی تبدیل به حوزه مهمی برای نقل حوزه‌های سیاسی و مدیریتی کشور می‌شوند. در ماجرای زلزله کرمانشاه که هنوز هم جامعه ما از این بحران زخمی است نیز ما شاهد ظهور سرمایه‌ها و نیروهایی بودیم که برای ساختن آمدند.»

♦♦♦

مردم چگونه می‌توانند روح و روان خود را از گزند حوادث سخت برای مثال در همین حادثه سیل سالم نگه دارند؟ به نظر می‌رسد که مردم ایران به انتشار اخبار منفی و حتی در مواردی اغراق و بزرگ‌نمایی اخبار منفی خیلی علاقه‌مند هستند. آیا این موضوع سبب فرسایش روانی جامعه می‌شود؟

این موضوع هزار دلیل دارد. مهم‌ترین آن این است که رسانه‌های رسمی اطلاع‌رسانی دقیقی ندارند. فضای رسمی رسانه‌ای ما بازی با اخبار را هنوز یاد نگرفته است. از طرفی فضای مجازی فضای گسترده و مهمی است که هنوز در جامعه ما به رسمیت شناخته نشده است. هنوز ما درگیر فیلترینگ تلگرام هستیم. این دوگانگی فضای واقعی و فضای مجازی موجب تناقض در نحوه گردش اطلاعات در جامعه نیز شده است. در موضوع سیل اخیر، ما شاهد حضور کارشناسان و متخصصان قدری در رسانه ملی نبودیم. مردم نتوانستند اطلاعات کافی را از رسانه‌های اصلی یعنی از رسانه ملی دریافت کنند. مردم نمایندگانی در تلویزیون احساس نمی‌کنند. در سیل کسی مردم را هوشیار نکرده است.

در جریان فروریختن برج‌های دوقلو در نیویورک، متخصصانی در رسانه‌های آمریکا حضور پیدا کردند که نماینده اجتماع بودند. ما جسارت رسانه‌ای را در رسانه ملی شاهد نیستیم. افرادی که در این رسانه فعالیت می‌کنند، حاضر به انجام کار ملی نیستند. هیچ هیجان رسانه‌ای وجود ندارد. مردم با انتشار اخبار در فضای مجازی تخلیه روانی می‌شوند. من اعتقادی ندارم که به این صورت سرمایه‌های اجتماعی دچار فرسایش روانی می‌شوند. اگر آزادی بیان در رسانه‌های رسمی وجود نداشته باشد، مردم ناگزیر برای تخلیه روانی خود در فضاهای مجازی دست به تخریب چهره‌های سیاسی و اجتماعی و بیان اعتراضات خود می‌زنند.

ضعف دموکراسی اجتماعی در ایران باعث شده کمتر نقد و اعتراضی به مقام مسوولی در سطح رسانه‌های ملی شاهد باشیم. افشاگری، توهین، افترا و به استهزا گرفتن شخصیت‌های سیاسی و اجتماعی در فضای مجازی، محصول همین فقدان دموکراسی است.

 مردم از سیل و زلزله نیز در فضای مجازی جوک می‌سازند و حتی افراد مسوولی را که وارد صحنه عمل می‌شوند هم به سخره می‌گیرند.

با توجه به حجم مشکلاتی که جامعه امروز با آنها درگیر است، چگونه مردم می‌توانند در قالب توده‌های اجتماعی از گزند این شرایط سخت عبور کنند و از نظر روانی شرایط سخت‌تر از آنچه هست نشود؟

نظام حقوقی ایران به تغییرات اساسی نیاز دارد. نظام حقوقی باید دیدگاه ساختن جامعه را داشته باشد. تا زمانی که این نظام حقوقی نیازهای توده‌های اجتماعی را پاسخ ندهد، راه عبوری برای مردم از شرایط فعلی وجود ندارد.

نظام حقوقی می‌تواند در مواقع بحران، امنیت روانی اجتماعی را تامین کند. چراکه در شرایط بحران مردم درگیر مسائلی هستند که به بقای خود و دیگران فکر می‌کنند زمانی که یک نظام حقوقی همه‌جانبه وجود داشته باشد، ساحت اجتماعی با اعتماد بیشتری به آن نگاه می‌کند.

با وجود مشکلاتی که روزانه در ابعاد طبیعی، سیاسی و اقتصادی به جامعه وارد می‌شود، میزان تاب‌آوری جامعه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا جامعه وقتی حوادث زیادی را دارد از سر می‌گذراند توان تاب‌آوری بیش از این را دارد. ممکن است به لحاظ روانی مردم کشش و مقاومت خود را از دست دهند و ما با نوعی از گسست جامعه مواجه باشیم؟

جامعه ما تغییرات جنبشی فراگیر زیادی دارد و تغییرات مستمر در سطح جامعه به وفور رخ خواهد داد اما من به هیچ وجه به فروپاشی اجتماعی در ایران اعتقاد ندارم. من پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری و پیش از حوادث دی‌ماه سال 96، در گفت‌وگوهایی که با رسانه شما و دیگر رسانه‌ها داشتم هشدار داده بودم که شیوه مدیریت سیاسی و اجتماعی که در حال حاضر در کشور ما وجود دارد، درگیری خیابانی و آشوب به همراه خواهد داشت. آشوب‌های دی 96 یک بحران اجتماعی تلقی می‌شود که ریشه آن در بحران اداره سیستم اجتماعی و اقتصادی است و به فقر و نابرابری اجتماعی ربطی ندارد. اما برچسب‌هایی که بعد از آشوب‌های دی 96 به این جنبش‌ها زده شد، عنوان آشوب‌های اجتماعی و نابرابری به خود گرفتند. ما در حال حاضر جامعه‌ای ملتهب داریم که هر آن ممکن است به شکل انبوه و فراگیر آشوب‌هایی را در سطح جامعه شاهد باشیم.

من در کتابی که در دست انتشار دارم، با عنوان نقد دیدگاه فروپاشی اجتماعی در ایران توضیح داده‌ام که جامعه ایران فرو نمی‌ریزد اما مستمراً تغییرات اجتماعی در سطح جامعه اتفاق خواهد افتاد. جامعه ایران استعداد بسیار زیادی در تاب‌آوری و انطباق‌پذیری دارد.

به دلیل اینکه تجربه انقلاب و جنگ دو تجربه معاصر در ایران هستند و نظام سیاسی با رویکرد ایدئولوژیکی که دارد، این وقایع را به واسطه برگزاری سالگردهای مختلف رویدادها مثل سالگرد پانزده خرداد، سالگرد رحلت امام یا سالگرد پیروزی انقلاب، خیلی معاصرتر از آنچه هست به جامعه نشان می‌دهد. همچنان یادواره و تشییع شهدای جنگ در شهرهای مختلف برگزار می‌شود و بنابراین مردم هنوز انقلاب و جنگ را معاصرتر از آنچه هست، تصور می‌کنند. وقتی جنگ جهانی دوم صورت گرفت و اروپا -خصوصاً آلمان- فروریخت، تمام سرمایه فکری جامعه آلمان به کار گرفته شد که این تجربه فراموش شود. یعنی به مردم آلمان این‌گونه آموزش داده شد که تجربه جنگ تجربه‌ای دور بوده و باید از آن فاصله بگیرند. در جنگ ژاپن و هیروشیما هم همین‌طور است. بعد از واقعه هیروشیما نظام حاکم در ژاپن به مردم آموزش دادند که پدیده جنگ را از ذهن خودشان دور و به صلح فکر کنند.

برخلاف اینها ما پدیده جنگ و انقلاب را خیلی معاصرتر قلمداد می‌کنیم و این معاصر بودن موجب شده که مشکلات جامعه و مخالفان جامعه دیده شوند. به همین دلیل است که در میان آشوب‌هایی که در سطح خیابان در دی 96 شاهد بودیم، شعارها و نام‌هایی را می‌شنیدیم که اصلاً جالب نبودند.

قصد نظام جمهوری اسلامی این است که می‌خواهد ارزش‌های انقلاب و جنگ را حفظ کند اما این کار را به درستی و به نحو مطلوب انجام نداده‌ایم.

مشکلات روانی جامعه بیش از حد است. اما مردم منتظرند اتفاقی بیفتد که خودشان هزینه‌ای ندهند.

به همین دلیل است که اگر کسی در انتخابات سخن رادیکالی بگوید، به او رای می‌دهند. چنان‌که به احمدی‌نژاد رای دادند، به خاتمی رای دادند. شما در حال حاضر به دفتر وزرا یا مجلس مراجعه کنید، شاهد خواهید بود که بسیاری از آنها معترض‌اند.

نقش نهاد حاکمیت و دولت در فرهنگ‌سازی و مدیریت روان اجتماعی در شرایط بحران که در ایران کم هم نیستند، چیست؟ آیا همه وظایف بر عهده دولت است یا باید نهادهای مدنی و مردم هم مشارکت بیشتری داشته باشند؟

هزاران عرصه فرهنگی در ایران وجود دارد که می‌خواهند مردم را بااخلاق و بافرهنگ کنند. اما مدیریت فرهنگی و اجتماعی در ایران فشل است. اما به این معنا نیست که مردم احساس افسردگی و فشلی می‌کنند. هیچ‌کس در جامعه ما موضوع ازدواج و طلاق را جدی نگرفته است و نظام مدیریتی نمی‌تواند برای این معضلات کاری انجام دهد. بنابراین مردم به جایی رسیده‌اند که راه‌های متکثری در باب سامان خانواده پی گرفته‌اند. عده‌ای اصلاً وارد تشکیل نظام خانواده نمی‌شوند. یک عده هم کنش‌های جدیدی در ایجاد نظام خانواده در پی گرفته‌اند. در حوزه همیاری اجتماعی هم ما شاهد هستیم که جامعه صورت جدیدی از همیاری و مشارکت اجتماعی را طراحی می‌کند که هزینه آن به دوش خودش است.

آیا جامعه ما توانایی مقابله با آثار روانی این مسائل را دارد؟ آیا جامعه ما از نظر دانش و آموزش در سطحی است که بتواند به شکل بنیادین و درون‌ساز به مقابله با این مسائل برخیزد؟

جامعه ما میل به دموکرات شدن ندارد. ما جامعه قوام‌یافته‌ای به لحاظ اجتماعی نداریم. به همین دلیل است که رابطه حوزه اجتماعی و سیاسی رابطه‌ای پوپولیستی است و هر دو به آن تن می‌دهند. جامعه ما بر روی ضرورت‌ها و نیازهایش زیست می‌کند. ضرورت‌ها و اقتضائات و نیازهای فراوانی که جامعه بر روی او سوار است. درحالیکه دموکراسی اجازه به انباشت دزدی و بحران و فساد نمی‌دهد. ما در ایران شکست نخبگانی داشتیم و سبب شد زودتر از دیگر کشورهای جهان به پوپولیسم دست پیدا کنیم. این موضوع باعث تشکیل نیروهای جدید اجتماعی می‌شود. نیروهای اجتماعی که بنا بر اقتضائات محله‌ای و موقعیتی شکل می‌گیرد. در همین بحران سیل نیز ما شاهد ظهور نهادهای محله‌ای و منطقه‌ای خواهیم بود. این ویرانی‌ها که تمام نمی‌شود. این نیروهای محلی تبدیل به حوزه مهمی برای نقل حوزه‌های سیاسی و مدیریتی کشور می‌شوند. در ماجرای زلزله کرمانشاه که هنوز هم جامعه ما از این بحران زخمی است نیز ما شاهد ظهور سرمایه‌ها و نیروهایی بودیم که برای ساختن آمدند.

در سال‌های آینده هم ما درخواهیم یافت که چه نیروهایی از دل اجتماع واقعاً برای ساختن پلدختر و دیگر مناطق سیل‌زده ظهور کردند. نیروهایی که شاید امروز در نظام مدیریتی به رسمیت شناخته نمی‌شوند. نیروهای محلی‌ای که در نظام سیاسی تعریف نشده‌اند و حاضر هستند برای ساختن محل خود هزینه بدهند در این شرایط عمل خواهند کرد. این همان فربه شدن ساحت اجتماعی است.

آیا شما به این نهادسازی اجتماعی در دیگر حوزه‌های سیاسی و اقتصادی هم همین‌قدر خوش‌بین هستید؟

اگر ما این سازوکارها را به همین شکل ادامه دهیم، که البته چاره‌ای هم جز اینکه به این سمت برویم نداریم، من به ظهور این نهادها خوش‌بین خواهم بود. انتظار من این است که به این سمت می‌رویم. آنچه از برآیند جامعه شاهد هستم این است که جامعه ما با وجود همه مخاطرات و بحران‌هایی که گرفتارش است، اما در راه ‌ترمیم زخم خود قدم برمی‌دارد. زیرا چاره‌ای جز ترمیم این زخم‌ها نداریم.

80-2

دراین پرونده بخوانید ...