شناسه خبر : 16682 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ازدواج جوانان راحت‌تر می‌شود؟

سالِ عشق‌های متعهدانه

زندگی خصوصی ما بیشتر از آنچه فکرش را می‌کنیم از مسائل کلان اجتماعی تاثیر می‌پذیرد.

حافظ باجُغلی / روانپزشک

زندگی خصوصی ما بیشتر از آنچه فکرش را می‌کنیم از مسائل کلان اجتماعی تاثیر می‌پذیرد. شاید باورش سخت باشد که میزان تعهد ما در رابطه زناشویی و حتی اعتقاد درونی ما به روابط متعهدانه و قانونمند در برابر روابط آزاد و گذرا تا حد زیادی به ساختارهای اجتماعی در ابعاد مختلف آن بستگی دارد. ازدواج یک انتخاب سنجیده و جدی و به تعبیری یک سرمایه‌گذاری عاطفی درازمدت است. درست است که ازدواج مربوط به حریم خصوصی است و در خلوت اتفاق می‌افتد اما زایش و شکل‌گیری آن به‌شدت با وضعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در رابطه است. بر اساس نظریه‌های نوین روانشناختی یکی از معیارهایی که می‌تواند آینده ازدواج در یک جامعه را پیش‌بینی کند نظریه «جهت‌گیری اجتماعی-جنسی» است. این شاخص با تفاوت‌های فردی در تمایل به برقراری رابطه خارج از تعهد تعریف می‌شود و برای ارزیابی دقیق آن پرسشنامه‌ای طراحی شده است. برای اینکه نتیجه مطالعات کشورهای مختلف قابل مقایسه و تحلیل متقابل باشد، تمام مطالعات معتبر موظف‌اند از همین پرسشنامه استفاده کنند. متغیرهای زیادی روی این جهت‌گیری اثر می‌گذارند. ساده‌ترین متغیر، جنسیت است. به این معنا که در همه فرهنگ‌ها زنان میل به تعهدشان در رابطه بیشتر از مردان است. این واقعیت از چشم‌انداز «نظریه سرمایه‌گذاری والدین» قابل تحلیل است. این نظریه یک رهیافت اقتصادی به ازدواج دارد و معتقد است در یک رابطه زناشویی زن و مرد سرمایه‌گذاری می‌کنند، با این تفاوت که سرمایه‌ای که زن تقبل می‌کند به مراتب بیشتر از مرد است و در واقع رابطه زناشویی یک رابطه برابر نیست. این نابرابری در گونه‌های حیوانی هم دیده می‌شود. به عنوان مثال هزینه‌ای که یک شیر نر در رابطه می‌گذارد فقط چند دقیقه رابطه جنسی است اما هزینه شیر ماده چندین ماه بارداری و به دنبال آن شیردهی و نگهداری از فرزند است. در طول مدت بارداری و شیردهی هم نسبت به تهدید دشمنان و حیوانات درنده آسیب‌پذیرتر است. با این حساب طبیعی است که جنس ماده در همه گونه‌های حیوانی و از جمله ما انسان‌ها «انتخابی‌تر» عمل کند، تن به هر رابطه‌ای ندهد و معیارهای سختگیرانه‌تری داشته باشد. در هر قرارداد اقتصادی آن کسی که سرمایه‌گذاری بیشتری کرده تعهد و دلسوزی بیشتری هم نشان می‌دهد. به همین دلیل زنان متعهدتر هستند چون سرمایه‌گذاری بیشتری در رابطه کرده‌اند. اما این تفاوت‌های فردی در «جهت‌گیری اجتماعی-جنسی» به تفاوت در جنسیت محدود نمی‌شود و مسائل کلان‌تر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هم مهم هستند. ساده‌ترین آنها نسبت زن به مرد در یک جامعه است. در جامعه‌ای که به دلیل جنگ یا هر دلیل محیطی دیگر مردان بیشتر بمیرند، نسبت زن به مرد بیشتر می‌شود. در این شرایط مردان به دلیل دسترسی بیشتر به «شریک‌های زندگی بالقوه» غیرمتعهدتر می‌شوند. بگذارید کمی در تحلیل پیش برویم و با رهیافت اقتصادی از چشم‌انداز دیگری داستان ازدواج را ببینیم. این یک واقعیت پذیرفته شده است که هرگونه سرمایه‌گذاری نیاز به امنیت دارد. هرچقدر فضای اقتصادی-اجتماعی یک جامعه امن‌تر باشد، سرمایه‌داران رغبت بیشتری به سرمایه‌گذاری پیدا می‌کنند و هرچقدر این فضا آشفته‌تر باشد، تولید و سرمایه‌گذاری‌های درازمدت جای خود را به فعالیت‌های کاذب و زودبازده می‌دهد. درست همین اتفاق در نگاه غالب اجتماعی به پدیده ازدواج رخ می‌دهد. این تحلیل حتی به میزان موالید در یک جامعه هم قابل تسری است. لب کلام آنکه در جامعه‌ای که از امنیت اجتماعی- اقتصادی بالاتری برخوردار باشد، میزان ازدواج و بچه‌دار شدن بیشتر است. نظریه «تکاملی-دلبستگی» معتقد است که نابسامانی‌ها و نبود امنیت اجتماعی، بد شدن وضعیت اقتصادی و بالا رفتن آمار مرگ‌ومیر، کاهش طول عمر و پایین آمدن تولید ناخالص داخلی، «جهت‌گیری اجتماعی-جنسی» افراد را به سمت رابطه‌های گذرا و بی‌تعهد تغییر می‌دهد. عشق همراه با تعهد در یک بستر اجتماعی امن شکل می‌گیرد. تعهد، مسوولیت سخت و بزرگی است. زمانی می‌توان این تصمیم را گرفت که به آینده امیدوار و خوش‌بین باشیم و بتوانیم به صورت درازمدت برای یک زندگی مشترک برنامه‌ریزی کنیم. از آنجا که ازدواج یک سرمایه‌گذاری درازمدت روانی است، فقط در شرایطی به بهترین شکل میسر می‌شود که فضای جامعه امنیت اقتصادی-اجتماعی داشته باشد.
جامعه ما با یک رویکرد اعتدال‌گرا به‌تدریج به سمت ثبات و پیش‌بینی‌پذیری بیشتر در حرکت است. در چنین فضایی است که درخت ازدواج گل می‌دهد. البته هیچ وقت خوش‌بینی نباید تا جایی پیش رود که چشم ما را به واقعیت‌ها ببندد. مساله «ازدواج‌هراسی» پدیده‌ای جهانی است و به جامعه ما محدود نمی‌شود. در سرتاسر دنیا کم نیستند مردان و زنانی که نه‌تنها ازدواج را به تعویق می‌اندازند بلکه برای همه عمر مجرد می‌مانند. یکی از تحلیل‌های روانشناختی برای ازدواج‌هراسی بیشتر شدن میل جوانان دنیا به آزادی‌های فردی و پیشرفت‌های علمی و حرفه‌ای و کم شدن میل آنان به فداکاری و توجه به دیگری است. شاید بتوان گفت به صورت یک پدیده نوظهور، جوان‌ها در سطح دنیا فردگراتر و مغرورتر شده‌اند. البته عوامل دیگری هم در این زمینه نقش دارند. یکی از آنها استقلال مالی خانم‌هاست. یکی از انگیزه‌های مهم ازدواج برای زن‌ها در گذشته دلایل اقتصادی بوده است. طبیعی است که وقتی زنان به استقلال مالی رسیدند یکی از انگیزه‌های مهم‌شان را برای ازدواج از دست دادند. در یک نگاه سطحی ممکن است این‌طور به نظر برسد که امروزه پسرها زیر بار ازدواج نمی‌روند اما میل دخترها برای ازدواج مانند گذشته است. من با این نگاه رایج و سطحی‌نگر در جامعه موافق نیستم. به نظر من امروزه پدیده «ازدواج‌هراسی» هم در پسرها و هم در دخترها وجود دارد. ازدواج‌هراسی مساله‌ای دوطرفه است و به یک جنس محدود نمی‌شود. امروزه ما از یک طرف با هراس پسرها از ازدواج و ترس آنها از مسوولیت‌پذیری مواجه هستیم و از طرف دیگر انتظارهای روزافزون دخترها، رقم‌های سنگین مهریه و انتظارهای مالی زیادی را که از همسر آینده‌شان دارند می‌بینیم. بالا بردن انتظارهای مالی و سخت‌تر کردن شرایط ازدواج از سوی زنان حکایت از مقاومت و ترس ناخودآگاه آنها از ازدواج دارد. گویی دخترها با سخت‌تر کردن شرایط و بالا بردن انتظارات‌شان به صورت ناخودآگاه برای «ازدواج نکردن» تلاش می‌کنند. برای حل بحران ازدواج‌هراسی لازم است به علت‌شناسی توجه بیشتری کرد. یکی از علت‌های مهم ازدواج‌هراسی در جامعه ما «سردرگمی نقش‌ها» است. دخترها نسبت به ازدواج مقاومت نشان می‌دهند زیرا نگران این هستند که پس از ازدواج در قالب نقش یک زن سنتی بروند و ملزم به اطاعت بی‌چون و چرا از مرد به عنوان رئیس خانواده بشوند. از طرفی پسرها هم از ازدواج می‌ترسند چون فکر می‌کنند با ازدواج کردن یک‌شبه بار مسوولیت یک خانواده به دوش آنها می‌افتد. اگر از من بپرسید بزرگ‌ترین تهدید برای زندگی زناشویی در جامعه ما چیست، پاسخ من «سردرگمی نقش‌ها» خواهد بود. ما چگونه انتظار داریم دختران و پسران‌مان وارد زندگی مشترک جدیدی بشوند که نسبت به نقشی که باید ایفا کنند آگاه نیستند و نسبت به آن سردرگمی دارند؟ یکی از مهم‌ترین مسائل زناشویی، نقش زن و مرد در میزان مشارکت اقتصادی است که معمولاً به سکوت سپرده می‌شود. دختر و پسری که قرار است زیر یک سقف با هم زندگی مشترک‌شان را آغاز کنند هیچ تصور شفافی نسبت به میزان مشارکت اقتصادی، وظیفه‌ها و نقش‌های همسری و انتظارات‌شان از یکدیگر ندارند. آشنایی آنها نسبت به همدیگر به پچ‌پچ‌های رازآمیز عاشقانه در کافی‌شاپ محدود می‌شود.
در اینجا من با این شعر اخوان ثالث هم‌کلام می‌شوم: «من نه خوش‌بینم، نه بدبینم، من شد و هست و شود بینم». در جامعه ما شرایط اجتماعی مناسب برای ازدواج در حال فراهم شدن است. جامعه به سمت رفتارهای متعهدانه‌تر در «جهت‌گیری اجتماعی-جنسی» پیش می‌رود. اما در عین حال نیاز به فراهم‌سازی زیرساخت‌های فرهنگی و تعیین و معرفی نقش‌های جنسیتی متناسب با واقعیت‌های زمانه، آموزش برای به رسمیت شناختن حریم خصوصی همسر و ده‌ها مورد فرهنگی دیگر به‌شدت احساس می‌شود. در نهایت من معتقدم اگر به جای انکار پدیده ازدواج‌هراسی یا روی آوردن به شیوه‌های غیرعلمی و عوام‌فریبانه مانند سایت‌های همسریابی و برخوردهای غیرحرفه‌ای دیگر، یک برخورد کارشناسانه و هوشمندانه با این مساله داشته باشیم در سال 13۹۵ شاهد عشق‌های متعهدانه و ازدواج‌های زیادی خواهیم بود.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها