شناسه خبر : 45304 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

چرخ‌دنده‌ها و هیولاها

اقتصاد چیست و چه باید باشد؟

 

ایما موسی‌زاده / نویسنده نشریه 

88اقتصاد مدت‌هاست، به‌خصوص در سال‌های بعد از بحران 2008 و برگزیت و... در معرض انتقادهای زیادی بوده است. البته دلایل عنوان‌شده برای بسیاری از انتقادها به مدت‌ها قبل از این رویدادهای خاص بازمی‌گردد، ماهیت بسیاری از آنچه منتقدان می‌گویند حداقل از اوایل دهه 2000 تغییر نکرده است: اقتصاددانان فرض‌هایی درباره خودخواه بودن و محاسبه‌گر بودن افراد می‌کنند که به نظر منتقدان درست نیست یا حداقل کاملاً درست نیست. یا این موضوع که اقتصاد آکادمیک ریاضیات پیچیده‌ای است و دنیای واقعی را نادیده می‌گیرد. یا اقتصاددانان فقط به پول و سود اهمیت می‌دهند، نه چیزهای واقعاً ارزشمندی مانند محیط زیست. اینها اتهامات آشنایی هستند که وقایع جدید در قرن بیست‌ویکم جنبه جدیدی به آنها داده‌اند. به نظر می‌رسد در واقع این پرسش که آیا اقتصاد به اصلاح نیاز دارد یا نه، هرگز از بین نمی‌رود. دلیلش هم ساده است: اقتصاد به دلیل نتایج مهم و ملموس آن بر زندگی روزمره مردم توجه‌های جهانی را به خود جلب می‌کند و به نظر اکثریت مردم هم اصل مشکل و هم نجات‌دهنده است. کتاب جدید دایان کویل، اقتصاددان انگلیسی، بر همین انتقادها تمرکز دارد. وی خود به عنوان یک اقتصاددان می‌پذیرد که انتقادهای بسیاری به علم اقتصاد معمول در حال حاضر وجود دارد، اما در عین حال بر این باور است که منتقدان، بر موارد درست و موضوعات اصلی مشکل‌ساز تمرکز نکرده و در عوض انتقادهایی قدیمی را مطرح می‌کنند که حتی اگر در زمان‌هایی بسیار دور درست بوده باشد حالا دیگر محل مشکل یا حداقل محل مشکل اصلی نیست.

کتاب «چرخ‌دنده‌ها و هیولاها: اقتصاد چیست و چه باید باشد» بر این اساس بنا شده است که جریان اقتصادی غالب همچنان انسان‌ها را به عنوان چرخ‌دنده‌های ماشین اقتصاد فرض می‌کند؛ عواملی مستقل و محاسبه‌گر که به صورت جدا و در چارچوب‌های از پیش تعریف‌شده با یکدیگر تعامل دارند. در حالی‌که به گفته وی، اقتصاد عصر دیجیتال، چیزی که دهه‌هاست در آن قرار داریم، از سوی هیولاها شکل داده شده است. گلوله‌های برفی مهیب غیرقابل‌کنترلی که عوامل اجتماعی تاثیرگذار بر آنها را نیز درست نمی‌شناسیم. کویل می‌گوید، موضوعی که حتی قضیه را بدتر می‌کند این است که همچنان و طبق روال قدیم چرخ‌دنده فرض کردن مردم به عنوان واحدهای اقتصادی، اقتصاد هیولاهای خود را خلق می‌کند بی‌اینکه هیچ درکی از این مساله جدید یا به عبارتی واحد اقتصادی جدید داشته باشد یا ابزاری برای کنترل آن خلق شده باشد. پرسش اصلی کویل در واقع این است که آیا هنوز افراد هستند که واحدهای اقتصادی محسوب می‌شوند؟ آیا فردگرایی هنوز در اقتصاد دیجیتال اعتبار دارد و آیا ما به روش‌هایی جدید برای اندازه‌گیری رشد نیاز داریم؟ پاسخ کویل شاید در عنوان کتاب هم مشخص باشد؛ به نظر وی، نه‌تنها روش‌ها و تعریف‌های جدید هم برای واحدهای اقتصادی و هم برای نحوه اندازه‌گیری رشد مورد نیاز است که این امر اجتناب‌ناپذیر هم خواهد بود. در واقع کویل استدلال می‌کند که انقلاب دیجیتال در نهایت اقتصاددانان را وادار به تغییر خواهد کرد- بنابراین اگرچه تغییر ممکن است کند باشد، اما کم‌وبیش اجتناب‌ناپذیر است.

«چرخ‌دنده‌ها و هیولاها» را انتشارات پرینستون در پایان سال 2021 در حدود 220 صفحه به بازار کتاب ارائه کرد. کویل که در حال حاضر استاد دانشگاه کمبریج است، تحصیلات خود را در هاروارد به پایان رسانده و سابقه طولانی و درخشانی از اشتغال در مطبوعات و همکاری با دولت‌های مختلف و دریافت جوایز مهم گوناگون دارد. از جمله وی در سال 2009 نشان سلطنتی درجه دو بریتانیا و در سال 2018 نشان سلطنتی شوالیه را به پاس خدماتش در زمینه علم اقتصاد دریافت کرد.

«چرخ‌دنده‌ها و هیولاها» در شش فصل تنظیم شده است. کتاب با پرسش‌هایی که در بحران مالی 2009 -2008  مطرح شد آغاز می‌شود. فصل اول به بررسی این موضوع می‌پردازد که سهم اقتصاد و اقتصاددانان در شکل دادن به جامعه تا چه حد است و چقدر آنها فقط به تحلیل جامعه می‌پردازند، بدون ‌اینکه اثرگذاری خاصی بر آن داشته باشند. در سایر علوم اجتماعی به این پدیده عملکردپذیری می‌گویند که با مفهوم گسترده‌تر «بازتاب» یا بازخورد میان فاعل علّی و معلول بی‌ارتباط نیست. بسیاری از اقتصاددانان استدلال می‌کنند که اقتصاد تنها نقشی جزئی در بحران 2008 ایفا کرده است که به دلیل حرص و آز یا مقررات بد به وجود آمده است. اما این چیزی نیست که غیراقتصاددانان فکر می‌کنند. علاوه بر شک درباره سهم اقتصاد در ایجاد بحران مردم همچنین می‌پرسند چرا تعداد کمی از اقتصاددانان -با استثنائات قابل توجه- بحران را پیش‌بینی کردند، مگر آنها سال‌ها آموزش ندیده‌اند تا بتوانند قبل از وقوع بحران متوجه آن شوند و از ایجاد آن جلوگیری کنند؟ بسیاری از منتقدان معتقدند، اقتصاد جوامع ما را بدتر کرده است، و چه با آنها موافق باشید، چه نباشید باید با این پرسش روبه‌رو شوید. این فصل، مسوولیت اقتصاد در قبال رویدادها (بخش اول) را در چارچوب مسوولیت‌های علم اقتصاد با توجه به نقش قدرتمند فزاینده اقتصاد در سیاست عمومی (در بخش دوم) مطرح می‌کند. حتی اگر فکر نمی‌کنید اقتصاد کارآمد است، مسوولیت‌های اخیر باید جدی‌تر از هر زمان دیگری در عصری که تخصص مورد تردید یا چالش است، جدی گرفته شود. اقتصاد در واقع یک‌بار دیگر اقتصاد سیاسی است، همان‌طور که قبلاً شناخته شده بود.

فصل دوم به بررسی بیشتر این موضوع اختصاص دارد که تجزیه‌وتحلیل جامعه‌ای که بخشی از آن هستید، با نگاهی به اقتصاد کلان (مطالعه اقتصاد به عنوان یک کل، رفتار تورم، بیکاری، نرخ بهره و رشد) تا چه حد ممکن و البته مشکل و غیرقابل محاسبه است. انتقاد از اقتصاد کلان در سال 2012 بیش از اکنون قابل توجیه بود. تغییرات اساسی بعد از این سال بیشتر به دلیل شوک بحران مالی ایجاد شده است. در حالی که بدون شک پیشرفت‌های قابل توجهی در این زمینه حاصل شده است، به دلایلی که در اینجا توضیح داده شده است، تردیدهای نویسنده در مورد اقتصاد کلان (که البته مخالفان بسیاری در میان سایر اقتصاددانان دارد) همچنان باقی مانده است. بر اساس آنچه کویل بیان می‌کند، پیش‌بینی اقتصاد کلان یکی از سخت‌ترین پیش‌بینی‌های ممکن است و اشتباه در آن بسیار محتمل است، اما در عین حال در اذهان عمومی نیز، این اقتصاددانان کلان هستند که نماینده نخبگان تکنوکرات هستند. سپس کتاب به حوزه‌هایی می‌پردازد که مربوط به مسائل معیشتی است و اکثر اقتصاددانان، چه در دنیای دانشگاهی و چه در سیاست به آن بسیار می‌پردازند، یعنی اقتصاد خرد کاربردی. بسیاری از اقتصاددانان در زمینه پیش‌بینی‌های اقتصاد کلان و بررسی وضعیت آن فعالیت نمی‌کنند. در عوض، آنها نگران حوزه‌هایی خاص هستند، مانند نحوه عملکرد رقابت در صنعت خرده‌فروشی مواد غذایی، تاثیرات تغییرات مالیات یا مزایای خاص بر اقشار مختلف مردم، یا اینکه کدام مداخلات سیاستی برای کمک به کودکانی که در مدرسه مشکل دارند اثرات مثبت داشته و باعث می‌شود آنها نمرات و فرصت‌های زندگی بهتری را کسب کنند، یا چگونه شرکت‌ها در مورد فناوری‌های جدید تولید تصمیم می‌گیرند؟ کدام را انتخاب می‌کنند و چرا؟ و چه چیزی آنها را وادار به سرمایه‌گذاری می‌کند. هدف اغلب این است که بفهمیم آیا راه بهتری برای انجام کارها در زمینه‌ای خاص وجود دارد یا خیر. فصل سوم برخی از پیش‌فرض‌های استاندارد را در مورد آنچه اقتصاددانان آن را «بهتر» می‌دانند زیر سوال می‌برد. در این فصل کویل مفروضاتی را در مورد نحوه تصمیم‌گیری افراد، نقش خود اقتصاددانان به‌عنوان تحلیلگر جامعه و نحوه تلاش آنها برای تغییر جامعه (هم از جنبه ممکن بودن و هم با فرض امکان از جنبه درست و مفید بودن) زیر سوال می‌برد. وی تلاش می‌کند به این پرسش پاسخ دهد که بهتر شدن همه چیز به چه معناست؟ «بهتر» به چه معناست و برای چه کسی؟ آیا پاسخ این پرسش در اقتصاد عصر دیجیتال با سال‌های قبل از آن تفاوتی اساسی دارد؟ و آیا درست است که ما برای تعیین بهتر، کارآمدتر و... یک سیاست از همان روش‌های تحلیل و بررسی قدیمی استفاده کنیم؟

89فصل چهارم این را به جهانی تعمیم می‌دهد که در آن تصمیم‌گیری‌های مربوط به خط‌مشی‌های کلی و حتی جزئی به طور فزاینده‌ای به‌صورت الگوریتمی گرفته می‌شوند. در واقع سیاستگذاری‌ها از طریق سیستم‌های یادگیری ماشینی تعیین شده و این سیستم‌ها طوری برنامه‌ریزی شده‌اند که همان‌طور که اقتصاددان‌ها تصور می‌کنند افراد تصمیم می‌گیرند، تصمیم بگیرند. یعنی با جست‌وجوی بهترین نتیجه ممکن برای خود به‌صورت فردی و بر اساس یک تعریف مشخص از «بهترین» که از نظر نویسنده حالا شک‌های بحقی درباره آن وجود دارد. این فصل پرسش‌هایی را درباره داده‌ها (حقایقی که فکر می‌کنیم در تجزیه‌وتحلیل اقتصاد یا تصمیم‌گیری‌های سیاسی می‌دانیم) برای خواننده ایجاد و آنها را بررسی می‌کند. در دنیای هوش مصنوعی، مشکلات آشکار سوگیری داده به این معنی است که مردم به‌خوبی آگاه می‌شوند که مجموعه داده‌های موجود به هیچ وجه تصویری عینی و واقعی از جامعه نیستند، بلکه پرتره‌ای هستند که از سوی جامعه، ساختارهای قدرت و طبقه‌بندی‌های آن ترسیم شده است. اگرچه اقتصاددانان کاربران داده‌های مقیاس بزرگ، از جمله کلان‌داده‌ها هستند، و به سوالات علیت و سوگیری در نمونه‌های داده توجه بسیار دقیقی دارند، اما در عین حال کمتر به نحوه اندازه‌گیری داده‌هایی که استفاده می‌کنند فکر کرده‌اند. مشغله آنها عمدتاً داده‌های کلان اقتصادی بوده است، و این واقعیت که متغیرهایی که همیشه در اخبار درباره آنها می‌خوانیم وجود دارند و می‌توانیم آنها را به صورت کمی بررسی کنیم به این معنا نیست که این اعداد درست و دقیق و واقعی هستند. مطمئناً می‌توانیم سعی کنیم این مفاهیم (فرض کنید مانند تورم) را دقیق‌تر اندازه‌گیری کنیم، اما آنها مفاهیم طبیعی از قبل موجود در جهان نیستند و تماماً به تعاریف انسانی و نحوه اندازه‌گیری بستگی دارند. همین موضوع در مورد بسیاری از ساختارهای علوم اجتماعی تجربی نیز صادق است.

دو فصل پایانی به ترکیب موضوعاتی که به صورت جداگانه در فصل‌های قبل بحث شده می‌پردازد. آیا اقتصاددانان جامعه‌ای را که در بیرون از آنها و فارغ از عملکرد آنها وجود دارد تحلیل می‌کنند یا همزمان به آن شکل می‌دهند؟ آیا وقتی درباره بهبود صحبت می‌شود منظور پیشرفت اقتصادی است یا سیاست‌هایی که اوضاع را «بهتر» می‌کنند؟ آیا فردگرایی که اقتصاددانان در تحلیل‌های خود فرض می‌کنند در اقتصاد دیجیتال قرن بیست‌ویکم همچنان معتبر است؟ فصل پنجم به تجزیه‌وتحلیل اقتصادی و فصل ششم به پیامدها برای کاربردهای سیاستی مربوط می‌شود. کویل در این دو فصل استدلال می‌کند که روش‌هایی که فناوری اقتصاد را تغییر می‌دهد این پرسش‌ها را حادتر می‌کند. زمانی که آمارهای موجود تصویر ثابتی از یک منظره در حال تغییر ارائه می‌دهند، درک اینکه آیا پیشرفت اقتصادی وجود دارد یا خیر، از روی داده‌های موجود سخت‌تر می‌شود- گویی نقشه‌ها سعی در اندازه‌گیری عمق یک رودخانه در مکان قدیمی‌اش دارند، در حالی که مسیر رودخانه کلاً تغییر کرده است. اما نکته اساسی‌تر این است که مساله پیشرفت اقتصادی با در نظر گرفتن روشی که اقتصاد دیجیتال موجب افزایش روابط متقابل ما شده است نیاز به پرداختن به روشی متفاوت دارد. به نظر کویل جامعه کنونی وجه اشتراکات کمی با جامعه‌ای که پایه‌های اصلی هنوز مورد قبول اقتصاد در آن و بر اساس آن تعریف شده است (از جمله فردگرایی) دارد و برای همین اگر می‌خواهیم نتایجی متفاوت از آنچه تا به حال در قرن بیست و یکم گرفته‌ایم بگیریم شاید باید شروع به بازنگری در این تعریف‌ها کنیم.

در نهایت کویل با وجود اینکه نسبت به تغییرات ایجادشده در اقتصاد خوش‌بین است، اما در عین حال اعتقاد دارد این روند باید سرعت گیرد. به باور وی تحولی که دنیای دیجیتال در همه‌چیز در زندگی ما ایجاد کرده است، از نحوه گذراندن وقت خود ‌چهار ساعت در روز در پلت‌فرم‌های آنلاین‌ تا نحوه عملکرد مشاغل، نحوه مدیریت یک شهر در آینده، هنوز اصلاً وارد بررسی‌های علمی اقتصادی هم نشده است و در آمارهای اقتصادی نامرئی است. این نامرئی بودن تا حدودی به این دلیل است که داده‌ها غیرقابل ‌دسترس هستند، بسیاری از آنها در شرکت‌های بسیار بزرگ نگهداری می‌شوند که با حمایت‌های قانونی آن را در اختیار کسی قرار نمی‌دهند و بدتر از آن در بسیاری از بخش‌های مربوطه هنوز برای مدت طولانی داده‌ها جمع‌آوری نشده‌اند. این بدان معناست که بسیاری از اقتصاددانان با وارد شدن به این موضوعات چندان راحت نیستند، زیرا آنها دوست دارند یک مجموعه داده برای تحلیل و بررسی داشته باشند. اما برای آینده دنیا واقعاً مهم است که اقتصاددانان شروع به درگیر شدن در بحث سیاستگذاری دنیای دیجیتال کنند و به افرادی که فناوری‌های دیجیتال  در زندگی آنها نفوذ کرده است نشان دهند که در واقع چیزی برای گفتن در مورد آن دارند. کویل امیدوار است این موضوع پیام اصلی کتاب محسوب شود و تاثیری در روند کار داشته باشد. 

دراین پرونده بخوانید ...