شناسه خبر : 40815 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

پیامبر آزادیخواه

اندیشه‌های هربرت اسپنسر چگونه بر اقتصاد تاثیر گذاشت؟

 

مولود پاکروان / نویسنده نشریه 

76هربرت اسپنسر فیلسوف، زیست‌شناس، انسان‌شناس و جامعه‌شناس انگلیسی قرن نوزدهم را در کتاب‌های درسی و وب‌سایت‌ها، «داروینیست اجتماعی» معرفی می‌کنند و می‌گویند او کسی بود که می‌گفت «حق با کسی است که زور دارد» و از گرسنگی و مرگ فقرا حمایت می‌کرد تا تنها شایسته‌ترین‌ها باقی بمانند. با چنین توصیفاتی، بی‌شک هوادار چندانی برایش باقی نمی‌ماند اما این عناوین، به واقع اسپنسری افسانه‌ای را توصیف می‌کنند که هرگز وجود نداشته است. اسپنسر واقعی اندیشمندی کاملاً متفاوت بود. او نظراتی شبیه به آزادیخواهان امروز داشت و خوش‌بینی بلندمدتش به آینده جهان -که در آن، جامعه صنعتی مبتنی بر همکاری داوطلبانه و مبادله مسالمت‌آمیز سرانجام به پیروزی می‌رسد- به او لقب «پیامبر آزادیخواه» (libertarian prophet) اعطا کرد. پیامبری که امید و چشم‌انداز مثبتش می‌تواند الهام‌بخش آزادیخواهان امروز باشد.

 در نیمه دوم قرن نوزدهم، هربرت اسپنسر به اندازه داروین مشهور بود و با بسیاری از روشنفکران برجسته زمان خود از جمله جان استوارت میل، جرج الیوت، توماس هنری هاکسلی و جرج هنری لوئیس، حشر و نشر داشت. در حالی که اکثر فیلسوفان جهان، خارج از آکادمی همتایان حرفه‌ای خود، نتوانستند طرفداران زیادی کسب کنند اسپنسر در دهه‌های 1870 و 1880 به محبوبیت بی‌نظیری دست یافت. فروش کم‌نظیر آثار او شاهدی بر این ادعاست. او احتمالاً اولین و تنها فیلسوف تاریخ بود که در طول زندگی، شاهد فروش بیش از یک میلیون نسخه از آثارش بود. تنها فیلسوف انگلیسی دیگری که به چنین محبوبیت گسترده‌ای دست یافت برتراند راسل بود؛ آن هم در قرن بیستم.

نظریات اسپنسر را نشات‌گرفته از اندیشه‌های داروین می‌دانند. نظریه داروین اساساً مبتنی بر زیست‌شناسی و متمرکز بر گیاهان و جانوران بود و ایده اصلی خود را از سازوکارهایی که تکامل به واسطه آن عمل می‌کند -یعنی انتخاب طبیعی- وام گرفته بود. اندیشه‌های اسپنسر اما دامنه وسیع‌تری داشت و زیست‌شناسی، روانشناسی، جامعه‌شناسی، اخلاق و سیاست و فلسفه را نیز دربر می‌گرفت. از نظر اسپنسر تکامل گونه‌های زیست‌شناختی و گونه‌های اجتماعی اساساً مربوط به «بقای اصلح» است. بر این اساس، فرآیندهای تکاملی، گونه‌های نامناسب (ناصالح) را تصفیه می‌کنند و پیامد نهایی این تصفیه، شکل‌گیری جامعه‌ای کامل‌تر خواهد بود. اسپنسر این پیامد را ناشی از فرآیندهای طبیعی می‌دانست و طرفدار پروپاقرص اقتصاد آزاد و سیاست عدم مداخله بود. از نگاه او، کلید این فرآیند «سازگاری» است؛ و در این تفکر افراد باید با تغییرات جامعه (و محیط)، تغییر کنند. این ایده بنیادی، که طبق آن نباید در فرآیند سازگاری مداخله‌ای صورت گیرد، در نهایت به غربال شدن «افراد فاقد صلاحیت» (فقیران، ضعیفان، جاهلان، یا بیماران) می‌انجامد.

اسپنسر، فرآیند طبیعی تنازع بقا را نوعی فرآیند تصفیه زیست‌شناختی می‌دانست. از این رو در کتاب «ایستایی اجتماعی» می‌نویسد: ظاهراً مشکل است که بیوه‌ها و یتیمان را در جدال با مرگ و زندگی رها کنیم با وجود این، چنانچه این موضوع را نه به صورت جداگانه، بلکه به صورتی مرتبط با منافع کل بشر در نظر بگیریم، می‌بینیم که این فجایع هولناک سرشار از منفعت است؛ از جمله اینکه، فرزندان افراد بیمار سریع‌تر می‌میرند و افراد نابهنجار و ضعیف به مثابه قربانی‌های بیماری‌های همه‌گیر جدا می‌شوند.

اسپنسر در مورد مستمندان هم سنگدل و مخالف کمک دولت به آنان بود. او می‌نویسد: قانون حمایت از مستمندان، که با معلق کردن فرآیند سازگاری، موجب گسترش دامنه فقر در آینده خواهد شد، همین حالا هم می‌تواند چنین پیامدی به همراه داشته باشد. بخش زیادی از پول‌هایی که هر سال صرف کمک به مستمندان می‌شود، می‌تواند صرف حمایت از کارگرانی شود که در بخش‌های تولیدی مشغول به کار هستند، مانند زهکشی زمین‌ها، ساخت ماشین‌آلات صنعتی و... . از این طریق انبارها به سرعت پر از کالاهای تولیدی شده و متعاقباً کمبود کالا برطرف خواهد شد، و البته مدافعانش می‌گویند با وجودی که اسپنسر مخالف برنامه‌های رفاهی با پشتوانه مالیات مردمی بود، قویاً از کمک‌های خیریه داوطلبانه حمایت می‌کرد و حتی ده فصل از کتاب «اصول اخلاق» خود را به «نیکوکاری مثبت» اختصاص داد.

«نظریه بقای اصلح»، در نگاه اسپنسر به موضوعات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تاثیر شگرفی داشت و با استناد به آن، به تلاش دولت و قانونگذاران برای تصویب طرح‌های مرتبط با حمایت از فقرا و نیازمندان حمله می‌کرد. علت تاکید بیش از حد اسپنسر بر عدم کارایی قوانین و مخالفت وی با وضع مقررات اجتماعی، در حقیقت ریشه در نظریه «تکامل اجتماعی» وی دارد. در نظریه تکامل اجتماعی او، برنامه‌ریزی برای ساخت جامعه‌ای با معیارها و قواعد مشخص از سوی قانونگذاران یا هر قدرت مرکزی دیگر، جایی ندارد و در واقع حرکت تکاملی و تدریجی از وضعیت ساده به وضعیت پیچیده و پیشرفته بر اثر تبدیل و تغییر اجزای درونی یک جامعه، بنیان نظریه تکامل اجتماعی اسپنسر را تشکیل می‌دهد.

 

داروینیست اجتماعی یا لیبرتارین؟

برخی از اندیشمندان می‌گویند دلیل اینکه اسپنسر از فهرست اندیشمندان نام‌آور خارج شد تا حد زیادی به دلیل برچسبی بود که به او چسبانده شد. برچسبی که به اندازه کافی نام «داروین» در آن به چشم می‌خورد یعنی داروینیست اجتماعی. برخی نیز معتقدند اندیشه‌های آزادیخواهانه او در عرصه سیاست و اقتصاد کمتر ‌دیده شده و بهتر است به جای داروینیست خواندن، او را «مدافع آزادی» بنامیم. به‌رغم این واقعیت که در زمان هربرت اسپنسر اصطلاح لیبرتارین (آزادیخواه) وجود نداشت بسیاری می‌گویند او را می‌توان نخستین سخنگو و رویاپرداز جنبش آزادیخواهی دانست. رودریک تی‌لانگ نیز در مقاله‌ای او را «پیامبر آزادیخواه» توصیف کرده است.

اسپنسر از اخلاق، «قانون آزادی برابر» را استخراج کرده است که می‌گوید هر انسانی در انجام هر کاری که می‌خواهد آزادی دارد مشروط بر این که آزادیِ برابر هیچ انسان دیگری را نقض نکند. این آزادیخواهی محض است. تی‌لانگ در مقاله خود می‌نویسد: اسپنسر از قانون آزادی برابر، حق آزادی بیان، مطبوعات و مذهب، تمامیت بدنی، مالکیت شخصی و مبادله تجاری را استخراج کرد؛ فهرستی که تقریباً کل منوی سیاست‌های آزادیخواهان امروزی را در خود دارد.

دیدگاه اسپنسر درباره مالیات نیز آزادی‌خواهانه است. او در کتاب «انسان در برابر دولت» می‌نویسد:

در هر باج‌گیری اضافه‌ای این پیام مستتر است: تاکنون شما مختار بوده‌اید که این بخش از درآمد خود را به هر طریقی که شما را خشنود می‌کند خرج کنید. از این پس در خرج کردن آزاد نخواهید بود، اما ما آن را برای منافع عمومی خرج خواهیم کرد. بنابراین به طور مستقیم یا غیر‌مستقیم و در بیشتر موارد هردو به یکباره، شهروند در هر مرحله از رشد این قانون اجباری، از آزادی‌هایی که قبلاً داشته محروم خواهد شد.

اسپنسر هنگام بررسی حوزه مناسب حکومت می‌پرسد الزام یک جامعه به داشتن یک دولت در چیست؟ و پاسخ می‌دهد:

دولت را برای چه می‌خواهند؟ نه برای تنظیم تجارت؛ نه برای آموزش مردم؛ نه آموزش دین؛ نه گرداندن خیریه‌ها؛ نه ساختن جاده یا راه آهن؛ بلکه صرفاً برای دفاع از حقوق طبیعی انسان، حمایت از شخص و اموال؛ به منظور جلوگیری از تجاوز قدرتمندان به [حقوق] ضعیفان و در یک کلام، اجرای عدالت. این ماموریت طبیعی و اصلی دولت است. قرار نبود کمتر از این کاری انجام دهد و نباید به آن اجازه داد که بیش از این کاری بکند.

و این، با دیدگاه بسیاری از آزادی‌خواهان قائل به دولت حداقلی و مینارشیست امروزی مطابقت دارد. واقعیت جالب دیگر آن است که اسپنسر مدت‌ها قبل از این که حقوق زنان به طور قانونی تثبیت شود به نفع حقوق زنان سخن می‌گوید. برای مثال در کتاب «اصول اخلاق» خود در فصل حقوق زنان می‌نویسد: اگر مردان و زنان به طور جداگانه به عنوان اعضای مستقل جامعه در نظر گرفته شوند که هر یک باید بهترین کار را برای خود انجام دهند، از این رو نمی‌توان هیچ محدودیتی را برای زنان در مشاغل، حرفه‌ها یا دیگر کارهایی که مایل به انجام آن هستند اعمال کرد. آنها باید آزادی مشابه [مردان] داشته باشند تا خود را آماده کنند و از دانش و مهارت‌هایی که به دست می‌آورند سود ببرند.

اسپنسر متوجه شده بود که بسیاری از لیبرال‌های زمان او اصول خود را کنار گذاشته‌اند، به همین دلیل آنها را «محافظه‌کاران جدید» (new Tories) می‌نامد و می‌نویسد: آنها این واقعیت را از خاطر برده‌اند که در زمان‌های قدیم، لیبرالیسم از آزادی فردی در برابر اجبار دولتی دفاع می‌کرد. اسپنسر نمی‌دانست که این «محافظه‌کاران جدید» به «لیبرال‌های جدید» تبدیل می‌شوند و لیبرال‌های اصلی یا کلاسیک، برای شناسایی به نام جدید نیاز خواهند داشت؛ و این نام «لیبرتارین» است.

 

رابطه آزادی سیاسی و آزادی اقتصادی

لیبرال‌هایی مانند اسپنسر عموماً آزادی اقتصادی را به رسمیت می‌شناسند اما درباره آزادی سیاسی دیدگاه‌های مختلفی دارند. در پاسخ به رابطه میان آزادی سیاسی و آزادی اقتصادی باید به خاطر داشت که آزادی را نمی‌توان به اجزای مختلف تقسیم‌بندی کرد، برعکس آزادی یکپارچه است. از این منظر، آزادی سیاسی و اقتصادی رابطه‌ای دوطرفه و حمایتگر نسبت به یکدیگر دارند و در واقع به یکدیگر وابسته‌اند. از دیدگاه اسپنسر این دو آزادی دو روی یک سکه‌اند چراکه هر یک از آنها از «قانون آزادی برابر» نشات می‌گیرند. قانون آزادی برابر اسپنسر، سنگ‌بنای عدالت است؛ بنابراین هر مساله‌ای در سیاست باید با تاسی به این قانون بررسی شود. در نتیجه اسپنسر حق زندگی و آزادی فردی را همراه با حق استفاده از زمین، حق مالکیت و حق مبادله، از همین قانون استخراج می‌کند. در اعمال این حقوق هیچ فردی آزادتر از دیگران در نظر گرفته نمی‌شود و اسپنسر در نهایت، آزادی اقتصادی را هم از همین مفهوم بیرون می‌کشد.

از آنجا که منشأ آزادی سیاسی و اقتصادی یکی است او معتقد است این دو باید با هم مطابقت داشته باشند و می‌نویسد فرم رایج دولت که مخالف نظام پادشاهی است، به وضوح ساختاری است که کمترین مانع را بر سر راه اشخاص می‌گذارد. وی در ذیل این اندیشه از آزادی نهادها، آزادی مدنی و خودگردانی نام می‌برد و می‌گوید گذار از نهادهای استبدادی، مستلزم دولتِ حداقلی است.

این اقتضای آزادی سیاسی است. دموکراسی نیز مستلزم همین است. بنابراین تعریف، دموکراسی‌های اصیل نمی‌توانند قوانینی تصویب کنند که آزادی اقتصادی را محدود می‌کنند. هیچ دولتِ فراتر از قانونی، دموکراتیک به شمار نمی‌رود؛ دموکراسی نه فقط براساس ساختار که بر مبنای عملکرد آن تعریف می‌شود.

به اعتقاد اسپنسر شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد ناآزادی (unfreedom) اقتصادی و سیاسی نیز توام رخ می‌دهند. همواره نسبت ثابتی بین شدت موانع تجاری و شدت دیگر موانع وجود داشته است. او برای مثال از فرانسه یاد می‌کند و می‌گوید محدودیت‌های غیرقابل تحملی که توسط طبقه تولیدکننده بر اقتصاد فرانسه اعمال شد، همزمان با استبداد مطلق در دادگاه‌های این کشور بود. او همچنین معتقد است که پایان ناآزادی اقتصادی و سیاسی نیز همیشه همزمان رخ می‌دهد: مقررات اجباری در سیاست، صنعت و کلیسا در یک زمان کاهش پیدا می‌کند. از این رو اسپنسر معتقد است آزادی سیاسی و اقتصادی چنان رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند که هرجا یکی حاضر باشد بی‌تردید دیگری نیز همراه آن است.

 

اندیشه‌های اقتصادی یک فیلسوف

77در دهه 1930 سهم اسپنسر در جامعه‌شناسی کاملاً منسوخ تلقی می‌شد آنقدر که تالکوت پارسونز با اعتماد به نفس می‌گفت «اسپنسر مرده است»! اما حالا، قریب به صد سال پس از این اظهار نظر غیر‌منصفانه، هنوز هم برخی به کارهای او علاقه‌مندند. تاثیر اندیشه‌های اسپنسر زمینه‌های خوبی برای تحلیل فراهم آورده و سهم او در فلسفه تکامل، تعلیم و تربیت، اخلاق و انسان‌شناسی نیز دوباره مورد بررسی قرار گرفته است. بااین‌حال، تاثیر کارهای نظری او بر اندیشه اقتصادی به طرز شگفت‌انگیزی نادیده گرفته شده است.

جالب آن که کلمه «اقتصاد» در عنوان هیچ‌یک از آثار منتشر‌شده او وجود ندارد بااین‌حال در سال 1891 زمانی‌که اسپنسر هنوز در قید حیات بود، ویلیام سی اوون  (William C. Owen) کتاب «اقتصاد هربرت اسپنسر» را منتشر کرد؛ کتابی که اولین مجموعه از تفسیرهای آثار اسپنسر از منظر اقتصادی بود.

اما چه موضوعات اقتصادی را می‌توان به او نسبت داد؟ از نظر اوون، اقتصاد اسپنسری شامل سیاست زمین، جهت‌گیری بازار آزاد، اخلاق، نظریه خویش‌کامگی (theory of egoism) و مخالفت او با سوسیالیسم است. علاوه بر اوون، اندیشه‌های اقتصادی اسپنسر در واژه‌نامه اقتصاد سیاسی پالگرِیو نیز ذکر شده است. نویسنده‌ای که او را معرفی کرده، از خوانش اندیشه‌های آدام اسمیت توسط اسپنسر یاد می‌کند و میان افکار او و اندیشه‌های پدر اقتصاد سیاسی نقاط مشترک زیادی می‌بیند (مانند سمپاتی، حس اخلاقی، لیبرالیسم، بازار آزاد، تجارت آزاد و...). در ادبیات معاصر نیز سایر موضوعات اقتصادی در اندیشه اسپنسر مورد مطالعه قرار گرفت از جمله نظریه لذت‌گرایی و سیاست زمین و مهم‌تر از همه، جهت‌گیری بازار آزاد او. مورد آخر سوژه بحث‌برانگیزی بود که در اغلب مطالعات به دلیل اهمیت و تاثیر آن بر دانش اقتصاد مورد بررسی قرار گرفته است.

اسپنسر را اولین کسی می‌دانند که «رابطه موازی بین لسه فر اقتصادی و داروینیسم» را تشخیص داده است. به اعتقاد شومپیتر، این دقیقاً ترکیب تکامل‌گرایی با نسخه ساده‌شده لسه فر است که موفقیت بزرگ آن را تبیین می‌کند. پس‌زمینه‌های تکامل‌گرایی که جهت‌گیری بازار آزاد اسپنسر بر آن استوار است، دست‌کم از دهه 1880 به بعد در مرکز توجه قرار گرفت.

مروری بر آثار اسپنسر نشان می‌دهد او در واکنش به سوسیالیسم به دفاع از ایده لسه فر روی آورده است. و البته اگرچه آزادی را مطلوب‌تر از سوسیالیسم می‌دانست اما مواضع اولیه‌اش علیه مالکیت خصوصی زمین بود. برخی او را نماد افراط‌های خشن دولت لیبرال می‌دانند اما سایرین معتقدند که به‌رغم لیبرالیسم اقتصادی از نوع‌دوستی غافل نبود و از ارزش‌های جامعه سیاسی حمایت می‌کرد.

نکته جالب دیگر آن که تحقیق روی اقتصاددانان پس از اسپنسر نشان می‌دهد برخی از نظریه‌های این افراد از پدر تکامل‌گرایی اجتماعی نشات گرفته است. برای مثال اقتصاددانان کلاسیک متاخر از بحث‌های فلسفی میان اسپنسر و قدیمی‌ترین دوستش جان استوارت میل و همچنین مقالاتی که توسط جان الیوت کیرنز (Cairnes) منتشر شده یاد می‌کنند. یکی از پیروان بزرگ اسپنسر، سامنر است که «نظریه رقابت» او دقیقاً از ایده «مبارزه برای بقا»ی اسپنسر تبعیت می‌کند. شناخته‌شده‌ترین مورد از تاثیر اسپنسر بر اقتصاددانان اولیه نئوکلاسیک، آلفرد مارشال است. اج‌ورث و جی‌بی کلارک که معتقد بودند «در درازمدت بقای قوی‌تر مطلوب بوده است» نیز از اندیشه‌های تکامل‌گرای بریتانیایی تاثیر پذیرفته‌اند. به گفته هایک، اسپنسر تاثیر زیادی بر فون ویزر و همچنین فیشر -‌شاگرد داروینست اجتماعی، سامنر- گذاشت. بسیاری دیگر از اقتصاددانان معاصر اسپنسر بدون آن که نامی از او ببرند، خود را با ایده‌های او می‌سنجیدند زیرا بسیار به‌‌روز بود. اقتصاددانان اخیری که چیزی به اسپنسر مدیون هستند هایک و بوکانان هستند. اسپنسر پیامبرگونه پیش‌بینی می‌کرد که قرن آینده با انحرافی هولناک به سمت جمع‌گرایی و جنگ همراه خواهد بود. او معتقد بود که جهان مدرن با وجود دوره‌های طولانی آزادسازی، دوباره به یکی از دوره‌های قبلی پسرفت می‌کند. او زمانی را می‌دید که روند «امپریالیسم، بربری‌شدن و گروه‌بندی‌ها» باعث انحراف از «مالکیت شخصی به سوی مالکیت جمعی» می‌شود. و بی‌دلیل نیست که او را «پیشگوی لیبرتارین» می‌نامند. 

منابع:

1-Doherty Gary and Gray Tim (1993). Herbert Spencer and the Relation Between economic and Political Liberty. History of Political thought.

2-Richards Peter (2010). Herbert Spencer: Social Darwinist or Libertarian Prophet? Mises Institute.

3-T. Long Roderick (2010). Herbert Spencer: Libertarian Prophet. Foundation for Economic Education.

دراین پرونده بخوانید ...