شناسه خبر : 24993 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

لاجرم باید کشاورزی را کم کنیم

بررسی هزینه-فایده کشاورزی در گفت‌وگو با محمدحسین کریمی‌پور

محمدحسین کریمی‌پور می‌گوید: کشورهای بزرگ به مساله کشاورزی نه‌فقط از دید صرفه بلکه از جنبه امنیت غذایی هم نگاه می‌کنند. کشوری مثل ما که نظم موجود جهانی را نفی می‌کند و تنش در روابط خارجی‌اش، واقعیتی دائمی است، طبعاً باید بیش از هرکسی بدین مقوله حساس باشد.

لاجرم باید کشاورزی را کم کنیم

محمدحسین کریمی‌پور، پژوهشگر اقتصادی می‌گوید: آموزه‌های مدیریت کلان آب توصیه می‌کند بیش از 40 درصد توان تولید آب شیرین تجدیدپذیر که اکنون 110 میلیارد مترمکعب تخمین زده می‌شود، مصرف نشود. وی ادامه می‌دهد: مصرف ما حدود 100 میلیارد مترمکعب یعنی 90 درصد توان تولید آب شیرین تجدیدپذیر است که باید به 65 میلیارد مترمکعب برسد. کریمی‌پور سپس تصریح می‌کند: «ما محکوم هستیم به سرعت 30 درصد مصرف آب کشور را بکاهیم. این ماموریتی دشوار است که هیچ کشور بزرگی تا به ‌حال نتوانسته مدیریتش کند.» به همین دلیل کریمی‌پور اضافه می‌کند: «لاجرم باید مصرف کشاورزی کاهش جدی داشته باشد. با ایجاد بازار آب باید این نهاده را به یک کالای ارزشمند قابل تبادل تبدیل کرد. ایجاد هوشمند بازار آب می‌تواند بستر جبرانی خوبی برای کاهش سطح زیر کشت فراهم آورد.» از سوی دیگر وی توصیه می‌کند که سراغ بهره‌وری آبیاری و کشت هم باید رفت اما به‌زعم کریمی‌پور، هیچ موردی جای کاهش سطح زیرکشت بالاخص در اقلام با ارزش افزوده کم و اقلام آب‌بر را نمی‌گیرد. با این حال وی یادآور می‌شود: «اهمیت کشت غالباً در ایران نه از منظر صرفه بلکه از منظر اشتغال، حفظ روستا و امنیت غذایی توجیه می‌شود تا صرفه اقتصادی. اگر قیمت واقعی آّب و انرژی را اعمال کنیم، غالب تولید کشاورزی امروز ما صرفه ندارد.»

♦♦♦

بخش عمده‌ای از انتقادات به بخش کشاورزی کشور بالا بودن هزینه کشاورزی در ایران نسبت به قیمت جهانی آن است. چرا چنین شده است؟

اصل پاسخ آن است که کشاورزی ایران یک ساختار سنتی دارد. این تولید سنتی در رقابت با تولید صنعتی متداول در کشاورزی دنیا، کالایی تولید می‌کند که قدرت رقابت محدود و کیفیت قابل کنترل پایین‌تری دارد. اراضی کوچک و متفرق، کشاورزان آموزش‌ندیده، فقر ژن مرغوب (بذر و نهال اصلاح‌شده)، فقر مکانیزاسیون و فقر سرمایه از مشخصات کشاورزی سنتی است. نکته دوم آنکه ایران از نظر خاک مرغوب کشاورزی، بسیار فقیر است. بخش عظیمی از کشور ما بیابان یا نیمه‌بیابان است. مناطق محدودی در غرب زاگرس، شمال البرز و جلگه خوزستان دارای خاک مرغوب است. سرعت تخریب همین دارایی محدود خاکی هم چه از طریق فرسایش چه از طریق آلوده‌سازی، باور‌نکردنی است. بزرگ‌ترین کارخانه آب‌نمک‌سازی تاریخ بشر (سد گتوند) مشغول شورسازی یکی از معدود مناطق با خاک مرغوب کشور است. نکته سوم محدودیت جدی منابع آب شیرین است. اینجا هم با سوءرفتار بشر، اضافه‌برداشت غوغا می‌کند و همین منابع محدود به‌شدت تخریب و اثرگذاری آنها رو به نقصان است. وقتی محصول در خاک ضعیف‌تر، با آب ناکافی و اندازه واحد کوچک‌تر، با روش‌های غیرعلمی تولید شود، گران‌تر خواهد بود.

 چرا تاکنون نتوانسته‌ایم این مساله را سامان دهیم؟ با روند فعلی می‌توان امیدوار بود که هزینه کشاورزی در ایران کاهش یابد؟

اصل پاسخ، مثل سایر مشکلات کشور در ضعف حکمرانی است. مسائلی از جنس کشاورزی، امنیت غذایی، روستا، پراکنش جمعیت و آب در کشوری مثل ایران با یک رویکرد ماتریسی باید با هم دیده، فهمیده و هدفِ برنامه‌ریزی قرار گیرند. ما در کشور، فاقد استراتژی همه‌جانبه‌نگر و متعادل در این زمینه‌ها هستیم. سازمان‌های فربه، کند و ناکارای حاکمیتی هم غالباً قاتل جانند نه قاتق نان.

چگونه ممکن است استراتژی نداشته باشیم؟ در تمام این زمینه‌ها برنامه‌های پنج‌ساله، ابلاغیه‌های رهبری و قوانین بالادستی اختصاصی وجود دارد و سند چشم‌انداز هم معلوم کرده تا سال 1401 قرار است به کجا برسیم. 

بله، از لحاظ مصوبات و اسناد قانونی نه‌تنها کم نداریم بلکه با تورمِ اسنادِ بالادستیِ ضدونقیض روبه‌رو هستیم. اسناد متعدد و متفرقی که ناسخ و منسوخ یکدیگرند و اساساً قابلیت اجرا ندارند. سند چشم‌انداز هم رعایت نشده است. وضع ما را با عربستان سعودی، قطر، امارات، آذربایجان و ترکیه نسبت به سال شروع، مقایسه کنید. قرار بود در همه عرصه‌ها کشور اول منطقه شویم. سه‌چهارم دوره 20‌ساله چشم‌انداز رفته و ما درگیر تحریم و جنگ و سوءمدیریت بوده‌ایم. نه‌تنها فاصله ما با شاگرداول‌های منطقه کم نشده، در قالب عرصه‌های اقتصادی، شکاف وسیع‌تر هم شده است.

برای اختلال در اسناد بالادستی یک مثال واضح بزنید.

مثلاً در تمام برنامه‌های پنج‌ساله بعد از انقلاب و تمام ابلاغیه‌های بالادستی بخش، «خودکفایی» در تمام محصولات اساسی کشاورزی، جزو مقوم تکالیف است. دانه‌های روغنی یکی از مهم‌ترین این محصولات است. در تمام این پنج برنامه، هیچ‌گاه تولید داخلی به 15 درصد مصرف هم نرسید. ولی تکلیف «خودکفایی» همچنان طوطی‌وار تکرار شد. تکلیفی که 30 سال است قانون مملکت است ولی اجرایی نمی‌شود. نه قانونگذار محترم از تکلیف کوتاه می‌آید نه در اصلاح اجراییات و در تامین مقدمات وصول بدان فکری می‌کنند! یا مثلاً تکلیف کاهش 25‌درصدی اضافه برداشت آب زیرزمینی در برنامه چهارم ابلاغ شد. در پایان برنامه چهارم، به‌جای 25 درصد کاهش 64 درصد افزایش داشت. آب از آب تکان نخورد. نه وزیری توبیخ شد که چرا نکردی، نه وکیلی بازخواست شد که چرا تکلیف نشدنی کردی. تکلیف 25‌درصدی عیناً در برنامه پنجم هم تکرار شد، باز هم اجرا نشد. الان هم باز در دستور کار است. این دو مثال نشان می‌دهد تکالیف در هر بخش، به شوخی تبدیل شده است. ضمناً این دو مثال را پیش هم بگذارید تا دریابید یکی از دلایل بحران آب، اصرار بر تداوم غیرهوشمندانه تکلیف به خودکفایی بای نحو کان است! یعنی فقدان دید ماتریسی برای ایجاد توازن بین تکالیف! یعنی آرزونویسی به جای برنامه‌نویسی! در واقع اسناد بالادستی آن نقش اسناد استراتژیک هوشمند، متوازن و قابل اجرا را هنوز ایفا نکرده‌اند.

مساله گران بودن کشاورزی در ایران چه آسیب‌هایی برای اقتصاد ایران به همراه داشته است و آیا فواید کشاورزی در کشور آنقدر است که به این هزینه آن بچربد؟

این وضع قدرت رقابت محصولات کشاورزی ما را پایین آورده است. من در دهه 70 قیسی صادر می‌کردم، امروز صادرات قیسی ممکن نیست و قیسی وارداتی هم در بازار فراوان است. اگر ساختار تعرفه نباشد و اگر قیمت‌گذاری آب و انرژی در کشور واقعی شود، تولید غالب محصولات کشاورزی ما قابل رقابت نخواهد بود. کشورهای بزرگ به مساله کشاورزی نه‌فقط از دید صرفه بلکه از جنبه امنیت غذایی هم نگاه می‌کنند. کشوری مثل ما که نظم موجود جهانی را نفی می‌کند و تنش در روابط خارجی‌اش، واقعیتی دائمی است، طبعاً باید بیش از هرکسی بدین مقوله حساس باشد. کشاورزی در برنامه‌ریزی ملی ملاحظات متعدد دیگری را داراست. مثلاً در زمینه پراکنش جمعیتی، کشاورزی در استان‌های مرزی ما بستر ایجاد شبکه‌های روستاها و راه‌ها و ایجاد بن‌مایه امنیتی- جمعیتی است.

وزیر جهاد کشاورزی گفته است: «مشکل جدی ما بهره‌وری پایین در بخش کشاورزی از جمله بهره‌وری پایین در مصرف آب است.» پایین بودن بهره‌وری در بخش کشاورزی مساله مهم دیگری است که در نقد کشاورزی به آن اشاره می‌شود. به نظر شما علت این مساله چیست و چقدر می‌توان امیدوار بود که در آینده بهره‌وری در این بخش بیشتر شود؟

مفهوم گرانی مورد بحث، از مفهوم بهره‌وری جدا نیست. وقتی شما بهره‌ورتر تولید کنید، ارزان‌تر تولید می‌کنید. کشاورزی ما نه در آب، نه در نیروی انسانی و نه در سرمایه زیربنایی بهره‌ور نیست. مثلاً هر هکتار باغ پسته - با مصرفِ آبِ برابر- در آمریکا 6 /3 تن و در ایران کمتر از یک تن پسته خشک می‌دهد. این اتفاقی نیست. متوسط قطعات باغ‌ریزی در کالیفرنیا 50 هکتار و در ایران کمتر از یک هکتار است. پسته آمریکایی درختی تنومند (نه بوته‌ای کوتاه و فاقد ساقه) است که مساعد کاشت و داشت و برداشت مکانیزه است. ژن خوب آنجا متجسد شده است. این واریته مهندسی‌شده ثمره نیم‌قرن تلاش مراکز تحقیقات بیابانی آمریکا روی صدها واریته پسته از سراسر جهان است. دانشگاه دیویس مسوول شناسایی سوالات صنعت پسته و پاسخگویی به آنها شد. پروژه‌های تحقیقاتی تعریف شد و طی سه دهه انجام و پرونده بسته شد. تولید پسته آمریکا متکی به این میراث علمی است و از برترین روش‌های مکانیزاسیون، تغذیه و مبارزه با آفات برخوردار است. در شوره‌زارهای قم مزارع چند هکتاری با آب چاهی به عمق 100 متر، سه یا چهار تن غله برداشت می‌کنند. مزارع چند هزار هکتاری دیم در کانادا در مناطقی با بارش بالای 800 میلی‌متر، بدون نیاز به آبیاری برداشت در واحد سطح به‌مراتب بیشتری دارند. خاک فقیر قم را با خاک سیاه غنی اطراف اتاوا با آن بذر و آن مکانیزاسیون مقایسه کنید. کشاورز با هلی‌کوپتر سرکشی و با هواپیما سم‌پاشی و با ناوگانی از کمباین‌های غول‌پیکر اجاره‌ای برداشت می‌کند. کار دولت در قبال او تامین وام ارزان، حفاظت محیط زیست و اطمینان از تامین دانش و مکانیزاسیون است. 125 میلیارد دلار تولید کشاورزی کانادا از سوی تنها شش هزار کارمند دولت پشتیبانی می‌شود. ما برای پشتیبانی از تولید ملی یک‌پنجم این مبلغ، 20 برابر کارمند دولتی داریم که باید تقریباً تمام بودجه ملی بخش صرف حقوق، مزایا، ساختمان‌داری و ایاب‌و‌ذهاب آنها شود. شاغلان دائم مزارع عظیم، گاهی به اندازه انگشتان دو دست نیست. وضع رقابت میان غله قم و اتاوا به‌مراتب بدتر از قصه پسته است. ‌فقر آبی و خاکی بوم کشور، سرنوشت ماست. اما ما در ارتقای ژنوم، ارتقای بهره‌وری آب، بهره‌وری از روش‌های مدیریت خاک و آب، کوچک‌سازی دولت، آموزش و ترویج و تحقیقات می‌توانیم خیلی کار کنیم. سرانه آبی هر فرد در فلسطین اشغالی یک‌دهم ماست. خاک آنها هم فقیر است. اما یک صادرکننده مهاجم غذا هستند چراکه سراغ تولید علمی و بهره‌ور رفته‌اند. در دولت یازدهم کارهای خوبی در مساله بذر و نهال شده است. خدا را شکر شعبده‌بازی دولت قبل در مساله بذر، تا حدود زیادی درمان شده است. دولت می‌گوید بهره‌وری آب کشاورزی در سه سال متوالی سالانه شش درصد بهبود یافته است. ارتقای بهره‌وری در گندم و چغندر ملموس است. اما وضع در تعادل‌بخشی آبی، در کود و تغذیه مناسب نیست. مشکلات ساختاری هم مثل تفرق اراضی و فربهی دولت سر جای خودش است.

به گفته حمید چیت‌چیان، وزیر سابق نیرو در کشور ما 90 درصد منابع آب در کشاورزی مصرف می‌شود که در کشورهای دیگر این مقدار بیش از 70 درصد نیست. اگر قرار بر این باشد که میزان مصرف آب در بخش کشاورزی را کاهش دهیم، در عمل این اقدام چه هزینه‌-فایده‌ای خواهد داشت؟

جز ذات باری‌تعالی کسی نمی‌داند مصرف آب در کشور دقیقاً چه صورتی دارد. می‌گویند مصرف بخش‌های کشاورزی، شرب و صنعت به ترتیب حدود 90، هفت و سه درصد است. اما وزارت جهاد کشاورزی می‌گوید آب کشاورزی 75 درصد مصرف آب کشور است. این هم نشان دیگری از حکمرانی ضعیف ماست. در کشوری که رسماً دچار بحران آب است و جناب معاون اول شورای عالی آب را ریاست می‌کند، یک وزیر می‌گوید کشاورزی 75 درصد و دیگری می‌گوید بالای 90 درصد مصرف دارد. وقتی اعداد پایه مدیریتی کشوری چنین شناور هستند، چطور می‌شود از مدیریت برنامه‌ای کشور سخن گفت؟

علی‌ایحال وزارت نیرو می‌گوید «توان تولید آّب شیرین تجدیدپذیر» کشور که دولت ایران با مشاوره آمریکایی‌ها در دهه 50 به میزان 137 میلیارد مترمکعب تخمین زده بود، حالا به 110 میلیارد مترمکعب رسیده است. آموزه‌های مدیریت کلان آب توصیه می‌کند که بیش از 40 درصد این توان از سوی انسان مصرف نشود. مصرف بالای 60 درصد برود، وضع بحرانی می‌شود. مصرف ما حدود 100 میلیارد مترمکعب یعنی 90 درصد است که باید به 65 میلیارد مترمکعب برسد. در این شاخص ما با فاصله رتبه اول دنیا هستیم. لاجرم باید مصرف کشاورزی کاهش جدی داشته باشد. با ایجاد بازار آب باید این نهاده را به یک کالای ارزشمند قابل تبادل تبدیل کرد. ایجاد هوشمند بازار آب می‌تواند بستر جبرانی خوبی برای کاهش سطح زیر کشت فراهم آورد. امروز در بردسیر، آب زراعی ارزش‌افزوده‌ای کمتر از 200 تومان در مترمکعب در کاشت غلات ایجاد می‌کند در حالی که معدن گل‌گهر در فاصله 200 کیلومتر دورتر دارد برنامه‌ریزی می‌کند که آب شیرین‌شده در ساحل بندرعباس را با قیمت تمام‌شده هشت هزار تومان تحویل بگیرد. لاجرم باید سهم صنعت را بالا برد تا گسترش اشتغال ممکن شود. باید سراغ بهره‌وری آبیاری و کشت هم رفت. اما هیچ‌کدام از اینها جای کاهش سطح زیرکشت بالاخص در اقلام با ارزش افزوده کم و اقلام آب‌بر را نمی‌گیرد. ما محکوم هستیم به سرعت 30 درصد مصرف آب کشور را بکاهیم. این ماموریتی دشوار است که هیچ کشور بزرگی تا به حال نتوانسته مدیریتش کند.

به نظر شما در حال حاضر در این جهت حرکت می‌کنیم؟

ابداً! در شرایط فعلی انجام کار بزرگ در کشور اگر محال نباشد، واقعاً دشوار است. چه برسد به چنین انقلاب بزرگ و کم‌سابقه‌ای که میلیون‌ها کشاورز را درگیر می‌کند. قبلاً در تجارت‌فردا به تفصیل در این مقوله سخن گفته‌ام.

ما تاکنون تجربه پایان کشت برخی محصولات در برخی از مناطق کشور مانند برنج را داشتیم. آیا با خاتمه یافتن کشاورزی در بخشی از کشور صدمه‌ای به اقتصاد کشور ما وارد شد؟

محصول به محصول و منطقه به منطقه پاسخ می‌تواند فرق کند. اما در یک دیدِ کلانِ بالادستی عرض می‌کنم که اهمیت کشت غالباً در ایران نه از منظر صرفه بلکه از منظر اشتغال، حفظ روستا و امنیت غذایی توجیه می‌شود تا صرفه اقتصادی. باز هم تکرار می‌کنم اگر قیمت واقعی آّب و انرژی را اعمال کنیم، غالب تولید کشاورزی امروز ما صرفه ندارد.

طبق اعلام علیرضا بزرگی، رئیس سازمان نظام‌مهندسی جهاد کشاورزی استان تهران از 33 میلیون هکتار اراضی مستعد کشت به دلیل نبود مدیریت منابع آبی، رعایت الگوی کشت و ارتقای نظام بهره‌برداری تنها 5 /15 میلیون هکتار تحت پوشش محصولات کشاورزی هستند. آیا می‌توان با استناد به همین آمار گفت که چون کشاورزی در ایران چندان به صرفه نیست، میلی به توسعه اراضی کشاورزی در ایران وجود ندارد؟

در ایران نهاده کمیابی که محدودیت کشت را سبب می‌شود آب است. اگر آب بیشتری عرضه می‌شد، در این وضعیت که انرژی ارزان است و بازار به علت نظام تعرفه و ممنوعیت‌های وارداتی رقابتی نیست، سطح کشت افزایش می‌یافت. شاهد مثال آنکه دولت روحانی می‌گوید سالی شش درصد بهره‌وری آب در بخش را بالا برده ولی آب صرفه‌جویی‌شده صرف تعادل‌بخشی نمی‌شود بلکه صرف کشت بیشتر می‌شود.

 پیش‌بینی شما از آینده کشاورزی در ایران چیست؟ آیا در ادامه سطوح زیر کشت کاهش می‌یابند؟

این موضوع خیلی بستگی به این دارد که سیاست یارانه‌ای و تعرفه‌ای دولت در آینده چگونه باشد. مثلاً اگر امروز قیمت انرژی واقعی و واردات ممکن شود، بخش بزرگی از تولید محلی فوراً متوقف می‌شود. به هر حال، روی‌آوری به بذر و نهال بهتر، توسعه مکانیزاسیون و گسترش گلخانه‌ها قابل پیش‌بینی است. در مساله آب، امید اصلاح مدیریتی نمی‌رود. احتمالاً طبیعت، مدیریت قهریِ این بی‌مبالاتی ملی را بر عهده می‌گیرد و با خشونت و با لطمات سنگین، مصرف را رو به کاهش خواهد برد. زراعت رو به افول و احتمالاً باغداری مدرن و تولید گلخانه‌ای رو به افزایش خواهد رفت. تداومِ کاهشِ ظرفیتِ اشتغالِ بخش هم قابل پیش‌بینی است.

 به نظر شما با توجه به مشکلات مورد اشاره می‌توان کشاورزی را در ایران تمام‌شده دانست؟

نه! کشاورزی ایرانی تمام نمی‌شود. اما سهمش در تامین غذا، اشتغال، تولید ناخالص و صادرات کشور کاهش می‌یابد. همچنین کشاورزی از طریق تخریب منابع آّب و محیط زیست، نقش بزرگی در شکل دادن به بحران‌های بی‌ثبات‌کننده آتی کشور بازی خواهد کرد. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها