شناسه خبر : 39745 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

استعاره نردبان

آیا تجارت بین‌الملل همیشه به رشد منجر می‌شود؟

 

مرتضی مرادی / نویسنده نشریه 

76برای کشور در حال توسعه‌ای که می‌خواهد مسیر رشد اقتصادی را برای خود هموار کند، کدام خط‌مشی بهتر است؟ تلاش برای خودکفا شدن و بستن درهای اقتصادش به بازارهای جهانی یا هموار کردن مسیرهای تجارت آزاد و تجارت بین‌الملل؟ این سوالی است که متخصصان اقتصادی دهه‌هاست در حال جواب دادن به آن هستند. عده‌ای معتقدند اگر کشوری می‌خواهد به لحاظ اقتصادی رشد کند، باید سیاست خودکفایی را در پیش گیرد. به این معنی که به واردات وابسته نباشد. عده دیگری معتقدند اگر کشوری سعی کند سیاست‌های خودکفایی را در پیش گیرد، نهایتاً به کشوری تبدیل خواهد شد که کاملاً وابسته به واردات است. دسته دوم عقیده دارند که باز شدن درهای اقتصاد به سمت بازارهای جهانی، تجارت آزاد و تجارت بین‌الملل است که می‌تواند موتور رشد اقتصادی کشورهای در حال توسعه را روشن کند. آنها می‌گویند اگر یک کشور در حال توسعه به تجارت آزاد روی آورد، آنگاه در آن صنایعی که مزیت نسبی دارد خواهد توانست در بازارهای جهانی حرفی برای گفتن داشته باشد و همین مساله به رشد اقتصادی‌اش منجر خواهد شد. شما چطور فکر می‌کنید؟

مقاله «جهانی‌سازی و نردبان توسعه: هل‌داده‌شده به بالا یا نگه‌داشته‌شده در پایین» که در سال 2021 به قلم دیوید آتکین، آرناد کاستینات و ماسائو فوکویی در NBER به چاپ رسیده است به مطالعه رابطه میان تجارت بین‌الملل و توسعه می‌پردازد. در مدلی که مقاله در آن سعی می‌کند این رابطه را بررسی کند، کشورها از نظر سطح قابلیت‌هایشان برای رشد با هم تفاوت دارند و همچنین کالاها از نظر سطح پیچیدگی‌شان (تخصص و پیچیدگی‌ای که برای ساخت آنها نیاز است) از هم متمایز هستند. در این مدل، «رشد قابلیت» یک کشور، تابعی از الگوی تخصصی بودن آن کشور است (اینکه کشور در چه حوزه‌ای تخصصی باشد و در چه حوزه‌ای به تخصص نرسیده باشد). از نظر تئوریک، نویسندگان مقاله نشان می‌دهند این امکان وجود دارد که تجارت بین‌الملل، رشد قابلیت را در همه کشورها افزایش دهد و در نتیجه، تجارت بین‌الملل می‌تواند همه کشورها را در نردبان توسعه، به سمت بالا هل دهد. چنین چیزی به دو دلیل رخ می‌دهد: اول اینکه میانگین پیچیدگی در صنایع یک کشور (اینکه صنایع در کشور مورد نظر تا چه حد محصولات پیچیده درست می‌کنند)، رشد قابلیت‌های آن کشور را افزایش می‌دهد. یعنی هر‌چه یک کشور محصولات پیچیده‌تری تولید کند، قابلیت‌هایش برای تولید محصولات بیشتر و پیچیده‌تر از قبل نیز افزایش خواهد یافت (دقت کنید که ما در اینجا از «رشد قابلیت» حرف می‌زنیم و نه از «قابلیت رشد»).

دوم اینکه، در صنایع یا بخش‌هایی که پیچیدگی کمتری دارند، رقابت خارجی سخت‌تر است (برای همه کشورها) و در صنایع یا بخش‌هایی که پیچیدگی بیشتری دارند، رقابت خارجی آسان‌تر است (در همه کشورها). دلیل آن نیز واضح است. مثلاً در حال حاضر رقابت خارجی در صنعت خودرو سخت‌تر است یا در صنعت هواپیما؟ یعنی اگر یک کشور توانایی این را پیدا کند که خودرویی شبیه به خودروهای هیوندای تولید کند راحت‌تر می‌تواند در بازارهای خارجی فروش داشته باشد یا کشوری که توانایی این را پیدا کند که هواپیماهایی شبیه به هواپیماهای بوئینگ تولید کند؟ طبعاً به خاطر اینکه هواپیما محصول پیچیده‌تری از خودرو است، اگر کسی بتواند آن را تولید کند، رقابت خارجی نیز برایش آسان‌تر خواهد بود؛ البته به شرطی که به این قابلیت برسد که بتواند هواپیماهای استاندارد تولید کند.

نویسندگان مقاله شواهدی ارائه می‌کنند که نشان می‌دهد ورود به سازمان تجارت جهانی یا WTO (به عنوان یک متغیر ابزاری) به تولید محصولات پیچیده‌تر و در نتیجه رشد قابلیت‌های کشورها منجر شده است. از طرف دیگر آنها شواهدی هم ارائه می‌کنند که نشان می‌دهد همیشه این‌طور نیست که رقابت خارجی در بخش‌هایی که پیچیدگی کمتری دارند سخت‌تر باشد (در حالی که طبق مدل مقاله، رقابت خارجی در بخش‌هایی که پیچیدگی کمتری دارند برای همه کشورها سخت‌تر است).

 

حرف مقاله چیست؟

یک استعاره مشهور در ادبیات اقتصاد توسعه وجود دارد که می‌گوید کشورها روی پله‌های مختلف یک نردبان نشسته‌اند و هر کدام از آنها، مجموعه‌ای از فعالیت‌های اقتصادی مخصوص خودشان را انجام می‌دهند. همزمان با اینکه کشورها توسعه می‌یابند، قابلیت‌هایشان بیشتر می‌شود و از پله‌های نردبان بالا می‌روند و زمانی که در پله‌های بالاتری از نردبان قرار می‌گیرند، شروع به تولید و صادرات محصولات پیچیده‌تری می‌کنند. مقاله «جهانی‌سازی و نردبان توسعه: هل‌داده‌شده به بالا یا نگه‌داشته‌شده در پایین» تلاش می‌کند این استعاره را جدی بگیرد و از آن به عنوان یک نقطه شروع برای مطالعه رابطه میان تجارت بین‌الملل و توسعه استفاده کند.

اگرچه استعاره‌ای که خواندید بسیار ساده است اما باید توجه کنید که به دو مکانیسم متمایز از هم اشاره می‌کند؛ دو مکانیسمی که می‌توان با استفاده از آن توضیح داد چرا تجارت بین‌الملل و توسعه با یکدیگر ارتباط دارند و هر یک به شکلی متفاوت این ارتباط را برقرار می‌کنند. از یک طرف کشورهایی که به خاطر نوآوری‌های تکنولوژیک، اعمال سیاست‌های داخلی بهتر یا هر کانال غیرمرتبطی به تجارت، توسعه می‌یابند، ممکن است در تولید کالاهای پیچیده‌تر به مزیت نسبی برسند و در نتیجه، صادراتشان را به سمت این کالاهای پیچیده‌تر سوق دهند. از طرف دیگر، کشورهایی که به خاطر تغییر در سیاست‌های تجاری‌شان، بهبود در کیفیت خدمات حمل‌ونقل یا نوآوری‌های تکنولوژیک در سایر نقاط دنیا، پول و انرژی‌شان را صرف تولید کالاهای پیچیده‌تر می‌کنند، ممکن است در نتیجه به دست آوردن فرصت‌های بیشتر برای انباشت دانش و سرریز تکنولوژیک در بخش‌هایی که کشورهای دیگر در آنها پیشرفت کرده‌اند، سریع‌تر شروع به رشد کنند (منظور از سرریز تکنولوژیک، انتقال یافتن دانش تکنولوژیک از کشورها به یکدیگر است).

تفاوت در این دو مکانیسم، دلالت‌های مهمی برای ما دارد و هم از جنبه اقتصاد اثباتی و هم از جنبه اقتصاد هنجاری این دلالت‌ها قابل مشاهده و بررسی است. مکانیسم اول، که به کانال ایستای میان بهره‌وری و تجارت اشاره می‌کند، چیزی است که می‌توان در هر مدل ریکاردویی آن را یافت و در واقع این مکانیسم، هسته همه مدل‌های ریکاردویی است: اینکه تجارت با بهره‌وری رابطه مستقیم دارد و تجارت بیشتر به بهره‌وری بیشتر منجر می‌شود. در چنین مدل‌هایی، تغییر در الگوهای تجاری، نتیجه پیشرفت‌های تکنولوژیک است، تخصصی شدن با توجه به بحث مزیت نسبی، بهینه پارتو است و سیاست لسه‌فر، سیاست کاراست. این در حالی است که مکانیسم دوم، در ارتباط با اثرات پویای تجارت است و اغلب در مواردی مورد تاکید واقع می‌شود که در مدل‌ها، حرف از صرفه‌های خارجی نسبت به مقیاس به میان می‌آید. مکانیسم دوم توضیح می‌دهد که خط‌مشی‌های صنعتی (خط‌مشی‌هایی که از یکسری صنایع خاص حمایت می‌کنند)، با سوبسیددهی به بخش‌های پیچیده‌تر (به هزینه بخش‌هایی که پیچیدگی کمتری دارند)، می‌تواند به افزایش رفاه منجر شود. مکانیسم دوم همچنین توضیح می‌دهد که ظهور کشورهای بزرگ مانند چین در اقتصاد جهانی می‌تواند بعضی از کشورها را در نردبان تولید محصولات پیچیده و توسعه به سمت بالا هل دهد و در عین حال، بقیه کشورها را در پله‌های پایین نگه دارد و مانع از این شود که کشورهای دیگر نیز به پله‌های بالاتر عظیمت کنند.

مقاله «جهانی‌سازی و نردبان توسعه: هل‌داده‌شده به بالا یا نگه‌داشته‌شده در پایین» به فرموله کردن این ایده‌ها می‌پردازد. همچنین تلاش می‌کند اعتبار آنها را مورد بررسی قرار دهد. به عنوان یک مساله تئوریک، ما نشان می‌دهیم که اگر دو ویژگی موجود در استعاره نردبان توسعه واقعاً در عمل وجود داشته باشند (اینکه تخصصی بودن در تولید کالاهای پیچیده‌تر به سرریز مثبت منجر می‌شود و همچنین اینکه کشورهای کمتری هستند که کالاهای پیچیده‌تر را تولید کنند چرا که کشورهای کمتری وجود دارند که قابلیت تولید محصولات پیچیده‌تر را داشته باشند)، آنگاه برای تجارت بین‌الملل ممکن خواهد بود که قابلیت همه کشورها را برای تولید محصولات پیچیده‌تر افزایش دهد و متعاقباً رفاه را در همه کشورها بالا ببرد. به عنوان یک مساله تجربی، اگرچه نویسندگان مقاله به این نتیجه رسیدند که اولین مورد (اینکه تخصصی بودن در تولید کالاهای پیچیده‌تر به سرریز مثبت منجر می‌شود) حرف درستی است، اما داده‌های آنها نشان داد این‌گونه نیست که تعداد کمی کشور وجود داشته باشند که کالاهای پیچیده‌تر را تولید می‌کنند و برعکس، کشورهای بیشتری هستند که کالاهای پیچیده‌تر را تولید می‌کنند. بنابراین طبق مدلی که در مقاله به کار برده شده است، استعاره نردبان درست پیش‌بینی نمی‌کند. استعاره نردبان می‌گوید اثر رفاهی خالص تجارت، مثبت است؛ در حالی که دلالت مدل مقاله این است که اثر رفاهی خالص تجارت، منفی است.

 

کالبدشکافی دو دیدگاه

آیا تجارت بین‌الملل کشورها را روی نردبان توسعه به سمت بالا هل می‌دهد؟ برای اینکه بخواهیم این سوال را به درستی مورد بررسی قرار دهیم، باید یک مدل تجارت دینامیک را توسعه دهیم که در آن، کشورها از نظر قابلیت‌هایشان در تولید محصولات پیچیده با یکدیگر متفاوت هستند، کالاها از نظر سطح پیچیدگی‌شان از یکدیگر متفاوت هستند و همچنین رشد قابلیت، تابعی از میانگین پیچیدگی کالاهایی است که هر کشوری می‌تواند تولید کند. نتیجه تجزیه و تحلیل‌های نویسندگان مقاله «جهانی‌سازی و نردبان توسعه: هل‌داده‌شده به بالا یا نگه‌داشته‌شده در پایین» دو دیدگاه را حاصل کرد: اول، از ‌نظر تئوریک، آنها نشان دادند عایدی‌های پویای ناشی از تجارت نیاز نیست که یک بازی با جمع صفر باشد. در واقع نیاز نیست این‌گونه باشد که تعدادی از کشورها در تولید کالاهایی تخصصی شوند که به رشدشان منجر شود و بعضی دیگر فقط در تولید کالاهایی تخصصی شوند که نتواند موجب به رشدشان شود. به زبان ساده‌تر، بعضی از بخش‌های اقتصادی را می‌توان بخش‌های خوب و بعضی دیگر را می‌توان بخش‌های بد در نظر گرفت. بخش‌های خوب اقتصادی مانند بخش تکنولوژی یا صنعت خودرو و فولاد و انرژی بخش‌هایی هستند که به رشد اقتصادی منجر می‌شوند. بخش‌های بد اقتصادی آن دسته از بخش‌هایی هستند که تولید در آنها آنچنان پیچیدگی خاصی ندارد و بنابراین همه می‌توانند خودشان محصولات آن بخش‌ها را تولید کنند و در نتیجه اگر کشوری در این بخش‌های به اصطلاح بد تخصصی شود، این تخصصی شدن به رشد آن کشور منجر نخواهد شد.

اولین دیدگاه در نتیجه تجزیه و تحلیل‌های نویسندگان مقاله این است که در نتیجه آزاد شدن تجارت، همه کشورها به سمت تولید آن دسته از محصولاتشان سوق پیدا خواهند کرد که آن محصولات پیچیدگی بیشتری دارند. مثلاً اگر کشور الف، کالایی را با پیچیدگی 10 و کالایی را با پیچیدگی 5 تولید کند، و کشور ب کالایی را با پیچیدگی 15 و کالای دیگری را با پیچیدگی 10 تولید کند، کشور اول به سمت تولید کالای اول خود و کشور دوم نیز به سمت تولید بیشتر کالای اول خود سوق پیدا می‌کند؛ یعنی هر کشور به سمت تولید بیشتر آن کالایی (از مجموعه کالاهایی که تولید می‌کند) حرکت خواهد کرد که رقابت خارجی در تولید آن محصول کمتر است و بنابراین آن کشور می‌تواند آن کالا را راحت‌تر در بازارهای جهانی بفروشد. طبق دیدگاه اول، اگر این بخش‌های اقتصادی پیچیده، به سرریز دانش مثبت منجر شوند، همه کشورها منتفع خواهند شد.

دوم اینکه از نظر تجربی، نویسندگان مقاله نشان دادند شرایطی که نیاز است وجود داشته باشند تا عایدی‌های پویا حاصل شوند، وجود ندارند. آنها با استفاده از ورود کشورها به WTO به عنوان یک متغیر اثرگذار خارجی روی ترکیب تولیدات یک کشور، شواهدی ارائه کردند که با این حرف سازگار است که «بخش‌های خوب، به سرریز مثبت دانش منجر  می‌شوند». اگرچه باید توجه داشت که این بخش‌های خوب، آن بخش‌هایی هستند که پیچیدگی‌شان بیشتر است و در نتیجه رقابت جهانی در این بخش‌ها مشکل‌تر است. اگر با عینکِ مدلِ مقاله «جهانی‌سازی و نردبان توسعه: هل‌داده‌شده به بالا یا نگه‌داشته‌شده در پایین» به قضیه نگاه کنیم، نتیجه این می‌شود که طبق دیدگاه دوم، برعکس اثری که بالا بردن کشورها روی نردبان دارد (اینکه باعث می‌شود کشورها توسعه یابند)، تجارت بین‌الملل باعث می‌شود بسیاری از کشورها در مسیر توسعه، عقب نگه داشته شوند. به‌طور خلاصه، این‌طور به نظر می‌رسد که بخش‌های خوب، آن بخش‌هایی هستند که کشورهایی زیادی در آن بخش‌ها تولید و صادرات دارند و این برعکس چیزی است که در استعاره نردبان گفته می‌شود؛ در استعاره نردبان، بخش‌های خوب آن بخش‌هایی هستند که کشورهای کمی در آن بخش‌ها تولید و صادرات دارند. اما چه چیزی این همبستگی غیرمنتظره میان پیچیدگی و رقابت را توضیح می‌دهد؟ آیا چنین چیزی بازتاب تلاش‌های تاریخی سیاستگذاران کشورها برای اعمال خط‌مشی‌های صنعتی یا تلاش‌های آنها برای خودکفا شدن است؟ اینها سوالات بدون جوابی هستند که باید در تحقیقات بعدی به آنها پاسخ داد. 

دراین پرونده بخوانید ...