شناسه خبر : 20582 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

چرا داستان نویسندگان ایرانی وارد بازارهای جهانی نمی‌شود

تک‌افتاده و محبوس

«کلنل» محمود دولت‌آبادی از سال گذشته به لیست پرفروش‌ترین رمان‌های خارجی بزرگ‌ترین فروشگاه آنلاین کتاب دنیا «آمازون» راه یافته است، مجموعه داستان «اناربانو» ی «گلی ترقی» هم سال پیش در آمریکا منتشر شد و نقدها و یادداشت‌های فراوانی درباره‌اش منتشر شد.

«کلنل» محمود دولت‌آبادی از سال گذشته به لیست پرفروش‌ترین رمان‌های خارجی بزرگ‌ترین فروشگاه آنلاین کتاب دنیا «آمازون» راه یافته است، مجموعه داستان «اناربانو»ی «گلی ترقی» هم سال پیش در آمریکا منتشر شد و نقدها و یادداشت‌های فراوانی درباره‌اش منتشر شد، آنقدر که «نیویورک ریویو آو بوکز» یکی از معتبرترین مجلات در حوزه ادبیات و نقد هم به آن پرداخت و درباره‌اش نوشت، هر چند این دو نمونه اولین کتاب‌هایی از نویسندگان ایرانی نیستند که به زبان انگلیسی و زبان‌های دیگر ترجمه شده‌اند، اما به جرات می‌توان گفت این دو اثر راه دیگری را در پیش گرفته‌اند و به حلقه فروش در بازارهای جهانی کتاب راه یافته‌اند، کلنل محمود دولت‌آبادی به هفت زبان ترجمه شده است و به قفسه کتاب‌های اصلی راه یافته است و کتاب گلی‌ترقی هم درست همان مسیری را در انتشار و معرفی شدن طی کرده است که مثلاً کتاب‌های مارگارت اتوود کانادایی یا هر نویسنده انگلیسی‌زبان دیگری در آمریکا طی می‌کند. در واقع به نظر می‌رسد شیوه برخورد با این دو اثر نقیضه‌ای است بر فرضیه همیشگی مهجور بودن زبان‌فارسی و سرنوشت محتوم ادبیات فارسی و راه نیافتن به بازارهای جهانی. هر چند که در نهایت با کمی جست‌وجو حتی پیش از اینکه رمان محمود دولت‌آبادی و مجموعه داستان گلی ترقی هم به چنین خوش‌اقبالی دست پیدا کنند می‌شد این باور قدیمی را نقض کرد. به هر حال زبان فارسی چندان از زبان آلبانیایی مهجورتر و تک‌افتاده‌تر نیست، حالا رمان‌های «اسماعیل کاداره» را در آمریکا و بریتانیا و فرانسه معتبرترین ناشران منتشر می‌کنند و اورهان پاموک و الیف شافاک دو نویسنده ترک همچنان به بازارهای جهانی کتاب راه یافته‌اند که ترجمه انگلیسی رمان‌هایشان به فاصله کمی پس از انتشار نسخه ترکی به کتابفروشی‌های زنجیره‌ای راه پیدا می‌کند و با تیراژهای میلیونی توزیع می‌شود. اما در ذهن مخاطب ایرانی همچنان این سوال باقی می‌ماند که چه بر سر ادبیات فارسی آمده است و چرا جاده تبادل فرهنگ و ادبیات میان ما و دنیا یک‌طرفه است، و نادر کتاب‌های ایرانی هستند که بعد از ترجمه و انتشار به زبانی دیگر به ویترین کتابفروشی‌ها و قفسه‌های اصلی راه پیدا می‌کنند؟ این در حالی است که بخش اعظمی از نویسندگان ایرانی معتقدند آثار ادبی که در ایران نوشته می‌شود در بسیاری از موارد هم‌سنگ ادبیاتی است که در بازارهای جهانی خواننده دارند. محمود دولت‌آبادی نویسنده نام‌آشنای ایرانی که این روزها رمان کلنل‌اش به لیست جوایز ادبی معتبر راه یافته است معتقد است داستان‌نویسی ایران فاصله چندانی با آنچه در دایره گسترده ادبیات و کتاب جهانی خوانده می‌شود، ندارد. او می‌گوید: «وقتی آثار کسانی را که برنده جایزه نوبل شده‌اند، می‌خوانم، می‌بینم که نویسندگان ایرانی چیزی از آنها کم ندارند.» در واقع به نظر می‌رسد بیش از آنکه آثاری که نویسندگان ایرانی خلق می‌کنند با استانداردهای حاکم بر ادبیات بین‌المللی فاصله داشته باشد نبود ساز و کار عرضه این آثار ما را از بازارهای جهانی دور نگه داشته است. با این حال بسیاری معتقدند شرایط حاکم بر فضای ادبی ایران و نگاه دولتی و ارزش نگذاشتن نهادهای دولتی برای تولیدات ادبی هم در این عقب‌ماندگی نقش بسزایی دارد. ضیا موحد استاد فلسفه و منطق و شاعر در نشست بررسی کتاب «جمهوری جهانی ادبیات» درباره این مقوله گفت: «نخست باید بدانیم اصول جهانی ادبیات چیست؟‌ در یک جامعه میزان فروش کتاب، مدت زمان مطالعه، حقوق نویسندگان، تعداد تصاویری که از نویسندگان روی اسکناس‌ها و تمبرها منتشر می‌شود و تعداد خیابان‌هایی که به نام نویسندگان نامگذاری شده و زمانی که مطبوعات و رسانه‌ها به کتاب اختصاص می‌دهند، همه در جهانی شدن ادبیات دخیل‌اند.»
در عین ‌حال ایده دیگری هم وجود دارد که سوال اصلی‌اش این است که اصلاً چرا باید چنین انتظاری وجود داشته باشد و وقتی تیراژ کتاب‌ها در ایران بین 500 تا 1200 نسخه است و بسیاری از اهل ادبیات و دانشجویان این رشته هم حاضر به خواندن رمان ایرانی نیستند و بسیاری از نویسندگان سرشناس را هم نمی‌شناسند یا لااقل کاری از آنها نخوانده‌اند چرا باید انتظار داشته باشیم نویسنده ایرانی بتواند از طریق ترجمه با مخاطب خارجی ارتباط برقرار کند.

سهم صفردرصدی ایران
نگاهی به لیست کتاب‌هایی که طی این سال‌ها از نویسندگان ایرانی به زبان‌های دیگر به ویژه زبان انگلیسی ترجمه شده است نشان می‌دهد مساله ترجمه‌ناپذیری یا بومی بودن داستان‌های ایرانی چندان صدق نمی‌کند، عنوان‌های بسیاری در این سال‌ها ترجمه شده‌اند اما اغلب آنها از سوی ناشران دانشگاهی یا ناشران بسیار کوچک و مهجور منتشر شده‌اند و هرگز روی ورود به بازارهای اصلی و سیستم توزیع جهانی را ندیده‌اند. «رضا امیرخانی» نویسنده‌ای که رمان‌هایی همچون ارمیا و بیوتن را در کارنامه‌اش دارد، در بازار ایران یکی از نویسنده‌هایی است که آثارش اغلب با تجدید چاپ‌های پی در پی در حوزه ادبیات یک اتفاق محسوب می‌شوند. امیرخانی اما سهم ایران را از حضور در بازارهای جهانی تقریباً صفر می‌داند و می‌گوید: «باید گفت سهم ادبیات معاصر ما در ادبیات جهان صفر مطلق است که البته همه آن به خاطر ضعف نویسنده‌ها نیست؛ بلکه دست‌هایی که باید برای ارتباط با کارهای جهانی شکل می‌گرفت، کم‌کاری کردند که باید این دست‌ها را در ناشران خصوصی جست‌وجو کرد. کارهایی که ما کرده‌ایم، بیشتر برای نمایش داخلی بوده است.» بخش زیادی از آثار فارسی که به زبان انگلیسی ترجمه شده‌اند در واقع بیش از آنکه در بیرون از مرزهای ایران با استقبال روبه‌رو شوند در داخل کشور خبرساز بوده‌اند، بخشی از این آثار با بودجه‌های دولتی ترجمه و منتشر می‌شوند و بیشتر جنبه تبلیغاتی دارند. آنقدر که بعد از ترجمه و انتشار مراسم رونمایی از این آثار در محل نمایندگی دائمی ایران در سازمان ملل برگزار می‌شود و در دایره محدودی عرضه می‌شود.

دست غایب دولت
به نظر می‌رسد برای آغاز هر حرکت جهانی حمایت‌های دولتی نیاز است، هر چند که بسیاری از نویسندگان و ناشران ایرانی معتقدند هر جایی که در عرصه فرهنگ، دولت ورود پیدا می‌کند در نهایت به دیکته گفتن و اعمال سلیقه ختم می‌شود، اما به نظر می‌رسد آنچه در اغلب کشورهای دنیا پیاده می‌شود همین روش است. در واقع دولت‌ها امکانات و بستری را فراهم می‌کنند تا فرهنگ و ادبیات‌شان در عرصه جهانی به منصه ظهور برسد. فتح‌الله بی‌نیاز منتقد و نویسنده ایرانی معتقد است این حمایت به شدت کارساز است، او با مثال زدن دولت ترکیه در این زمینه می‌گوید: «ایران لااقل در زمینه داستان کوتاه وضعیت بسیار خوبی دارد و در این سال‌ها داستان‌های کوتاه درخشانی نوشته شده‌اند که امکان عرضه در سطح بین‌المللی داستان‌نویسی را به‌آسانی داشته است. در بسیاری از کشورهایی که دارند اولین گام‌ها را در این زمینه برمی‌دارند دولت به کمک نویسندگان و ناشران می‌آید. یکی از موفق‌ترین نمونه‌ها هم در این زمینه ترکیه بوده که با تاسیس موسسه‌ای به همین منظور و با کمک کارشناسان ادبی آثار برجسته نویسندگان ترک را ترجمه می‌کند و با کمک کارشناسان و منتقدان حرفه‌ای بهترین آثاری را که خصوصیات بین‌المللی دارند و برای خواننده خارجی هم جذاب هستند و مسیر معرفی دیگر آثار را هموار می‌کنند انتخاب و ترجمه می‌کنند و پس از آن با ناشران خارجی وارد مذاکره می‌شوند و مسیر را برای انتشار این کتاب‌ها در سایر کشورها و به زبان‌های اصلی دنیا هموار می‌کنند. در واقع چیزی که سبب شد ترکیه به جایزه نوبل ادبیات برسد و حالا نویسنده‌های ترک به کتابفروشی‌های اصلی اروپا و آمریکا راه پیدا کنند همین است. اما این فرصت از ادبیات ما و به ویژه داستان کوتاه غنی‌مان دریغ شده است.» البته در خبرها آمده است کمیته حمایت از ترجمه آثار ایرانی در بازارهای جهانی در دفتر مجامع، تشکل‌ها و فعالیت‌های فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکیل شد. از جمله مسوولیت‌های این کمیته این است که از آثار ایرانی که در خارج از کشور ترجمه و منتشر می‌شود حمایت کند، در مقابل این حمایت به منتشرکننده اثر مبالغی به میزان یورو و دلار پرداخت خواهد شد. تمام افراد عضو این کمیته مدیران زیرمجموعه معاونت فرهنگی وزارت ارشاد هستند. پیش از این خانه ترجمه از سوی موسسه خانه کتاب اعلام موجودیت کرد اما پس از چندی با استعفای مدیر آن همه چیز به حالت تعلیق درآمد. با این حال هنوز این کمیته خبری از حضور در این عرصه و فعالیت عملی‌اش منتشر نکرده است.

تاثیر انزوای زبانی
انزوای زبان فارسی یکی از بحث‌هایی است که از سوی بسیاری از نویسندگان مطرح می‌شود. رشدنیافتگی زبان فارسی در این سال‌ها و پایین آمدن اشتراکات فرهنگی ایران و کشورهای فارسی‌زبان منطقه در رشد نیافتن و گسترش نیافتن داستان‌نویسی در منطقه بی‌تاثیر نیست. کم بودن تعداد فارسی‌زبانان در دنیا در این راستا بی‌تاثیر نیست. بسیاری معتقدند آن دسته از زبان‌آموزان فارسی در جهان که در جست‌وجوی آموختن این زبان هستند هم به دلیل علاقه به ادبیات کهن فارسی است که سراغ زبان فارسی می‌آیند. بلقیس سلیمانی نویسنده‌ رمان‌هایی همچون بازی آخر بانو و روز خرگوش می‌گوید: «انزوای زبانی اجازه نمی‌دهد ادبیات ایران با ادبیات جهان حرکت کند، زیرا در دنیا فقط سه کشور هستند که به زبان فارسی صحبت می‌کنند. از آن‌سو کاربرد تمثیل‌ها و کنایه‌ها و استعاره‌ها هم سبب می‌شود بخش زیادی از تولیدات ادبی ما قابل ترجمه نباشند. ممکن است عده‌ای آمریکای لاتین را مثال بزنند، اما آمریکای لاتین با کشور ما متفاوت است. داستان‌نویسان آمریکای لاتین تحت تاثیر فرانسه و اسپانیا هستند. اگر این نویسندگان به زبان اسپانیایی دسترسی نداشتند نمی‌توانستند به این میزان پیشرفت دست پیدا کنند، زیرا بیش از نیمی از قاره آمریکا به زبان اسپانیایی که پیشینه فرهنگی قوی دارد، تکلم می‌کنند، اما کشور ما چنین پشتوانه‌ای ندارد.»

غیاب خانه‌های ترجمه در ایران
در بسیاری از کشورهای دنیا در کنار نهادهای دولتی؛ جایزه‌های ادبی بخش خصوصی و نهادهای غیردولتی هم در این زمینه فعالیت می‌کنند. خانه‌های ترجمه‌ای به عنوان حامیان اشاعه فرهنگ و ادبیات یک کشور آستین‌ها را بالا می‌زنند و با دادن گرنت‌هایی از مترجمان دعوت می‌کنند برای ترجمه یک اثر از نویسنده‌هایشان به این کشور سفر کند و چند ماهی در خانه ترجمه میهمان این نهاد باشد و در امر ترجمه از خود نویسنده و کارشناسان ادبی کمک بگیرد. در واقع این رویکرد حتی در کشورهایی که ادبیات و زبان‌شان چندان هم مهجور نیست امری عادی است و سال‌هاست این سنت جریان دارد. در کشورهایی همچون فرانسه، سوئیس، آلمان و روسیه که ادبیات‌شان در حلقه ادبیات بین‌المللی جای خودش را پیدا کرده هم مرسوم است. این نهادهای غیردولتی و خانه‌های مترجم با حمایت ناشران و بنیادهای ادبی هزینه‌های اقامت مترجمانی که قصد دارند کتابی از زبان آن کشور را ترجمه کنند می‌پردازند و در نهایت به ناشر کتابی که قصد دارد این اثر را در کشور مقصد زبان ترجمه و منتشر کند کمک مالی می‌کنند و راه‌ها را برای معرفی آثارشان به کشورهای غیرهمزبان هموار می‌کنند. محمدجواد جزینی نویسنده در این‌‌باره می‌گوید: «در بسیاری از کشورهای جهان اهمیت معرفی فرهنگ و ادبیات حتی در سطح روابط دیپلماتیک هم خودش را نشان می‌دهد. برای مثال در برخی از کشورها سفیرها و کارداران فرهنگی‌شان را از میان نویسندگان و هنرمندان‌شان انتخاب می‌کنند تا این مهم کارشناسی‌تر و دقیق‌تر انجام شود. متاسفانه این امر در کشور ما بی‌سابقه، غیر‌جدی و کم‌اهمیت تلقی شده است. کارنامه فعالیت‌های رایزن‌های فرهنگی در خارج از کشور گواه این ادعاست.
عملکرد نهادهای دولتی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، همچنین سازمان فرهنگ و ارتباطات که ظاهراً مسوولیت مستقیم در این زمینه دارد، ناامید‌کننده است. چندتایی کتاب هم که در این سال‌ها ترجمه شده، بیشتر در خارج از کشور به مدد علاقه‌مندی فردی مترجم، بانی یا موسسه فرهنگی و انتشاراتی اتفاق افتاده است. هیچ جریان منظم برنامه‌داری مسوولیت این مهم را بر عهده ندارد. جریان ترجمه آثار داستانی در کشور ما یکسویه است. به این معنا که ما فقط آثار ادبی ملل دیگر را به زبان فارسی ترجمه می‌کنیم. در چند سال اخیر برخی از نهادهای دولتی با هدف معرفی ادبیات داستانی ایران به جهان، کتاب‌هایی را به عنوان کارنامه نشر خود معرفی کرده‌اند.»

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها