شناسه خبر : 1533 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

دیوار آجری

زمان‌های پردردسر

تا همین اواخر، سرمایه‌گذاران چین، برزیل و هند را به عنوان مقاصد مطمئن سرمایه قلمداد می‌کردند. اما اخیراً این اقتصادها نشانه‌هایی از ضعف را آشکار کرده‌اند و پول‌ها یک‌بار دیگر متوجه غرب شده است.

ترجمه: جواد طهماسبی/اشپیگل آنلاین

تا همین اواخر، سرمایه‌گذاران چین، برزیل و هند را به عنوان مقاصد مطمئن سرمایه قلمداد می‌کردند. اما اخیراً این اقتصادها نشانه‌هایی از ضعف را آشکار کرده‌اند و پول‌ها یک‌بار دیگر متوجه غرب شده است. اکنون این نگرانی به وجود آمده که رویای بریکس (BRICS) به پایان رسیده باشد. 12سال پیش جیم اونیل نظری نوآورانه ارائه کرد. به عنوان یک بانکدار سرمایه از گلدمن‌ساکس، اونیل قانع شده بود که ایالات متحده و اروپا پس از حملات تروریستی11 سپتامبر 2001 دچار افت اقتصادی می‌شوند. او اعتقاد داشت کشورهای در حال توسعه مانند برزیل، روسیه، هند و چین از فرآیند جهانی‌سازی بهره زیادی خواهند برد و به موتورهای محرک اقتصاد جهانی تبدیل می‌شوند. اونیل به مراجعه‌کنندگان توصیه می‌کرد پول خود در را در این بازیگران جدید سرمایه‌گذاری کنند. اما او نیاز به نامی داشت که بتواند فراگیر شود. ساخت این نام کار دشواری نبود. اونیل به سادگی حرف اول این چهار کشور را برداشت و به واژه BRIC رسید. این واژه که با کلمه Brick به معنای آجر هم‌آواست همانند بنیانی برای یک سرمایه‌گذاری مستحکم مورد استفاده قرار گرفت. اونیل که توسط نشریه بیزینس‌ویک به عنوان یک ستاره در صنعت معرفی شد سال‌ها رهبر و پیشوایی موفق بود. از سال 2001 تا 2013، تولید اقتصادی چهار کشور بریک از حدود سه میلیارد دلار در سال به 15 میلیارد دلار رسید. بعدها عضو پنجمی به این گروه چهارگانه اضافه شد و آفریقای جنوبی با افزودن حرف S این نام را به بریکس تغییر داد. سرمایه‌گذاران سود زیادی نصیب خود کردند و باشگاه اونیل به یک قدرت واقعی سیاسی تبدیل شد. اکنون رهبران این کشورها به طور مرتب با یکدیگر دیدار می‌کنند و با وجود اختلاف نظرها موفق شده‌اند وزنه سنگینی در مقابل غرب باشند. گزارش توسعه انسانی سال 2013 سازمان ملل که همین چند ماه پیش منتشر شد، بیان می‌کند «کشورهای جنوب با سرعت و مقدار بی‌سابقه‌ای به پا خاسته‌اند». نیال فرگوسن مورخ در کتاب سال 2011 خود با عنوان «تمدن: غرب و بقیه جهان» پایان 500 سال سلطه غرب را اعلام می‌کند و آن را تحولی تاریخی می‌خواند. اما اکنون و پس از گذشت چند سال موفقیت، واقعیت در کشورهای بریکس جلوه دیگری دارد. نرخ‌های رشد سال 2013 با زمان‌های اوج خود فاصله زیادی پیدا کرده‌اند. به عنوان مثال نرخ رشد چین که تا همین چند سال پیش به 14 درصد رسیده بود سال گذشته به هشت درصد نزول کرد. در هند توسعه اقتصادی از 10 درصد گذشته به کمتر از پنج درصد در سال 2013 رسید و رشد برزیل از شش به سه درصد کاهش یافت. این نرخ‌ها هنوز از نرخ‌های رشد اتحادیه اروپا بالاتر است اما دیگر تاثیرگذاری گذشته خود را ندارند.
نگرانی‌ها روبه گسترش هستند. اکنون نام جدیدی برای این غول‌های در حال توسعه انتخاب شده‌ است: «پنج شکننده». این واژه توسط جیمز لرد متخصص پولی استنلی مورگان ابداع شد و به معنای هشداری برای کشورهای شکننده برزیل، هند و آفریقای جنوبی است. ‌ترکیه و اندونزی نیز در معرض تهدید سقوط قرار دارند.

کاهش یا پایان؟
چه اتفاقی افتاده است؟ آیا صعودکنندگان اقتصادی به پایان اوج خود رسیده‌اند یا اینکه فقط کندی موقت پیدا کرده‌اند؟ برخی کارشناسان در مورد واکنش بیش از حد هشدار می‌دهند. اما شرایط جدید سوالاتی را در مورد اقتصاد جهانی و مردم این کشورها مطرح می‌سازد. مردمی که موفقیت اقتصادی را همزمان با افزایش آزادی‌‌های سیاسی و اعتماد به ‌نفس جدید شاهد بوده‌اند. اخبار بد رو به افزایش است. هفته گذشته بانک مرکزی هند نرخ بهره را بیشتر از حد انتظار بالا برد تا بتواند تورم فزاینده را تحت کنترل درآورد. همان شب ترکیه اقدامی مشابه انجام داد و نرخ پایه وام‌ها را به 10درصد رساند. اندکی بعد آفریقای جنوبی نیز به آنها پیوست. کشورهای درحال توسعه نگران شده‌اند و تمام تلاش خود را به کار گرفته‌اند تا از خروج سرمایه‌گذاران و سقوط ارزش پول‌شان جلوگیری کنند. در واقع چنین به نظر می‌رسد که سقوط ظاهری غرب فقط یک توهم بوده است. در سال‌‌های اخیر صدها میلیارد دلار در اوراق حکومتی کشورهای در حال توسعه سرمایه‌گذاری شد چرا که بازگشت سرمایه در بازارهای سابقه‌دار غرب اندک بود. اما در ماه می گذشته فقط چند کلمه از رئیس آن زمان فدرال‌رزرو بن برنانکی کافی بود تا روند را معکوس سازد. او به طور تلویحی اعلام کرد در صورت تداوم بهبود اوضاع اقتصادی ایالات متحده، بانک مرکزی این کشور پول کمتری را به نظام مالی تزریق می‌کند. در نتیجه موج جدیدی از سرمایه‌گذاران از کشورهای در حال توسعه خارج شدند. شش ماه طول کشید تا بن برنانکی به وعده خود عمل کند. اکنون که فدرال‌رزرو در عمل سیاست پولی سختگیرانه‌ای در پیش گرفته موج دوم آغاز شده است که چیزی از سونامی کم ندارد. شمار فزاینده‌ای از سرمایه‌گذاران از بازارهای نامطمئن خارج می‌شوند با این باور که رشد اقتصادی ایالات متحده و افزایش نرخ‌های بهره قطعی هستند. از زمان اظهارنظر برنانکی رئال برزیل، لیر‌ ترکیه و راند آفریقای جنوبی یک‌‌چهارم ارزش خود را از دست داده‌اند. این وضعیت برای این کشورها بسیار خطرناک است به ویژه کشورهایی مانند هند و برزیل که واردات‌شان از صادرات بیشتر است. به هر حال این شکاف باید از طریق پول‌های خارجی پر شود. به همین دلیل است که دیلما روسف رئیس‌جمهور برزیل در اواسط ژانویه در اجلاس اقتصاد جهانی داووس بدون هیچ خجالتی با سرمایه‌گذاران سر یک میز نشست. او که بانکداران و رهبران صنایع را مورد خطاب قرار داده بود گفت اقتصادهای نوظهوری مانند برزیل هنوز بزرگ‌ترین فرصت‌های سرمایه‌گذاری هستند. او اعلام کرد کشورش به اندازه کافی ذخایر ارزی دارد و نظام مالی به اندازه کافی ثبات دارد که بتواند توفان‌های کنونی را پشت سر گذارد. به گفته او توجه کردن به شرایط کوتاه‌مدت اشتباه است و کاملاً ضروری است که افق‌های میان‌مدت و درازمدت در بررسی‌ها مدنظر قرار گیرند.

اظهارنظر طبقه متوسط نوظهور
اما فقط آمارهای خام عامل نگرانی دولت‌های ملل درحال توسعه نیستند. از پکن تا دهلی‌نو و ریو‌دوژانیرو، رشد اقتصادی باعث آگاهی بیشتر مردم و ایجاد جنبش‌‌های مردمی در معنای واقعی آن شده است. در سال‌های اخیر، طبقه متوسط تاثیرگذاری در تقریباً تمام کشورهای نوظهور شکل گرفته است. اعضای این طبقه متوسط اکنون خواستار سهم بیشتر و دستمزدهای بالاتر هستند. همزمان آنها خواهان حاکمیت خوب هستند. بدان معنا که رهبران‌شان باید مسوولیت‌پذیر و پاسخگو باشند و حق مشارکت دموکراتیک بیشتری به مردم بدهند. پیشرفت اقتصادی به عنوان کاتالیزور تقاضاهای سیاسی عمل کرده است. اگر آن رویا به طور ناگهانی به پایان برسد می‌تواند ترمزی برای جنبش‌های مردمی باشد یا حداقل احساسات را در مسیرهای خطرناک تحریک کند. این وضعیت به ویژه برای برزیل صادق است. کشوری که در سال‌های اخیر شاهد پیشرفت‌های اجتماعی زیادی بوده است. در نتیجه شکوفایی اقتصادی نرخ بیکاری به پایین‌ترین سطح رسید و برنامه‌های حمایتی دولت از اقشار محروم موفق عمل کرد. برخلاف بیشتر کشورهای جهان، شکاف بین ثروتمندان و فقرا در برزیل (‌هر چند به کندی‌) در حال کم‌ شدن است اما مردم باز هم بیشتر می‌خواهند. آنها از فساد رهبران و طبقه حاکم اطلاع دارند و از خرج کردن اسراف‌گرایانه پول برای پروژه‌های ساخت و ساز مانند پروژه مترو برای جام جهانی آینده عصبانی هستند. در واقع اکنون وضعیتی مبهم و دو پهلو به وجود آمده است. برزیل دیوانه فوتبال و ورزش است اما مردم علیه جام‌جهانی فوتبال امسال و المپیک تابستانی 2016 اعتراض می‌کنند چرا که فهمیده‌اند مسائلی مهم‌تر از ورزشگاه‌های مجلل در زندگی وجود دارد. آنها خواستار چیزهایی مانند مدارس بهتر برای فرزندان‌شان و بیمه سلامتی مناسب هستند. روسف که یک سوسیال‌دموکرات چپگراست چاره‌ای ندارد به جز اینکه از اعتراض‌های صلح‌آمیز حمایت و پیشنهاد واقعی برای آرام کردن مردم ارائه کند. اما این کار فقط در صورتی امکان‌پذیر است که او بتواند اقتصاد برزیل را از سقوط نجات دهد.

اعصاب به هم ریخته در هند
وضعیت هند بدتر است. فامیل‌بازی فراگیر شده و بخشی از طبقه حاکم در جرائم دست دارند. تقریباً یک‌سوم اعضای مجلس درگیر پیگیری‌های خیالی هستند. هند به کشوری تبدیل شده است که در آن دانشگاه‌ها و شهرهای منطبق با معیارهای جهانی و شرکت‌های بزرگ در جوار شهرها و روستاهای توسعه‌نیافته قرار دارند. شمار زیاد تجاوزات جنسی نشان می‌دهد هنوز زنان به عنوان شهروند درجه دو قلمداد می‌شوند. همزمان تفاوت‌های بین مناطق رو‌به افزایش است. با وجود این شکوفایی اقتصادی جامعه مدنی را در هند تقویت کرد و اعتراضات گسترده دولت را به واکنش واداشت. تاکنون اقتصاد ثبات خود را حفظ کرده و رهبران تجاری امیدوارند پس از انتخابات پاییز امسال رشد اقتصادی دوباره از سر گرفته شود. نارندا مودی نامزد پیشرو حزب ملی‌گرای هندوی BJP تصویر یک سیاستمدار تاثیرگذار و حامی تجارت را پیدا کرده است. همزمان او را به عنوان فردی بی‌تفاوت در مقابل اقلیت‌ها می‌دانند چرا که در شورش‌های خونین علیه مسلمانان نقش داشته است. منتقدان مودی را به سهل‌انگاری در آشوب‌های خونین سال 2002 در ایالت گجرات هند متهم می‌کنند. در آن زمان صدها نفر که عمدتاً مسلمان بودند کشته شدند و ایالات متحده نیز ورود او را به آمریکا ممنوع کرد. راگورام راجان رئیس‌ بانک مرکزی هند نمونه خوبی از به‌هم‌ریختگی اعصاب در دهلی نو است. او ایالات متحده و اروپا را به کوته‌بینی و حرص اقتصادی متهم و استدلال کرد که کشورهای صنعتی باید به کشورهای در حال توسعه در حل مشکل کاهش ارزش پول کمک کنند به ویژه به خاطر آنکه هند و چین در آرام کردن بحران سال 2008 نقش مهمی داشتند.

نگرانی درباره اقتصاد چین
یکی دیگر از نگرانی‌های مشترک بین رهبران کشورهای بریکس و غرب امکان سقوط اقتصادی چین است. سال گذشته چین بزرگ‌ترین قدرت تجاری جهان بود. ظرف حداقل پنج سال چین، ایالات متحده را پشت سر گذاشته و شماره یک اقتصاد جهان خواهد شد. اما این کشور چالش‌های زیادی به ویژه در مرحله بعدی توسعه پیش‌رو دارد. صعود از طبقه فقیر به طبقه متوسط بسیار آسان‌تر از صعود از چند پله بالایی نردبان رشد است. هجوم کارگران ارزانی که بخش کشاورزی چین را رها کرده و توسط صنعت جذب شدند - ‌و کشور را به بزرگ‌ترین کارخانه جهان تبدیل ساختند- اکنون به یک معضل تبدیل شده است. آنها خواستار دستمزد بیشتر هستند و دولت نیز باید مراقبت بهداشتی و مستمری آنها را تامین کند. الگوی اقتصادی چین و سرمایه‌داری دولتی خودکامه آن به انتها رسیده است. به منظور دستیابی به مرحله بعدی توسعه، احتمالاً حزب کمونیست مجبور خواهد شد به ساختارهای دولتی غربی روی آورد. پیمان نا‌نوشته بین مردم و رهبران: « با شکوفایی و رشد را تضمین می‌کنیم به شرطی که شما زیاد وارد سیاست نشوید» اکنون در معرض تهدید نابودی قرار دارد. علاوه بر احتمال بروز بی‌ثباتی در میان40 درصد جمعیت جهان، بدتر شدن وضعیت اقتصادی کشورهای بریکس می‌تواند عواقب شدیدی برای غرب داشته باشد. شرکت‌های بزرگ آلمانی مانند زیمنس بخش عمده‌ای از سود خود را از شرق دور به دست می‌آورند. با وجود مشکلات بانک‌های آسیب‌دیده و شهرداری‌های بدهکار، چین هنوز 8/3‌ تریلیون دلار ذخایر ارزی دارد که از هر کشور دیگری در جهان بیشتر است. این مبلغ مطمئناً برای بهبود اوضاع و تامین مالی روند بهبودی در صورت بروز بحران کافی است. اونیل مسیری جدید را در پیش گرفته است. مردی که در گذشته مسوول مدیریت 800 میلیارد دلار برای گلدمن‌ساکس بود آوریل گذشته کار خود را در بانک سرمایه رها کرد. او مدتی مرخصی گرفت، برای بی‌بی‌سی به تهیه فیلم‌هایی از کشورها پرداخت و اکنون برای تقویت سرمایه‌گذاری در کشورهایی مانند مکزیک و نیجریه تلاش می‌کند. اونیل 56 سال خود را بیگانه‌ای در صنعت می‌دانست و اکنون کانون توجه جدیدی به نام عدالت اجتماعی در فیلم‌هایش پیدا کرده است. به عقیده اونیل اقتصاد جهانی تقسیم شده است. این تقسیم‌بندی دیگر بین کشورهای صنعتی و جهان در حال توسعه نیست بلکه بین ثروتمندان و فقرای جهانی دیده می‌شود. او گفتارهای پاپ و شهردار جدید نیویورک در مورد نابرابری درآمدی و شکاف‌های فزاینده اجتماعی را نقل می‌کند. به عقیده او ما در مراحل اولیه توزیع مجدد ثروت هستیم که در آن تاکید کمتری بر سرمایه قرار می‌گیرد و بیشتر بر افزایش درآمد طبقات پایین از طریق مالیات یا افزایش حداقل دستمزدها تمرکز می‌شود. او اضافه می‌کند: «ما نه‌تنها به عنوان سرمایه‌گذار بلکه به عنوان انسان باید تغییرات و پیشرفت‌های جدید را مد نظر قرار دهیم.»

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها