شناسه خبر : 11537 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بررسی تقسیمات کشوری در گفت‌وگو با معاون سیاسی وزارت کشور دوره اصلاحات

قدرت نباید در پایتخت متمرکز باشد

با گذشت بیش از هشت سال از پایان دولت اصلاحات بار دیگر طرح‌هایی با محوریت مشابه طرح‌های آن دوره از سوی دولت یازدهم مطرح می‌شود. احتمالاً در هفته اخیر درباره طرح تقسیمات جدید کشوری خبرهایی شنیده باشید.

سمیه متقی
با گذشت بیش از هشت سال از پایان دولت اصلاحات بار دیگر طرح‌هایی با محوریت مشابه طرح‌های آن دوره از سوی دولت یازدهم مطرح می‌شود. احتمالاً در هفته اخیر درباره طرح تقسیمات جدید کشوری خبرهایی شنیده باشید. طرح تقسیمات جدید کشوری پیشتر در دولت سیدمحمد خاتمی مطرح ‌شده بود که راه به‌جایی نبرد و حال دولت حسن روحانی پیگیر آن است. در همین راستا و برای شناخت شباهت و تفاوت آنچه در روزهای اخیر در باب تقسیمات کشوری مطرح‌ شده است با آنچه دولت اصلاحات پیگیر آن بوده است به سراغ مرتضی مبلغ معاون سیاسی وزیر کشور دولت اصلاحات رفتیم.
به‌تازگی بحث تقسیمات کشوری از سوی دولت آقای روحانی مطرح‌ شده است؛ مساله‌ای که در بازه‌های مختلف زمانی در اظهارات و برنامه‌های دیگر دولت‌ها نیز مطرح بوده است. چقدر جامعه ما به طرح تقسیمات جدید کشوری نیازمند است؟
بحث منطقه‌ای شدن کشور، بحثی مسبوق به سابقه است. به‌ویژه در دولت اصلاحات مجموعه‌ای از مطالعات گسترده علمی و کارشناسانه در این زمینه انجام گرفت و یکی از گزینه‌ها این بود که به‌جای آنکه 28 یا 31 استان در کشور داشته باشیم می‌توان کشور را به مناطق بزرگی تقسیم کرد. در این طرح با شاخص‌های کارشناسانه، دقیق، متناسب با آمایش سرزمین یا بنا بر بخش‌های اصلی آبریز کشور یا با توجه به مسائل امنیتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، قرار بود کشور به 9 منطقه تقسیم شود. با این نگاه که با چنین تقسیمانی می‌توان کشور را بهتر اداره کرد. طبیعی است که در این زمینه از همان زمان بحث‌های گسترده‌ای مطرح ‌شود و در زمان فعلی نیز همان‌ها پیگیری شود. از جمله این بحث‌ها می‌توان به بررسی مزایا و معایب مدیریت سیاسی منطقه‌ای کشور به شکل تقسیمات استانی موجود یا تقسیمات بزرگ‌تر اشاره کرد. برای هر کدام از این گزینه‌ها می‌توان معایب و محاسنی را عنوان کرد مضافاً اینکه اگر بخواهند کشور به شکل منطقه‌ای اداره شود باید تکلیف استان‌های فعلی نیز مشخص شود. حذف استان‌های فعلی تبعات گسترده‌ای را در پی خواهد داشت که برای مسوولان مشکلاتی ایجاد می‌کند. در نتیجه آنها مجبور می‌شوند روش سوم و احتمالاً بینابینی را اتخاذ کنند. آن زمان نیز باید درباره این راه بینابین به نقد و بررسی بپردازند که قطعاً آن‌ هم دارای معایب و محاسن مربوط به خود است. البته در کنار این نقد و بررسی ما می‌توانیم از تجارب سایر کشورها به‌ویژه کشورهای پیشرفته نیز استفاده کنیم و بر همین اساس در این زمینه نیز باید مطالعاتی انجام گیرد.

چرا هر دولتی که روی کار می‌آید یکی از برنامه‌هایی که مطرح می‌کند تغییر در تقسیمات کشوری است، با توجه به اینکه در دولت اصلاحات، این مساله مطرح شد و در دولت یازدهم هم در همان سال اول باب این طرح را باز کردند؟
توجه داشته باشید تجدید نظر در اداره سیاسی کشور و مدیریت سیاسی کشور به عبارتی بحث تقسیمات کشوری به شکل استانی، فرمانداری‌ها یا همین مساله منطقه‌بندی‌ها در جامعه ما ضروری است. چنانچه اداره بهینه کشور از نظر مناطق سیاسی مساله بسیار مهمی است. هر کشور و هر دولتی به دنبال آن است که به یک ساختار مطلوب و مناسب برسد که بر اساس آن فضای بهتری برای اداره کشور فراهم شود. بنا بر تجارب علمی سده اخیر در کشور ما که تمرکز قدرت زیاد است و عمده قدرت مدیریت کشور در پایتخت جمع است، نیاز به توزیع قدرت بسیار محسوس است. بنابر این تجارب گسترده هر چه توزیع قدرت بیشتر شود و مدیریت منطقه‌ای تقویت شود، مشارکت مردم نیز بیشتر می‌شود. علاوه بر آن، کارایی و کارآمدی اداره کشور نیز بالاتر می‌رود و از همه مهم‌تر استفاده بهینه از منابع نیز در کشور صورت می‌گیرد. لذا هر دولتی که روی کار می‌آید مایل است به نقطه مطلوبی در راستای توزیع قدرت برسد تا بنابر آن مدیریتی کارآمدتر داشته باشد.

طرح تقسیمات کشوری که در دولت آقای روحانی مطرح ‌شده است چه تفاوت و چه شباهت‌هایی با طرح مورد بررسی در دولت آقای خاتمی داشته است؟
مساله این است که آنچه این روزها مطرح می‌شود و در خبرها آمده است بیشتر روش ارتباط‌گیری مناسب‌تر و سازنده‌تر با استانداری‌هاست نه مبحث تقسیمات کشوری. در دولت‌های مختلف همیشه چنین برنامه‌هایی مطرح بوده است. بالاخره همیشه در وزارت کشور، علاوه بر اینکه نشست‌های عمومی استانداران برگزار می‌شد؛ نشست‌های منطقه‌ای نیز برگزار می‌شده است. نشست‌هایی که در آن استان‌هایی که از لحاظ موقعیتی شبیه هم هستند و مسائل مبتلابه مشترکی دارند، شرکت می‌کردند و درباره همین مسائل اختصاصی و مبتلابه مشترک به مشورت می‌پرداختند تا راهکاری برای حل و فصل آن پیدا کنند پس آنچه مطرح‌شده است تغییر ساختار نیست و حتی روش جدید مدیریت مناطق هم نیست مگر اینکه چیزهای دیگری قرار است انجام شود که فعلاً از آن بی‌اطلاع هستیم.

پس آنچه تاکنون مطرح‌ شده است ارتباطی با طرح تقسیمات کشور که در دوره اصلاحات روی آن کار شده بود، ندارد؟
در دولت اصلاحات بحث‌هایی که در این زمینه مطرح شد در حد مباحث کارشناسی و علمی بود و هیچ‌وقت به عرصه تصمیم‌گیری جدی وارد نشد. به عبارتی این‌طور نبود که دولت اصلاحات مصرانه به دنبال آن باشد.

وقتی از طرح تقسیمات کشوری سخن به میان می‌آید بسیاری آن را در کنار شکل حکومتی کشورهایی متشکل از ایالت‌ها همچون آمریکا قرار می‌دهند و آن را همان فدرالیته کردن عنوان می‌کنند. شباهت‌ها و تفاوت‌های این طرح در جامعه ما و سایر کشورها چیست؟
این تقسیماتی که در کشور ما مطرح است از جهاتی به آنچه در سوال مطرح کرده‌اید شباهت دارد و از بسیاری جهات دیگر هم با آن متفاوت است. ایالتی شدن یا همان فدرالیتیو که در برخی کشورها مانند آمریکا وجود دارد گونه‌ای از مدیریت است که با ساختار جامعه ایران و شرایط آن قابل تطبیق نیست و چنین رویکردی برای ایران به‌شدت مخاطره‌آمیز است. چنانچه در این شرایط ما باید ایالات خودمختار تشکیل دهیم که تنها در مسائل کلی، تحت دولت مرکزی، با یکدیگر وحدت و هماهنگی داشته باشند. هر کشوری شرایط ویژه خود را دارد. مدل فدرالیتیو مطلقاً قابل تطبیق با شرایط ایران نیست. در کنار چنین تفاوت‌هایی، این دو مدل با یکدیگر شباهت‌هایی هم دارند. از این جهات که در هر دو مدل توزیع قدرت مدنظر است و مدیران منطقه‌ای می‌توانند سهل‌تر و سریع‌تر تصمیم‌گیری کنند؛ منابع بهتر شناسایی و احیا شده و در نتیجه بهتر از آن استفاده می‌شود. در واقع از این زاویه که مدیریت بخشی، یک مدیریت متمرکز است و با تغییر آن به مدیریت منطقه‌ای، اختیارات آن نیز به مدیریت منطقه‌ای واگذار می‌شود، این دو شبیه هستند. در هر دو آنها دیگر نیاز نیست برای اندک مساله‌ای به سلسله مراتب طولانی، بوروکراسی گسترده و زمان‌بر روی آورد. مهم‌ترین ویژگی این دولت‌ها هم همین است که بیشتر تصمیمات مورد نیاز توسط مدیریت منطقه‌ای اتخاذ می‌شود مگر تصمیماتی که در سطح کلان مطرح است.

برای سوال پایانی به نظر شما بنا بر فضای فعلی چنین تصمیمی (منظور طرح تقسیمات کشور) گرفته می‌شود و به اجرا درمی‌آید؟
با تمام این تفاسیر اگر تصمیمی که قرار است درباره تقسیمات کشوری اتخاذ شود، چیزی غیر از شرایط جاری کشور باشد مطمئناً مسیر بسیار سخت و پردامنه‌ای خواهد بود. در چنین شرایطی همه نهادها و قوای کشور به آن وارد خواهند شد و بحث‌های دامنه‌داری را به وجود خواهند آورد که البته بعید است در فضای فعلی چنین طرحی به نتیجه برسد و به‌طور کلی امکان چنین تصمیمی وجود داشته باشد. چنانچه در شرایط فعلی جامعه ما تمرکز قدرت نیز عاملی است که اجازه نمی‌دهد توزیع قدرت به شکل واقعی اتفاق بیفتد. در کنار این مساله افکار و جریان‌های مخالف که خواهان تمرکز قدرت هستند نیز فعالیت می‌کنند. چنانچه می‌دانید نیروهایی که تفکر اصلاح‌طلبانه و اصلاح‌خواهانه دارند و به دنبال تمرکززدایی از قدرت‌اند، پیگیر چنین طرح‌هایی می‌شوند در غیر این صورت دیدگاه‌های دیگر به دنبال چنین رویه‌ای نیستند و حتی در برابر آن می‌ایستند و با آن مخالفت می‌کنند. لذا در سطح طرح تقسیمات کشوری نیز چالش میان این دو جریان وجود خواهد داشت. چنانچه در گذشته نیز این نگاه مانع به نتیجه رسیدن چنین طرح‌هایی بوده است. پس قطعاً مشکلاتی در این زمینه به وجود خواهد آورد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها