شناسه خبر : 6007 لینک کوتاه

بررسی پدیده کودک‌کشی در گفت‌و‌گو با هادی معتمدی

چرا کودکم را می‌کُشم؟

امر به معروف و نهی از منکر نه فقط برای رعایت عفاف و حجاب است بلکه امر به حمایت از حقوق بی‌دفاعانی است که در خانه و جامعه کمترین امکان دفاع از خود را دارند. کودکانی که امید و امنیت‌شان در گرو ایجاد فضای سالم خانواده است اما مورد آزار و قتل قرار می‌گیرند.

نگار میرکریمی
امر به معروف و نهی از منکر نه فقط برای رعایت عفاف و حجاب است بلکه امر به حمایت از حقوق بی‌دفاعانی است که در خانه و جامعه کمترین امکان دفاع از خود را دارند. کودکانی که امید و امنیت‌شان در گرو ایجاد فضای سالم خانواده است اما مورد آزار و قتل قرار می‌گیرند. سیدهادی معتمدی بر این باور است که نه‌تنها پدر و مادر نباید به کودکان آزار برسانند، بلکه باید همسایه‌ها و شهروندان نیز این امر را اجرایی کنند و آموزش‌های لازم را ببینند تا کم‌دفاعان جامعه کمترین آسیب را ببینند چرا که با هر یک آزار به کودک یک فرد آزاررسان دیگر تربیت و تحویل جامعه داده می‌شود. وی که کودکان را در رده معلولان و جزو کم‌دفاعان خانواده عنوان می‌کند، می‌گوید اعتیاد، وجود خانواده نابسامان و طلاق عامل اصلی افزایش خشونت و تخلیه آن بر سر کودکان است. مدرس دانشگاه علوم بهزیستی بر این باور است که کودکی که بر اثر آزار پدر و مادر کشته شود، دیگر زندگی‌اش به تلخ‌ترین شکل ممکن تمام شده است، اما کودکی که مدام مورد آزار قرار می‌گیرد، در آینده کلید فحشا و فساد را در دست دارد و رواج‌دهنده آن می‌شود. در حال حاضر نمی‌توان مقصر اصلی کودک‌کشی‌ها را پدر یا مادر دانست، اما در اینکه مردان در ایجاد آسیب‌های اجتماعی بیشترین نقش را دارند شکی نیست. بر اساس آمار منتشر‌شده سه درصد مردان و یک درصد زنان دچار اختلالات شخصیتی هستند. در ادامه گفت‌و‌گوی تجارت فردا با دکتر سیدهادی معتمدی آمده است.
‌ مدتی است بازهم خبرهای مربوط به کودک‌آزاری و کودک‌کشی افزایش یافته است و برخی بر این باورند افزایش اعتیاد دلیل افزایش آزاررسانی است. در بررسی‌های صورت‌گرفته، این موارد ناشی از قصد یا اشتباهات والدین بوده است. اشتباهاتی که در بیشتر موارد به مصرف مواد مخدر مربوط بوده است و همچنان در حال پیگیری است، اینکه کودکان بی‌گناه در امن‌ترین محیط یعنی خانه‌شان مورد آزار قرار گرفته‌اند و در نهایت در مواردی کشته شده‌اند به چه دلیل بوده است؟
متاسفانه هیچ‌گاه آمار دقیقی در مورد کودک‌آزاری در اختیار هیچ یک از آسیب‌شناسان قرار نگرفته است تا بتوانند بر اساس آن اعلام کنند که آیا کودک‌آزاری در جامعه کم می‌شود یا زیاد. اما آنچه به نظر می‌رسد این است که در زمانی حساسیت، جست‌وجو و شناسایی این معضل بیشتر و در جامعه مطرح می‌شود. اما به نظر ما آسیب‌شناسان هرچه حساسیت بر روی این معضلات کمتر شود، تعداد آنها نیز بیشتر شده و هر زمان نظارت بیشتری صورت گیرد این معضل کنترل‌شده‌تر می‌شود.
به طور مثال در طول مدت ریاست‌جمهوری قبلی به پدیده‌های اجتماعی و معضلات آن کمتر توجه شد و همین امر باعث افزایش آن شد. در طول هشت سال گذشته در سطح جامعه اصلاً آسیب‌های اجتماعی جدی گرفته نمی‌شد و به همین دلیل این معضلات به صورت زیرپوستی رشد کرد. به اعتقاد آسیب‌شناسان در دوران آقای احمدی‌نژاد معضلات اجتماعی افزایش پیدا کرد. به این دلیل که حساسیت نسبت به آن کاهش یافت. فحشا رشد کرد، معضلات جدید در خیابان‌ها افزایش یافتند. این در حالی است که یکی از عوامل فحشا، گدایی در سر چهارراه‌هاست که قبل از دوران آقای احمدی‌نژاد تقریباً این پدیده به طور کامل و در سال 13۸۰ از بین رفته بود. در سال 13۸۴ نیز در سطح تهران گدایی به مفهوم آزاد وجود نداشت اما اکنون شهر تهران شاهد آن است که در پایان دوران آقای احمدی‌نژاد گدایی در همه قسمت‌های شهر رواج پیدا کرده است، این پدیده حتی به مترو کشیده شد. پدیده‌های گدایی در سطح شهر صحنه‌های بسیار بدی برای پایتخت کشوری است که خود را مهد عدالت می‌داند و دنبال این است که توریسم را افزایش دهد. حال امید همه جامعه‌شناسان و آسیب‌شناسان به برنامه‌های دولتی، برنامه‌های کنترل معضلات اجتماعی و حساسیت به آنهاست. در مورد پدیده کودک‌آزاری و کودک‌کشی نیز به نظر می‌رسد کاهش حساسیت‌ها از سوی دولت منجر به افزایش آن شده است. موضوعی که مدت‌ها پنهان بوده و حالا که در حال آشکار شدن است رنج‌آور است.

‌ دلیل اصلی این افزایش معضل کودک‌کشی و کودک‌آزاری‌ها چیست؟
از نظر ایدئولوژیک بحث اعتیاد و بحث اختلال شخصیت در پدران و مشکلات شخصیتی مَنشی در مادران مطرح است، شخصیت‌های ضداجتماعی نیز مساله‌ای است که یکی از ویژگی‌های شخصیت‌های ضداجتماعی در موضوع آزار است. حال این آزار از همسایه و همشهری و همخانه گرفته تا کودک، زن و شوهر به وفور وجود دارد. متاسفانه به دلیل کم‌دفاع بودن کودکان، آنها با بیشترین آزار مواجه می‌شوند. بر همین اساس به دلیل اینکه کودک و پس از آن معلولان در خانواده همواره ضعیف‌ترین عناصر دفاعی در خانواده محسوب می‌شوند با بیشترین آزار مواجه هستند. در این زمان شخصیت‌های ضداجتماعی که با کاهش اخلاقیات و وجدان مواجه می‌شوند، به این دو قشر بیشترین ضربه را وارد می‌کنند.
در حال حاضر در جامعه حدود سه درصد مردان و یک درصد زنان دچار اختلال شخصیت هستند. بنابراین به صورت ایدئولوژیک موضوعاتی همچون بیکاری، خانواده‌های نابسامان و به ویژه طلاق در این معضلات تاثیرگذار هستند. در مواردی که کودک پس از جدایی والدین با پدر زندگی ‌کند و از مادر دور باشد در معرض آسیب بیشتری قرار دارد. به این دلیل که جنس مرد خشن‌تر از زن است و هورمون تستوسترون در مردان دلیل برخی خشونت‌ها می‌شود. البته نه اینکه همه پدران و مردان کودکان‌شان را مورد آزار قرار می‌دهند، اما به صورت تحقیقی و احتمالی میزان خشونت از سوی پدران بیش از مادران است. دوری مادر از خانواده زمانی که طلاق صورت گرفته است و حضور فرزند بزرگ‌تر ناتنی در خانواده، به علاوه اعتیاد یکی از مهم‌ترین عوامل آغاز خشونت و آزار رساندن به کودکان است. بنابراین دلیل اصلی آزار به کودکان که در مواردی منجر به کودک‌کشی می‌شود وجود خانواده نابسامان است.

امر به معروف و نهی از منکر نه فقط برای رعایت عفاف و حجاب است بلکه امر به حمایت از حقوق بی‌دفاعانی است که در خانه و جامعه کمترین امکان دفاع از خود را دارند. کودکانی که امید و امنیت‌شان در گرو ایجاد فضای سالم خانواده است اما مورد آزار و قتل قرار می‌گیرند.
این خشونت در مردان به هورمون تستوسترون آنها برمی‌گردد. معمولاً مردها به دلیل داشتن سیستم هورمونی و تستوسترون بیشتری که دارند، سطح خشونت بالاتری را اعمال می‌کنند از آن طرف صبر و لطافت کمتری نسبت به زنان دارند. از طرف دیگر با آلودگی‌هایی همچون اعتیاد آسیب‌های اجتماعی از سوی مردان صورت می‌گیرد به گونه‌ای که بیشتر انحرافات مربوط به انحرافات جنسی در مردان است. اینکه بگوییم همه انحرافات جنسی متعلق به مردان است غلط است اما این انحرافات در جوامع در مردان شایع‌تر از زنان است. بدین‌صورت که کمتر دیده می‌شود انحرافات جنسی در زن بیشتر باشد. بر اساس آمار از میزان اختلالات در دو جنس زن و مرد، اختلال شخصیت در مردها سه درصد و در زنان یک درصد است که بسیاری از اینها مربوط به همین هورمون تستوسترون است. بنابراین افزایش این هورمون یک نوع حالت خشم ایجاد می‌کند و بی‌صبری و بی‌قراری را در بدن فرد ایجاد می‌کند و باعث افزایش آزار رساندن به جنس ضعیف‌تر می‌شود. این موضوع برای کودکانی که در خانواده آسیب‌دیده زندگی می‌کنند، تشدید می‌شود. در کودکانی که پدر و مادر از هم جدا زندگی می‌کنند یا پدر اعتیاد دارد بهتر است زیر نظر پرستار باشند و مستقیم با پدر در ارتباط نباشند. هر چند که در موارد بسیار زیادی دیده شده است که پدران به راحتی بچه‌ها را بزرگ می‌کنند و عطوفت لازم را دارند و نگهداری می‌کنند. اما در موارد دیگر کودکان بیشترین آسیب را از مردان می‌بینند. با فرض اینکه چند قتل کودک توسط پدر صورت گرفته باشد نمی‌شود این را گفت؛ حداقل یک میلیون فرزند هم هستند که با پدرشان در کمال رفاه و آسایش زندگی می‌کنند. بنابراین درصدها و آمارها خیلی به مفهوم این نیست که مردها همه کودک‌آزار هستند ولی متاسفانه بحث خود کودک‌آزاری در مردها بیش از زنان است.

‌ آیا علاوه بر اعتیاد، فقر اقتصادی و فقر فرهنگی هم می‌تواند تاثیر گذار باشد؟
قطعاً همین طور است. همه این موارد همچون پازل هستند که یکدیگر را تکمیل می‌کنند. هریک به اندازه کافی می‌تواند در ایجاد معضل اجتماعی تاثیر‌گذار باشد. از وجود خانواده نابسامان، اعتیاد، فقر فرهنگی، اقتصادی و حمایت نشدن گرفته تا مسائل اخلاقی، مذهبی و اعتقادات می‌توانند بر درآمدها و فشار خانواده تاثیرگذار باشند. چندشغله بودن، نداشتن مهارت‌های زندگی و ارتباط با فرزند و کمبود آموزش‌های فرزند‌پروری و آشنایی نداشتن با مددکاران اجتماعی در تشدید آسیب‌های اجتماعی موثر است.
به طور مثال هنگامی که در سال 13۸۳ خط تلفنی مددجویی ۱۲۳ راه‌اندازی شد، آنچنان استقبال از آن خوب بود که بسیاری از خانواده‌های آسیب‌دیده و حتی کودکان تماس می‌گرفتند و ارتباط خوبی برای بهبود محیط زندگی‌شان فراهم شد. کودکان، خانواده‌ها و حتی افرادی که در نزدیکی‌شان شاهد کودک‌آزاری هستند هم همچنان تماس می‌گیرند. حال اگر این سیستم‌های آموزشی و کمکی افزایش یابد خط ترمزی بر افزایش این حوادث کشیده می‌شود.

‌ درست است که مددکاران اجتماعی در تلاش هستند، اما مدرسه و جامعه چقدر می‌توانند بر کاهش این حوادث تاثیرگذار باشند؟ آموزش‌های لازم برای خانواده‌ها، کودکان آسیب‌دیده و شناسایی آنها تا چه اندازه موثر است؟
بله، طبیعتاً بحث آموزش اولین راهکار است. هنگامی که آموزش و پرورش وارد میدان می‌شود و برنامه‌های حمایتی آموزشی خود را ارائه می‌کند، آرامش به خانواده‌های آسیب‌دیده بازگردانده می‌شود و باعث کاهش این آسیب‌ها می‌شود. بنابراین باید در کنار همه برنامه‌های کنترلی، آموزش در اولویت قرار گیرد.
جلوگیری از یک کودک‌آزاری معادل جلوگیری از هزار معضل حجاب است. این حمایت می‌تواند برای جامعه مفید واقع شود. به این دلیل که کودکی که آزار دیده است بعدها می‌شود یک پدر یا مادر آزاررسان.

آموزشی که از مدارس آغاز می‌شود و تا دانشگاه‌ها و انجمن‌های مردم‌نهاد ادامه‌ می‌یابد. بنابراین باید به سطح جامعه برود. آموزش‌های ابتدایی حفاظت از خود که در سال‌های گذشته در آموزش‌هایی که با برخی از همکاران در مدارس برگزار شد و موفق هم بود، باید گسترش یابد. در کنار برنامه‌های آموزشی محافظت کودکان به ویژه دختران باید با آنها راحت صحبت شود. آموزش‌هایی که شاید هیچ‌گاه از سوی مدرسه یا خانواده به آنها داده نمی‌شود. اینکه چگونه مراقب جسم خود باشند، اینکه چگونه با کوچک‌ترین آزار جنسی مسوولان و بزرگ‌ترشان را در جریان بگذارند، اینکه خانواده هم در این زمان با کودکان راحت‌تر برخورد کند. آنها را درک کنند. این آموزه‌ها از سنین چهار و پنج سال آغاز می‌شود. بحث آموزش در مهدکودک‌ها و مدارس اهمیت دوچندان دارد. جنسیت و سطح سوادآموزی می‌تواند خیلی کمک‌کننده باشد و مدیریت‌های کلان و جلوگیری از موازی‌کاری و بها دادن به این امر در سیاست‌های اقتصاد کلان در سیاست‌های کلان جامعه می‌تواند مفید باشد.

‌ در رابطه با همین کودک‌آزاری یا کودک‌کشی، می‌شود گفت بالاخره آن پدر یا مادری که این آسیب را آگاهانه یا ناخودآگاه وارد است خودش هم آسیب‌دیده است. حالا نقش دولت یا بخش‌های آموزشی در این میان چیست؟ در سال‌های اخیر سن آسیب‌های اجتماعی رو به کاهش بوده است تا جایی که به کودک‌کشی منجر شده است.
آسیب‌های اجتماعی همیشه در هر سنی می‌تواند رخ دهد. به طور طبیعی همیشه گفته می‌شود مادر یا پدر کودک‌آزار صد درصد مورد آزار جنسی قرار گرفته است. آزار روحی یا جسمی هریک از نظر روانی او را تحت فشار قرار داده است و منجر به متحمل شدن این آزار به دیگری شده است. حال این آموزش از هر طریقی که بشود می‌تواند صورت گیرد. نقش رسانه‌ها می‌تواند در این میان تاثیرگذارتر باشد. حال اگر بتوان فضای آموزشی مناسبی ایجاد کرد بیشتر تاثیرگذار خواهد بود. گاهی اوقات یک رهگذر یا همسایه می‌تواند از ایجاد یک حادثه جلوگیری کند. بنابراین موضوع افزایش تعهد و ایجاد تعهدپذیری در جامعه مطرح می‌شود. نباید همیشه گفت سری را که درد نمی‌کند دستمال نمی‌بندند، چرا که باید همه مردم نسبت به معضلات جامعه آگاه باشند. گروه‌های مختلف جامعه باید به این معضل توجه کنند. همین توجه و جلوگیری از آسیب‌های بیشتر خود امر به معروف است. امر به معروف حمایت از کودکان و زنان. می‌توانیم در سطح مسائل مذهبی و مساجد و نمازهای جمعه امر به معروف حمایت از کودکان و زنان را رواج دهیم. امر به معروف فقط این نیست که به فردی بگوییم حجابت را رعایت کن، بلکه امر به معروف این است که اگر دیدی کودکی مورد آزار قرار گرفته است جلوی آن را بگیری. جلوگیری از یک کودک‌آزاری معادل جلوگیری از هزار معضل حجاب است. این حمایت می‌تواند برای جامعه مفید واقع شود. به این دلیل که کودکی که آزار دیده است بعدها می‌شود یک پدر یا مادر آزاررسان. احتمال قطع به یقین هم دارد که آزار یک کودک آغازگر فساد، روسپی‌گری و فحشا در جامعه شود. ریشه اعتیاد، فساد و فحشا را می‌توان در این موارد یافت. بنابراین اگر بتوانیم امر به معروف و نهی از منکر را در زمینه کودک‌آزاری و حمایت از آنها افزایش دهیم قطعاً می‌توانیم جایگزین خوبی برای کاهش این معضلات داشته باشیم.

امر به معروف و نهی از منکر نه فقط برای رعایت عفاف و حجاب است بلکه امر به حمایت از حقوق بی‌دفاعانی است که در خانه و جامعه کمترین امکان دفاع از خود را دارند. کودکانی که امید و امنیت‌شان در گرو ایجاد فضای سالم خانواده است اما مورد آزار و قتل قرار می‌گیرند.
بسیار خوب است که رسانه‌ها و جامعه به مسائلی همچون کودک‌آزاری و کودک‌کشی می‌پردازند و گزارش‌هایی از این دست منتشر می‌کنند چرا که هر چه بیشتر درباره این معضل اجتماعی گفته شود بازهم کم است. به این دلیل که این معضل اجتماعی همواره وجود داشته است اما به آن کمتر توجه شده است. معضلی که در حداقل هشت سال گذشته کمتر مورد توجه قرار گرفته است اما به صورت زیرپوستی افزایش یافته است. اینکه رسانه‌ها به کودک‌کشی و کودک‌آزاری می‌پردازند به معنای ریختن قبح موضوع نیست بلکه برای ما جامعه‌شناسان جای خوشحالی دارد که بیشتر به آن پرداخته شود. ما آسیب‌شناسان معتقد هستیم که این آسیب‌های اجتماعی باید در سطح جامعه گفته شود تا پنهانکاری در این مسائل صورت نگیرد چرا که یکی از آفات مهم آسیب‌های اجتماعی پنهانکاری است و یک آفت مهم دیگر آن سیاست‌کاری در آن است. به طور مثال هنگامی که در دولتی موضوع آسیب اجتماعی در صورتی که موضوعی بزرگ است، کوچک شمرده شود آن آسیب به صورت مخفی و در حاشیه افزایش می‌یابد. به طور مثال در زمانی معضل ایدز کوچک شمرده می‌شد در حالی که ایدز در جامعه وجود داشت اما مورد توجه کافی قرار نمی‌گرفت. در حال حاضر هم بحث کودک‌آزاری در میان است. اگر به این معضل هم کم‌توجهی شود، به کودک‌کشی تبدیل می‌شود و معضلات دوچندان می‌شوند. اما برای ریخته شدن قبح بیان این آسیب‌ها، رسانه‌ها هستند که می‌توانند به کمک این آسیب‌دیدگان آیند. پنهانکاری در آسیب‌های اجتماعی یکی از آفت‌های مهم آن است و منجر به افزایش آسیب‌های اجتماعی‌ می‌شود، بنابراین بهتر است جامعه در این خصوص جریحه‌دار شود و نسبت به کسانی که واقعاً در معرض آسیب هستند به خصوص زنان و کودکان واکنش بیشتری نشان دهد. بنابراین رسانه‌ای شدن بهتر از توجه نشدن است.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها