سردار متفاوت
ترور سردار سلیمانی برگ جدیدی در فضای داخلی و خارجی ایران باز کرد
تا چند سال پیش اگر میدیدیم برخی دختران دانشجو و جوان پیکسل چهره یک سردار نظامیِ در قید حیات را که در کشورهای همسایه عملیات نظامی انجام میدهد، روی کوله و جامدادی خود میزنند و بسیاری از مردم از تصویر او برای عکس پروفایل اینستاگرام و تلگرام و توئیتر استفاده میکنند، احتمالاً شگفتزده میشدیم؛ اما میتوانستیم حدس بزنیم در صورت شهادت این شخصیت آن هم به نوعی غافلگیرکننده چه اتفاقی در فضای اجتماعی و رسانهای خواهد افتاد: از حضور پرشمار اقشار مختلف در مراسم تشییع تا بحث و جدلهای مجازی بین موافقان و مخالفان. اما چه چیزهایی سردار سلیمانی را از سایر فرماندهان نظامی و حتی بسیاری از شخصیتهای غیرنظامی متمایز میکرد؟ در مباحث اخلاقی مفهومی به نام «حجاب معاصرت» وجود دارد؛ به این معنا که درباره شخصیتهای تاریخی، انسان به راحتی به بزرگی آنها اعتراف میکند، اما اگر همان شخصیت در زمان خودش باشد اگر مجبور شود سخنی بگوید میگوید «انسان بدی نیست»! در واقع همعصر بودن، همعصران را از یکدیگر محجوب میکند و وقتی ما همزمان هستیم، به سختی از کسی تعریف میکنیم اما وقتی شخصی از دنیا رفت، گفتن از ویژگیهای بارز شخصی آسان میشود. مسالهای که بیش از همه در بین شخصیتهای برجسته ایران مطرح بوده است، اغلب این است که پس از درگذشت آنها سخنان ستایشآمیز در موردشان به زبان میآید و مراسم تشییع باشکوهی خواهند داشت. در سالهای اخیر در بعد سیاسی درگذشت آیتالله هاشمیرفسنجانی و در بعد فرهنگی مرتضی پاشایی را میتوان از این دسته برشمرد. این در حالی است که برجسته شدن شخصیت سردار سلیمانی در زمان حیات او هم وجود داشت. اما مساله دیگری که موجب میشود سردار قاسم سلیمانی را بتوان جزو شخصیتهای سال دانست دارا بودن هواداران غیرنظامی در عین نظامی بودن او است. اگر در چهرههای غیرنظامی شخصیتهایی مثل محمدرضا شجریان را داشته باشیم که از الان مشخص باشد بعد از درگذشت این استاد آواز ایران در کشور چه خواهد شد، در بین شخصیتهای نظامی، پیدا کردن فردی که تشییع او احتمالاً نزدیک به حضور گسترده در مراسم سردار سلیمانی باشد، هم بسیار بعید است. در بین شهدای نظامی ایران چهرههای برجستهای مانند محمد جهانآرا، جواد فکوری، ولیالله فلاحی، یوسف کلاهدوز، سیدموسی نامجو و... را میتوان نام برد اما به دلایل مختلف برجستگی آنها در بین مردم دستکم در زمان حیات تفاوت اساسی با سردار سلیمانی داشت اما چه دلایلی سردار سلیمانی را تا این حد متمایز کرد؟
برای مردمی که هنوز هم سایه جنگ هشتساله بر زندگیشان سنگینی میکند، تلخترین مفهوم جنگ و مهمترین نیاز امنیت است. با توجه به ویژگیهای خاص ژئوپولتیکی ایران حفظ امنیت ایران از دوره پهلوی به اینسو در گرو استراتژی خارج از مرزها بوده است. شاید مردم عادی دلایل این مساله را ندانند اما تجربه تاریخی باعث میشود اهمیت آن را حس کنند. در شماره 349 تجارت فردا به این مساله پرداختیم که حتی استراتژی منطقهای در گذشته این دیار هم ایجاد «سیاست خارجی غیردولتی» بود که در آن هدف، ایجاد اتحاد استراتژیک با بازیگران غیردولتی برای دفاع از امنیت ملی و یکپارچگی سرزمینی ایران بود؛ به گونهای که ایران میتوانست ورای مرزهای خود، از سرزمینش دفاع کند. پس از انقلاب نیز این رویکرد ادامه یافت اما با رنگ و بویی ایدئولوژیک. دلیل اتخاذ چنین سیاستی میتواند «تنهایی استراتژیک» ایران باشد. ایران در طول تاریخ کمتر متحدی استراتژیک داشته و از نظر جغرافیایی فاقد مرزهای دفاعی طبیعی بوده است. از نظر فرهنگی نیز ایران به دلیل خاص بودن فرهنگی و گرایش به تشیع و زبان پارسی ملتی «یگانه» به شمار میرود. با در نظر گرفتن این مسائل عدم حضور قدرتمند در منطقه، امنیت ملی ایران را دچار مشکل خواهد کرد. با در نظر گرفتن چنین بستری حضور یک چهره نظامی با تجربه حضور در نبردهای مختلف و از آن مهمتر ارتباط چهره به چهره با بسیاری از رهبران گروههای مختلف در منطقه و توانایی بسیج نیروها به نفع ایران میتواند او را به چهرهای ملی تبدیل کند.
مساله دیگر شخصیت خود سردار قاسم سلیمانی بود که او را متمایز میساخت. ویژگیهای شخصیتی او را میتوان بر اساس مولفههای ایرانی-اسلامی شاخصسازی کرد و در ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داد. فارغ از اینکه هواداران او واقعاً شناخت دقیقی از شخصیت او داشتند یا چهره او به دلایل مختلف در جامعه اینطور جا افتاده بود، به هر حال او به شخصیتی ملی بدل شده بود که هدفش منافع ملی ایران است. مردم ایران که دید خوبی به جناحبندیهای سیاسی ندارند عدم دخالت علنی او را در مسائل سیاسی و جناحی میپسندیدند. بسیاری از مردم غیرمذهبی و شخصیتهای اصلاحطلبی مثل صادق زیباکلام نیز شخصیت سردار سلیمانی را «ملی» دانستند چراکه او «هیچگاه به مردم توهین نکرد و به آنها احترام میگذاشت». چهره کاریزماتیک او هم از دیگر ویژگیهایی بود که سردار سلیمانی را از بسیاری از فرماندهان نظامی متمایز میساخت. ویژگیهای ظاهری او و همچنین رویکرد عملگرایانه او دست رسانهها را برای ساخت مستندهای متفاوت در مورد او باز میگذاشت و این محدود به رسانههای داخلی نبود. در مستند «فرمانده سایه» بیبیسی، نماهای سینمایی مختلفی از او نشان داده میشود و برایان کروکر، سفیر سابق آمریکا در افغانستان به واقعگرا بودن او در مذاکرات اشاره میکند. کروکر در مورد مذاکره با نماینده قاسم سلیمانی در مذاکراتی که بین ایران و آمریکا در مساله افغانستان انجام شد میگوید: «ما اصلاً درباره گذشته بدمان صحبت نکردیم... آنها فقط می خواستند سریعتر کار را شروع کنند.»
شرایط خاص و پرتنش بین ایران و آمریکا، احتمال جنگ و نوع ترور سردار سلیمانی از دیگر عواملی بود که در سال 1398 موجب چهره شدن سردار سلیمانی شد. بامداد جمعه، سیزدهم دیماه، آمریکا در اقدامی بیسابقه در حملهای هوایی سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس و یکی از شاخصترین چهرههای ایران را در عراق به شهادت رساند. تنش بین دو کشور از یک هفته پیشتر بالا گرفته بود و آمریکا ایران را به حملات موشکی و هجوم به سفارت آمریکا در بغداد متهم کرد و به نیروهای طرفدار ایران در عراق حمله کرد. اما به شهادت رساندن سردار سلیمانی به صورت علنی و رسمی و با دستور مستقیم رئیسجمهور آمریکا روابط دو کشور را در وضعیت بیسابقه و به شدت بحرانی قرار داد؛ بهطوری که برخی کارشناسان این اقدام را نه افزایش تنش، نه ترور، بلکه «اعلان جنگ» نامیدند. مقامات ایران اعلام کردند واکنش ایران به صورت نظامی و بسیار سخت خواهد بود. همین شرایط بحرانی و ویژه یکی از عواملی بود که بسیاری از ایرانیان برای نشان دادن اتحاد در برابر دشمن در تشییع جنازه سردار سلیمانی شرکت کنند. هرچند واکنش سخت ایران و حمله موشکی به پایگاه آمریکا عینالاسد به جنگ نینجامید اما در هر صورت ترور سردار سلیمانی نهتنها نقطه عطفی در روابط ایران و آمریکا بود که تا سالها بر جا خواهد ماند بلکه شناخت جدیدی از فضای داخلی اجتماعی ایران به وجود آمد و نام سردار قاسم سلیمانی را به عنوان شخصیتی مهم برای همیشه در تاریخ ایران ثبت کرد.