شناسه خبر : 21044 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بازگشت القاعده

غرب فکر می‌کرد در نبرد علیه تروریست‌های جهادی پیروز شده است اما باید در این تفکر تجدید نظر کند. چند ماه قبل باراک اوباما اعلام کرد که القاعده در مسیر شکست قرار گرفته است.

ترجمه: جواد طهماسبی
The Economist

غرب فکر می‌کرد در نبرد علیه تروریست‌های جهادی پیروز شده است اما باید در این تفکر تجدید نظر کند. چند ماه قبل باراک اوباما اعلام کرد که القاعده در مسیر شکست قرار گرفته است. به گفته او اعضای باقی‌مانده القاعده بیشتر نگران امنیت خود هستند تا این که بتوانند حملاتی را علیه غرب طراحی کنند. به ادعای اوباما حملات تروریستی آینده مشابه حملات دهه 1990 خواهند بود که بیشتر جنبه بومی داشته و بر اهداف نرم متمرکز می‌شود. مفهوم پیام او آن است که زمان آن رسیده تا فرآیند جنگ جرج بوش علیه تروریسم جهانی آرام‌تر شود. شاید آقای اوباما چنین استدلال کند که حملات القاعده علیه مرکز خرید وست‌گیت در نایروبی از همان نوعی باشد که او از آن صحبت می‌کند؛ حمله‌ای کشنده و غافلگیر‌کننده اما بسیار دورتر از ایالات متحده. اما حقیقت ناخوشایند آن است که در 18 ماه گذشته با وجود شکست‌هایی که القاعده دریافت کرده است این گروه و متحدان جهادی آن بازگشتی غیرعادی داشته‌اند. شبکه تروریستی اکنون در حوزه جغرافیایی بزرگ‌تری فعالیت دارد و در تاریخ 25‌ساله خود بیش از هر زمان دیگری نیرو استخدام می‌کند. لازم است اوباما نظرات خود را بازبینی کند. index:2|width:300|height:437|align:left

بازگشت از مرگ
دو سال قبل اوضاع کاملاً متفاوت بود. حتی قبل از کشته شدن اسامه بن لادن در سال 2011، رهبر بزرگ القاعده در نزدیک مرز افغانستان و در وزیرستان شمالی گیر افتاده بود. حملات هواپیماهای بدون سرنشین او را زمین‌گیر کرد و او به سختی و با خطرات زیاد می‌توانست با بقیه جهان ارتباط برقرار کند. در شبه‌جزیره عربی نیز که بزرگ‌ترین پایگاه القاعده برای حمله علیه غرب بود حملات پهپادها و نیروهای یمنی آسیب‌های زیادی به این گروه وارد کرد. گروه شباب در سومالی هم تحت فشارهای مشابه قرار داشت و نیروهای اتحادیه آفریقا با حمایت غرب توانستند آنها را از شهرهای بزرگ بیرون برانند. از طرف دیگر بهار عربی ثابت کرد ادعای اصلی القاعده مبنی بر امکان سرنگونی رژیم‌های فاسد مورد حمایت غرب با استفاده از خشونت ارزشی ندارد.اکنون تمام این دستاوردها زیر سوال رفته‌اند. الشباب بیش از هر زمان دیگری مبارزان خارجی استخدام می‌کند و برخی از آنان در حمله به مرکز خرید وست‌گیت دست داشته‌اند. القاعده مسوول ایجاد وحشتی بود که به بسته شدن 19 سفارت آمریکا در منطقه و هشدارهای بین‌المللی درباره مسافرت منجر شد. همزمان هسته مرکزی القاعده که در انتظار خروج نیروهای غربی از افغانستان پس از سال 2014 هستند بار دیگر به منطقه شرقی کشور بازگشته‌اند. در مجموع انحراف بهار عربی از مسیر خود باعث شد القاعده و متحدانش فضای بازتری برای فعالیت پیدا کنند. کودتایی که علیه دولت اسلامی منتخب میانه‌رو در مصر صورت گرفت باعث شد قدرت ایدئولوژیک القاعده یک‌بار دیگر بازگردد. سلاح‌ها از لیبی خارج و در سطح منطقه گسترده شدند. جنگ داخلی سوریه نیز به یکی از خشن‌ترین و یاغی‌ترین شعبه‌های القاعده جان بخشید و القاعده در عراق اکنون به صراحت از دولت اسلامی عراق و الشام نام می‌برد. جنگ برای سرنگونی اسد همانند آهن‌ربایی بود که هزاران نیروی جهادی را از سراسر جهان اسلام و جوامع مسلمان در اروپا و آمریکای شمالی به خود جذب کرد. ارتش آزاد سوریه که زمانی دیدگاه سکولار و میانه‌رو داشت به سرعت با نیروهای جهادی سازمان‌یافته و دارای منابع مالی بهتر جایگزین شد. این نیروها ارتباط مستقیمی با القاعده دارند. آژانس‌های اطلاعاتی غربی برآورد می‌کنند که این نیروها 80 درصد از نیروهای شورشی مبارز در سوریه را تشکیل می‌دهند. حتی اگر آنها نتوانند از منطقه تحت سلطه خود در شمال و شرق سوریه پیش‌تر بروند ممکن است در نهایت کنترل منطقه وسیعی در مرز عراق را در اختیار گیرند. جایی که در حال حاضر القاعده ماهانه 1000 غیرنظامی را به قتل می‌رساند. چنین چشم‌اندازی بسیار وحشتناک است.

آرزوی خیرخواهانه کافی است
غرب از‌خود‌راضی را تا چه اندازه می‌توان در این تجدید حیات ترور مقصر دانست؟ فقط اندکی. اوباما علاقه زیادی داشت تا از عراق خارج شود و این خطر وجود دارد که او اشتباه افغانستان را تکرار کند. آمریکا برای نابود کردن گروه‌های القاعده به حمله هواپیماهای بدون سرنشین اتکای بیش از حد داشت. حتی وزیر سابق دفاع، لئون پانتا بسیار ساده‌لوحانه ادعا کرد با مرگ 10 تا 20 نفر از رهبران القاعده در پاکستان، یمن و سومالی این گروه کاملاً شکست خورده است. درک عمومی از عدم اشتیاق آمریکا برای دخالت در خاورمیانه و بی‌میلی اوباما برای پشتیبانی از نیروهای میانه‌رو مخالف در سوریه نیز در این فرآیند مخرب مشارکت داشت. سوال دوم آن است که تهدید القاعده برای غرب تا چه اندازه شدید است؟ ثابت شد این تفکر عمومی که نیروهای جهادی خشن فقط به جنگ‌های محلی علاقه‌مندند کاملاً اشتباه است. برخی از جنگجویان خارجی در نبرد سوریه کشته خواهند شد، تعدادی دیگر نیز به زندگی آرام‌تری در اروپا و آمریکا بازمی‌گردند. اما بخش مهمی از آنها آموزش، تجربه و ارتباطاتی را به دست می‌آورند که هنگام فراخوان از هر سه آنها استفاده خواهند کرد. این فراخوان هرلحظه ممکن است اعلام شود. تردیدی نیست که غربی‌های شاغل در مناطق تحت فعالیت نیروهای جهادی بیش از هر زمان دیگری در معرض خطر قرار خواهند گرفت. سوال آخر آن است که آیا می‌توان کاری در جهت معکوس ساختن این روند انجام داد؟ پاسخ قطعاً مثبت است. هنگامی که آقای بوش نبرد علیه ترور را اعلام کرد قصد داشت رژیم‌های پشتیبان تروریسم را از میان بردارد. امروز باید از دولت‌های ضعیفی در یمن، سومالی، عراق، لیبی، مالی، نیجر و دیگر کشورها که علیه القاعده مبارزه می‌کنند، حمایت کرد. حتی کنیا و نیجریه می‌توانند با کمک بیشتر کارهای بزرگ‌تری انجام دهند. این کار لزوماً به معنای ارسال نیروی زمینی نیست بلکه کمک‌ها می‌توانند در زمینه اطلاعات، پشتیبانی تجهیزاتی و حتی پشتیبانی با نیروی هوایی یا نیروهای ویژه باشد. از همه مهم‌تر می‌توان نیروهای محلی را آموزش داد، دولت‌ها را مدرن کرد و اقتصادهای شکننده را به ثبات رساند. ناراحت‌کننده‌ترین جنبه تجدید حیات القاعده بازگشت ایدئولوژی آن است که هم‌اکنون به لطف ناکامی بهار عربی در سراسر مدارس و مساجد، وب‌سایت‌های جهادی و شبکه‌های تلویزیونی تبلیغ و گسترده می‌شود. عرب‌های ثروتمند حاشیه خلیج فارس که به ظاهر متحد غرب هستند پول‌های زیادی را برای این گونه فعالیت‌ها خرج می‌کنند. باید دولت‌های منطقه تحت فشار قرار گیرند تا این رویه متوقف شود. غرب با وجود قدرت نرم بسیار زیاد خود موفق نشد در مهم‌ترین نبرد یعنی جنگ عقاید بر مسلمانان میانه‌رو پیروز شود. با وجود تلاش‌های آژانس‌های اطلاعاتی غرب برای بستن اینسپایر (Inspire) این مجله آنلاین که توسط انور الاولاکی و سمیرخان تاسیس شده بود هنوز به کار خود ادامه می‌دهد. موسسان آن هر دو در حملات پهپادها کشته شدند. اولاکی به همراه خان (که تبعه آمریکا بود) مصمم بودند مسلمانان کشورهای غربی را به القاعده جذب کنند. فاروق عبدالمطلب که در لندن تحصیل کرده بود و در کریسمس 2009 تلاش کرد هواپیمایی به مقصد دیترویت را منفجر کند، توسط اولاکی تحریک شده بود. نیدال حسن روانشناس ارتش که در تگزاس 13 نفر را به قتل رساند نیز وضعیتی مشابه داشت. بدون تردید توانایی القاعده در حمله به اهداف در غرب کاهش یافته است اما این همه داستان نیست. همان‌طور که به تازگی یکی از منابع اطلاعاتی ضد‌تروریسم اعلام کرد: «شاید ما از نظر تاکتیکی رهبران اصلی را شکست داده باشیم اما از نظر استراتژیک آنها برنده شده‌اند.»با وجود آنکه حملات علیه دشمن از روحیه جهادی الهام می‌گیرند، این حمله‌ها هدف اصلی القاعده نیستند. هدف اصلی این گروه تشکیل یک خلافت اسلامی در جهان اسلام بر مبنای تبعیت از قانون شریعت است. به این منظور لازم است تاثیر مخرب اتحاد صهیونیست-صلیبی‌ها در منطقه از بین برود و تمام دولت‌های فاسد اسلامی سرنگون شوند. از این دیدگاه اوضاع چندان هم بد نیست. القاعده اعتقاد دارد آمریکا از افغانستان و کل خاورمیانه عقب خواهد نشست. ناکامی بهار عربی به این باور شدت داده و هدف و ایدئولوژی جدید آنها را تقویت کرده است. شاید القاعده تقسیم شود و حتی در برخی مناطق از بین برود. شاید ایدئولوژی‌های مشابه جای آن را بگیرند و شاخه‌های آن رهبران کهنه‌کار خود را فراموش کنند. اما این دیدگاه سلفی جهادی که القاعده برای آن مبارزه می‌کند هیچ‌گاه به اندازه امروز قدرتمند نبوده است.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها