شناسه خبر : 46418 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

رشد خطرناک محافظه‌گرایی ملی

یافتن راهی برای توقف آن

رشد خطرناک محافظه‌گرایی ملی

رونالد ریگان و مارگارت تاچر در دهه 1980 محافظه‌گرایی جدیدی را بر پایه بازارها و آزادی معرفی کردند. این روزها، دونالد ترامپ، ویکتور اوربان و گروهی از سیاستمداران غربی آن مکتب را نابود کرده‌اند و به جای آن یک محافظه‌گرایی ایستا و ضدبیداری ساخته‌اند که حاکمیت ملی را بر فرد مقدم می‌داند. این محافظه‌گرایان ملی بخشی از یک جنبش جهانی هستند که شبکه‌هایی از اندیشمندان و رهبرانی دارد که با یک ایدئولوژی مشترک به یکدیگر پیوند خورده‌اند. آنها احساس می‌کنند که مالک محافظه‌گرایی هستند و شاید حق با آنها باشد. محافظه‌گرایی ملی برخلاف نامش تفاوت زیادی با دیدگاه‌های ریگان و تاچر ندارد. محافظه‌گرایان ملی نسبت به دولت بزرگ بدبین نیستند و عقیده دارند که مردم عادی گرفتار نیروهای جهانی غیرشخصی شده‌اند و دولت منجی آنان است. آنها برخلاف ریگان و تاچر از تجمیع حاکمیت در سازمان‌های چندجانبه نفرت دارند، بازارهای آزاد را تحت سلطه طبقه‌ای خاص می‌دانند و مخالف مهاجرت هستند. آنها از جمع‌گرایی (پلورالیسم) به ویژه از نوع چندفرهنگی آن متنفرند. محافظه‌گرایان ملی درصدد فروپاشی نهادهایی هستند که به عقیده آنها گرفتار نهضت بیداری (Wokeness) و جهانی‌سازی شده‌اند. محافظه‌گرایان ملی به پیشرفت باور ندارند، در عوض طرفدار اندیشه فروکش‌گرایی (Declinism)‌ هستند. ویلیام باکلی از اندیشمندان مکتب قدیمی زمانی گفته بود که «یک محافظه‌گرا فردی است که در مقابل تاریخ می‌ایستد و فریاد می‌زند دست نگه دارید». محافظه‌گرایان ملی روحیه انقلابی دارند. آنها غرب را نه به عنوان شهری آباد بر فراز تپه، بلکه همانند رم قبل از سقوط می‌بینند که فرسوده و پژمرده شده است و هر آن با هجوم بربرها فرومی‌پاشد. آنها صرفاً به مقاومت در برابر پیشرفت قانع نیستند و می‌خواهند لیبرالیسم کلاسیک را نابود کنند. برخی امیدوارند که تمام اینها به زودی بگذرد. آنها می‌گویند محافظه‌گرایی ملی آنقدر بی‌انسجام است که نمی‌توان آن را یک تهدید قلمداد کرد. به عنوان مثال، جیورجیا ملونی، نخست‌وزیر ایتالیا از اوکراین حمایت می‌کند، اما آقای اوربان به روسیه تمایل دارد؛ حزب قانون و عدالت لهستان با همجنس‌گرایی مخالف است، در حالی که مارین لوپن در فرانسه آن را مجاز می‌داند. علاوه بر این، علاقه‌مندی بیش از حدش به حاکمیت ملی شرایط زندگی مردم را بدتر می‌کند، چون تجارت فرو می‌پاشد، رشد اقتصادی متوقف می‌شود و حقوق مدنی زیر پا گذاشته می‌شود. به عقیده این گروه، مطمئناً رای‌دهندگان تصمیم به بازسازی جهانی می‌گیرند که لیبرالیسم ساخته است. اما چنین دیدگاهی مغرورانه است. محافظه‌گرایی ملی برمبنای سیاست تاسف قرار دارد و اگر سیاست‌ها در جایی شکست بخورند رهبران آن تقصیر را به گردن حامیان جهانی شدن و مهاجران می‌اندازند و ادعا می‌کنند که جهان مسیر غلطی را در پیش گرفته است. محافظه‌گرایان ملی با وجود تمام تناقضاتی که دارند موفق شده‌اند در مورد خصومت علیه دشمنان مشترک از جمله مهاجران (به ویژه مسلمانان)، طرفداران جهانی شدن و تمام حامیان آنها با یکدیگر متحد شوند. هنوز تا انتخابات آمریکا 9 ماه باقی مانده است، اما دونالد ترامپ از هم‌اکنون زیرآب ناتو را می‌زند. همچنین به خاطر چشم‌انداز پیش‌رو در انتخابات باید تهدید محافظه‌گرایی ملی را جدی گرفت. آقای ترامپ در صدر نظرسنجی‌ها در آمریکا قرار دارد. انتظار می‌رود که راست افراطی عملکرد خوبی در انتخابات پارلمان اروپا در ماه ژوئن داشته باشد. حزب راست افراطی «آلترناتیو برای آلمان» در ماه دسامبر به رکورد 23درصدی در نظرسنجی‌ها دست یافت. محافظه‌کاران طرفدار برگزیت و مخالف مهاجرت که شکست ریشی سوناک را در انتخابات پیش‌بینی می‌کنند آماده‌اند کنترل حزب را در دست گیرند. احتمال زیادی وجود دارد که خانم لوپن در سال 2027 رئیس‌جمهور فرانسه شود. محافظه‌گرایان ملی از آن جهت اهمیت دارند که وقتی قدرت را به دست گیرند همه چیز را تغییر می‌دهند. آنها با تسخیر نهادهای دولتی از جمله دادگاه‌ها، دانشگاه‌ها و مطبوعات مستقل کنترل خود را بر قدرت تشدید می‌کنند. این همان کاری است که حزب آقای اوربان در مجارستان انجام داد. آقای ترامپ در آمریکا آشکارا تمایلات خودکامه‌اش را ابراز می‌کند. افرادی که برایش کار می‌کنند اسنادی سیاستی را طراحی کرده‌اند که برنامه‌ای برای تسخیر دیوان‌سالاری فدرال در بر دارند. وقتی نهادها تضعیف شوند بازسازی آنها دشوار خواهد بود. این اتفاق در لهستان روی داد و ائتلاف راست میانه‌ای که سال گذشته حزب عدالت و قانون را شکست داد، اکنون نمی‌تواند کنترل امور را در دست گیرد. بنابراین محافظه‌گرایان قدیمی و لیبرال‌های کلاسیک چگونه می‌توانند با محافظه‌گرایی ملی مقابله کنند؟ یک راه آن است که نارضایتی‌های مشروع مردم را جدی بگیرند. شهروندان اکثر کشورهای غربی مهاجرت غیرقانونی را عامل هرج‌ومرج و باری بر دوش منابع عمومی می‌دانند. آنها نگران آن‌اند که فرزندان‌شان با امکانات کمتری بزرگ شوند. آنها نگرا‌ن‌اند که شغل‌شان را به فناوری جدید ببازند. آنها اعتقاد دارند که نهادهایی مانند دانشگاه‌ها و مطبوعات تحت کنترل گروهی خشن، غیرلیبرال و چپ‌گرا قرار دارند. آنها طرفداران جهانی شدن را که در دهه‌های اخیر به منفعت رسیده‌اند به چشم اعضای یک گروه خودپسند و متکبر می‌بینند که به باورشان به خاطر شایستگی به درجات بالا رسیده‌اند، اما در واقعیت موفقیت آنها موروثی است. این شکایت‌ها بجا هستند و بی‌توجهی به آنها ثابت می‌کند که طبقه حاکم تا چه اندازه از مردم دور شده‌اند. لیبرال‌ها و محافظه‌گرایان قدیمی باید سیاست‌هایی را برای رسیدگی به این مسائل در پیش بگیرند. به عنوان مثال، اگر مهاجرت غیرقانونی مهار شود می‌توان مهاجرت قانونی را تسهیل کرد. قوانین سختگیرانه برنامه‌ریزی شهری جوانان را از بازار مسکن دور کرده‌اند. لیبرال‌ها برای ایجاد جامعه‌ای باز که مدعی آن هستند لازم است نهادهای فکری برجسته، کسب‌وکارهای بزرگ، روزنامه‌ها و دانشگاه‌ها را وادار کنند اصول لیبرالیسم را به اجرا گذارند، به جای آنکه تسلیم سانسور و تفکر قبیله‌ای شوند. نقطه قوت اصلی لیبرالیسم قابلیت سازگاری آن است. جنبش‌های اعتراضی و فمینیستی این دیدگاه را که برخی افراد برتر هستند کنار زدند. استدلال‌های سوسیالیستی در زمینه انصاف و کرامت انسانی به خلق دولت رفاه کمک کرد. دلایل آزادی‌خواهان درباره آزادی و کارایی به تقویت بازارهای آزاد و محدود کردن قدرت دولت‌ها انجامید. لیبرالیسم می‌تواند خودش را با محافظه‌گرایی ملی هم سازگار کند. اما در حال حاضر از آن عقب افتاده است. 

دراین پرونده بخوانید ...