شناسه خبر : 45467 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

پرهیز از خطا در سرمایه‌گذاری

چه بخریم یا چه اندازه بخریم؟

اگر زمانی شنیدید که یک سرمایه‌گذار حرفه‌ای درباره معامله‌ای صحبت می‌کند که ضرر زیادی به بار آورده است گوش‌هایتان را تیز کنید. معمولاً این حرف عبارتی رمزی برای این گفتار است: «من زمانی حجم عظیمی از پول را از دست دادم.» در این مورد شما آماده شنیدن داستانی درباره این موضوع هستید که چگونه امور مالی در بدترین شرایط کار می‌کنند. از این بابت، ویکتور حقانی (‌Victor Haghani) کسی است که سخنانش واقعاً ارزش شنیدن دارد. او در اواسط دهه 1990 یک مدیر و ابرستاره معاملات اوراق در یکی از داغ‌ترین صندوق‌های سرمایه‌گذاری وال‌استریت بود. شرکت مدیریت سرمایه درازمدت (LTCM) در چهار سال اول فعالیتش هر سال 30 درصد به سرمایه‌گذاران اولیه سود می‌داد و هرگز در دو ماه متوالی ضرر نداد. علاوه بر این، مدیران شرکت پول بانک سرمایه‌گذاری سلیمان‌برادرز را در 20 سال قبل از آن مدیریت و نتایج مشابهی به دست آورده بودند. اما در سال 1998 ناگهان ورق برگشت. شرکت مدیریت سرمایه‌ درازمدت به یکباره 90 درصد از سرمایه‌اش را از دست داد. با وجود کمک 6 /3 میلیارددلاری گروهی از همتایان تجاری، این صندوق منحل شد و سرمایه‌های شخصی مدیران آن بر باد رفت. آقای حقانی در نوشتارش می‌گوید که ضرری 9‌رقمی را متحمل شد. آقای حقانی با همکار کنونی‌اش جیمز وایت کتابی را به رشته تحریر درآورد که قصد دارد دیگر سرمایه‌گذاران را از اشتباهات مشابه دور کند. خوشبختانه کتاب «میلیاردرهای گمشده» به شرح معاملات آربیتراژ اوراق در شرکت مدیریت سرمایه درازمدت نمی‌پردازد، بلکه چیزی را بیان می‌کند که نویسندگان آن را موضوعی مهم‌تر از انتخاب سرمایه‌گذاری درست می‌دانند: موضوع این نیست که «چه چیزی» را بخریم یا بفروشیم، بلکه مساله «چه اندازه» اهمیت پیدا می‌کند. مردم اغلب به این سوال به اشتباه جواب می‌دهند. در کتاب برای نشان دادن این امر یک آزمایش شرح داده می‌شود که در آن از 61 جوان شامل دانشجویان امور مالی و اقتصاد به همراه چند فعال جوان در امور مالی خواسته می‌شود تا با 25 دلاری که در اختیارشان گذاشته می‌شود با یک سکه معیوب شیر یا خط بازی کنند. به آنها گفته شد که در هر پرتاب سکه 60 درصد احتمال دارد که شیر بیاید. آنها شانس 300 پرتاب داشتند. می‌توانستند مقدار هر شرط را خودشان تعیین کنند و تا 250 دلار از بردشان را برای خود بردارند. این معامله بسیار خوب بود. اگر آنها صرفاً 10 درصد از پول باقی‌مانده را در هر پرتاب شرط‌بندی می‌کردند 94 درصد احتمال داشت که حداکثر پول را ببرند و هیچ‌گاه تمام پول را از دست ندهند. با وجود این، میانگین برد آنها فقط 91 درصد بود. یک‌پنجم آنها به سقف رسیدند و 28 درصد نیز همه چیز را از دست دادند. فهرست اشتباهات این افراد همانند حکایتی است که به ما می‌گوید چگونه نباید در بازار سهام سرمایه‌گذاری کنیم. شرکت‌کنندگان در آن آزمایش به جای آنکه یک راهبرد را برگزینند و به آن بچسبند به طور تصادفی و بی‌هدف شرط‌بندی می‌کردند. حدود یک‌سوم از آنها کل موجودی‌شان را در یک پرتاب سکه قمار می‌کردند و در کمال تعجب برخی از آنها کل موجودی را برای 40 درصد احتمال خط آمدن شرط می‌بستند. بسیاری از آنها دو برابر پولی را که باخته بودند شرط می‌بستند. با وجود اینکه می‌دانستند در این صورت یک رویداد نسبتاً بد را به یک فاجعه تبدیل می‌کنند. برخی دیگر شرط‌هایی ثابت با مبالغ اندک می‌بستند و با این کار از ضرر جلوگیری می‌کردند، اما همزمان سهم بزرگی از بازدهی‌های بالقوه را از دست می‌دادند. تعداد بسیار اندک کسانی بودند که راهبردی بهینه داشتند و کسر ثابتی از موجودی‌شان را برای یک فرصت جذاب اختصاص می‌دادند. ادامه کتاب به اصلاح آن غریزه‌های اشتباه و ثروت‌تباه‌کن می‌پردازد. مهم‌ترین اندرز آن است که قواعدی را برای هزینه‌کرد، پس‌انداز و سرمایه‌گذاری تدوین کنید و کسری از دارایی‌تان را به هر کدام از آنها اختصاص دهید. سپس به این قواعد پایبند بمانید، از وسوسه رفتن به دنبال دارایی‌های داغ پرهیز کنید یا در زمان احتمال ضرر پول زیادی را وارد بازی نکنید. موفقیت بزرگ نویسندگان کتاب آن است که چهارچوبی آشکار و پیوسته را برای انجام تمام این کارها ارائه می‌دهند. مفهوم «مطلوبیت انتظاری» در مرکز این چهارچوب قرار دارد. این مفهوم به معنای لذتی است که یک سطح خاص ثروت به فرد می‌دهد و باعث می‌شود که اکثر افراد بخش بزرگی از سرمایه خود را از ریسک دور نگه دارند. در نتیجه این رفتار تنظیم اندازه سرمایه‌گذاری‌ها با حداکثر مطلوبیت انتظاری به جای حداکثر ثروت احتمال بروز ضررهای غیرقابل تحمل را به شدت پایین می‌آورد، در حالی که ریسک‌های کافی در ازای بازدهی‌های مناسب را فراهم می‌کند. بزرگ‌ترین دستاورد عملی کتاب را می‌توان در توصیف آن از «سهم مرتون» (Merton Share) مشاهده کرد. این یک قاعده ساده و آشکار برای تعیین تخصیص دارایی‌هاست که بیان می‌کند تخصیص‌ها باید به نسبت بازدهی انتظاری بالا بروند، به نسبت ویژگی‌ دوری از ریسک فرد کاهش یابند و به نسبت تلاطمات به شدت پایین بیایند. این حرف به آن معنا نیست که کتاب برای سرگرمی نوشته شده است. نویسندگان محاسباتی را توصیه می‌کنند که صرفاً برای سرمایه‌گذاران حرفه‌ای و احتمالاٌ با دسترسی به پایانه بلومبرگ جذابیت دارند. اکثر آنها به این نتیجه می‌رسند که به کمک یک بنگاه مدیریت ثروت نیاز دارند. آقایان حقانی و وایت یکی از این بنگاه‌ها را دارند. اما کتاب برای کسانی که در کسب‌وکار خود سرمایه‌گذاری می‌کنند یا به سراغ یک صندوق سرمایه‌گذاری داغ می‌روند ارزش خواندن دارد، چون نتیجه‌گیری‌های آقای حقانی را درباره میزان سرمایه‌گذاری‌هایی نشان می‌دهد که باید آن سال‌ها در LTCM  انجام می‌داد. آگاه باشید که آن سرمایه‌گذاری‌ها اغلب کمتر از میزانی بود که او انجام می‌داد. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها