شناسه خبر : 38416 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اقتصاد در اغما

ایران و کوبا چه دردهای مشترکی دارند؟

  فرزین زندی: نام ایران و کوبا گره خورده به واژه‌ای است آشنا؛ انقلاب! دو کشوری که روند تحولات تاریخ معاصر آنها، هنوز بر زندگی تک‌تک مردمان این دو کشور اثرگذار است. کوبا زادگاه انقلاب و میعادگاه انقلابیونی است که در برهه‌ای از تاریخ، الهام‌بخش برخی کشورها شدند و هنوز که هنوز است، تصاویر انقلابیونش با آن کت‌های چریکی سبزرنگ، بر در و دیوارها جا خوش کرده‌اند. اما در پس این تصاویر شورانگیز و پرالتهاب، رنج مردمانی نهفته است که زخم‌های کاری انقلابی‌گری، امانشان را بریده. شکم‌های گرسنه، اقتصاد رنجور، فقر فزاینده، پسرفت روزافزون، عقب‌ماندگی و توصیفاتی از این دست، زبان حال کوبا به عنوان جزیره‌ای زیبا در دل دریای کارائیب است که با جمعیت 11 میلیونی، این روزها حتی قادر به تامین غذای دریایی برای مردمانش نیست و به واردات ماهی از کشورهای همسایه متوسل شده است چراکه حکومت از ترس مهاجرت فزاینده شهروندانش، به‌کارگیری هر نوع قایق بزرگ را ممنوع اعلام کرده و با قایق‌های کوچک، عملاً امکان ماهیگیری وجود ندارد. همین یک مساله به ظاهر سخیف، عمق نگاه نازل در عرصه حکمرانی کوبا را در چشممان فرو می‌کند که حکومتی 60‌ساله، تا چه میزان می‌تواند در برآورده کردن ابتدایی‌ترین نیازهای شهروندانش ناتوان باشد. متاثر از چنین رویه‌ای، کوبا سال‌هاست که به انزوایی خودخواسته تن داده و عملاً درهای کشورش را به روی جهان بسته است. در همین راستا، رویکرد سیاست خارجی این کشور نیز همواره گونه خاصی از تجدیدنظرطلبی را به همراه داشته به شکلی که خصومت آن با ایالات متحده، موجب اعمال تحریم‌های اقتصادی شدید توسط این کشور علیه کوبا شده است تا وضعیت اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی این کشور در موقعیت پیچیده، پرتنش و شکننده‌ای قرار بگیرد. شباهت‌های تاریخی و ساختاری ایران و کوبا و آنچه بر این دو کشور در این برهه از تاریخ معاصر آنها رفته، دارای نکات برجسته و جالب‌توجهی است که مرور آن می‌تواند دردها و چالش‌های هر دو حکومت برخاسته از دو انقلاب متفاوت اما شبیه به هم را نمایان‌تر کند.

 

شیوه حکمرانی

کوبا و ایران به عنوان کشورهایی مبتنی بر حکومت‌های استوار بر ایدئولوژی، همانند تمامی کشورهای این‌چنینی، رویه غالب حکومت‌های ایدئولوژیک را در پیش گرفته‌اند که جامعه را معمولاً به دو (یا چند) طیف تقسیم‌بندی می‌کنند. طیفی همراه و مطیع ایدئولوژی حاکم که می‌تواند به حکومت نزدیک‌تر باشد و طیف دیگری که علقه یا حداقل ارادتی نسبت به ایدئولوژی حاکم ندارد و طبیعتاً از امتیازات گسترده‌ای محروم می‌ماند. این وضعیت مبتنی بر انحصار، جامعه ایران و کوبا را به شکلی مشابه، به یک دو‌قطبی تبدیل کرده است که در آن، به شکلی روزافزون شکاف اجتماعی- سیاسی افزایش می‌یابد. قطب نزدیک‌تر به حاکمیت به واسطه در اختیار داشتن منابع و رسانه می‌تواند میزان اثرگذاری قطب دیگر را تقلیل دهد و همین مساله موجب بروز نوعی سرخوردگی اجتماعی می‌شود. این سرخوردگی اگرچه در طی سال‌ها، خفته و بی‌صدا به نظر می‌رسد اما در هر دو کشور به‌ویژه در یک دهه اخیر، موجب بروز «خشم اجتماعی» شده است. خشم در جامعه، مولود عدم امکان اعتراض و متعاقب آن، عدم امکان اصلاحات ضروری است. اگرچه، کوبا مشخصاً پس از اصلاحات عمیق چند ماه اخیر، فضای نسبتاً بازتری را برای طرح انتقادات فراهم کرده و حکومت، صدای اعتراض مردم را کم‌وبیش شنیده و خود را نسبت به آن پاسخگو دانسته است.

 

اقتصاد دستوری

اقتصاد ایران چه پیش از انقلاب اسلامی که اقتصاد کشور با رویکرد ناسیونالیستی و دستوری اداره می‌شد و چه پس از آن که اقتصاد دولتی بر کشور حاکم شد، قرابت نزدیکی به اقتصاد سوسیالیستی داشته است.

در سوی دیگر، کوبا نیز پس از کودتا علیه دیکتاتور پیشین، رسماً حکومت سوسیالیستی را بر کشور حاکم کرد. اقتصادی که همه چیز آن را دولت بر عهده داشت و عملاً بخش خصوصی در کار نبود. حتی اصلاحات اقتصادی سال 2021 نیز به شیوه‌ای دستوری و محدود اجازه فعالیت به بخش خصوصی را فراهم کرد که عملاً تاثیری بر اقتصاد این کشور نداشت. از این نظر، کوبا شباهت بسیار زیادی با آنچه بر شوروی در دوره میخائیل گورباچف گذشت پیدا کرده است. همان‌طور که در آن دوره، اصلاحات اقتصادی توسط ذی‌نفعان صورت گرفت، در کوبا و ایران نیز خصوصی‌سازی و اصلاحات اقتصادی توسط ذی‌نفعانی صورت می‌گیرد که عملاً امکان اصلاح، ناممکن و بی‌نتیجه می‌شود.

هر دو کشور، به‌ویژه با افزایش رکود اقتصادی، تاکیدات فراوانی در باب مساله تولید دارند اما عملاً زیرساخت، انگیزه و توانی برای تولید و اشتغال وجود ندارد. به قول حسین عباسی، استاد اقتصاد دانشگاه مریلند «اگرچه سوسیالیست‌ها و کمونیست‌ها می‌گویند انگیزه‌ها باعث شر و فساد هستند و آنها می‌گویند ما مردم را تامین می‌کنیم، اما وقتی انگیزه کشته شود، تولید از بین می‌رود و هیچ‌چیز برای هیچ‌کس به جز طبقه حاکم باقی نمی‌ماند. نتیجه این می‌شود که همه فقیر و با مشکل بزرگ تهیه مواد غذایی روبه‌رو می‌شوند».

 

انزوای سیاسی خودخواسته

ایران و کوبا در عین فاصله بسیار دور فرهنگی-جغرافیایی اما در حوزه روابط خارجی، شباهتی کتمان‌ناپذیر با یکدیگر دارند. حکومت کاستروها به‌رغم تمایل 70‌درصدی مردم برای ارتباط عادی با جهان خارج، بیش از شش دهه است که خود را تنها به ارتباط با روسیه (و شوروی سابق) و ونزوئلا به عنوان دو کشور سوسیالیستی، محدود کرده است.

این اتکای فزاینده به حدی شدید بوده است که امکان هرگونه همکاری و سرمایه‌گذاری خارجی در این کشور را به حداقل رسانده. ایران نیز پس از وقوع انقلاب اسلامی و تبدیل شدن واژه «لیبرال» به یک دشنام سیاسی، به ورطه شرق‌گرایی افتاد. به‌رغم خواست عمومی شهروندان ایرانی برای تحقق توازن خارجی و ارتباط معقول و مبتنی بر منافع ملی با شرق و غرب اما ساختارهای قدرت و گروه‌های ذی‌نفع، جدی‌ترین مانع برای عادی‌سازی و ایجاد ارتباط ایران با جهان خارج شده‌اند. انزوایی که ایران را متکی (و حتی وابسته) به چین و روسیه کرده است.

نتیجه این رویکرد برای هر دو کشور، اقتصادی ضعیف و کشوری بدون سرمایه‌گذاری خارجی بوده است. این رویه تا حدی بر اقتصاد دو کشور اثرگذار بوده که نه‌تنها انحصار سیاسی را شدت بخشیده بلکه انحصار اقتصادی را نیز در پی داشته است.

از طرف دیگر، کوبا دقیقاً همانند ایران در زمان «باراک اوباما» اقدام به رفع کدورت تاریخی خود با آمریکا کرد. ایران، پس از یک دهه، توافقی هسته‌ای در قالب برجام را امضا کرد و تاریخی جدید از روابط خود با ایالات متحده را آغاز کرد و کوبا نیز با عادی‌سازی روابط با آمریکا، اجازه بازگشایی سفارت این کشور در هاوانا را صادر کرد. با این حال، هر دو کشور، متاثر از اقدامات کارشکنان داخلی و تغییر دولت در آمریکا (ظهور ترامپیسم) از امکان تحول دور ماندند و به مسیر پیشین خود بازگشتند.

 

ناکارآمدی بوروکراتیک

39گستردگی و غلبه قدرت ساختار دولتی در بوروکراسی اداری کوبا و ایران (هم در حوزه اقتصادی و هم در حوزه سیاست) موجب شده است تا امکان وقوع انواع گوناگون فساد در هر دو کشور به آسانی فراهم شود. همین مساله، ایران و کوبا را در رده کشورهای مستعد فساد (با رتبه‌های بالا) قرار داده است. اگرچه در این حوزه وضعیت کوبا به مراتب بهتر از ایران است و جایگاه 63 در حوزه فساد را به خود اختصاص داده اما ایران با جایگاه 149 در جایگاهی بسیار نامناسب قرار دارد. با این حال، وضعیت دو کشور به لحاظ ناکارآمدی سیاسی- اقتصادی مشابهت قابل توجهی به هم دارد. ناکارآمدی ساختارهای دولتی و همچنین رویکردهای ایدئولوژیک (اولویت‌بخشی به ایدئولوژی به‌جای تخصص) در این حوزه‌ها از اصلی‌ترین زمینه‌های وقوع و افزایش فساد در هر دو کشور محسوب می‌شوند که ناکارآمدی سیاسی-اقتصادی را رقم زده‌اند. از طرف دیگر، دو کشور مدت‌هاست در تلاش‌اند تا با این وضعیت مقابله کنند به شکلی که کوبا به‌گونه‌ای روزافزون در حال نزدیک‌تر کردن شیوه حکمرانی خود به مدل توسعه چینی است. با این حال این کشور در این مسیر کاملاً شکست خورده است چراکه نه از منابع و پتانسیلی مانند چین برخوردار است و نه هیات حاکم بر این کشور، انسجام و اراده‌ای همانند غول نوظهور آسیا را دارند. ساختار حکمرانی ایران و کوبا برخلاف چین، اساساً درک درستی از حکمرانی ندارند و مسوولان این دو کشور، نه‌تنها تخصص و دانش حکومت‌داری‌شان (سیاسی-اقتصادی) در سطح قابل قبولی نیست بلکه شناخت و فهم‌شان از لوازم سیاست و ضرورت‌های سیاست‌ورزی بسیار ضعیف است. درست به همین دلیل است که سال‌هاست ایران و کوبا، فقط و فقط درگیر تامین نیازهای اولیه جوامع خود هستند، درحالی که چین، به‌کلی مسیری متفاوت را در پیش گرفته است و با قدرت در مسیر توسعه گام برمی‌دارد. متعاقب این وضعیت، از آنجا که ایران و کوبا سال‌هاست زیر فشار تحریم‌های بین‌المللی کمر خم کرده‌اند با این حال، سهم ناکارآمدی داخلی در آنها پررنگ‌تر است. در مورد ایران، گزارش‌های متعددی از مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی منتشر شده است که در بسیاری از آنها - حتی در حوزه‌هایی که اتکای فراوانی به خارج از کشور وجود دارد (همچون حوزه هوانوردی)- اصلی‌ترین عامل کژکارکردی حوزه‌های گوناگون کشور، فقدان تخصص و کارآمدی است. در واقع، تحریم‌ها بهانه و پوششی است که مدیران، مسوولان و رهبران کشورها، عملکرد غیرقابل قبول (و بعضاً فاجعه‌بار) خود را پشت آن مخفی کرده‌اند.

 

اقتصاد متکی بر منابع

وقوع انقلاب در هر دو کشور، حجم اقتصاد ایران و کوبا را به‌شدت کاهش داده است. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، حجم اقتصاد کوبا 35 درصد کوچک‌تر شد و ایران نیز سال‌هاست رشد بسیار پایینی را در اقتصاد تجربه می‌کند. کوبا با اتکا به صادرات نیشکر به عنوان اصلی‌ترین منبع ارزی خود و همچنین صادرات مواد معدنی خام، سال‌هاست که اقتصاد خود را سرپا نگه داشته است. در طرف مقابل، ایران نیز با اتکای صرف بر استخراج و فروش نفت، تنها منبع ارزی خود را در این سبد قرار داده است. هر دو کشور دقیقاً به دلیل اتکا بر همین عوامل، در هنگامه رویارویی با تحریم‌های اقتصادی، به‌سرعت و به‌شدت دچار آسیب اقتصادی و نارضایتی‌های گسترده شده‌اند. مساله‌ای که حتی این دو کشور را از تامین مایحتاج اولیه آنها نیز ناتوان کرده است. میزان تولید ناخالص ملی سرانه ایران و کوبا با وجود تفاوت‌های اساسی بین دو کشور، بسیار به یکدیگر نزدیک است به شکلی که به ترتیب، سالانه چیزی حدود 340 /8 دلار برای ایران و 228 /8 دلار برای کوبا برآورد می‌شود.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها