شناسه خبر : 45163 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

خطر همیشگی

چرا تهدید مصادره همیشه وجود دارد؟

 

عاطفه چوپان / نویسنده نشریه 

30مصادره استارت‌آپ‌ها ایده‌ای است که اخیراً از سوی مدیرمسوول یکی از روزنامه‌ها مطرح شده است اما نکته اصلی اینجاست که نه تهدید مصادره خطر جدیدی است و نه مصادره واژه غریبه‌ای با گوش ما. اگرچه پیش از انقلاب اسلامی نیز مصادره وجود داشت اما مصادره اموال در ماه‌ها و سال‌های نخست پس از انقلاب ۱۳۵۷ در واقع مجموعه اقدامات قانونی بود و موجب مصادره گسترده اموال و دارایی‌های بسیاری از وابستگان به حکومت پهلوی، برخی کارمندان عالی‌رتبه دولتی و نظامی، کارآفرینان، سرمایه‌داران و تجار، اقلیت‌های دینی، افرادی که پس از انقلاب به خارج از کشور رفته بودند و هنرمندان سرشناس و پردرآمد شد. در میان اموال و دارایی‌های مصادره‌شده در طول چند سال، نام بزرگ‌ترین کارآفرینان چندین دهه قبل از انقلاب، از جمله خاندان لاجوردی، خاندان خسروشاهی، برادران خیامی، خانواده رضایی، برادران ارجمند، محمدتقی برخوردار، اصغر قندچی، محمدرحیم متقی‌ایروانی، محسن آزمایش، حبیب‌الله القانیان، جعفر اخوان، حسین خداداد، حبیب‌الله ثابت، حسین قاسمیه و محمدتقی توکلی دیده می‌شود. سرنوشت کسب‌وکارهایی که مصادره شد نیز تفاوت چندانی با صاحبان آنها نداشت. هنر و صنعت و سرمایه به همراه هنرمند و سرمایه‌دار و صنعت‌کار همگی نابود شدند.

طی این مصادره‌ها، به ویژه با تصویب «قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران»، بخش مهمی از اقتصاد خصوصی ایران شامل اموال، کارخانه‌ها و صنایع بزرگ مربوط به ۵۳ صاحب سرمایه و صنعتگر مصادره شد. نتیجه این مصادره‌ها، از یک‌سو، فرار بسیاری از کارآفرینان، سرمایه‌داران و تجار ایرانی به خارج از کشور بود، و از سوی دیگر، شکل‌گیری نهاد بنیاد مستضعفان به عنوان یکی از مهم‌ترین و پردرآمدترین نهادهای اقتصادی ایران. مصادره‌ها نیز اگرچه به دست دادگاه انقلاب انجام می‌شد، اما در جامعه نیز مورد حمایت و دارای نظریه‌پردازانی در میان گروه‌ها و روشنفکران به‌ویژه مارکسیستی و سوسیالیستی که نگاه منفی به سرمایه‌داران و کارآفرینان داشتند و به دنبال سلب مدیریت خصوصی بودند. البته تجربه چنین اتفاقی منحصر به ایران نیز نیست، تجربه مصادره اموال سرمایه‌داران در ایران، در برخی دیگر از کشورهای مشابه در طول سده گذشته از سوی گروه‌های چپ‌گرا تکرار شده بود.

اما غائله به سال‌های ابتدایی بعد از انقلاب و صنایع و کارخانه‌ها و... ختم نشد. فضای ضدسرمایه‌داری که به دنبال چپ‌گرایی در کشور به وجود آمد و پرورش یافت با به رسمیت نشناختن مالکیت خصوصی به‌رغم آنچه در اصل 44 قانون اساسی نیز بر آن تاکید شده بود طی حدود پنج دهه اخیر قربانیان زیادی گرفت. با به‌روز شدن کسب‌وکارها و حرکت ساختار اقتصادی از فیزیکی به دیجیتال پای دشمنی این تفکر نیز از سرمایه و سرمایه‌دارستیزی به دشمنی با فکر و ایده و کسب‌وکارهایی بر این پایه رسید. بنابراین تهدید مصادره نیز از یک‌سو ادامه تفکر چپ و ستیز با مالکیت خصوصی و از سوی دیگر شکلی جدید از هزاران چالشی است که استارت‌آپ‌ها و کسب‌وکارهای نوین را در ایران تهدید می‌کند. آن هم در شرایطی که ایران با دو مشکل بزرگ یعنی اشتغال و مهاجرت درگیر است. بنابراین موضوع پوشش کارکنان این کسب‌وکارها را که برخی با عنوان ناهنجاری فرهنگی از آن یاد می‌کنند نمی‌توان نقطه آغازی برای دشمنی با این کسب‌وکارها دانست.

دو هفته پیش، حسین شریعتمداری، مدیرمسوول روزنامه کیهان، در یادداشتی انتقادی و تند علیه پلت‌فرم‌ها، استارت‌آپ‌ها و سکوهای مجازی با یادآوری اینکه «امروزه پلت‌فرم‌ها تقریباً در سراسر دنیا به بخش جدایی‌ناپذیر از زندگی مردم تبدیل شده‌اند» از برخی سکوهای مجازی انتقاد کرد و خبر داد «خوشبختانه زمزمه‌هایی برای تحقق این خواسته در میان مسوولان شنیده می‌شود». آن‌گونه که سازندگی گزارش داده: اگرچه عیسی زارع‌پور، وزیر ارتباطات، که وظیفه ذاتی او حمایت از کسب‌وکارهای اینترنتی است در این زمینه سکوت پیشه کرده اما آذری‌جهرمی، وزیر پیشین ارتباطات، درباره این پیشنهاد حسین شریعتمداری، یادآوری کرد: «مالکیت بخش قابل توجه سهام برخی از این سکوها با نهادهای انقلابی است.» در غیاب و سکوت عیسی زارع‌پور، وزیر ارتباطات، گفتنی‌های زیادی است. برخی احتمال می‌دهند این سکوت به معنای موافقت با نظریات حسین شریعتمداری و محدودیت برای پلت‌فرم‌ها و سکوهای مجازی است و برخی می‌گویند شاید زارع‌پور نگران است مبادا حرفی بزند و وضعیت خود را میان دوستان سیاسی خود از دست بدهد. به هر حال آنچه آقای حسین شریعتمداری گفته یک حمله تندوتیز به پلت‌فرم‌ها و سکوهای مجازی تلقی می‌شود. احتمالاً آقای شریعتمداری خواسته با این تهدید پیام جدی به کارکنان استارت‌آپ‌ها بدهد که پوشش خود را رعایت کنند اما این تهدید عوارض محاسبه‌نشده‌ای دارد که احتمالاً سردبیر کیهان از آن غافل است. اما پیش از آنکه به پاسخ این سوال برسیم که چرا تهدید مصادره در کشور همیشگی است باید روشن کنیم که مصادره در قانون چیست و چه تعریفی دارد. ماده 214 قانون مجازات اسلامی مشخصاً گفته مصادره مجازات افرادی است که مال خود را از راه تخلف به دست آوردند و به عموم مردم آسیب رساندند و به سبب این آسیب حاکم شهر مختار است این دارایی را به عنوان دارایی عموم مردم به تولیت بگیرد. پس اگر نهادی مانند ستاد اجرایی فرمان امام تولیت اموال مصادره‌شده را در اختیار دارد این تولیت در واقع برای استفاده عموم مردم است و این ولی امر است که تشخیص می‌دهد عموم مردم چطور از این دارایی استفاده کنند.

اما داستان اینجاست که مصادره تعریف مشخصی دارد و هر نوع تصاحبی غیر از این دزدی محسوب می‌شود. زمانی که استارت‌آپ‌ها را تهدید به مصادره می‌کنیم به این معناست که معتقدیم از راه خلاف به اینجا رسیده‌اند در حالی که نگاهی به مسیر شکل‌گیری و فعالیت آنها از ابتدا تاکنون چیز دیگری می‌گوید. اتفاقاً یکی از سخت‌ترین قانونگذاری‌ها برای استارت‌آپ‌ها پیاده‌سازی شده است چون زمانی به وجود آمدند که قانونی در مورد آنها وجود نداشت، بنابراین تمام نهادهای قانونگذار به اتفاق در مورد آنها تصمیم گرفتند و بسیاری از مجوزهای قانونی آنها نیز زیر نظر نهادهای بلندمرتبه‌ای مانند شورای عالی امنیت ملی، شورای عالی فضای مجازی یا شورای انقلاب فرهنگی بوده است. در نتیجه بی‌معناست امروز کسب‌وکاری که تمام نهادهای نظارتی و امنیتی کشور در کنار هم آن را رگولاتوری کردند حالا که به موفقیت رسیده تهدید به مصادره کنیم و بخواهیم خودمان آن را به دست بگیریم. این اقدام به نظر تجاوز به کلمه مصادره می‌آید و در واقع به نوعی دزدی است و گویی عده‌ای وقتی نتوانستند این کارها را در خفا بکنند می‌خواهند در جلا بکنند.

31

لقمه چپ

اگرچه مصادره قبل از انقلاب نیز وجود داشته اما علت‌العللی که باعث شده در سال‌های بعد از انقلاب این اتفاق به صورت گسترده‌تری ادامه یابد عدم احترام به مالکیت خصوصی و تضمین اجرایی برای آن است. مطابق آنچه بسیاری از نهادگرایان واقعی نیز به آن اشاره می‌کنند، وقتی که مالکیت، چه فکری و چه فیزیکی محترم شمرده نمی‌شود خطر مصادره را همواره بالای سر شرکت‌ها نگه می‌دارد. این موضوع از جهت دیگر هزینه مبادله را نیز افزایش می‌دهد و به همین دلیل تهدید مصادره در ایران و هر کشوری که احترامی برای مالکیت خصوصی قائل نباشد وجود دارد و هزینه مبادله نیز در چنین کشوری افزایش می‌یابد، که این موضوع نیز تبعات خود را دارد. برای مثال شرکت‌ها تلاش می‌کنند رشد نکنند و کوچک بمانند. اما چرا کشوری که مالکیت خصوصی را محترم نمی‌شمارد «استارات‌آپ‌ها» را به مصادره تهدید می‌کند؟

تهدید مصادره در گذشته عموماً از سوی اندیشه چپ مطرح بود. اندیشه چپ ضدسرمایه‌داری بود، بنابراین هر شرکتی که بزرگ می‌شد از دید آنها پای امپریالیسم را وسط می‌کشید. اما الان امپریالیسم به شکل دیگری تعریف می‌شود و دشمن خارجی یا به قول آقای شریعتمداری دولت موازی است. مفاهیم چپ نیز تغییر کرده و مفاهیم جدید کژتابی دارند. در گذشته امپریالیسم تهدید بود و البته این تهدید تعریف مشخصی داشت و منظور سرمایه فراملی بود ولی با تعریف فعلی دشمن می‌تواند شکل‌های مختلفی داشته باشد و قابل تفسیر است.

هر شرکتی چه فیزیکی باشد، چه مجازی وقتی بزرگ شود، امکان مصادره آن هم بالاتر می‌رود و این مساله‌ای است که همواره در تاریخ ایران به ویژه بعد از انقلاب مطرح بوده است. این موضوع در حوزه‌های مختلف از جمله فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... نیز دیده می‌شود. چرا؟ چون یک شرکت بزرگ ممکن است به قدرت بزرگی از لحاظ تکنولوژی، سرمایه، نیروی انسانی و شبکه روابط تبدیل شود. برای مثال شرکت‌هایی مانند اسنپ، دیجی‌کالا و... شرکت‌های بزرگی محسوب می‌شوند و با سرعت نیز رشد کردند. بنابراین مساله بزرگ شدن و انباشت سرمایه چه فیزیکی، چه تکنولوژیک، چه انسانی تاثیر مهمی در این خصوص دارد.

یکی از عوامل دیگر که تهدید به مصادره را به موضوعی همیشگی تبدیل کرده ساختاری اقتصادی است که بعد از انقلاب در ایران به وجود آمده و در حال حاضر نیز شکل گرفته است. این ساختار باعث شده تا یکسری از شرکت‌ها موازی دولت شکل بگیرند و قدرت بیابند. شرکت‌های عمومی، نهادهای نظامی، ستاد اجرای فرمان امام، صندوق بازنشستگی تامین اجتماعی و... در واقع نهادها موازی دولت محسوب می‌شوند و در تمام زمینه‌ها نیز فعالیت دارند. زمانی که یک استارت‌آپ بزرگ شود در واقع به رقیبی برای شرکت‌های موازی دولت تبدیل می‌شود و رقیب در چنین ساختاری در واقع تهدیدی است که باید از بین برود. آقای شریعتمداری می‌گوید این کسب‌وکارها به دولت موازی تبدیل شدند اما در واقع استارت‌آپ‌ها به تهدیدی برای دولت موازی تبدیل شدند. ما در حال حاضر یک دولت موازی داریم و استارت‌آپ‌ها در واقع خطری برای این شرکت‌ها هستند. چرا که رقابت سالمی در این ساختار وجود ندارد و بخش موازی با دولت نیز این رقابت را جوانمردانه نبرده است.

به نظر می‌رسد افرادی که موضوع تهدید مصادره برای چنین کسب‌وکارهایی را طرح کرده‌اند، شناختی از کسب‌وکارهای استارت‌آپی ندارند و گمان می‌کنند که دارایی فیزیکی بزرگی در این شرکت‌ها هست و می‌توانند آن را تصاحب کنند. اما نکته مغفول ماجرا آن است که اساساً اصلی‌ترین دارایی استارت‌آپ‌ها، تیم بنیانگذاران و نیروی انسانی متخصصی است که این کسب‌وکارها را اداره می‌کنند. اما باید توجه کرد که استارت‌آپ‌ها یک شبکه روابط جدید به وجود می‌آورند یا از شبکه روابط موجود به خوبی استفاده می‌کنند و این موضوع برای چنین ساختاری یک تهدید تلقی می‌شود. مشکل بعدی این افراد ماهیت استارت‌آپ‌هاست، ماهیتی مبتنی بر فکر و اندیشه باعث می‌شود تا فعالیت آنها غیرقابل پیش‌بینی باشد. برای مثال کفش ملی می‌توانست در نهایت تولید خود را افزایش دهد اما شما نمی‌دانید استارت‌آپی که الان 800 نفر شاغل دارد فردا چه می‌کند و این پیش‌بینی‌ناپذیری یکی دیگر از عواملی است که باعث می‌شود خطر مصادره برای این کسب‌وکارها همواره وجود داشته باشد.

به همین دلیل است که به نظر نمی‌رسد آنچه در زمان اعتراضات سال گذشته در مورد برخی استارتاپ‌ها برای کمک به برخورد خشن با معترضان گفته می‌شد  حقیقت داشته باشد و به نظر بیشتر تلاشی از سوی رقبا برای خراب کردن وجهه یک استارت‌آپ می‌آید و باز به همین دلیل است که به نظر نمی‌رسد موضوع پوشش مشکل اصلی حال حاضر باشد چرا که پوشش کارکنان شرکت‌های خصولتی از سال‌ها پیش متفاوت بود و کسی به آن نمی‌پرداخت و برای تهدید مصادره از آن سوءاستفاده نمی‌کرد.

موضوعی که باید تهدیدکنندگان استارت‌آپ‌ها به مصادره به آن توجه کنند ماهیت استارت‌آپ‌هاست. مالکیت فکری اساس کار اینهاست و بیشتر سهامداران این شرکت‌ها به دلیل سرمایه فکری پول خود را در این شرکت‌ها گذاشتند. اول، پای مالکیت فکری در میان است و نمی‌توان آن را به دولت منتقل کرد و دوم، مالکیت فکری نیز مدام در حال تغییر است. ایده افراد و حتی خود افراد در حال تغییر هستند و به همین جهت پیشنهاد شریعتمداری مبنی بر انتقال مالکیت هم عملی نیست.

مصادره در حقیقت اتفاق نمی‌افتد. در همان کسب‌وکارهای فیزیکی هم در واقع اتفاق نیفتاد اما در استارت‌آپ‌ها با توجه به ماهیتشان غیرممکن است. از این‌رو است که به نظر می‌رسد هدف در واقع جلوگیری از فعالیت اینها باشد، نه چیزی دیگر. ادامه فعالیت یک استارت‌آپ بعد از مصادره بسیار سخت‌تر از گروه آزمایش، کفش ملی، ناسیونال و... است. استارت‌آپ‌ها براساس سرمایه فکری به وجود می‌آیند و ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که استارت‌آپ‌ها بر پایه اقتصاد معرفتی فعالیت دارند. سرمایه اقتصاد معرفتی به راحتی قابل انتقال است و همین‌طور که می‌بینیم در حال حاضر افراد در شرکت‌های دانش‌بنیان به سرعت جای خود را با یکدیگر عوض می‌کنند و سرمایه مالی آنها نیز با یک کلیک می‌تواند به کشور دیگری انتقال یابد. بنابراین در واقع سرمایه‌ای برای مصادره و تصاحب وجود ندارد و در این میان فقط یک سرمایه از بین خواهد رفت و این به نظر خیلی مهم است. برخی فکر می‌کنند که مثلاً می‌توانند دیجی‌کالا را بگیرند اما این یک توهم است. دیجی‌کالا کفش ملی یا کارخانه پارس نیست که آن را بگیرند و بعد نابود کنند. استارت‌آپ‌ها با همان مصادره نابود می‌شوند.

زمانی که تاکسی‌های اینترنتی در آغاز شکوفایی بودند عده‌ای مقابل مجلس جمع شدند و شعار می‌دادند «اسنپ آمریکایی اعدام باید گردد». انگار شرکتی مانند اسنپ یک آدم است که بتوانند اعدامش کنند. استارت‌آپ‌ها یک فکر هستند، یک ایده پرداخته‌شده و عملی‌شده‌اند و نمی‌توان فکر و ایده را اعدام کرد اما متاسفانه نگاه برخی در این حد حقیر است و نظرات آنها در طول تاریخ برای مصادیق متفاوت تکرار می‌شود و البته که ما همیشه با آن آشنا بوده‌ایم.

اما بر فرض که این افراد استارت‌آپ‌ها را مصادره کنند، سوال اصلی اینجاست که چطور از پس هزینه‌های آن برخواهند آمد؟ افرادی که حتی یک‌بار هم در زندگی خود با مساله سود و زیان و صورت‌های مالی و اصول مدیریتی نوین مواجه نبوده‌اند از پس مدیریت بنگاه‌هایی که اکثر آنها زیان‌ده هستند برنمی‌آیند، چرا که مدیریت یک بنگاه زیان‌ده و سودده کردن آن فرآیند پیچیده‌ای است. باید از صاحبان چنین تفکری پرسید که حاضرند بعد از مصادره استارت‌آپ‌های زیان‌ده زیان آنها را پرداخت کنند؟ قطعاً خیر.

دشمن یا رقیب؟

اما در پاسخ به آقای شریعتمداری و ادبیاتی که در آن از استارت‌آپ‌ها به عنوان دشمن یاد می‌شود باید به این موضوع اشاره کرد که اولاً در دنیای مجازی که بازار استارت‌آپ‌ها در آنجا شکل می‌گیرد همه چیز براساس رقابت است و در چنین بازاری ما با رقبا طرفیم، نه دشمنان. اما چنانچه شما این رقبا را دشمن فرض می‌کنید باید در نظر داشته باشید که این دشمنان دائماً در حال نابودی و سپس جایگزینی با دشمنان جدید هستند. این در واقع یکی از ویژگی‌های استارت‌آپ‌هاست که عمق کمی دارند و به قول ریچارد سنت، دانشمند و جامعه‌شناس آمریکایی در دنیای کسب‌وکارهای جدید این شرکت‌ها عمر کوتاهی دارند و ممکن است ساختمان شرکت سر جای خود باشد اما عملکرد شرکت باید دائماً تغییر کند. استارت‌آپ‌ها هم به همین صورت هستند، چون هر روز ممکن است نیاز جدیدی به وجود بیاید. از این جهت نمی‌توان اینها را به چشم دشمنان جدید دید، بلکه رقبایی هستند که در حین رقابت ممکن است تغییر عملکرد داشته باشند، تغییر شکل دهند یا حتی به‌طور کلی از عرصه خارج شوند.

در کنار همیشگی بودن علت تهدید مصادره موضوع مهم‌تری نیز وجود دارد و نباید از آن غافل شد و آن تاثیر این تهدیدهاست. اگرچه در مواجهه با چنین تهدیدهایی دو دسته نظر در میان فعالان حوزه وجود دارد. عده‌ای معتقدند کسب‌وکارهای نوینی مانند استارت‌آپ‌ها در طول دهه‌های فعالیت خود به بهانه‌های مختلف همواره سیبل حملات بوده‌اند اما نباید به این تهدیدات توجهی نشان داد و دلسرد شد و باید به کار و فعالیت و نوآوری ادامه داد اما در مقابل عده دیگری نیز می‌گویند، اتفاقاً چنین تهدیداتی اهمیت زیادی دارد، اول، سرمایه اندک موجود در کسب‌وکارهای این‌چنینی را فراری می‌دهد و دوم، از شکل‌گیری ایده‌های جدید و کسب‌وکارهای تازه جلوگیری می‌کند.

در این مورد روزنامه دنیای اقتصاد در چاپ 28 مردادماه سال جاری با پرداختن به اظهارنظر شریعتی در گزارشی با عنوان «بحرانی تازه برای استارت‌آپ‌ها؟» رویکردهای متفاوت را از سوی فعالان این حوزه بررسی کرده است. این روزنامه از قول نیما نامداری، از فعالان اکوسیستم استارت‌آپی کشور که اکنون در سمت مدیرعاملی «کارنامه» مشغول فعالیت است، نوشته: «بدون تردید این اظهارات را باید تهدید تلقی کرد و هدف تهدید هم ترساندن است؛ اما گمان من آن است که نمی‌شود نتیجه گرفت که این اظهارات برآیند نظر رسمی و بطنی تمام صاحبان قدرت در ایران است.» وی در ادامه اظهارنظر خود، به تجربه سال‌ها فعالیتی که در اکوسیستم استارت‌آپی کشور داشته استناد کرده و می‌افزاید: «تجربه ما در این سال‌ها نشان داده که همواره گروه‌هایی هستند که سختگیری بیشتری دارند و همزمان عده دیگری در اظهارنظر و عمل، انعطاف بیشتری به خرج می‌دهند. در نتیجه هیچ‌گاه فضا کاملاً مثبت یا کاملاً منفی نیست. اخیراً سیگنال‌های دیگری نیز از سمت معاونت علمی ریاست‌جمهور و برخی اشخاص دیگر ارسال شده و اگرچه نگاه این افراد صد درصد شوق‌آفرین و حمایتگرانه نیست، اما به هر صورت ملاحظاتی را در نظر می‌گیرند و چنین رویکرد تهدیدآمیزی که به دنبال مصادره و بگیروببند شرکت‌های استارت‌آپی باشد نیز ندارند. به هر جهت اگرچه من این اظهارات را تهدیدآمیز تلقی می‌کنم، اما معتقدم نباید از ترس مرگ خودکشی کنیم. هر اندازه هم تهدید انجام‌شده جدی باشد و هر اندازه فرد تهدیدکننده، ذی‌نفوذ باشد، مجوزی برای این صادر نمی‌شود که ساخته‌هایمان را رها کنیم و برویم یا به میزان سابق، برای پیشرفت و توسعه شوق و انرژی نداشته باشیم.»

در مقابل رضا الفت‌نسب، از اعضای هیات‌مدیره اتحادیه کسب‌وکارهای اینترنتی کشور در گفت‌وگویی با پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران که در تاریخ 24 مردادماه منتشر شده نظر متفاوتی دارد. او نگرانی جدی خود را از آنچه این روزها در فضای کسب‌وکاری کشور و خطاب به نسل جوان و کوشای کشور مطرح می‌شود، ابراز و در مصاحبه خود تاکید کرده است: «متاسفانه اظهارنظری که مدیر مسوول یکی از نشریات داشتند، دوباره ما را به پنج، شش سال پیش و تیترهایی شبیه «استارت‌آپ‌های آمریکایی» یا «نفوذ آمریکا از طریق استارت‌آپ‌ها» برد. چنین اظهاراتی همان موقع هم باعث شد که اکوسیستم نوآوری و کسب‌وکارهای آنلاین در ایران دچار مشکلاتی شوند و بعد از آن کانالی به نام «شب‌نامه» بیرون آمد و در نهایت خروجی آن به دلسردی و ناامیدی بیشتر آدم‌هایی که در این حوزه دارند کار می‌کنند منجر شد.» با این حال وی بر این نظر است که در روندی تدریجی، حدود چهار سال پیش کار به جایی رسیده بود که این نگاه امنیتی به استارت‌آپ‌ها در حال کمرنگ شدن بود و امید کم‌کم در این حوزه احیا شده بود. وی می‌گوید، زمانی که سورنا ستاری و آذری‌جهرمی برسر کار بودند، نگاه مسوولان چنین خصمانه نبود و تعامل کسب‌وکارها با حاکمیت خیلی بهتر بود. وی تاکید می‌کند: «آن موقع هم مشکلاتی وجود داشت، اما به نسبت سال‌های پیش از آن خیلی وضعیت بهتر شده بود. ولی امروز دوباره به سال‌های ابتدایی فعالیت کسب‌وکارها برگشته‌ایم و عقبگرد کرده‌ایم.»

به نظر او باید وزن بیشتری به نگرانی دسته دوم داد تا پشتکار دسته اول. چرا که در کنار آمار پنج‌میلیونی مهاجران ایرانی آمار دیگری هم هست، بسیار تاسف‌بارتر و البته وحشتناک‌تر و آن آمار افرادی است که قصد مهاجرت دارند و از این مملکت دلسرد شده‌اند. علاوه بر این در اینجا باید به نقش افرادی که چنین تهدیداتی را مطرح می‌کنند نیز توجه کرد. افرادی مثل آقای شریعتمداری وامدار یک تفکر مهم در این کشور هستند و نمی‌توان از این نکته چشم‌پوشی کرد که افراد اینچنینی در استراتژی‌های توسعه جزو عوامل موثر بیرونی محسوب می‌شوند.

همان‌طور که به آن اشاره شد در نتیجه چنین تفکرات و اظهارنظرهایی است که در گام نخست سرمایه‌گذاری جدید در استارت‌آپ‌ها صورت نمی‌گیرد یا دست‌کم به شدت کاهش می‌یابد و کاری را که ممکن است تعداد زیادی شغل ایجاد کند متوقف می‌کند و شکی در این نیست. در نتیجه چنین تفکراتی موج جدیدی از مهاجرت استارت‌آپ‌ها یا دست‌کم توقف ایده‌های آنها به وجود می‌آید و اگر قرار باشد استارت‌آپی نیز به وجود بیاید تلاش می‌شود در سایه برخی از نهادهایی باشد که قدرت دارند و می‌توانند در مواقعی از آنها حمایت کنند. این همان نقطه‌ای است که نهادگرایان از آن با عنوان افزایش هزینه مبادله یاد می‌کنند. این مساله در واقع هزینه مبادله را افزایش می‌دهد.

کمااینکه موضوع مهاجرت در حال حاضر نیز یکی از مشکلات مهم کشور است. بهرام صلواتی، مدیر رصدخانه مهاجرت ایران نیز سال گذشته ضمن هشدار درباره آمار مهاجرت گفته بود، «با تجمیع انواع آمار مهاجران ایرانی سالانه حداقل ۶۵ هزار نفر از کشور مهاجرت می‌کنند. ما داریم در حوزه مهاجرت رکوردزنی می‌کنیم و ترازهای آماری را رد می‌کنیم. در برخی از شاخص‌ها مانند جذب نیروی انسانی رتبه ۱۳۳ دارد و در نگهداری آنها رتبه ۱۳۴ را داریم. متاسفانه باید به تمامی کسب‌وکارها و سازمان‌ها این هشدار را بدهم که با توجه به نوسانات ارزی و تورم تازه داستان مهاجرت‌ها آغاز شده است».

به گفته این پژوهشگر حوزه مهاجرت، آخرین پیمایش‌های انجام‌شده در سال گذشته نشان می‌دهد، میل به مهاجرت در جامعه ایران در میان دانشجویان و جامعه آکادمیک، بیش از 65 درصد است و مهم‌تر اینکه، میل به مهاجرت در استارت‌آپ‌ها به 63 درصد رسیده است. به گفته صلواتی این یافته‌ها نشان می‌دهد که شاخص تصمیم و میل به مهاجرت در جامعه ایران بسیار بالاست و با ادامه این روند وضع به مراتب بدتر خواهد شد.

قاعده‌ای که الان بر اساس آن بازی می‌شود ضد احترام به مالکیت خصوصی است. باید گفتمانی در جامعه به وجود بیاید که در نتیجه آن وقتی از کسی صد سکه می‌گیرند او به سلطان سکه تبدیل نشود و اعدامش نکنند. عدم ضمانت اجرایی برای مالکیت خصوصی ناامنی و نااطمینانی به وجود می‌آورد و همین موضوع است که اظهار نظراتی از این دست را مهم جلوه می‌دهد و جای خالی اعتراض به چنین اظهارنظراتی را پررنگ می‌کند. این موضع نه‌تنها استارت‌آپ‌ها که ساختار سیاسی را نیز در خطر قرار می‌دهد. در حال حاضر اشتغال و مهاجرت دو چالش مهم کشور و نظام حکمرانی است. بخشی از نظام در حال حاضر به جد دنبال ایجاد اشتغال است و خب استارت‌آپ‌ها شغل به وجود می‌آورند و اتفاقاً شغلی که به وجود می‌آورند اشتغال فعال است.

33

تندروی به کدام‌سو؟

در انتها باید گفت باعث تاسف است نهادهایی که در مورد ضدانقلاب صحبت می‌کنند در مورد استارت‌آپ‌ها نیز نظر مشابهی دارند. این افراد در مورد یک نهاد کارآفرین فعال نیز همان موضع را دارند که در مورد ضدانقلاب دارند. این در حالی است که استارت‌آپ‌ها برآمده از دل همین جامعه هستند، جوانان همین مملکت پرورش‌یافته در باورهای همین انقلاب و بر اساس قوانین همین کشور در دوره معاصر استارت‌آپ‌ها را راه‌اندازی کردند. چه چیزی در این فرآیند قابل مصادره است؟ استارت‌آپ‌ها نه محصول زمان شاه هستند، نه خارج از ایران شکل گرفته‌اند که بگوییم دست اجنبی به آنها خورده است! با چه استدلالی می‌توان در مورد مصادره آنها صحبت کرد؟ باید توجه داشت هر که در بدنه استارت‌آپی کشور به عنوان یک جوان متخصص مشغول به کار است و سبک زندگی امروزی دارد را نمی‌توان اجنبی خواند و به فکر مصادره اموالش افتاد. و وقتی تهمت‌هایی از این دست زده می‌شود قطعاً جوانان مملکت بیش از پیش دلسرد می‌شوند. چنین تفکراتی یا دست‌کم چنین رویکردی قطعاً باعث می‌شود در حالی که تاکنون نیز بیش از پنج‌ میلیون ایرانی مهاجرت کرده‌اند افراد بیشتری به فکر مهاجرت بیفتند.

در حال حاضر نیز می‌بینیم که نخبه‌ها مدام در حال مهاجرت هستند و در این میان موضوع مهاجرت فقط به رفته‌ها و نرفته‌ها تقسیم نمی‌شود. افرادی هم هستند که فقط جسمشان در ایران است اما تمام تلاش و فکر و ذکرشان برای رفتن است و در مقابل عده‌ای هم هستند که هرچند رفته‌اند اما هنوز دلشان با کشور است و در دریغ و حسرت چیزهایی هستند که می‌خواستند در کشور خود داشته باشند و تعداد این دو گروه بسیار قابل توجه و البته تاسف‌بار است. هرچه تعداد این افراد بیشتر می‌شود مشکلات جامعه نیز افزایش می‌یابد و با اظهار نظراتی از این دست تنها به افزایش تعداد جوان‌هایی دامن می‌زنیم که در اولین فرصت ممکن از مملکت خداحافظی خواهند کرد. گروه دل‌کنده‌ها از مملکت گروه بزرگی است که اتفاقاتی از قبیل آنچه شریعتمداری نوشته به تعداد این افراد دامن خواهد زد. و اگرچه مهاجرت فرآیند راحتی نیست اما این اتفاقات دست‌کم باعث دلسردی افراد از مملکت خودشان می‌شود.

قطعاً وقتی کسی که در ابتدای راه‌اندازی یک کسب‌وکار است و می‌بیند برندی مانند دیجی‌کالا با 10 سال تلاش بالاخره به موفقیت رسیده و حدود 25 هزار میلیارد تومان ارزش دارد اما به راحتی تهدید می‌شود و کسی هم جرات نمی‌کند علیه تهدیدکننده شکایت کند طبیعتاً دلسرد می‌شود و حتی اگر بماند هم از تلاش در چنین شرایطی منصرف خواهد شد. بنابراین در مورد آثار این اظهارنظرات توجه به آمار مهاجرت کافی نیست. کسانی که از ماندن دلسرد هستند و به‌محض اینکه بتوانند می‌روند بسیار آمار خیره‌کننده‌تر و قابل ‌توجه‌تر و البته تاسف‌بارتری دارند و برخی به این جمعیت که بالغ بر حداقل نیمی از جوانان کشور را دربر می‌گیرد اضافه می‌کنند.

افرادی که امروز استارت‌آپ‌ها را تهدید می‌کنند در واقع افرادی هستند که خود را انقلابی و ارزشی می‌دانند اما بد نیست که به این دو مفهوم توجه کنیم. انقلابی بودن به معنای کسی است که اهل کوشش تلاش است و به صورت جهادی برای کارآفرینی و سازندگی تلاش می‌کند و خب با این دید کارآفرینان جوان مملکت و استارت‌آپ‌ها انقلابی‌ترین‌اند چرا که این افراد در تلاش هستند تا هرطور شده در این مملکت پیشرفت کنند و پیشرفت آنها با سازندگی در کشور نیز همراه است. باید در این مورد به خاطر آورد که در اواخر دهه 80 که اکوسیستم استارت‌آپی در حال ساخت بود وضعیت کشور چطور بود. در آن زمان تعداد بی‌شماری جوان ناامید داشتیم که در مدتی کوتاه و براساس سیاست‌های اشتباه دولت وقت امکان خروج آسان را از دست دادند و از طرف دیگر برای آنها شغلی وجود نداشت و این موضوع در حال تبدیل شدن به یک فاجعه ملی بود. در آن زمان 67 درصد از جمعیت ایران زیر 30 سال سن داشتند و آمار بیکاری در آن قشر فاجعه بود. وقتی اکوسیستم استارت‌آپی آغاز به کار کرد به دلیلی به سرعت همه‌گیر شد. در این بازه زمانی جوانان به این نتیجه رسیدند که راهی جز ماندن و سوختن یا رفتن وجود دارد. در سال 1389 هزینه راه‌اندازی یک استارت‌آپ حدود 26 میلیون تومان بود و این هزینه‌ای بود که چند جوان با کمک خانواده خود از پس تامین آن برمی‌آمدند، بنابراین امیدوار شدند و ماندند و کار کردند. در واقع اکوسیستم استارت‌آپی جایگزینی برای مهاجرت بود و وقتی این راه جایگزین از بین برود یا مرتب تهدید شود طبیعی است که افراد دوباره به سمت مهاجرت سوق پیدا می‌کنند و از مملکت دلسرد می‌شوند.

از سوی دیگر حتی ارزشی‌ترین گروه در جامعه نیز گروه استارت‌آپی هستند چون به ارزش‌های بنیادینی ایمان دارند و برای آنها تلاش می‌کنند. این افراد به سمت پیشرفت در حرکت هستند و این در حالی است که تندروها فقط بلدند تند بروند اما به کدام‌سو معلوم نیست. ظاهراً تندروی در ایران به‌صرفه، پرسود و کم‌مشغله است اما کار کردن و جنگیدن برای اهداف کار سختی است و هر روز نیز بر سختی آن اضافه می‌شود.

در پایان بهتر است قبل از یادآوری مصادره به جامعه به خاطر آورد که آیا این رویکرد حتی در مبدأ و در زمان انقلاب یا قبل از آن بهترین کار ممکن بوده و نتایج قابل افتخاری را به بار آورده است؟ آیا می‌توان امروز نشست و به فراری دادن قشر مولد و نابودی تولید ملی افتخار کرد؟ 

دراین پرونده بخوانید ...