شناسه خبر : 44862 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

فرصت باقی‌مانده

چالش‌های بنگاه‌ها برای بهره‌گیری از فرصت اقتصاد دیجیتال چیست؟

 

 محمد فاضلی / جامعه‌شناس

ماه‌های منتهی به برگزاری کنفرانس «فرصت‌های ایران در عصر دیجیتال» و مجموعه گسترده گفت‌وگوها با شرکت‌کنندگان در این رویداد، فرصتی بود تا چالش‌های بنگاه‌ها -با پایه و مسیر رشد دیجیتال یا غیردیجیتال- و بنگاه‌هایی که تازه متولد می‌شوند، از نزدیک و با دقت بیشتری شناسایی شود. من با چند پیش‌فرض به این مبحث ورود می‌کنم.

پیش‌فرض اول این است که جهان در معرض تغییر فناورانه و به‌تبع آن مجموعه‌ای از تغییرات نهادی و سازمانی است که برای استفاده بهره‌ور از ظرفیت‌های فناوری دیجیتال ضرورت دارند. پیش‌فرض دوم ناظر بر اثر تخریب خلاق است. اقتصاد دیجیتال باعث فشار بر بنگاه‌های دارای فناوری غیردیجیتال برای تطبیق یافتن با شرایط جدید می‌شود. برخی کسب‌وکارها بر اثر فرآیند تخریب خلاق از بین می‌روند و بقیه برای بقا و ارتقا، مجبورند به درجاتی فناوری دیجیتال را جذب کنند. پیش‌فرض سوم این است که پذیرش و جذب فناوری دیجیتال، مستلزم محیط نهادی مناسبی است که پذیرش هزینه‌های این ارتقای فناورانه-سازمانی را امکان‌پذیر کند. من در چارچوب این پیش‌فرض‌ها، شماری از چالش‌های بنگاه‌ها -اعم از آنها که ماهیت دیجیتالی دارند و آنها که در شمار اقتصاد غیردیجیتال قرار دارند- را بررسی می‌کنم. دیجیتالی شدن، ابزار و توأمان نمادی برای اهمیت دادن به سرعت، کارآمدی، هوشمندی مبتنی بر داده‌ها، و افزایش سهم نهاده‌های غیرمادی در خلق ارزش است. این بدان معناست که کسب‌وکارها باید هوشمندانه با بهره‌گیری از داده‌ها و نهاده‌های غیرمادی تولید، سرعت و کارایی خود را افزایش دهند و در این مسیر ارزش خلق کنند و برنده رقابت اقتصادی باشند. این درست در شرایطی است که محیط نهادی کسب‌وکار در ایران با انواع روش‌ها به بازنده‌ها جایزه می‌دهد. بنگاه‌هایی که بیشترین مواد و منابع مادی را از محیط‌زیست ایران جذب می‌کنند، آنها را به شیوه‌هایی ناکارآمد و با کمترین هوشمندی به‌کار می‌گیرند، و سهم داده‌ها و هوشمندی در آنها حداقل است، گاوهای شیرده اقتصاد به حساب می‌آیند و جهت‌گیری صنعتی و اقتصادی کشور متناسب با قدرت و تمنیات آنها تنظیم می‌شود. سیاستگذار ارز و ریال ارزان، تساهل در قبال نقض قوانین محیط‌زیستی، نادیده گرفتن تاثیرات اجتماعی ناخوشایند این‌گونه کسب‌وکارها و عدم فشار سیاستی بر ایشان برای تطبیق یافتن با نوآوری و بهبود کارآمدی و اثربخشی را به مجموعه‌ای از صنایع -عمدتاً با ماهیت استخراجی یا مرتبط با آنها- اعطا می‌کند. وضعیت به گونه‌ای است که سرمایه‌گذاری در مذاکره برای تداوم حمایت‌های رانتی و ادامه وضع موجود، بدون هزینه کردن برای پذیرش نوآوری، سوددهی بیشتری برای بنگاه‌ها دارد. در ضمن، بی‌ثباتی‌های اقتصاد کلان، چشم‌انداز بنگاه‌ها را برای سرمایه‌گذاری در ارتقای بهره‌وری از طریق نوآوری با کمک دیجیتالی شدن، تیره می‌کند. محیط نهادی فعلی در اصل، به بنگاه‌هایی که در چشم‌انداز درازمدت بازنده هستند و جایگاهی در اقتصاد جهانی ندارند و نمی‌توانند خالق ارزش باشند، جایزه می‌دهد. صنایع استخراجی یا ساخت ‌و تولیدهایی نظیر خودروسازی، ساخت لوازم خانگی و... بدون نوآوری و ارتقای بهره‌وری -که بخش مهمی از آن در دنیای امروز از مسیر دیجیتالی شدن حاصل می‌شود- جایگاهی در جهان آینده ندارند و بازنده هستند، اما محیط نهادی فعلی نه فقط به آنها جایزه می‌دهد بلکه مسیر بهبود تدریجی به سوی ارتقای آنها و ساختن برندگان آینده را نیز طی نمی‌کند. بخش بزرگی از ارزشی که می‌تواند به‌واسطه دیجیتالی شدن خلق شود، نتیجه تلفیق فناوری دیجیتال در صنایع غیردیجیتال است. این صنایع به دلیل محیط اشباع از رانت اقتصاد ایران و اهمیت نداشتن بهره‌وری، انباشته از ناکارآمدی‌هایی هستند که به مدد سال‌ها طی کردن مسیری که تا به امروز آمده‌اند حاصل شده است. بخشی از این ناکارآمدی‌ها که سهم زیادی در ناخرسندی‌های امروز این صنایع دارند، به‌واسطه دیجیتالی شدن رفع نمی‌شوند بلکه مستلزم اصلاحات گاه دردناک دیگری هستند. بخش دیگری از مشکلات این کسب‌وکارها نیز می‌تواند با دیجیتالی ‌شدن رفع شود. چالش این است که دیجیتالی شدن چگونه می‌تواند محرکی برای اصلاح تدریجی ناکارآمدی‌های ناشی از مسیر طی‌شده و همزمان خلق ارزش‌هایی باشد که هزینه نقصان‌ها و ناکارآمدی‌های بازمانده از مسیر طی‌شده را تامین کند. کسب‌وکارها امروزه برای استفاده از مزیت‌های فناوری دیجیتال، بیش از هر چیزی به نیروی انسانی متخصص متکی هستند. اگر در گذشته دارایی فیزیکی اهمیت بسیاری داشت و ابزار تولید با سرمایه سنگین تامین می‌شد، اقتصاد دیجیتال نیازمند بهره‌گیری کارآمد از نیروی انسانی است. اهمیت دارایی‌های فیزیکی هرگز از بین نمی‌رود اما اهمیت نسبی آنها در مقابل استعدادها و دارایی‌های انسانی کاهش می‌یابد. کسب‌وکارها در ایران به خلق عمده ارزش از طریق دارایی‌های فیزیکی و منابع مادی عادت دارند. نیروی انسانی و مدیریت آن در چنین اقتصادی، جایگاه تعیین‌کننده نداشته است. کسب‌وکارها اما باید بیاموزند که نیروی انسانی در اقتصاد دیجیتال در همه سطوح از طراحی فنی تا ارائه سرویس‌ها، معماری ساختارهای دیجیتال تا درک فرصت‌ها برای توسعه کسب‌وکار، اهمیت بنیادین دارند. این نیروی انسانی متقاضیانی در سراسر جهان نیز دارد و مهاجرت یکی از چالش‌های جدی است. خلق‌وخو و عادات نیروی انسانی اقتصاد دیجیتال نیز متفاوت از نیروی انسانی صنایع غیردیجیتال در چند دهه گذشته است. کسب‌وکارها در ایران عمدتاً برای داشتن رویکرد مناسب به نیروی انسانی عصر اقتصاد دیجیتال آمادگی ندارند. کسب‌وکارهای با پایه دیجیتال در درجه اول، و بعد از آن کسب‌وکارهای غیردیجیتال که می‌توانند از فناوری دیجیتال بهره‌برداری کنند، وقتی به بالاترین کارآمدی در بهره‌گیری از اقتصاد دیجیتال می‌رسند که بتوانند بازارهای خود را به سطح فرامرزی گسترش دهند. این نکته به‌خصوص در مورد کسب‌وکارهای با پایه دیجیتال بسیار حیاتی است. کسب‌وکارهای بزرگ اقتصاد دیجیتال (به‌خصوص در لایه B2C) وقتی می‌توانند بیشترین نقش را در خلق ارزش برای اقتصاد ملی داشته باشند که به سطح بازارهای جهانی دست یابند. شرکت‌هایی نظیر گوگل یا آمازون و نظایر آنها با توسعه بازار در سطح بین‌المللی به خلق ارزش‌های بزرگ رسیده‌اند. شرکت‌های اقتصاد دیجیتال در سطح کشوری و منطقه‌ای نیز از طریق مشارکت با شرکت‌های بزرگ بین‌المللی به سطوح بالاتر خلق ارزش می‌رسند. شرایط کلی اقتصاد ایران و به‌خصوص تحریم‌ها مانعی جدی پیش‌روی توسعه ظرفیت‌های اقتصاد دیجیتال ایران در سطح بین‌المللی است. سیاستگذار و حکمران همواره در طول تاریخ از فناوری به دلیل اثر آن بر معادلات قدرت بیم داشته است. رسیدن به توازنی اعتمادساز میان مالکان و کاربران فناوری و حکمرانان در طول تاریخ محل مناقشه و مساله‌ای بنیادین در فرآیند توسعه بوده و هست. این بیم و مناقشه در ایران امروز نیز وجود دارد. بدون رسیدن به شرایطی که اعتماد متقابل میان حکمران و کاربران و مالکان اقتصاد دیجیتال ایجاد کند، تنگناهای امنیتی و تنظیم‌گری ناظر بر تولید، انباشت و استفاده از داده‌ها که یکی از مهم‌ترین مقولات در دنیای اقتصاد دیجیتال است، موضوعی چالشی و کانون پیدایش موانع و مشکلات باقی می‌ماند. اقتصاد دیجیتال و اثرات آن از این منظر، یکی از کانون‌های مطالعه و بررسی از منظر اقتصاد سیاسی و سیاست است. یکی از پیام‌های کنفرانس فرصت‌های ایران در عصر دیجیتال این بود که فرصت‌ها ازدست‌رفتنی هستند. این فرصت‌ها به سرعت و با شتابی بیشتر از فرصت‌های عصر انقلاب صنعتی یا انقلاب فناوری اطلاعات از دست می‌روند. کسب‌وکارها و حکمرانی ایرانی در حالی که باید به این فرصت‌ها توجه داشته باشند، باید به سازوکارهایی برای خلق اعتماد بین خودشان و با جامعه نیز بیندیشند. اعتماد و سرمایه اجتماعی نهادی، از منظر جامعه‌شناختی و اقتصاد سیاسی، ضرورتی بنیادین برای حرکت در مسیر اقتصاد دیجیتال دارند. بهره‌گیری از فرصت‌های اقتصاد دیجیتال، شامل ملزومات فنی، اقتصادی و سیاسی-اجتماعی است. بخش خصوصی و حکمرانی اگر توأمان به همه این ابعاد نظر نداشته باشند، فرصت‌ها به سرعت از دست خواهند رفت. جهان می‌پیچد و وارد دنیای دیجیتال و بهره‌های آن می‌شود، و ایران و ایرانیان می‌مانند در دنیایی که با ملزومات جهان امروز سازگار نیست. 

دراین پرونده بخوانید ...