شناسه خبر : 15030 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

مرتضی الله‌داد: خلف وعده موجب کاهش اعتبار بانک مرکزی می‌شود

مکانیسم‌های دلار تک‌نرخی

من اصلاً به این تعیین زمانی که بانک مرکزی قرار داده است معتقد نیستم. حالا چه سیاستی بود که بانک مرکزی زمان برای آن تعیین کرد را نمی‌دانم. بانک مرکزی باید شروع می‌کرد و قبل از این زمان به سمت یکسان‌سازی نرخ ارز حرکت می‌کرد.

مجید حیدری

سیاست یکسان‌سازی ارز، یکی از سیاست‌هایی است که همواره مورد توجه مسوولان بانک مرکزی قرار گرفته است. پس از اینکه نوسانات نرخ ارز کنترل شد و توافقنامه هسته‌ای نیز عملیاتی شد، مسوولان بانک مرکزی از یکسان‌سازی نرخ ارز در نیمه نخست سال جاری خبر دادند. این اولین بار نیست، که وعده یکسان‌سازی ارز از زبان مسوولان جاری شده است. مرتضی الله‌داد،‌ معتقد است که بانک مرکزی باید با یک مطالعه دقیق، امکان یکسان‌سازی نرخ ارز را بررسی کند و این روند را در دستور کار قرار دهد. به گفته او، خلف وعده در این خصوص می‌تواند از اعتبار سیاستگذار بکاهد. رئیس سابق موسسه عالی بانکداری بر ضرورت متنوع کردن در کالاهای صادراتی و داشتن صندوقی مانند حساب ذخیره ارزی برای اجرای سیاست‌های ارزی تاکید می‌کند.



همان‌طور که مستحضرید بانک مرکزی وعده داده است که در سال جاری یکسان‌سازی ارز به وقوع بپیوندد، اما این وعده برای چندمین بار است که تمدید شده و احتمال تمدید آن نیز برای سال بعد وجود دارد، این یکسان‌سازی چه مقدماتی دارد و چرا این مقدمات تاکنون میسر نشده است؟
بحث قاعده‌مندی یکسان‌سازی نرخ ارز از دو جنبه قابل بحث و بررسی است؛ یکی ارتباطی که با ذخیره ارزی بانک مرکزی دارد و دیگری در ارتباط با تقاضای ارزی است که به وجود خواهد آمد. در هردو این موضوعات لازم است که پیش‌بینی‌های لازم صورت گیرد. قاعدتاً بانک مرکزی موظف است نرخی را تعیین کند که بتواند آن را حمایت کند. از سوی دیگر باید برای دستیابی به این مهم قطعاً مطالعه کند و ذخیره مناسبی برای انواع تقاضاهای موجود در نظر بگیرد. همان‌طور که مستحضرید تقاضا انواع متفاوتی دارد. یکسری از تقاضاها تقاضای معمول بازار است، اما یکسری تقاضا نیز وجود دارد که ممکن است سوداگری باشد. در ارتباط با هر دو دسته تقاضا، قاعدتاً بانک باید آمادگی‌های لازم را پیدا کند. همان‌طور هم که آقای دکتر سیف در مصاحبه اخیر خود، در نیویورک اشاره کردند ایران هنوز به منابع ارزی خارجی، به طور کامل دست پیدا نکرده است. حال آنکه اگر به یاد داشته باشید بعد از توافق هسته‌ای بانک مرکزی اعلام کرد که در مدت تقریباً شش‌ماه (حدوداً خرداد سال جاری می‌شود) به نرخ ارز یکسانی دست پیدا می‌کند. همچنین در انتهای سال گذشته نیز، هم از طریق رئیس کل و هم از طریق قائم‌مقام بانک مرکزی اعلام شد که این کار در نیمه دوم سال 1395 حاصل می‌شود. این موضوع نشان‌دهنده این است که احتمالاً بانک مرکزی برای یکسان‌سازی نرخ ارز روی مقداری از ذخایر خارجی کشور حساب کرده بود که دسترسی به این ذخایر برایش امکان‌پذیر نشده است.

به جز عدم دسترسی کامل ذخایر خارجی، چه عاملی باعث شده که یکسان‌سازی ارز تمدید شود؟
موضوع مهم دیگر منابع نفتی است. اگر شما تاریخ اقتصاد ایران را از سال‌های قبل از انقلاب یعنی دهه 50 مورد مطالعه قرار دهید متوجه می‌شوید بعد از اینکه درآمد سرشاری ناشی از افزایش قیمت نفت در سال 53 به دست آمد همواره دولت به دلیل وفور منابع ارزی برای چند سال اول نرخ ارز ثابتی را دنبال کرده است. پس از انقلاب وقتی به واسطه جنگ منابع ارزی ناشی از فروش نفت تقلیل پیدا کرد، شما می‌بینید که نرخ ارز با یک شکافی مواجه شد. به طور معمول هر وقت که منابع نفتی کاهش پیدا کرده است مشاهده می‌کنید که بازار ارز موازی به صورت آزاد به وجود آمده است، که نرخ آن از نرخ دولتی بالاتر بوده و همیشه ایجاد رانت کرده است. یعنی افرادی که می‌توانستند به منابع دولتی دسترسی پیدا کنند و آنهایی که نمی‌توانستند، تفاوت معناداری باهم دارند و یک رانتی برای شرکت‌های حقیقی و حقوقی که دسترسی به منابع دولتی داشتند، ایجاد می‌شود. این موضوع تا زمان مرحوم نوربخش ادامه پیدا کرد. در این زمان به دلیل اینکه درآمدها بهتر شد، ایشان نیز سیاست‌های خوبی را به‌کار گرفت، ارز تک‌نرخی شد. ارز تک‌نرخی در دولت اصلاحات ایجاد شد، اما متاسفانه در دولت نهم و در سال 1390، بعد از اعمال تحریم‌ها کم‌کم از حدود 1226 تومان افزایش پیدا کرد و تا حدود 3600 تا 3700 تومان هم بالا رفت.
بنابراین اگر بخواهیم خوب به مساله نگاه کنیم باید به این نکته که به دلیل تک‌محصولی بودن اقتصاد کشورمان در صادرات سال‌های گذشته که اهم آن نفت بوده و همین‌طور که عرضه‌کننده اصلی ارز خارجی بانک مرکزی است، بانک مرکزی مجبور بوده برای تامین بودجه‌های دولت که متاسفانه بخش عمده‌ای از آن درآمدهای ناشی از فروش نفت تعیین می‌شده به دولت قرض دهد که این موضوع تا اواخر دولت نهم هم ادامه داشته است. خوشبختانه می‌توان گفت که به جبر تحریم‌های اقتصادی این وابستگی ما به نفت کمتر شده است. اما قیمت نفت همیشه در قیمت ارز نقش بازی کرده است. بنابراین تنوع در صادرات و تنوع در تولید کالاهایی که می‌تواند از نظر کیفیت و قیمت در بازارهای هدف کشور منابعی خارج از نفت را برای کشور ایجاد کند می‌تواند، از اهم برنامه‌های دولت باشد. این تغییر رویکرد می‌تواند ضربه‌پذیری نرخ ارز را از قیمت نفت کاهش دهد. در حال حاضر برای اولین بار اعلام شد که میزان صادرات غیرنفتی از واردات کشور فزونی گرفته است که این امیدوارکننده است، اما ادامه‌دار بودن آن جای سوال دارد که با توجه به شرایطی که ما در فضای کسب و کار در داخل کشور داریم آیا در آینده این اتفاق تکرار می‌شود یا خیر؟ میزان ارز که دریافت می‌شود و نیاز موجود به ارز، باید تعیین‌کننده نرخ ارز باشد. نرخی که امروز در اقتصاد مطرح است نرخی است که در دسترس همه است. اما امروز نرخی که به عنوان نرخ مبادله‌ای از طریق بانک مرکزی اعلام می‌شود برای گروه کالاهای خاص است که این روند از اقدامات دولت قبل بوده است. اگر خارج از این کالاها کسی نیاز به ارز داشته باشد قاعدتاً به بازار مراجعه کرده که نرخ بازار امروز که بین 3450 تا 3500 تومان است، مدنظر قرار گیرد.

شما در صحبت‌های خود، به بحث نوسانی که قیمت نفت روی نرخ ارز دارد اشاره کردید. به نظر می‌آید نقش صندوق توسعه ملی این است که نوسان را کنترل کند، آیا با بهره‌گیری از این ابزار یا ابزاری که مدنظر شماست، می‌توان نوسان نرخ ارز را مشتق از قیمت نفت کرد.
کاملاً درست است. البته صندوق توسعه ملی این کار را نمی‌کند حساب ذخیره ارزی می‌تواند چنین نقشی را داشته باشد. در دوره اصلاحات حساب ذخیره ارزی برای این درست شد که اگر به میزانی که در بودجه پیش‌بینی‌شده نفت بیشتری فروخته شود و ارز بیشتری حاصل شد، در این حساب قرار بگیرد، برای زمان‌هایی که آنچه از فروش نفت به دست می‌آید، از آنچه در بودجه تعیین شده کمتر باشد. یعنی یک تعادلی صورت گیرد. زمانی که زیادتر از حد تعیین شده است، در آن حساب ذخیره شود و زمانی که نیاز شد از حساب برداشت شود. بنابراین ما باید از یک ضربه‌گیر استفاده کنیم. برای نوسانات قیمت نفت در نرخ ارز متاسفانه برداشت‌های غیرمعقولی که از آن حساب شد، آن را از کار اصلی خودش ساقط کرد و نتوانست نقش خودش را بازی کند. این حساب نه‌تنها در بخش نرخ ارز مورد استفاده قرار می‌گرفت بلکه در بقیه بخش‌ها نیز می‌توانست اثربخش باشد. حساب‌های ذخیره ارزی یا صندوق‌هایی که موازی با آن عمل کردند در دنیا موفق بودند مانند صندوق‌هایی که در کویت و نروژ بوده است. کارکرد این صندوق‌ها باعث شده که از یک بیماری هلندی اقتصاد جلوگیری کند و در واقع با این کار از تبدیل ارز به پول ملی جلوگیری کرده است و در حقیقت ما به این وسیله، پایه پولی و نقدینگی را کنترل کنیم. پس سعی شده است که مبالغ مازاد در حساب‌ها نگه‌داشته شود و به پول ملی تبدیل نشود. این موارد باید غالباً در خارج از خود آن کشور سرمایه‌گذاری شود و نهایتاً از تورم‌زایی آن جلوگیری شود. اما ما درس درستی از تجربه این کشورها نگرفتیم و در دوره‌ای که ما بالای 700 میلیارد دلار درآمد نفتی داشتیم اقدامات لازم صورت نگرفت به طوری که امروز اثر چندانی از آن درآمدها نیست. متاسفانه ما با یک سیستم متورم روبه‌رو هستیم و یک نرخ ارزی که از 1226 تومان به 3500 تومان افزایش یافته است.

بعضی از صاحب‌نظران معتقدند نرخ یکسان‌سازی اهمیت چندانی ندارد بلکه همین که با یکسان‌سازی نرخ ارز رانت از بین برود اهمیت بیشتری دارد اما در مقابل برخی دیگر معتقدند که این نرخ مهم است و ممکن است ایجاد یک جهش قیمتی کند. با توجه به اینکه ما یک تجربه یکسان‌سازی نرخ ارز داشتیم و اثر آن را مشاهده کردیم و با توجه به شرایط کنونی، به نظر شما نرخ مطلوب باید در چه سطحی باشد؟
دفعه قبل این نرخ را برابر با نرخ بازار قرار دادند که در حدود 700 تومان بود. چون این نرخ را برابر نرخ بازار قرار دادند، برای اینکه نرخ بازار مجدداً افزایشی نداشته باشد که تفاوتی ایجاد کند مجبور شدند از ذخیره‌ای که در خود بانک مرکزی در آن موقع موجود بود، استفاده کنند. این سیاست مانع از این تفاوت شد و وقتی مردم و آنهایی که نیازمندهای اصلی ارز برای واردات یا برای مقاصد تجاری، تفریحی یا هر بخش دیگری بودند اطمینان پیدا کردند که هر وقت به بانکی مراجعه کنند با همان نرخ می‌توانند وصول کنند. اینکه ما سعی کنیم نرخ ارز را پایین بیاوریم که خیلی از گروه‌ها هم اصرار بر پایین آوردن نرخ ارز دارند، بیشتر همان رانت را در ذهن تداعی می‌کند رویکرد درستی نیست. واقعاً ما باید به آنچه در برنامه‌های سوم و چهارم توسعه برای تعیین نرخ ارز آمده است عمل کنیم که در حقیقت نرخ ارز بر اساس میزان موزون تورم داخلی و تورم کشورهای طرف مبادله تعدیل شود که متاسفانه در دولت تدبیر و امید هم انجام نشد و در حقیقت نرخ حقیقی ارز کاهش پیدا کرده است. وقتی نرخ حقیقی ارز کاهش پیدا کند صادرات کاهش پیدا می‌کند. من تعجب می‌کنم که بعضی اوقات از مسوولان اقتصادی کشور می‌شنویم نرخ حقیقی ارز کاهش پیدا کرده است و از آن ابراز خوشحالی می‌کنند. این همان کاری است که مدیران سابق هم انجام داده‌اند. باید توجه کرد نرخ حقیقی ارز یک روز به سر جای خودش باز می‌گردد و سرکوبی که برای آن انجام گرفته است خودش را به‌صورت یک افزایش یکباره نشان می‌دهد که برای اقتصاد بسیار خطرناک است.

برخی مدعی هستند به دلیل آنکه همبستگی نرخ ارز با تورم بالاست می‌توان از متغیر ارزی به عنوان یک لنگر برای تورم استفاده کرد.
بله، اما ما سال‌های سال این کار را کرده‌ایم و نتیجه‌ای حاصل نشده است. موقعی که نرخ تورم به حدود 40 درصد در سه سال پیش رسید آیا واقعاً با کنترل نرخ ارز توانستیم آن را درست کنیم؟ آیا این افزایش از محلی بود که نرخ ارز افزایش یافته بود یا از محل اینکه مثلاً نقدینگی کشور به یک رقم سرسام‌آور افزایش پیدا کرد؟ به طور معمول تناسبی میان رشد تولید ناخالص داخلی کشور و رشد نقدینگی در دولت‌های ما دیده نمی‌شود. اما در همه جای دنیا یک رشد معقولی بین نقدینگی و رشد اقتصاد هست. ما نگاه می‌کنیم دولت‌های ما هر وقت نیاز به هزینه کردن و تامین منابع داشتند، سعی کردند از بانک مرکزی قرض بگیرند، نتیجه آن هم تورم برای مردم بوده است. خوشبختانه در این یک مورد حداقل کمتر دیده شده است که دولت اخیر از بانک مرکزی یا از منابع بانک مرکزی استفاده کند.

ولی همچنان نرخ رشد نقدینگی بالاست.
همان‌طور که مستحضرید یکی از دلایل افزایش نرخ رشد نقدینگی، ضریب فزاینده است، دولت کنونی مدعی این است که دقیقاً ضریب فزاینده است که دارد نقدینگی را بالا می‌برد.

بازگردیم به بحث نرخ ارز، شما تجربه نرخ ارز یکسان را از نزدیک مشاهده کرده‌اید. سوالی که وجود دارد این است که بعد از یکسان‌سازی نرخ ارز چه نظامی باید برقرار شود. برخی معتقدند نظام ارزی شناور باشد که نرخ ارز را بازار تعیین کند یا اینکه مداخله سیاستگذار ارزی هم لازم است؟
من فکر می‌کنم آنچه در برنامه‌های سوم و چهارم در مورد نرخ ارز نوشته شده بود مبنای خوبی است. به نظر من بهترین کار این است که قانون را اجرا کنند چون وقتی می‌گوییم به اندازه متوسط موزون نرخ تورم داخلی و کشورهایی که طرف مبادله با کشور ایران هستند، قاعدتاً داریم سیگنال را از بازار می‌گیریم و نرخ ارز را تقریباً بازار تعیین می‌کند حال گاهی هم مداخله ممکن است لازم شود. مداخله را همه کشورها انجام می‌دهند، بانک‌های مرکزی این مداخله‌ها را دارند و از وظایف بانک مرکزی ما هم هست و در قانون پولی بانکی نگاه کنید که عنوان شده جزیی از وظایف بانک مرکزی است. ولی سیگنال اصلی را بازار می‌دهد.

پس به نقش بانک مرکزی هم اینجا باید یک اشاره‌ای کنیم، یعنی نقش تنظیم‌کننده نیز را برای آن متصور شویم.
بله، باید داشته باشد. اما باید در یک چارچوب که عرض کردم صورت گیرد. این‌طور نشود که بانک مرکزی ما تنها عرضه‌کننده ارز باشد. قاعدتاً باید تنوع در تولیدمان داشته باشیم و نگاه به بخش خصوصی در تولید کالاهای صادراتی داشته باشیم. بخش خصوصی ما باید نگاهش این باشد که کالایی را تولید کند که در بازارهای جهانی بتواند عرضه کند و نهایتاً ارز کسب کند. اینها یک زنجیره است که به هم مرتبط می‌شود تا یک شرایطی را به وجود می‌آورد که شما در مورد نرخ ارز دیگر نگرانی نخواهید داشت.

با این وصف و با توجه به گفته‌های مسوولان به نظر شما بهترین زمان برای یکسان‌سازی نرخ ارز چه زمانی است؟ اصلاً باید زمان مشخصی باشد یا شرط اول آن است که باید به دارایی‌ها دست پیدا کنیم؟
من اصلاً به این تعیین زمانی که بانک مرکزی قرار داده است معتقد نیستم. حالا چه سیاستی بود که بانک مرکزی زمان برای آن تعیین کرد را نمی‌دانم. بانک مرکزی باید شروع می‌کرد و قبل از این زمان به سمت یکسان‌سازی نرخ ارز حرکت می‌کرد.

یعنی منظور شما این است که قبل از اینکه دارایی‌ها آزاد شود باید شروع می‌کرد؟
باید مطالعات خود را شروع می‌کرد چون این کار به مطالعه نیاز دارد که به چه شکلی باشد. تعیین زمان مشکلاتی را به همراه دارد. چون الان زمان تعیین کرده و موفق نشده است.

شاید می‌خواهد با این کار به تولیدکنندگان این سیگنال را بدهد که چنین برنامه‌ای در این زمان مشخص وجود دارد.
خب این برنامه را به چه شکل می‌خواهد انجام دهد؟ تولیدکننده هم نمی‌تواند از این خط‌مشی بگیرد. تولیدکننده نمی‌داند نرخ ارز به رقمی که امروز در بازار آزاد است می‌رسد یا بانک مرکزی می‌خواهد همان نرخ مبادله‌ای را قرار دهد؟ بنابراین نمی‌تواند تصمیمی بگیرد. حتی ممکن است در چنین زمانی، که بانک مرکزی از نظر میزان ارزی که در اختیار دارد ضعف دارد عده‌ای شروع به ارز خریدن کنند. همان‌طور که می‌دانید در پایان سال گذشته این اتفاق افتاد و قیمت هم مقداری بالا رفت. بنابراین به نظر می‌رسد بانک باید خیلی منظم شروع کند وقتی که همه ابزارش آماده شد و قطعاً مسلم شد که می‌تواند کار را انجام دهد اعلام کند.
زیرا اگر یک بار اعلام کند و معلوم شود که ابزار لازم را نداشته، و اعلام کند هنوز ابزار دستش نیامده است، اعتماد بخش تولیدکننده را که نیاز به ارز دارد از دست می‌دهد. به نظر من هرچه دیرتر این اقدام صورت گیرد تنها تفاوتش همان رانتی است که نصیب افرادی می‌شود که دسترسی به همان ارزهای دولتی دارند.

به عنوان پرسش آخر باید سیاستگذاری ارزی و مهم‌تر از آن سیاستگذاری اقتصادی چگونه تبیین شود که به یک چارچوب نظام‌مند برای متغیر ارزی دست یابیم؟
سیاست‌های دولت‌های ما سال‌های سال فقط به نفت وابسته بود و وابستگی‌مان به نفت باعث شد وقتی تحریم اقتصادی ایران شروع شد و زمانی که فروش نفت محدود شد، فشار قابل توجهی متوجه اقتصاد شود. اگر ما قبل از آن فکر می‌کردیم می‌توانستیم دو راهکار را در پیش بگیریم. یکی اینکه اگر تک‌محصولی هستیم نفت‌مان را بیشتر از آنچه باید تولید می‌کردیم که این افزایش تولید می‌توانست ایجاد مزیت کند. فرض کنید اگر به جای دو میلیون و 800 هزار بشکه که بحث صادرات قبل از تحریم‌ها بود پنج میلیون بشکه صادر می‌کردیم به این راحتی تحریم نمی‌شدیم. از طرف دیگر اگر تنوع در تولید کالا داشتیم (راه دوم بهتر از اولی است)، قطعاً شرکای تجاری ما در بیرون کشور مانع از این فشارهای تحریم می‌شدند. خوب است که از این سیستم درس بگیریم و مقداری فضای تولید داخلی را رقابتی کنیم تا بتوانیم حداقل با رقابتی کردن این فضا از شوک‌های آتی پیشگیری کنیم. در غیر این صورت اقتصاد کشور بسیار ضربه‌پذیر می‌شود و نرخ ارز نیز از این قاعده مستثنی نیست و می‌توان با مقاوم شدن اقتصاد، یک چارچوب مشخص برای نظام ارزی مطابق قانون در نظر گرفت.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید