شناسه خبر : 13782 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

وقتی از اصل ۴۴ قانون اساسی حرف می‌زنیم، از چه می‌گوییم؟

واگذاری موزه یا واگذاری مدیریت

از خبری در یکی از سایت‌های خبری شروع شد و شک را در دل جامعه هنری انداخت، سپس نامه‌هایی که منتشر شدند شک را به یقین تبدیل کردند و خبرها خیلی زود پیچید. پیام‌های تلگرامی وارد شدند و دوستداران هنر را به در موزه هنرهای معاصر کشاندند. حالا دیگر نگرانی فقط نگرانی جامعه هنری نبود.

از خبری در یکی از سایت‌های خبری شروع شد و شک را در دل جامعه هنری انداخت، سپس نامه‌هایی که منتشر شدند شک را به یقین تبدیل کردند و خبرها خیلی زود پیچید. پیام‌های تلگرامی وارد شدند و دوستداران هنر را به در موزه هنرهای معاصر کشاندند. حالا دیگر نگرانی فقط نگرانی جامعه هنری نبود. واگذاری موزه هنرهای معاصر به نهادی که گفته می‌شود نیمه‌خصوصی است. آن روز مجید ملانوروزی مدیر موزه هنرهای معاصر پاسخ نگرانی‌ها را داد و حرف‌هایی زد که حرف مردمی بود که جمع شده بودند: «آثار موزه، غرور ملی برای همه ماست و همه آنهایی که از خارج از کشور به دیدن گنجینه می‌آیند، با دیدن آن، نگاه دیگری به هنر ایران پیدا می‌کنند. موزه یک جریان کاملاً فرهنگی است که نمی‌توان به آن دست زد. اگر به بخش خصوصی واگذار شود هر کسی که پول بدهد، می‌تواند در آن نمایشگاه بگذارد و این، به کیان فرهنگ و هنر ضربه می‌زند.» خبرها به سرعت تکذیب شدند و ماجرای واگذاری موزه منتفی شد. جامعه هنری به ویژه اهالی هنر تجسمی نفس راحتی کشیدند اما این تمام ماجرا نبود، ماجرا اعتمادی بود که سلب شد که این مساله از واگذاری موزه به یک نهاد خصوصی مهم‌تر بود.

یک شایعه یا افشای اسناد؟
می‌توانست یک شایعه باقی بماند اگر سایت معماری‌نیوز تصویر نامه‌ها را منتشر نمی‌کرد. تاریخ ‌نامه‌ها اسفند سال 13۹۴ است و تاریخ گزارش ۱۹ فروردین 13۹۵. یکی از نامه‌ها از سوی مدیرکل دفتر نوسازی و تحول اداری خطاب به معاون هنری وزیر ارشاد فرستاده شده و در آن گفته شده: «در اجرای تصمیم کمیته ساختار و فناوری‌های مدیریت ستاد مرکزی وزارت متبوع در جلسه مورخ ۶ /۱۰ /1394 مبنی بر واگذاری مدیریت فرهنگسرای نیاوران، موزه صبا و موزه هنرهای معاصر با ترک تشریفات به بنیاد رودکی، خواهشمند است دستور فرمایید هزینه‌های جاری (اعم از پرسنلی و... و همچنین میزان کمک‌ها) مراکز فوق‌الذکر جهت اقدامات بعدی به این دفتر ارسال نمایند.» دو ماه بعد در نامه دیگری نیز مرتضی باقرنژاد، مشاور اجرایی معاون هنری وزارت ارشاد خطاب به ملانوروزی سرپرست موزه هنرهای معاصر در کنار سرپرستان دفتر موسیقی و فرهنگسرای نیاوران، خواسته است لیست هزینه‌های جاری (اعم از پرسنلی و... و همچنین میزان کمک‌ها) مراکزشان را تا اواخر اسفند ۹۴ ارسال کنند. انتشار نامه‌ای با امضا و تاریخ و سربرگ اداری جای شکی باقی نمی‌گذاشت. اتفاقاتی بی‌خبر در جریان بود.
اگرچه پیش از افشای این نامه‌ها و وقتی گوش‌های حساس جامعه در نگرانی بودند، از طریق چند منبع اعلام شده بود که ماجرا به شکل دیگری است، بنیاد رودکی مجبور به اعلام تکذیبیه جدا شد.
محمدرضا کارگر، مدیرکل امور موزه‌های کشور توضیح داده بود که مدیریت یک موزه متفاوت با واگذاری آن است و اعلام کرده بود که بهترین حالت اداره موزه هیات امنایی شدن آن است، آن هم در چارچوب خودش. ملانوروزی هم چند روز قبل از انتشار این نامه‌ها در جمع خبرنگاران گفته بود در دنیا اداره برخی موزه‌ها توسط بخش خصوصی معمول است اما اضافه کرده بود که موضوع واگذاری مدیریت این موزه در این وزارتخانه بارها مطرح شده است اما این واگذاری در آینده نزدیک بعید و غیرعملی است و فرآیندهای زمان‌بری چون قیمت‌گذاری آثار نفیس را در پیش دارد.
نامه‌ها که منتشر شدند بلافاصله در همان روز اطلاعیه‌ای در سایت بنیاد رودکی قرار گرفت: «به گزارش روابط عمومی و امور بین‌الملل بنیاد رودکی، طی روزهای اخیر خبری مبنی بر انتقال موزه هنرهای معاصر به بنیاد فرهنگی هنری رودکی در فضاهای مجازی منتشر شده است. بنیاد فرهنگی هنری رودکی ضمن تکذیب خبر منتشرشده، به اطلاع می‌رساند اصولاً هرگونه تغییر در این زمینه نیازمند کارشناسی دقیق و مستلزم تایید هیات محترم دولت است.»
همان روز یعنی ۱۹ فروردین، کارگر نیز دوباره به این موضوع پرداخت و خبر را تکذیب کرد و آن را از نظر قانونی و عقلی امکان‌پذیر ندانست: «موزه هنرهای معاصر زیرمجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار دارد اما از آنجا که تمام موزه‌های کشور به نوعی به اداره کل موزه‌های سازمان میراث فرهنگی مرتبط هستند ما حساسیت خاصی روی تک‌تک آنها داریم و مسائل آنها را دنبال می‌کنیم.» او بعد از تکذیب دوباره این خبر گفت «در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چنین نگاهی حاکم نیست. من حدس می‌زنم آنچه مطرح شده ممکن است به واگذاری خدمات یا مسائل مشابه آن مرتبط باشد.»
اما تجمع ۲۱ فروردین‌ماه انجام شد و ملانوروزی در آنجا بود که توضیحات کامل درباره ماجرای واگذاری داد. او خطاب به حاضران گفت: «در شورای توسعه تحول اداری بحث واگذاری مکان‌هایی مانند برج آزادی، تالار فردوسی و موزه هنرهای معاصر به بنیاد رودکی مطرح شد که ما خیلی در جریان این بحث نبودیم و آنها نامه‌ای کارشناسی از ما نخواستند. ما به بحث واگذاری موزه طبق بندهای قانونی به بنیاد رودکی اعتراض کردیم نه فقط به خاطر گنجینه موزه، بلکه به خاطر نقش سیاستگذاری و مستندسازی آن در هنر معاصر.»
آنچه ملانوروزی به عنوان تلنگری برای تسریع روند منتفی شدن واگذاری موزه یاد کرد، مطرح شدن مساله در فضای مجازی بود: «مطرح شدن این موضوع در فضای مجازی باعث شد، منتفی شدن بحث واگذاری موزه به بنیاد رودکی سریع‌تر انجام شود و طبق نامه‌ای مکتوب از معاونت توسعه منابع وزارتخانه، وزیر ارشاد ۲۱ اسفندماه ۹۴ با واگذاری مدیریت این مکان به بخش غیردولتی مخالفت و بر استمرار مدیریت آن به شکل فعلی تاکید کرد. بر همین اساس، واگذاری موزه به‌طور کامل از دستور کار خارج شده است.»
اما بدبینی اتفاق افتاده بود. نمی‌شد بین نامه‌ها و صحبت‌های مسوولان وجه اشتراکی پیدا کرد. ضمن اینکه مشکلات مالی موزه هنرهای معاصر هم همه را به این فکر انداخته بود که شاید مثل پاک کردن یک صورت مساله، دولت بخواهد موزه را به بخش خصوصی واگذار کند. چیزی که صدای رئیس کمیته هنر شورای شهر را نیز درآورد. عبدالحسین مختاباد ۱۷ فروردین‌ماه ضمن اعتراض به این تصمیم و پس از کمی نواختن بنیاد رودکی در این باره گفت: «شهرداری حاضر است کمک کند تا موزه سر جای خودش باقی بماند و طبق روال قدیم اداره شود.»
شاید اگر این مساله به شکل پنهانی صورت نمی‌گرفت و نامه‌ها به این صورت منتشر نمی‌شدند، صحبت‌های مسوولان شکی باقی نمی‌گذاشت. اما انتشار این نامه‌ها و تکذیبیه‌ها مردم و جامعه هنری را بی‌اعتماد کرد.
در این میان سیدمحمد بهشتی در چند بند ماجرا را تشریح کرد. او گفت بنیاد رودکی بخش خصوصی نیست و نهادی عمومی غیردولتی مانند شهرداری یا هلال‌احمر است و متعلق به وزارت ارشاد است. دوم اینکه بحث واگذاری مدیریت این مجموعه بوده و نه واگذاری مالکیت آنها. ضمن اینکه این موضوع در اردیبهشت ۹۴ منتفی شده است. او گفته است تا قبل از انقلاب هم موزه هنرهای معاصر به دست نهادی غیردولتی یعنی دفتری مخصوص اداره می‌شد. سپس از دلایل مطرح شدن پیشنهاد واگذاری گفته است: «از جمله تفاوت‌های ناشی از حاکمیت قوانین دولتی با قوانین حاکم بر نهاد عمومی این است که درآمد دستگاه‌های دولتی باید به خزانه ریخته شود و خزانه بخشی از آن را به دستگاه برمی‌گرداند، آن هم نه همیشه. در صورتی که نهاد عمومی درآمدش را به خزانه واریز نمی‌کند. خلاصه اینکه قوانین دولتی برای اداره واحدهای فرهنگی متناسب نیستند و بسیار دست ‌و پا گیرند. مثلاً تعمیر تاسیسات این مجموعه‌ها سال‌هاست که معطل‌ مانده، چون به ترتیبی که اعتبارات دولتی در اختیار این واحدها قرار می‌گیرد و تشریفات قانونی پیش روی آنها به ترتیبی است که تعمیر این تاسیسات سال‌ها به طول می‌انجامد.»
درواقع آن طور که شواهد می‌گوید، مساله اصلی واگذاری مدیریت و نه واگذاری کامل موزه بوده است. همان‌طور که معصومه مظفری رئیس انجمن هنرمندان نقاش ایران گفته است: «آنچه مدنظر مدیران دولتی است «واگذاری مدیریت» است و آنچه مورد اعتراض قرار گرفته «واگذاری و انتقال» موزه؛ دو مساله کاملاً متفاوت.» شفاف‌سازی می‌توانست ماجرا و اعتراض را به شیوه دیگری جز بی‌اعتمادی به مسوولان رقم بزند. اما حالا آیا قضیه فرقی می‌کند؟

مشکل قانونی
موزه هنرهای معاصر در سال 1356 بنا شد. بنایی که اولین مشخصه آن معماری قابل توجه و به یادماندنی است. اما مهم‌ترین ویژگی موزه، مجموعه‌ای بی‌نظیر در ایران و جهان است که پیش از انقلاب خریداری شده است. آثاری از هنرمندان مطرح غربی چون پابلو پیکاسو، کلود مونه، روی لیختنشتاین، ونسان ونگوگ، فرانسیس بیکن، پی‌یر آگوست رنوار، رنه ماگریت، مکس ارنست، جکسون پولاک، اندی وارهول و آلبرتو جاکومتی در این موزه قرار دارند که علاوه بر ارزش هنری، دارای ارزش مادی بالایی هستند. به گفته علیرضا سمیع‌آذر، از مدیران پیشین موزه هنرهای معاصر: «ارزش مادی بعضی از این آثار چنان است که همچون جواهرات سلطنتی، پشتوانه اسکناس ایران به شمار می‌روند.» علاوه بر آن آثار هنرمندان ایرانی چون حسین زنده‌رودی، آیدین آغداشلو، پرویز تناولی، لیلی متین‌دفتری، سهراب سپهری، فرامرز پیلارام و دیگران گنجینه این موزه به شمار می‌آیند.
چنین گنجینه‌ای از نظر قانونی متعلق به مردم ایران است و بحث واگذاری آن مشکلات قانونی دارد. چنان که رئیس‌ کل اداره موزه‌های کشور گفته است: «قانون اجازه نمی‌دهد یک اثر نفیس به بخش خصوصی واگذار شود همان‌گونه که هیچ دولتی نمی‌تواند تصمیم بگیرد تا تخت جمشید را به بخش خصوصی واگذار کند، موزه هنرهای معاصر هم که چه از نظر معماری و چه از نظر آثار، به کلی نفیس هستند، به هیچ‌وجه نمی‌تواند در اختیار بخش خصوصی قرار گیرد.»
مختاباد نیز در این باره گفته است: «تابلوهایی در این موزه هستند که میلیاردها تومان ارزش دارند و متعلق به گنجینه ملی است. پس جایز نیست به بخش خصوصی واگذار شود. پس نگذاریم حتی شایعه‌اش نیز بار دیگر شنیده شود.»
اما سال‌هاست که خبری از گنجینه در دست کسی نیست. حتی نمی‌دانیم چه آثاری در انبار موزه وجود دارند و اعلام هم نمی‌شوند. ملانوروزی درباره این آثار گفته است: «بخشی از آثار به دلیل مغایر بودن با مقررات کشور، اجازه دیده شدن ندارند؛ اما از تمام آثار گنجینه عکسبرداری شده و قرار است در پنج جلد برای نمایشگاه ملی به چاپ برسد. همه انجمن‌ها و رسانه‌هایی که درباره وضعیت آثار گنجینه دچار نگرانی و شبهه شده‌اند، می‌توانند نمایندگان‌شان را به موزه معرفی کنند تا این نگرانی‌ها از طرف موزه برای آنها رفع شود.» این خود نوید مهمی است که بعد از گذشت این همه سال قرار است این آثار به شکل کتاب‌هایی منتشر شوند. سرپرست موزه هنرهای معاصر سال 1393 در گفت‌وگویی با خبرنگار مهر از مشکلات موزه چنین گفته است: «ساختمان موزه هنرهای معاصر تهران با امکانات و تکنولوژی 40 سال قبل ساخته شده است. امروز موضوع نور در نگهداری آثار هنری متفاوت از گذشته است و لازم است که از نورهای سرد برای استفاده در گنجینه‌های هنری استفاده کرد. همچنین فضای فیلترینگ تاسیسات هم بسیار مهم است که ما در این زمینه یک میلیارد تومان بودجه تامین کرده‌ایم و در حال هزینه کردن این بودجه هستیم که این تاسیسات را به لحاظ برق و تهویه به‌روز کنیم.» به گفته او همه قسمت‌های موزه که نیاز به مرمت و تعمیر دارند مورد بررسی قرار گرفته‌اند و در ادامه خبر داده است: «تاکنون نیز بخشی از ساختمان که از سمت باغ موزه رطوبت به آن رسیده و نمناک شده بود، در حال تعمیر هستیم و همچنین همه سیستم لوله‌کشی آن را عوض کرده‌ایم. وضعیت کابل‌های برق هم بررسی شده و آنچه لازم بوده است عوض شده است. در حال تعمیر سیستم تهویه نیز هستیم که همه این امور با بودجه یک میلیارد‌تومانی که تامین شده در حال انجام است.» گذشته از اینها هزینه‌های جاری موزه هم هست که گویا با بودجه‌اش تامین نمی‌شود که فکر تغییر مدیریت و واگذاری آن به بنیاد رودکی به سر مسوولان افتاده است. بنیادی که از زمانی که مدیریت تالار وحدت را در اختیار گرفته است، نارضایتی اهالی تئاتر را برانگیخته است. باید دید هنرمندان نقاش چه نظری درباره واگذاری موزه به این نهاد دارند.

نباید به آرمان‌های موزه صدمه وارد شود
فرح اصولی می‌گوید آخرین باری که گنجینه موزه هنرهای معاصر را دیده و از وضعیت آن اطلاع پیدا کرده، دوره مدیریت علیرضا سمیع‌آذر بوده است. بیش از 10 سال قبل. می‌گوید خوب نگهداری می‌شدند اما بعد از آن دیگر اطلاعی از گنجینه موزه ندارد. آنچه در صحبت‌هایش درباره ماجرای واگذاری علاوه بر ارزش معنوی و مادی گنجینه به آن اشاره می‌کند، شأن موزه هنرهای معاصر است. این هنرمند نقاش در گفت‌وگو با تجارت فردا می‌گوید: «در خیلی از نقاط دنیا موزه‌ها از نظر مالی مشکل دارند همان‌طور که به تازگی این خبر را درباره موزه‌هایی در آلمان و آمریکا شنیدم. همه موزه‌ها نمی‌توانند خودشان را بگردانند. آنها سعی می‌کنند برنامه‌هایی ترتیب دهند و شرایطی فراهم می‌کنند که بدون اینکه به آرمان‌های آن موزه صدمه بخورد درآمد داشته باشند. موزه‌ها مخصوصاً موزه‌ای چون موزه هنرهای معاصر تهران که چنین گنجینه بزرگ ملی و جهانی در خود دارد باید نظارت خوبی داشته باشد، بنابراین امن‌تر و مطمئن‌تر است وقتی مدیریت غیرخصوصی دارد. در شرایط خصوصی ‌شدن موزه ما عملاً نمی‌دانیم که چه نظارتی بر گنجینه و برنامه‌های موزه خواهد شد.»
اصولی، مساله اقتصاد هنر را نادیده نمی‌گیرد و اعتقاد دارد که برگزاری حراج‌ها و در گردش بودن سرمایه در این حرفه لازم است و باید به ارزش مادی آثار هم توجه کرد اما نباید از بخش آرمانی هنر غافل شد: «هنر دو بعد دارد یک جنبه درآمدزایی مثل حراج‌هاست که سرمایه در آنها در جریان است و هیچ اشکالی هم ندارد و باید باشد ولی یک بخش آرمانی هم دارد و آن بخش را موزه‌ها و بی‌ینال‌ها اجرا می‌کنند. موزه‌ها به عنوان محل نگهداری آثار هنری و نمایش‌دهنده آثاری که اهمیت دارد نقش مهمی دارند. به همین دلیل فکر می‌کنم به صلاح موزه ما نیست که خصوصی شود. همه چیز باید شفاف شود که کارها در چه وضعیتی هستند و چطور نگهداری می‌شوند، مشکلی برایشان پیش نیاید و یک وقتی فکر فروش کارها به ذهن کسی نرسد. اینها دغدغه ماست. ما کلاً موافق خصوصی‌سازی موزه نیستیم. این‌طور که شنیدم حتی تئاتری‌ها از اینکه تالار وحدت به بنیاد رودکی داده شده راضی نیستند، چون برای درآمدزایی ممکن است تالار را در اختیار برنامه‌هایی بگذارند که مناسب نیستند و در حد آن مکان نیستند. این نگرانی وجود دارد که این اتفاق برای موزه هم بیفتد و کارهایی در آن نمایش داده شود که در شأن موزه نیست.»
چنین نگرانی‌هایی آنقدر در جامعه هنری زیاد است که چندی پیش آیدین آغداشلو در یادداشتی پیشنهاد کرد اگر موزه مشکلات مالی زیادی دارد، تعطیل شود تا زمانی که این مشکلات برطرف شوند و بدین شکل گنجینه سر جای خود بماند. البته این راه‌حل مناسبی برای موزه نیست و آغداشلو در ادامه گفته است که موزه مال مردم است و در آن باید به روی مردم باز باشد.
اصولی در پاسخ به این سوال که آیا ارتباط جامعه نقاشان با موزه به شکلی هست که هر از گاهی به موزه سر بزنند و از وضعیت این سرمایه ملی به عنوان نمایندگان مردم اطلاع پیدا کنند، می‌گوید: «به این شکل نبوده. ممکن بود وقتی کاری به فرنگ فرستاده می‌شد از من هم دعوت می‌شد بروم شاهد باشم که اثر برمی‌گردد. یا در دوره‌ای که مهمان خارجی داشتیم گاهی از ما هم دعوت شده که او را همراهی کنیم. اینکه ما نظارتی داشته باشیم یا نماینده‌ای به عنوان جامعه هنری داشته باشیم، تصور نمی‌کنم چنین چیزی وجود داشته باشد. در حالی که ما انجمن نقاشان داریم و خوب است که با موزه مرتبط باشد و این امکان باشد که گاهی کسی از انجمن برود آثار را بازدید کند و در جریان قرار بگیرد و جامعه را هم در جریان بگذارد. این داستان واگذاری هم بدون اطلاع‌رسانی به جامعه هنری و انجمن نقاشان و دیگر دست‌اندرکاران هنر اتفاق افتاده و بعد گفتند منتفی شده است. ما از نظر حسی و مسوولیتی به کارهایی که در موزه هستند وابسته‌ایم و نمی‌شود که به ما اطلاعی در این باره ندهند.»
شکلی که از نظر این هنرمند شکل ایده‌آل اداره جایی مانند موزه هنرهای معاصر است، شکل مدیریت هیات امنایی است. از این طریق جامعه هنر می‌توانند در مدیریت خانه‌ای که از آن خودشان می‌دانند موثر باشند: «مثل خیلی از موزه‌های دنیا مدیریت موزه هنرهای معاصر هم باید هیات امنایی شود. هیاتی که قشرهای مختلف هنرمندان را از قبیل نقاش، مجسمه‌ساز، عکاس و گرافیست نمایندگی کند و حتی نماینده‌هایی از کلکسیونرها حضور داشته باشند که می‌توانند به موزه کمک مالی کنند و کسانی که حامی موزه هستند می‌توانند یک رای داشته باشند. در عین حال در جاهای دیگر دنیا شهرداری هم به موزه کمک می‌کند. شهرداری جایی است که درآمد دارد و خیلی وقت‌ها کارهای خوب هم می‌کند، بخشی از درآمد موزه هم می‌تواند از آنجا تامین شود. همه باید فکر کنیم که عضو یک مملکت هستیم و یک خانواده‌ایم. نه اینکه شهرداری برای خودش یک کاری کند و ارشاد و انجمن نقاشان کار دیگری. این گسیختگی و عدم ارتباط باعث خیلی از مسائل می‌شود. خوب است جلساتی در موزه ترتیب داده شود و از کلکسیونرها و کسانی که شرایط مالی خوبی دارند و می‌توانند سرمایه‌گذاری کنند دعوت شود تا مخارج نمایشگاه‌هایی را بپردازند، چون موزه به آن شکل فعال نیست. الان مدت‌هاست اتفاقی در آن نمی‌افتد. باید نمایشگاه خوب ترتیب دهد. اینها در شرایطی است که بودجه داشته باشد و برای بودجه هم باید تلاش کرد. این هم آموختنی است. باید نگاه کنیم و تحلیل‌هایی روی موزه‌داری‌های غرب و شرق داشته باشیم.» او حتی می‌گوید که می‌توان از طریق هیات امنایی کردن موزه برای مشکلات مالی هم فکری کرد: «همیشه مهم‌ترین مساله مشکل مالی است که بعضی وقت‌ها باعث می‌شود ایده‌های عجیبی بشنویم، مثلاً می‌گویند می‌خواهند یک کار را بفروشند و خرج موزه کنند. اما هیچ زمان نباید دست به گنجینه برده شود. گنجینه باید حفظ شود و به آن اضافه شود. بعد از انقلاب کار آرتیست‌های ایرانی را برای موزه خریداری کردند اما کارهای غربی را خریداری نکردند. باید گنجینه قوی‌تر شود. الان قطر یکی از بزرگ‌ترین خریدارهای کارهای مدرن و معاصر و غربی است. ما که در خاورمیانه اولین بودیم باید به عنوان سرمایه معنوی و مالی به آن نگاه کنیم. چرا که ارزش مادی این آثار هم از وقتی خریداری شده‌اند ترقی کرده و چندین و چند برابر شده‌اند. از نظر سرمایه‌گذاری هم به نفع ماست.»
این ماجرا تمام شد. اما موزه هنرهای معاصر هنوز مشکلات خودش را دارد. اگر حضور مدیران دولتی تا به حال نتوانسته است پاسخ مناسبی به این مشکلات بدهد شاید حضور متخصصان بتواند ایده‌های بهتری برای خوب کردن حال موزه بدهد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید