شناسه خبر : 1782 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بایدها و نبایدهای اقتصاد مقاومتی در گفت‌وگو با موسی غنی‌نژاد

کدام «کُره» باشیم؟

از روزی که کلیدواژه اقتصاد مقاومتی به دایره‌المعارف اقتصاد کشور اضافه ‌شده بیم‌ها و امیدهایی در دل فعالان اقتصادی کشور به وجود آمده و آنها دقیقاً درک نکرده‌اند که منظور از این کلیدواژه چیست و طراحان آن به دنبال چه چیزی هستند. برخی اقتصاد مقاومتی را مترادف با خودکفایی می‌دانند و معتقدند می‌توان همه چیز را در داخل کشور با تکیه بر هوش و استعداد ایرانی به تولید رساند و برای جوانان اشتغال ایجاد کرد و برخی دیگر نیز بر این باورند که بایسته است با الگوپذیری از سایر کشورها که به معنای واقعی اقتصاد مقاومی دارند و در برابر توفان‌های سهمگین سیاسی و اقتصادی دنیا قد خم نمی‌کنند، اقتصاد کشور را مقاوم کرد.

از روزی که کلیدواژه اقتصاد مقاومتی به دایره‌المعارف اقتصاد کشور اضافه ‌شده بیم‌ها و امیدهایی در دل فعالان اقتصادی کشور به وجود آمده و آنها دقیقاً درک نکرده‌اند که منظور از این کلیدواژه چیست و طراحان آن به دنبال چه چیزی هستند. برخی اقتصاد مقاومتی را مترادف با خودکفایی می‌دانند و معتقدند می‌توان همه چیز را در داخل کشور با تکیه بر هوش و استعداد ایرانی به تولید رساند و برای جوانان اشتغال ایجاد کرد و برخی دیگر نیز بر این باورند که بایسته است با الگوپذیری از سایر کشورها که به معنای واقعی اقتصاد مقاومی دارند و در برابر توفان‌های سهمگین سیاسی و اقتصادی دنیا قد خم نمی‌کنند، اقتصاد کشور را مقاوم کرد. اینکه کدام راه درست است و برای توسعه اقتصادی کشور چه مسیری را بهتر است بپیماییم را با موسی غنی‌نژاد از اقتصاددانان سرشناس مدافع اقتصاد آزاد در میان گذاشته‌ایم. او در گفت‌وگو با «تجارت فردا» شرح می‌دهد که چه کشورهایی با استفاده از اقتصاد مقاومتی، ساختار اقتصادی خود را اصلاح کرده‌اند و توانسته‌اند با تکیه بر مزیت‌های نسبی خود به بازسازی و توانمندسازی اقتصاد خود اقدام کنند.
‌ این ‌روزها بازار تعاریف و تعابیر اقتصاد مقاومتی به راه افتاده و هر جناح سیاسی یا جریان فکری از ظن خود یار اقتصاد مقاومتی شده است. گروهی برای تحقق اصول آن تصمیم می‌گیرند که روبه‌روی وزارت اقتصاد تجمع کرده و از مسوولان این وزارتخانه اقتصاد مقاومتی را طلب کنند و گروهی هم با توجه به نگاه به بیرونی که دارند چنین الگویی را مناسب اقتصاد کشور نمی‌دانند. به نظر شما اقتصاد مقاومتی چیست و چگونه می‌تواند منجی اقتصاد کشور در برابر امواج کوبنده و ویرانگر محدودیت‌های بین‌المللی و تنش‌های سیاسی شود؟
در ابتدا اجازه بدهید ریشه‌های شکل‌گیری اقتصاد مقاومتی در ذهن مقامات عالی کشور را مورد بررسی قرار دهیم. از سال 1391 که تحریم‌ها علیه کشورمان اعمال شد، درآمدهای نفتی کشور به شدت افت کرد، رابطه ما با نظام بانکی دنیا قطع شد و شاخص‌های کلان کشور با توجه به نوع مدیریت اقتصاد در دولت قبل به سطح نازلی رسید و اقتصاد به تعبیری تا لبه پرتگاه قدم برداشت. این شد که مدیران ارشد نظام تصمیم گرفتند تا الگویی برای مقاوم‌سازی اقتصاد کشور در برابر این محدودیت‌ها و تنش‌های سیاسی بیابند و آن را تئوریزه کنند. از اینجا به بعد بود که موضوع اقتصاد مقاومتی وارد ادبیات حاکمیت شد و مسوولان نظام تصمیم گرفتند تا برای اقتصاد ایران به گونه‌ای برنامه‌ریزی کنند که از آسیب‌پذیری این اقتصاد کاسته شده و با تکیه بر مزیت‌های نسبی خود توانمند شده و به مقاومت حداکثری در برابر رخدادهای گوناگون برسد.
وقتی که این کلیدواژه تئوریزه شد و رهبری آن را به عنوان سند بالادستی نظام به دولت و سایر قوا ابلاغ کردند، اقتصاد مقاومتی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت و از دل آن تبصره‌ای بیرون آمد که به شاه‌بیت این سند تبدیل شد. «اقتصاد درون‌زا و برون‌نگر» این شاه‌بیت بود که تقریباً جلوی انحراف ریل‌گذاری اقتصاد مقاومتی را گرفت. این صورت مساله اقتصاد مقاومتی است تا ما اقتصادی داشته باشیم که در مقابل تحریم‌های احتمالی آینده مقاوم شده و آسیب‌پذیری آن به حداقل برسد.

‌ مواردی که فرمودید دلایلی است که کشور را به سمت اقتصاد مقاومتی برد. حال سوال اینجاست که این مدل چگونه در کشور قابل اجراست و چگونه می‌توان الگویی مناسب را برای اجرایی کردن اقتصاد مقاومتی یافت؟
ما در دنیا دو نمونه یا دو برداشت متفاوت از اقتصاد مقاومتی داریم که بررسی تفاوت‌های این دو می‌تواند چراغ راه ما در اجرایی کردن اقتصاد مقاومتی باشد. نخست تجربه کره شمالی است که اقتصاد مقاومتی را در داخل جغرافیای خود تعریف کرده و با اعمال محدودیت‌هایی شدید آن کشور به منطقه‌ای تبدیل شده که مردم آن به اندازه خودشان می‌کارند و می‌خورند. این کشور در حوزه اقتصاد نه کاری به کسی دارد و نه کسی محتاج یا وابسته به آن است.
دیگری تجربه کره جنوبی است که اقتصاد مقاومتی را به گونه دیگری تعریف کرده بدین‌صورت که با ابزار اقتصادی و تولیدات صنعتی خود امنیت ملی‌اش را حفظ کند نه ابزار نظامی.
حال ممکن است این سوال برای شما به وجود بیاید که در ذهن مقامات عالی‌رتبه نظام کدام الگو بیشتر مورد توجه است. آن‌گونه که بنده از دور نگاه می‌کنم و بندهای اقتصاد مقاومتی را مورد بررسی قرار داده‌ام، به نظر می‌رسد الگوی کره جنوبی بیشتر مدنظر مقامات ارشد حکومتی است. آنها به هیچ‌وجه نمی‌خواهند مانند کره شمالی در کشور را به روی دیگران ببندند و اقتصاد خود را در سطح بسیار نازل و فقیری نگه دارند. بلکه با توجه به موقعیت ژئوپولتیک ایران این نظر را دارند که اقتصادی طراحی کنند که با استفاده از مزیت‌های نسبی بتواند علاوه بر تامین نیاز داخلی بخشی از تولیدات خود را نیز به بازارهای جهانی عرضه کند. حال به این نکته می‌پردازیم که داستان کره جنوبی چه بود و چگونه توانست خود را به یکی از اقتصادهای نوظهور دنیا تبدیل کند. سابقه مقاوم‌سازی در اقتصاد از نظر تاریخی به ژاپن بعد از جنگ برمی‌گردد. وقتی بمب اتم آمریکا بر سر این کشور نازل شد و ارتش آنها شکست سختی از آمریکایی‌ها خوردند و کشورشان اشغال شد، نخبگان آن کشور صادقانه با خود به این نتیجه رسیدند که از نظر نظامی نمی‌توانند با آمریکا به رقابت بپردازند و انتقام آن شکست را بگیرند. از این‌رو تصمیم گرفتند تا در عرصه اقتصاد خود را به نقطه‌ای برسانند که محصولات‌شان در دهه‌های 70 و 80 میلادی در بازارهای آمریکا نفوذ پیدا کرده و از نظر اقتصادی بر این کشور غلبه کنند. ژاپن با در پیش گرفتن چنین روشی توانست خود را به عنوان معجزه اقتصادی بعد از جنگ معرفی کرده و اقتصاد خود را به اندازه‌ای رشد دهد که در اقتصاد جهانی جایگاه والایی داشته باشد. این مصداقی از اقتصاد مقاومتی است که ژاپن از دهه 60 آغاز کرد و توانست خود را به یکی از قدرت‌های بزرگ اقتصادی دنیا تبدیل کند.
کره جنوبی هم با الگوبرداری از ژاپن همین راه را پیمود و به جای آنکه از همسایه شمالی خود هراس داشته باشد و بخواهد از نظر نظامی به تجهیز ارتش خود بپردازد به سمت اقتصاد رفت و با توجه به ارتباطی که با غرب داشت توانست از تجربه آنها در بازسازی اقتصاد خود بهره گیرد.

‌ آیا می‌توانیم کره جنوبی را ژاپن دوم بنامیم منتها با این تفاوت که این کشور درگیر جنگ نبود؟
بله، اتفاقاً در تحلیل‌های روابط بین‌الملل از کره جنوبی به عنوان ژاپن دوم یاد می‌کنند چرا که این کشور به جای انتخاب راه جنگ با کره شمالی توانست خود را آنقدر در عرصه منتخبی از صنایع بزرگ و کوچک توسعه دهد که امروز می‌بینیم بازارهای بزرگی را به اختیار خود درآورده و توانسته درآمد سرشاری را نصیب خود کند. این هم یک نمونه دیگر از اقتصاد مقاومتی است که بسیار نزدیک آن چیزی است که در ذهن مدیران ارشد کشور می‌گذرد. نمونه دیگر اقتصاد مقاومتی را می‌توان در چین جست‌وجو کرد. این کشور در سال 1979 با تکیه بر اقتصاد درون‌زا و برون‌نگر توانست بسیار موفق عمل کند و محصولاتی را به تولید برساند که به رقابتی‌ترین شکل ممکن بخش بزرگی از کشورهای دنیا را از آن خود کند. اگر بخواهم یکی از مدل‌های موفق اقتصاد مقاومتی را مثال بزنم که در برابر هیچ تحریمی آسیب‌ندیده است می‌توانم به چین اشاره کنم. این اقتصاد با توجه به ویژگی‌هایی که دارد در آینده نیز در برابر ناملایمات سیاسی و اقتصادی ایمن خواهد بود. اقتصاد این کشور آنقدر در اقتصاد جهانی ادغام شده که به راحتی نمی‌توان آن را از اقتصاد دنیا جدا کرد یا مورد تحریم قرار داد. اقتصاد چین بهترین نمونه و مصداق کامل مقاومت در مقابل هرگونه تهدید، تحریم و حمله نظامی است. درون‌زا و برون‌نگر به معنای واقعی است چرا که تولید را در داخل افزایش داده‌اند و بخش بسیار بزرگی از تولیدات خود را به سایر نقاط دنیا صادر می‌کنند.

‌ به نظر شما با توجه به مصداق‌هایی که اشاره کردید کدام الگو برای ایران مناسب‌تر است؟
ژاپن، کره جنوبی، چین، مالزی، سنگاپور و سایر اقتصادهای نوظهور راه یکسانی را طی کرده‌اند و با هدفگذاری‌های درست در مسیر اقتصادی خود را به کشورهای توسعه‌یافته نزدیک کرده و رفاه و آسایش را برای مردم‌شان به ارمغان آورده‌اند. در اینجا بحث این است که میان کره شمالی و سایر کشورهایی که به عنوان مصداق اقتصاد مقاومتی معرفی کردم کدام را قرار است به عنوان الگو انتخاب کنیم. کره شمالی هم مدعی است در اقتصاد خودکفا شده و نیازی به تعامل با دنیا ندارد. همان‌طور که بنده عرض کردم در ذهن مسوولان ارشد نظام مدل موفق به عنوان اقتصاد مقاومتی همان کره جنوبی و امثالهم است اما گویی برخی بدشان نمی‌آید که ما مسیر کره شمالی را برویم. افرادی که امروز از آنها به عنوان دلواپسان یا افراطیون نام برده می‌شود چنین تفکر و تعریفی از اقتصاد مقاومتی دارند و مایل هستند با دنیا بجنگند و درهای کشور را ببندند و با هیچ‌کس مراوده‌ای نداشته باشند. البته شاید به این صراحت چیزی نگویند اما ته ذهن‌شان همین است. بنابراین جای دلگرمی دارد که مسوولان عالی‌رتبه نظام چنین تفکری ندارند و تعریف‌شان از اقتصاد مقاومتی همان الگویی است که در بسیاری از کشورهای شرقی به اجرا درآمده است.

‌ اقتصاد مقاومتی چه تفاوتی با خودکفایی دارد؟
مصداق خارجی خودکفایی کره شمالی است. خودکفایی به این معناست که برای خودمان بکاریم اما اقتصاد مقاومتی می‌گوید برای خودتان و دیگران بکارید تا هم نیازتان برطرف شود و هم اقتصادهای دیگر را به خود وابسته کنید. بنابراین اقتصاد مقاومتی تفاوت بسیار زیادی با خودکفایی دارد و علاوه بر بازار داخل به دنبال بازارهای خارجی در سرتاسر دنیاست.
خودکفایی به نوعی همان استراتژی تولید به جای واردات است اما اقتصاد مقاومتی مبتنی بر تولید برای صادرات در نظر گرفته شده است.

‌ یکی از ویژگی‌های بارز اقتصاد ایران اتکای آن به نفت است. به نظر شما حال که درآمدهای کشور از محل صادرات نفت کاهش یافته اقتصاد مقاومتی جدی گرفته شده یا اینکه اگر روزی دوباره قیمت نفت بالا برود تمام این زحمات بر باد داده می‌شود؟
امیدواریم حال که قیمت نفت کاهش یافته و حداقل دو بار از محل افزایش قیمت نفت ضربات بزرگی به اقتصاد کشور وارد شده، دیگر تکرار نشود. اینکه رفتار دولت‌ها هنگام افزایش قیمت نفت و کاهش آن متفاوت می‌شود کاملاً درست است اما باید این موضوع را در نظر داشت که اگر می‌خواهیم اقتصاد کشور را بیمه کرده و از وابستگی به نفت نجات دهیم بهتر است از گذشته درس گرفته و به ذخیره درآمدهای نفتی خود بپردازیم.
البته اجازه دهید در اینجا یک پرانتز باز کنم و سوءتفاهمی را که در خصوص نفت وجود دارد مورد کالبدشکافی قرار دهم. اینکه اقتصاد ایران از محل تحریم‌های نفتی ضربه خورد به این خاطر بود که ما در دوره وفور درآمدهای نفتی در میادین نفت و گازمان سرمایه‌گذاری زیادی نکردیم و بر تولید خود نیفزودیم. سوال اینجاست؛ اگر امروز دنیا بخواهد خرید نفت از عربستانی را که روزانه 10 میلیون بشکه تولید دارد، تحریم کند قادر است دست به چنین اقدامی بزند؟ پاسخ خیر است. بنابراین اگر امروز ما می‌بینیم که نفت ایران به راحتی مورد تحریم واقع می‌شود و عربستان جای خالی آن را پر می‌کند به این خاطر است که آنها با افزایش میزان تولید و صادرات خود توانسته‌اند اقتصاد خود را در مقابل تحریم‌ها مقاوم کرده اما ما به دلیل سرمایه‌گذاری ناچیز نتوانسته‌ایم میزان تولیدمان طی سال‌های اخیر را از سه میلیون بشکه در روز افزایش دهیم. بیشترین نفتی که ما به تولید رسانده‌ایم مربوط به سال 1384 است که میزان آن حدود چهار میلیون بشکه بوده است. بنابراین ما می‌توانستیم از طریق همین نفت اقتصاد خودمان را مقاوم کنیم که نکردیم.

‌ یکی دیگر از موضوعاتی که به آن پرداخته شده اصلاح ساختار اقتصاد ایران و اجماع سیاسی بر سر ایجاد این اصلاح است. به نظر شما این اصلاحات می‌تواند در شرایط کنونی سیاسی کشور صورت گیرد؟
در اینکه برای اجرایی شدن اقتصاد مقاومتی نیاز به اصلاح ساختار داریم شکی نیست وگرنه باید با همین اندک نفت و گازی که تولید می‌کنیم و صنایع کم‌بازده و آسیب‌پذیرمان به حیات اقتصادی کشور ادامه دهیم که طبیعتاً چنین راهی جزو اهداف اقتصاد مقاومتی نیست. اما اگر می‌خواهیم به معنای واقعی اقتصاد مقاومتی را در کشور اجرایی کنیم بهتر است که راه جهانی‌ شدن و حضور در بازارهای جهانی را یاد بگیریم و به آن سو برویم. انگار برخی از سیاستگذاران و نخبگان ما از رفتن به بازارهای جهانی می‌ترسند و وحشت دارند. این در حالی است که اصول اقتصاد مقاومتی این تکلیف را بر گردن اقتصاد ما گذاشته که با اقتصاد جهانی همکاری کنیم. ما تا به حال در کشور با توجه به درآمدهای نفتی تفکر توزیع منابع را داشته‌ایم نه خلق ثروت. اما در حال حاضر با توجه به کمبود درآمدهای نفتی بهتر است راه خود را عوض کرده و به جای توزیع منابع به صادرات آن فکر کنیم. تفکر اقتصادی مبتنی بر هزینه و فایده است و منظور از هزینه هم هزینه فرصت است. اگر امروز فرصتی برای صادرات گاز به وجود آمده بهتر است این راه را در پیش گیریم نه اینکه بگوییم چرا در حالی که فلان شهر ما گاز ندارد ما گاز را صادر می‌کنیم! در اجرای اقتصاد مقاومتی باید از پوپولیسم و افکار پوپولیستی دوری بجوییم و با منطق اقتصادی رفتار کنیم. اگر در طول سال‌های گذشته به سمت صادرات گاز می‌رفتیم بسیاری از کشورهای منطقه را به خود وابسته کرده بودیم که متاسفانه در فاصله سال‌های 1384 تا 1392 چنین اقداماتی انجام نشد و عقبگرد بزرگی داشتیم.
اما در خصوص اجماع سیاسی که به آن اشاره کردید باید بگویم که مذاکره با کسانی فایده دارد که قصدشان رسیدن به اجماع باشد اما برخی قصد ندارند و نمی‌خواهند اجماعی صورت گیرد بنابراین بهتر است دولت وقت خود را صرف این افراد نکند و استراتژی خودش را به پیش ببرد چرا که موظف است در مقابل افکار عمومی پاسخگو باشد. وقت آن رسیده که دولت در قبال اقتصاد به یک استراتژی محکمی برسد که قابل دفاع باشد و اجزای گوناگون حکومت را وادار به تبعیت از این استراتژی که مورد حمایت رهبری نیز خواهد بود، کند. در این صورت خود به خود اجماع به وجود می‌آید اما اینکه بخواهد در این فرصت کم وقت خود را صرف قانع کردن کسانی که نمی‌خواهند قانع شوند، کند، طبیعتاً قافیه را به رقبای سیاسی خود باخته است. شاید یکی از مهم‌ترین وظایف دولت این باشد که اقتصاد مقاومتی را تبیین کند و برای مردم توضیح دهد که منظور از آن چیست. هنوز هم خیلی‌ها گمان می‌کنند که از موبایل گرفته تا لوازم صوتی تصویری و مواد غذایی را به طور صد در صد در داخل کشورمان به تولید برسانیم در حالی که اگر هم به فرض در تمام این صنایع دارای مزیت مطلق باشیم باز هم به صلاح نیست که چنین کاری را انجام دهیم. این موضوع را ریکاردو در 200 سال پیش گفته است. از نظر این اقتصاددان برجسته، کشوری که دارای مزیت مطلق در همه تولیدات باشد باز هم بهتر است با سایر کشورها وارد مبادلات تجاری شود چراکه بهتر است فقط کالاهایی را تولید کند که در آنها مزیت نسبی بیشتری دارد و تولید دیگر کالاها را که در آنها مزیت نسبی کمتری دارد به دیگر کشورها واگذار کند. بنابراین اینکه شعار دهیم همه چیزمان را خودمان باید تولید کنیم بر اساس این منطق اقتصادی قابل قبول نیست.

‌ یکی از مهم‌ترین موضوعات نسبت قیمت‌گذاری دولتی با اقتصاد مقاومتی است. به نظر شما آیا سیستم کنونی قیمت‌گذاری سدی در برابر اجرای صحیح اقتصاد مقاومتی نخواهد بود؟
بحث قیمت‌گذاری در اجرای اقتصاد مقاومتی بسیار کلیدی است چرا که لازمه رسیدن به تولید رقابتی، حذف نهادهای قیمت‌گذار است. اگر قرار است تولید برای صادرات داشته باشیم فکر نمی‌کنم نیازی به این نهادها باشد چون قیمت کالا را بازار تعیین می‌کند نه نهادهایی نظیر سازمان حمایت، شورای رقابت و تعزیرات.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها