شناسه خبر : 25102 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

عبور نفت از زمستان؟

سیاست‌های آمریکا و سه سناریوی پیش روی توسعه نفت ایران

نیمه ژانویه قرار است بار دیگر پس از یک موعد 90 روزه، دونالد ترامپ براساس «اینارا»، ضمیمه قانون هسته‌ای 1954 آمریکا، نظر خود را درباره پایبندی ایران به توافق هسته‌ای اعلام کند. آخرین مرتبه، ترامپ پایبندی ایران را تایید نکرد تا کار به کنگره برسد و در نهایت بدون هیچ تصمیمی از سوی این نهاد، برجام باقی بماند.

 رامین فروزنده / نویسنده نشریه

نیمه ژانویه قرار است بار دیگر پس از یک موعد 90 روزه، دونالد ترامپ براساس «اینارا»، ضمیمه قانون هسته‌ای 1954 آمریکا، نظر خود را درباره پایبندی ایران به توافق هسته‌ای اعلام کند. آخرین مرتبه، ترامپ پایبندی ایران را تایید نکرد تا کار به کنگره برسد و در نهایت بدون هیچ تصمیمی از سوی این نهاد، برجام باقی بماند. برجام این زمینه را فراهم کرد تا شرکت ملی نفت ایران با حدود 20 شرکت خارجی برای بیش از 20 میدان نفتی تفاهم‌نامه‌هایی را امضا کند و از آن میان یک مورد را در فاز 11 پارس جنوبی با کنسرسیومی به رهبری شرکت توتال به قرارداد برساند. از این‌رو هرگونه پیش‌بینی درباره آینده قراردادهای نفتی، به آینده برجام و مساله سیاست خارجی ایران پیوند خورده که این ارتباط دوجانبه است: همان‌طور که در زمان مذاکرات هسته‌ای، قراردادهای جدید نفتی توانست به یاری سیاست خارجی آید، اکنون نیز نمی‌توان از تاثیر انعقاد قرارداد با غول‌های نفتی بر تصویر کلان اقتصاد و سیاست ایران چشم پوشید. در عین حال، انعقاد این قراردادها نیز در گروی بقای زمینه حداقلی فراهم‌شده توسط برجام است.

رویای یک‌میلیونی

براساس برنامه ششم توسعه نفت، قرار است 200 میلیارد دلار در این صنعت سرمایه‌گذاری شود که تحقق حتی نصف این رقم نیز بعید به نظر می‌رسد. از این حجم سرمایه‌گذاری، حدود 95 میلیارد دلار صرفاً در بخش بالادستی خواهد بود که برای توسعه میادین جدید، حفظ و نگهداشت تولید و تکمیل فازهای پارس جنوبی هزینه خواهد شد. با توجه به کاهش شدید درآمدهای شرکت ملی نفت ایران طی دوران افت قیمت نفت، همزمان با بدهی 50 تا 60 میلیارد‌دلاری این شرکت و هزینه‌های مالی مترتب بر آن، امیدی به تامین هزینه‌های توسعه از منابع داخلی این شرکت لااقل در میان‌مدت وجود ندارد و انتظار می‌رود عمده توسعه سال‌های آتی از محل قراردادهای جدید نفتی (موسوم به IPC) صورت گیرد. در نتیجه شیوه نادرست تامین مالی و حکمرانی در سال‌های نه‌چندان دور، شرایط مالی شرکت ملی نفت ایران به حدی تنزل یافته که برای پروژه‌های حفظ و نگهداشت تولید و بازسازی تاسیسات نیز تامین مالی از سوی پیمانکاران درنظر گرفته شده است. شرکت ملی نفت ایران براساس تفاهم‌های صورت‌گرفته، افزایش ظرفیت حداقل یک میلیون بشکه‌ای را طی دهه آتی در نظر دارد. براساس ارقام اعلامی از سوی مقام‌های رسمی این شرکت، می‌توان گفت میدان‌های نفتی آزادگان، آب‌تیمور، منصوری، لایه نفتی پارس جنوبی و چنگوله از مهم‌ترین منابع این افزایش تولید خواهند بود. با وجود این، تاکنون هیچ‌یک از مذاکرات صورت‌گرفته روی میادین فوق، به امضای قرارداد نینجامیده‌اند. اکنون و با تشدید تنش‌های منطقه‌ای این سوال مطرح می‌شود که چه سناریوهایی پیش‌روی توسعه صنعت نفت ایران قرار دارد و تاثیر سیاست‌های آمریکا بر آن چه خواهد بود؟

سه سناریوی پیش‌رو

با فرض اینکه اتحادیه اروپا و دیگر کشورها به جز آمریکا از برجام حمایت خواهند کرد، می‌توان به تحلیل تاثیر سیاست‌های آمریکا بر تولید نفت ایران در میان‌مدت و بلندمدت پرداخت.

سناریوی پایه: با تداوم وضعیت فعلی، آمریکا اقدامی را که بتوان آن را نقض صریح برجام دانست، انجام نمی‌دهد. قرارداد توتال تداوم می‌یابد و احتمال امضای دو قرارداد مهم با شرکت‌های شِل و انی وجود دارد. همچنین تعداد زیادی از شرکت‌های متوسط و کوچک غربی و شرقی قراردادهایی را امضا خواهند کرد. در این حالت، ایران به بخش عمده اهداف تولید نفت برنامه ششم توسعه دست می‌یابد.

سناریوی بد: در این شرایط، باوجود تداوم برجام، آمریکا اقداماتی را انجام خواهد داد که بدون نقض صریح برجام، ریسک سرمایه‌گذاری را برای شرکت‌هایی که ممکن است منافع‌شان تحت‌تاثیر این کشور قرار گیرد، افزایش دهد. در این حالت، ممکن است بر قرارداد توتال فشار وارد شود، و غول‌های نفتی و شرکت‌هایی که تحت‌ تاثیر آمریکا هستند، از ایران خارج شوند. در عین حال تعدادی از شرکت‌های متوسط و کوچک اروپایی، و نیز شرکت‌های چینی و روسی، که منافع‌شان تحت ‌تاثیر آمریکا نیست، می‌توانند در ایران به فعالیت ادامه دهند. به طور خاص تحت حمایت اتحادیه اروپا می‌توان انتظار داشت تا زمان تداوم برجام، توسعه صنعت نفت با قراردادهای جدید ادامه یابد؛ اگرچه با کُندی.

سناریوی بدتر: در این سناریو، برجام به صورت یک‌جانبه از سوی آمریکا نقض می‌شود. طبیعتاً با تشدید تنش‌ها، آمریکا به صورت جدی سرمایه‌گذاران را از حضور در ایران منصرف خواهد کرد. تعداد کمی از شرکت‌های غربی در ایران حضور خواهند یافت و شاید هیچ‌کدام از آنها به ایران نیایند، ولی همچون دوران تحریم قبلی و با گستره‌ای بیشتر، شرکت‌های ایرانی و شرقی عهده‌دار توسعه خواهند بود. انتظار می‌رود شیوه‌های قراردادی دیگر جز IPC نیز به صورت گسترده مورد استفاده قرار گیرند. در این حالت ایران انتظار خواهد داشت که دیگر ارکان برجام حامی تداوم آن باشند؛ تا ایران بتواند از همین زمینه محدود پسابرجام برای توسعه صنعت نفت بهره بگیرد. با عدم ایفای نقش آنها، فرض اساسی این سناریونویسی منتفی خواهد شد و دیگر نمی‌توان بر حمایت کشورهای طرف ایران (به جز آمریکا) از برجام اتکا کرد. نتیجه آنکه ایران نیز در واکنشی متناسب، برجام را ترک خواهد گفت و دورانی رقم خواهد خورد که نیاز به توضیح چندانی ندارد.

فرصت‌های نفت

همان‌طور که گفته شد، و از عدم «پاره کردن» برجام از سوی ترامپ مشخص است، به نظر می‌رسد سناریوی بدتر به دو دلیل واقع نخواهد شد: نخست، هزینه‌های سیاسی آن برای دولت آمریکا در سطح جهانی و دوم، حرکت از مسیر فعلی به شرایطی شدیداً بحرانی‌تر که به زیان همه طرف‌های برجام خواهد بود. در واقع تعادلی شکل گرفته است که خروج از آن به دلیل مکانیسم‌های داخلی تعبیه‌شده، هزینه‌های زیادی دارد. در چنین تعادلی، انتظار می‌رود صنعت نفت ایران آینده‌ای بین سناریوی پایه و سناریوی بد در پیش داشته باشد. نکته مهم اینکه محیط شکل‌گیری آینده، کاملاً برون‌زا نیست و بخشی از آن به تصمیم‌های داخلی در مواجهه با شرکت‌های نفتی خارجی بستگی دارد. چنانچه روندی آهسته، با شرایط پیچیده و نامناسب محیط کسب‌وکار و قراردادی غیرجذاب در پیش‌روی شرکت‌های خارجی باشد، آینده‌ای رقم خواهد خورد که صنعت نفت ایران کوچک‌ترین متضرر آن است. پیشنهادهای ارائه‌شده برای توسعه میادین ایران بسیار جذاب هستند؛ به عنوان مثال شرکت مرسک پیشنهادی برای افزایش تولید میدان نفتی آب‌تیمور از 50 هزار بشکه در روز فعلی به 450 هزار بشکه در روز ارائه داده است. یا در نمونه‌ای دیگر، برنامه شرکت‌های خارجی برای رساندن تولید میدان نفتی آزادگان به حداقل نیم میلیون بشکه در روز، می‌تواند توان ایران را در بازار جهانی نفت اساساً و به سرعت افزایش دهد. این موارد تنها دو نمونه از پتانسیل مغفول صنعت نفت ایران به شمار می‌رود. برای نخستین بار پس از انقلاب، و با معرفی قراردادهایی که قدری بهتر از نمونه‌های قبلی هستند، شرکت‌های خارجی این مجال را یافته‌اند تا به صورتی طولانی‌مدت در ایران حضور یابند.

«قوی سیاه» نفت

آنچه گفته شد، یک فرض اساسی و ضمنی را نیز دربردارد: اینکه هیچ اتفاق غیرمترقبه‌ای روی ندهد. بسیاری از تحرکات صورت‌گرفته با محوریت آمریکا و عربستان در ماه‌های اخیر، همزمان که تاییدی بر استواری بنای برجام به شمار می‌آید؛ نشانه‌ای است از تلاش برای برهم زدن زمین فعلی بازی. تحرکات، روند صعودی را طی کرده‌اند و تقریباً هفته‌ای نیست که اقدامی تحریک‌آمیز علیه ایران صورت نگیرد. این یعنی هر آینه می‌توان انتظار رویت «قوی سیاهی» را داشت؛ قویی که برخلاف قو‌های سفید، انتظار دیدنش را نمی‌کشیم و شاید به وجودش باور نداریم. اگرچه تمامی محیط تصمیم‌گیری در اختیار سیاستگذاران ایرانی و از جمله سیاستگذاران صنعت نفت نیست، آنها می‌توانند به سهم خود در بهبود این وضعیت نقشی ایفا کنند. مثلاً، زمان و فرصت بهره‌گیری از قراردادهای جدید را مغتنم بشمارند. همچون همسایگان حاشیه خلیج فارس، توسعه نفت را جزئی از توسعه کشور درنظر بگیرند و نه مساله‌ای مجزا، مجرد و مهندسی. به توازن ریسک و پاداش توجه داشته باشند. ضعف ناشی از عدم به‌کارگیری «قراردادهای مشارکت در تولید» را با پررنگ کردن نقاط قوت قراردادهای فعلی بپوشانند و در نهایت اینکه نقش محوری نفت را توسعه اقتصاد ایران در نظر بگیرند.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها