شناسه خبر : 39040 لینک کوتاه

شوق شانگهای

عضویت ایران در «سازمان همکاری شانگهای» چقدر مهم است؟

  فرزین زندی: جامعه دوقطبی، مسائلِ دوقطبی، سیاست‌های دوقطبی! تقریباً هیچ مساله‌ای در کشور را نمی‌توان یافت که بر سر آن، دوقطبی شدیدی شکل نگرفته باشد. علت؛ حیثیتی کردن همه چیز. از جزئی‌ترین مسائل تا مسائل امنیتی که در همه جای جهان، در عالی‌ترین سطوح و توسط برجسته‌ترین متخصصان تصمیم‌گیری می‌شود. ماجرای رسمیت یافتن عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای نیز طبق روال همیشه، به یک دوقطبی اساسی بدل شده است. گروهی، آن را غلتیدن به دامن شرق می‌دانند و عده‌ای دیگر، تاکتیکی در برابر غرب برای امتیازگیری می‌خوانند‌ش. قربانی اول و آخر این نزاع‌های «صفر و یکی»، منافع ملی است. در این چند دهه‌ای که شعار «نه شرقی، نه غربی» آذین‌بند دستگاه دیپلماسی کشور بوده است، گروه‌های ذی‌نفع به فراخور منافع خود، تفسیری نوین از آن ارائه داده‌اند و تنها چیزی که این وسط از دست رفته، منفعتی بوده است که می‌شد همزمان با تاکید و تعریف اشتراکات با هر دو جبهه، منافع ملت را از شرق و غرب حاصل کرد. این در حالی است که در ماه‌های اخیر و با حذف کامل سیاستمداران میانه‌رو یا گروه‌های متمایل به غرب، فضایی فراخ برای جولان گروه‌های نزدیک به چین و روسیه فراهم آمده است؛ گروه‌هایی که برای کمرنگ کردن اتهامِ نزدیکیِ بی‌اندازه به شرق، اصطلاح «آسیاگرایی» و «منطقه‌گرایی» را جایگزین «شرق‌گرایی» کرده‌اند. منطقه‌گرایی در ادبیات روابط بین‌الملل هنگامی کاربرد دارد که دولت‌های واقع در یک منطقه جغرافیایی که دارای «علایق مشترک» هستند از طریق سازمان‌های منطقه‌ای با یکدیگر همکاری‌های نظامی، سیاسی و اقتصادی داشته باشند یا برای تحقق آنها تلاش کنند. روشن است که مفهوم منطقه‌گرایی برای شرق‌گرایان ایرانی می‌تواند ناظر به همکاری با همه همسایگان از جمله کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس، حوزه قفقاز و حتی حوزه آسیای مرکزی هم باشد اما این‌گونه نیست.

«کِنِت والتز» نظریه‌پرداز نامدار آمریکایی بر این باور است که در صورت مسجل شدن هژمونی یک قطب (مانند ایالات متحده) برای سایر بازیگران، واحدهای سیاسی دیگر همواره در هراس از قدرت مهارنشدنی آن به سر برده و واکنش‌هایی را علیه آن صورت می‌دهند که گرایش به اتحاد و ائتلاف، یکی از آنها به‌شمار می‌رود. فلسفه شکل‌گیری سازمان همکاری شانگهای نیز تا حد زیادی مبتنی بر همین برداشت بوده است و با افزایش فشار آمریکا علیه روسیه و به ویژه چین، کشورهای عضو تلاش بیشتری برای جدی گرفتن این اتحاد به خرج می‌دهند. رفتار ایران و به ویژه پیگیری‌های چند سال اخیر آن نیز متاثر از همین فشارها و تهدیدهایی است که نمود آن در تحریم‌های شدید (مرتبط با برنامه هسته‌ای و فشار حداکثری دولت دونالد ترامپ) قابل فهم است. در واقع به نظر می‌رسد که ساختار تصمیم‌گیری در ایران نه از سر ابتکاری دلخواهانه در راستای توسعه همکاری‌ها بلکه از سر ناچاری ناشی از فشار تحریم‌ها و ناکارآمدی اقتصادی، تلاش بیشتری برای پیوستن به این نهاد دارد. نهادی که باید دید چرا مخالفان پیوستن به نهادهای بین‌المللی همچون «سازمان تجارت جهانی» یا گروه ویژه اقدام مالی (FATF) که عضویت در این نهادها را مساوی با تسهیل نفوذ بیگانگان می‌خواندند، این بار بر سر پیوستن به شانگهای، نه‌تنها مخالفتی ابراز نمی‌کنند بلکه از این رخداد که برای اولین بار در تاریخ پساانقلابی ایران رخ داده است، شادمان و مسرورند. 

دراین پرونده بخوانید ...