شناسه خبر : 41599 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

گذر زمان

آیا باید عزم بازگشت به میز مذاکره را جدی گرفت؟

 

سید احمد فاطمی‌نژاد / استادیار روابط بین‌الملل دانشگاه فردوسی 

آخرین دور مذاکرات احیای برجام درست در جایی متوقف شد که ایران و آمریکا بر سر برخی از مواضع اصلی خود به مشکل خوردند. اختلاف اساسی بین ایران و آمریکا مساله سپاه پاسداران است و این مساله به استدلال متفاوتی که طرفین مذاکره دارند، برمی‌گردد. به این معنا‌ که استدلالی که از سمت ایران مطرح است و استدلالی که از طرف آمریکا مطرح است با هم متفاوت است. ایران چنین مطرح می‌کند که چون سپاه پاسداران بعد از خروج آمریکا از برجام در فهرست گروه‌های تروریستی قرار گرفته است، اگر قرار است به برجام بازگردیم باید سپاه از فهرست سازمان‌های تروریستی خارج شود؛ از طرف دیگر استدلال آمریکا هم این است که اگر قرار است به برجام برگردیم باید همان مواردی که در برجام بوده احیا شود و نوع برخورد با سپاه و مسائل مربوط به سپاه یک مساله فرابرجامی است و ربطی به برجام ندارد و نباید این موضوع را ذیل مساله برجام قرار داد. برای دستیابی به توافق دو طرف باید یک راه‌حل بینابینی پیدا کنند. البته پیشنهادهایی به صورت غیررسمی هم از سمت ایران هم از سمت آمریکا مطرح شده است. برای مثال آمریکا پیشنهاد کرده که سپاه را از فهرست گروه‌های تروریستی خارج کند و فقط نیروی قدس سپاه در فهرست گروه‌های تروریستی باقی بماند. البته باید این را هم در نظر داشت که نیروی قدس سپاه از خیلی وقت پیش از طرف آمریکا به عنوان گروه تروریستی شناخته شده بود. راه‌حل‌های دیگری هم مطرح ‌شده برای مثال آمریکا سپاه را از فهرست نیروهای تروریستی خارج کند اما تحریم‌ها در جای خود باقی بمانند؛ این باعث می‌شود که آمریکا ابزار تحمیل قدرتش را داشته باشد از طرفی برای ایران هم این مساله حیثیتی برطرف می‌شود؛ و به همین دلیل ایران نمی‌خواهد سپاه به عنوان یک گروه تروریستی شناخته شود.

 

اختلاف بر سر تحریم‌ها

اختلاف دیگر بین ایران و آمریکا بر سر تحریم‌هاست. طی سال‌های پس از پیروزی انقلاب در ایران و ماجرای سفارت آمریکا، ایران به‌طور رسمی با تحریم‌های اقتصادی، تجاری، علمی، حقوق بشری، موشکی و نظامی مواجه شد؛ که البته این تحریم‌ها در زمان‌های مختلف با فرازونشیب‌هایی همراه بوده است. در شرایط فعلی از نظر سیاستمداران ایرانی تنها رفع تحریم‌های اقتصادی نمی‌تواند کمکی به اقتصاد ایران کند؛ برای همین خواهان رفع همه تحریم‌ها هستند. اما اگر فقط تحریم‌های اقتصادی هم برداشته شود گشایش اقتصادی رخ نمی‌دهد به این دلیل که تحریم‌ها آنقدر لایه‌لایه و در موضوعات مختلف و متنوع و همچنین از سمت بازیگران مختلف وضع شده‌اند که به‌راحتی نمی‌شود به شرایط عادی بازگشت. حتی اگر در مورد برنامه هسته‌ای تحریم‌ها برداشته شود باز هم ایران یک کشور در معرض تحریم است. تحریم‌ها یک سابقه تاریخی و همچنین وجهه‌ای را ایجاد کردند که اصلاح این وجهه زما‌ن‌بر است. اگر همین امروز هم آمریکا اعلام کند تحریم‌های ایران برداشته شده است باز هم بازیگران بین‌المللی، فعالان اقتصادی و سرمایه‌گذاران باور نمی‌کنند و نگران این هستند که شرایط در یکی دو سال آینده مجدد تغییر کند. شاید فقط در زمینه فروش نفت که نیازمند سرمایه‌گذاری بلندمدت نیست گشایشی رخ دهد اما در سایر حوزه‌ها که نیازمند سرمایه‌گذاری و کار بلندمدت هستند به‌زودی اتفاق نمی‌افتد.

 

روند غیرمستقیم مذاکره با آمریکا

16مذاکره کلاً یک روند طبیعی و جزو عوامل تاثیرگذار است. موفقیت مذاکره به صراحت در خواسته‌های طرفین، امکان مفاهمه طرفین و ارتباط مستقیم بین آنها برمی‌گردد. مهم‌ترین مشکلی که ممکن است در مذاکرات رخ دهد این است که سوءتفاهم‌ها و برداشت‌های نادرستی که طرفین ممکن است از انگیزه‌ها، دیدگاه‌ها، خواسته‌ها و منافع طرف مقابل داشته باشند، مذاکرات را با بن‌بست مواجه کند. زمانی که دو طرف منازعه مستقیماً با هم مذاکره کنند راحت‌تر می‌توانند سوءتفاهمات را برطرف کنند. 

طبیعتاً مذاکره غیرمستقیم یک چالش و مساله است. با توجه به اینکه در مذاکره کلمه‌به‌کلمه، پیام‌به‌پیام، سیگنال‌به‌سیگنال حتی در مواردی زبان بدن مذاکره‌کنندگان می‌تواند در روند مذاکرات اثرگذار باشد؛ اینکه مذاکرات به صورت غیرمستقیم از طریق پیام فرستادن ادامه یابد مشکل قابل‌توجهی است.

در رابطه با مذاکره مستقیم بین ایران و آمریکا به این دلیل که مذاکرات مستقیم از شعارها، برنامه‌ها و در‌واقع از خط قرمزهایی که قبلاً طرح کردند (به‌خصوص ایران)، فاصله دارد، اگر مذاکره مستقیم صورت گیرد باعث می‌شود که یکسری سوال‌ها و اما و اگرها مطرح شود و این موضوع خود مانع این است که ایران بخواهد مستقیم وارد مذاکره شود. از طرف دیگر اگر مذاکرات مستقیمی صورت بگیرد و شکست بخورد وضعیت را بغرنج‌تر می‌کند. 

در وضعیت کنونی نقشه (پلن) دیگری تحت عنوان مذاکره مستقیم وجود دارد؛ اما اگر مذاکره مستقیم داشته باشند و شکست بخورد بعد چه اتفاقی می‌افتد؟ یعنی مساله مرحله بعد خیلی بغرنج‌تر از مرحله فعلی خواهد بود. طبیعتاً این مساله مانع بزرگی است که هر دو طرف به آن فکر می‌کنند. به همین دلیل اگر مذاکره مستقیم شکل بگیرد احتمالاً شفاف نباشد.

 

بازگشت به میز مذاکره

اخیراً جوزپ بورل مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا همراه معاون خود انریکه مورا با هدف زمینه‌چینی برای ازسرگیری گفت‌وگوهای احیای برجام به تهران سفر کردند. سفر مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا تنها چند ساعت بعد از دیدار او با رابرت مالی نماینده آمریکا در مذاکرات هسته‌ای ایران صورت گرفت. مهم‌ترین عاملی که باعث شده طرف‌ها عزم بازگشت به میز مذاکره را داشته باشند گذر زمان است. 

گذر زمان به طرفین نشان داد که گزینه جایگزین مفیدی به جای مذاکرات ندارند یعنی در طول این چند ماه که مذاکرات به بن‌بست رسیده بود و مسیر ارتباط بین طرفین بسته شده بود هر دو طرف متحمل زیان شدند. در مورد ایران به لحاظ اقتصادی مشکلات شدیدتر شد و در مورد طرف غربی راه‌های جایگزینی که داشتند برای تامین انرژی در بازار جهانی به نتیجه خاصی نرسید و این مساله نشان داد که طرفین به هم نیاز دارند. عامل دوم برمی‌گردد به دغدغه‌هایی که در اروپا و آمریکاست. 

تحت تاثیر افزایش قیمت انرژی کشورهای اروپایی تورم‌های بی‌سابقه‌ای را تجربه می‌کنند. علاوه بر این، قیمت‌های حامل‌های انرژی در آمریکا هم افزایش پیدا کرده است؛ همه این موارد باعث شده که هم آمریکا و هم اروپا انگیزه بازگشت به میز مذاکره را داشته باشند. عامل سوم این است که ایران نشان داده در مقابل تهدیدها و فشارهای اعمال‌شده عقب‌نشینی نمی‌کند. یکی از مواردی که اروپایی‌ها فکر می‌کردند می‌تواند موثر باشد قطعنامه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است؛ اما این قطعنامه با واکنش شدید ایران مواجه شد. نه‌تنها غربی‌ها نتوانستند از این حربه به سود خود استفاده کنند؛ بلکه شرایط وخیم‌تر از گذشته شد. اروپایی‌ها گمان می‌کردند که با تصویب قطعنامه می‌توانند این پیام را به ایران بفرستند که با آمریکا متحد هستند و می‌توانند فشار حداکثری به ایران وارد کنند و البته همزمان این پیام را به ایران بدهند که به فکر مذاکره و امتیاز دادن هم هستند. اما واکنش ایران اساساً واکنشی شدید و تقابلی بود. یکی از دلایلی هم که بورل به ایران آمد این است که اروپایی‌ها به این نتیجه رسیدند که مسیر قهری نمی‌تواند مسیری موفق باشد به این دلیل که نمی‌تواند ادامه داشته باشد. بعد از صدور یک یا دو قطعنامه در‌نهایت باید پرونده ایران به شورای امنیت بازمی‌گشت و به‌طور مجدد همان قصه و داستان‌های قبلی تکرار می‌شد. اروپا و آمریکا می‌خواهند به نتیجه برسند و می‌دانستند که ادامه آن مسیر خیلی نتیجه‌بخش نیست. عامل چهارم عدم دسترسی آژانس به برنامه هسته‌ای ایران بود؛ در‌واقع غربی‌ها از توسعه برنامه هسته‌ای ایران می‌ترسیدند.

 

آینده مذاکرات

با توجه به سابقه مذاکرات نمی‌توان به آینده مذاکرات امیدوار بود. برای اینکه مذاکره‌ای به موفقیت برسد نیازمند شرایط خاصی است: طرفین مذاکره باید اراده جدی داشته باشند؛ مذاکره‌کنندگان در سطح بالایی از قدرت باشند؛ طرفین مذاکرات محدود و مشخص باشند؛ برنامه مشخص داشته باشند و درنهایت بتوانند فضای مذاکرات را مدیریت کنند. در رابطه با مورد اول دو طرف اراده مذاکره را دارند. طرفین محاسبه کردند که عدم مذاکره برای آنها هزینه داشته است، منافعی را از دست دادند و راه جایگزینی هم ندارند. همه این موارد باعث شده است که اراده مذاکره وجود داشته باشد. اما صرف اراده کفایت نمی‌کند چون دستیابی به توافق در مذاکرات بین‌المللی نیازمند یکسری اصول و تاکتیک است. در واقع مذاکره هنر است و مستلزم یکسری روندهای پیچیده و در نظر گرفتن جوانب گوناگون است. مدیریت روابط با کشورهای مختلف، وارد کردن بازیگران مختلف، امتیاز گرفتن از آنها، ایجاد فشار به موقع و همچنین عقب‌نشینی به موقع نیازمند یک دانش گسترده است. مورد بعدی به سطح مذاکره‌کنندگان برمی‌گردد. 

طبیعتاً هر چه سطح مذاکره‌کنندگان بالاتر باشد با توجه به مقامی که در دولت‌های خودشان دارند مذاکره سریع‌تر پیش می‌رود. مساله دیگر با توجه به اینکه گفته ‌شده مذاکرات قرار است در منطقه و در قطر برگزار شود این است که به‌رغم بازیگران اصلی، بازیگران جدیدی از جمله کشورهای عربی هم وارد دور مذاکرات می‌شوند و این امر باعث می‌شود که خواسته‌های کشورهای عربی هم به این موارد افزوده شود و این مساله یک بن‌بست جدید اضافه می‌کند. مورد دیگر تیم مذاکره‌کننده ایران است. قبل از روی کار آمدن دولت سیزدهم دستیابی به توافق برجام دردسترس بود. تیم مذاکره‌کننده قبلی به دلیل تجربه توافق قبلی با 1+5 و آشنایی به چند و چون و فنون مذاکره می‌توانست به شکل بهتر و سریع‌تری توافق مطلوبی را به سرانجام برساند. تغییر دولت و احیاناً تغییر سیاست ‌خارجی کشور با روی کار آمدن تفکر سیاسی جدید، زمینه طولانی شدن و بن‌بست مذاکرات را در مقابل رویکرد طرف‌های دیگر رقم زد. 

نتیجه چند ماه مذاکره تیم جدید همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، این بوده است که به یک بن‌بست تمام‌عیار در برنامه هسته‌ای رسیدیم. اگرچه اقدامات اخیر طرفین هنوز امید برای احیای هرچند دیرهنگام برجام را در ذهن‌ها زنده نگه می‌دارد که به نتیجه رسیدن آن می‌تواند طرفین را به کاهش اصطکاک و بهبود شرایط در آینده پیش‌رو امیدوار کند.