شناسه خبر : 50638 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

دسیسه روسی

بررسی ادعای لاوروف درباره مکانیسم ماشه در گفت‌وگو با حسن بهشتی‌پور

دسیسه روسی

سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه؛ محمدجواد ظریف، وزیر خارجه پیشین ایران، را مقصر اصلی مکانیسم ماشه در برجام معرفی و ادعا کرده است که این سازوکار «تا حد زیادی مخلوق خود او» بوده است. در مقابل، ظریف این روایت را رد کرده و تاکید کرده است که به لاوروف دستور داده بودند مانع از نهایی شدن توافق هسته‌ای شود. واکنش‌ها به اظهارات جنجالی لاوروف تنها از سوی محمدجواد ظریف نبود؛ حسام‌الدین آشنا، مشاور رئیس‌جمهور در دولت یازدهم، در شبکه اجتماعی ایکس هشدار داد: «زبان روحانی و ظریف را باز نکنید. ضرر می‌کنید!» پیش از این نیز وندی شرمن، مذاکره‌کننده ارشد تیم آمریکا در مذاکرات ۱+۵، در کتاب خاطرات خود با عنوان «ترس یعنی شکست»، به نوعی سرگئی لاوروف را طراح مکانیسم ماشه معرفی کرده بود. در همین رابطه حسن بهشتی‌پور، تحلیلگر مسائل بین‌الملل معتقد است که آقای لاوروف در واقع تنها نیمی از حقیقت را بازگو کرده است. بخش درست سخنان او این است که مکانیسم ماشه حاصل روندی طولانی از مذاکرات بوده و چهره‌هایی چون آقای کری، آقای ظریف و دیگران در شکل‌گیری آن نقش داشته‌اند. اما بخش دوم ماجرا که اتفاقاً اهمیت بیشتری هم دارد مربوط به طرح جایگزینی است که در همان زمان طرف روسی با همکاری فرانسوی‌ها ارائه کردند. بر اساس آن طرح شورای امنیت باید هر شش ماه یک‌بار درباره ادامه لغو تحریم‌ها رای‌گیری می‌کرد. به این ترتیب، ایران هر شش ماه یک‌بار در معرض وتوی یکی از پنج قدرت عضو شورای امنیت به‌ویژه آمریکا قرار می‌گرفت.

♦♦♦

 محمدجواد ظریف در پاسخ به اظهارات سرگئی لاوروف که او را مسئول مکانیسم ماشه یا اسنپ‌بک معرفی کرده بود، گفت این بند توافق هسته‌ای در واقع جایگزینی بود برای پیشنهاد «بسیار بدی» که روس‌ها و فرانسوی‌ها مطرح کرده بودند. نظر شما در مورد این اظهارات چیست؟

بله، آقای لاوروف در واقع تنها نیمی از حقیقت را بازگو کرده است. بخش درست سخنان او این است که «مکانیسم ماشه» حاصل روندی طولانی از مذاکرات بوده و چهره‌هایی چون آقای کری، آقای ظریف و دیگران در شکل‌گیری آن نقش داشته‌اند. اما بخش دوم ماجرا که اتفاقاً اهمیت بیشتری هم دارد مربوط به طرح جایگزینی است که قرار بود به‌جای مکانیسم ماشه ارائه شود؛ موضوعی که آقای لاوروف به آن اشاره‌ای نمی‌کند، چرا که به نفعش نیست. اگر به خاطر داشته باشید در همان زمان طرف روسی با همکاری فرانسوی‌ها طرحی را ارائه کردند که بر اساس آن شورای امنیت باید هر شش ماه یک‌بار درباره ادامه لغو تحریم‌ها رای‌گیری می‌کرد. به این ترتیب، ایران هر شش ماه یک‌بار در معرض وتوی یکی از پنج قدرت عضو شورای امنیت به‌ویژه آمریکا قرار می‌گرفت. یعنی اگر ایران طرح پیشنهادی روس‌ها را پذیرفته بود، دونالد ترامپ در همان شش ماه نخست دولت اول خود می‌توانست از تمدید لغو تحریم‌ها خودداری کند. در آن صورت، حتی نیازی به خروج آمریکا از برجام هم نبود؛ کافی بود واشنگتن در رای‌گیری شورای امنیت رای ندهد تا همه‌چیز تمام شود. درحالی‌که در قطعنامه ۲۲۳۱ یک بازه زمانی 10‌ساله پیش‌بینی شده بود و در صورت طرح شکایت از سوی هر کشوری، آن کشور باید ثابت می‌کرد که طرف مقابل مرتکب «نقض فاحش برجام» شده است.

بنابراین طرحی که از سوی روسیه ارائه شده بود به‌مراتب بدتر بود؛ چراکه ایران را هر شش ماه یک‌بار درگیر رای‌گیری شورای امنیت می‌کرد. متاسفانه این نکته در داخل کشور به‌درستی و با دقت توضیح داده نمی‌شود. البته آقای ظریف در کتاب «پایاب شکیبایی» که انتشارات روزنامه اطلاعات منتشر کرده، در صفحات ۳۱۸ تا ۳۲۰ به‌روشنی تمام این جزئیات را توضیح داده است. نکته مهم این است که این مطالب پیش از اظهارات اخیر آقای لاوروف، به‌صورت مکتوب ثبت و منتشر شده بود. متاسفانه آقای لاوروف آن بخش از ماجرا را که به زیان خودش است، بیان نمی‌کند و با زرنگی تنها بخشی را مطرح می‌کند که به نفع اوست. همان‌طور که پیشتر هم درباره تحریم‌های تسلیحاتی گفته بود «ما مخالف بودیم»، اما اصل ماجرا و جزئیات آن را توضیح نمی‌داد. البته  در اینجا ضرورتی ندارد وارد این بحث شویم.

 هدف روسیه از مطرح کردن این ادعا در شرایط کنونی چیست؟ آیا این اقدام می‌تواند تلاشی برای زیر فشار قرار دادن ایران باشد، یا بخشی از یک استراتژی گسترده‌تر مسکو در صحنه بین‌الملل است؟

من به‌عنوان یک تحلیلگر سیاسی نمی‌توانم نیت‌خوانی کنم، اما به نظر می‌رسد روسیه اصولاً دل خوشی از آقای ظریف ندارد و هرازگاهی تلاش می‌کند حالا چه به‌صورت علنی، چه غیرعلنی، شخص آقای ظریف و عملکرد او را زیر سوال ببرد. این در حالی است که مجموعه تصمیمات مرتبط با برجام نه تصمیم شخص آقای ظریف بوده و نه آقای روحانی. بلکه این تصمیم‌ها در شورای عالی امنیت ملی اتخاذ و در بالاترین سطح کشور تایید شده است. واقعیت این است که از زمان آغاز پرونده‌سازی هسته‌ای علیه ایران در سال ۱۳۸۱ تا نهایی شدن برجام در سال ۱۳۹۴، همه اقدامات انجام‌شده در این مسیر زیر نظارت شورای عالی امنیت ملی بوده‌اند. به عبارت دیگر، نه روسای‌جمهور و نه وزرای امور خارجه نقش تعیین‌کننده‌ای در تصمیمات این‌چنینی نداشته‌اند.

متاسفانه مشخص نیست که روس‌ها دقیقاً چه مشکلی با آقای ظریف دارند که هر‌از‌چند‌گاهی با طرح موضوعی تازه، مطالبی را مطرح می‌کنند که به اعتبار و جایگاه ایشان ضربه بزنند. این در حالی است که آقای ظریف سعی کرده‌اند طرحی را اجرا کنند که به نفع نظام جمهوری اسلامی ایران باشد. ضمن اینکه این طرح 10 سال هم دوام آورد. پرسشی که مطرح می‌شود این است که اگر این طرح وجود نداشت، چه راه‌حل جایگزینی داشتیم؟ واقعیت این است که جایگزین دیگری وجود نداشت، چراکه خط قرمز طرف مقابل این بود که یا باید این طرح پذیرفته می‌شد یا توافقی حاصل نمی‌شد. اگر به یاد داشته باشید در برجام دو خط قرمز بسیار مهم وجود داشت. یکی از این خط قرمزها ادامه غنی‌سازی در ایران بود که طرف ایرانی آن را شرط مذاکره می‌دانست و بدون آن حاضر به مذاکره نمی‌شد. اما خط قرمز دیگر مسئله بازگشت‌پذیری قطعنامه‌ها بود، زیرا طرف آمریکایی می‌خواست کنگره را متقاعد کند که منافع آمریکا در این توافق تضمین شده است. بنابراین همان‌طور که گفتم این خط قرمزی بود که ایران نمی‌توانست آن را نادیده بگیرد.

کسانی که منتقد برجام هستند باید پاسخ دهند که اگر ایران این شرط را نمی‌پذیرفت، چه گزینه دیگری روی میز داشت؟ آیا باید به سمتی می‌رفت که هیچ توافقی حاصل نمی‌شد؟ به نظر من، حداقل فایده‌ای که این توافق داشت این بود که دست‌کم به مدت 10 سال این قطعنامه‌ها اجرا نشدند. واقعاً جای سوال است که چرا به این واقعیت توجه نمی‌شود؟

 آیا می‌توان اظهارات اخیر لاوروف را به‌عنوان نشانه‌ای از نگرانی مسکو نسبت به روابط ایران و غرب، به‌ویژه با توجه به تمایل اخیر دونالد ترامپ برای توافق با ایران، تفسیر کرد؟

این هم از آن مواردی است که در داخل کشور یک سوءتفاهم درباره آن وجود دارد. وقتی طرف آمریکایی می‌گوید ایران باید صلح کند، منظورش اجرای دکترین ترامپ است. دکترین ترامپ بر «صلح از موضع قدرت» تاکید دارد، یعنی طرف مقابل را زیر فشار قرار بده، او را پای میز مذاکره بیاور و هرچه خودت می‌خواهی به او تحمیل کن. این همان چیزی است که آقای ترامپ بسیار رک و صریح بیان کرده است. بنابراین، وقتی می‌گوید می‌خواهد با ایران مذاکره کند، منظورش این است که ایران آنچه آمریکا می‌خواهد را بپذیرد، نه آنچه در یک مذاکره منصفانه میان دو طرف حاصل می‌شود. مذاکره منصفانه به‌صورت برد-برد است. به این معنا که هر طرف باید چیزی ارائه دهد و در عوض چیزی دریافت کند؛ نه اینکه یک طرف هر آنچه می‌خواهد را به طرف مقابل دیکته کند و او نیز آن را بپذیرد.

مدلی که آقای ترامپ مطرح می‌کند و از ایران می‌خواهد به آن بپیوندد، دقیقاً براساس «صلح از موضع قدرت» است. ایران باید دقت کند که در این چهارچوب چه نوع مذاکراتی می‌تواند با طرف آمریکایی داشته باشد. آیا می‌تواند بدون پذیرش خواسته‌های آمریکا وارد مذاکره شود؟ من جزو کسانی هستم که معتقدم ایران نباید میز مذاکرات را ترک کند، زیرا مذاکره همیشه امری مثبت است. در حال حاضر هم مذاکره از این جهت مفید است که به افکار عمومی جهان نشان می‌دهد ما اهل گفت‌وگو و مذاکره هستیم. اما این به این معنا نیست که در هر مذاکره باید به تمامی خواسته‌های طرف مقابل تن دهیم. اگر طرف مقابل هم حاضر باشد خواسته‌های ما را تامین کند، آن‌وقت می‌توان بده‌بستانی مانند برجام شکل داد. در آنجا آنها پذیرفتند که غنی‌سازی در ایران ادامه یابد و ما هم پذیرفتیم که مکانیسم ماشه اجرا شود.

اما این تصور که روسیه مخالف هر نوع توافق ایران با آمریکاست، به نظر من مبنای دقیقی ندارد، زیرا منافع روسیه ایجاب می‌کند که بتواند با ایران بدون تحریم همکاری‌های مشترک انجام دهد؛ همان‌طور که با امارات، ترکیه و عربستان سعودی همکاری می‌کند. البته درست است که روس‌ها تمایل دارند از موقعیت ایران به نفع خود بهره‌برداری کنند، اما این تصور که آنها مخالف هر نوع توافق میان ایران و غرب هستند، نادرست است. اگر ایران بتواند همزمان با توافق با غرب، روابط خود را با روسیه نیز حفظ کند، در آن صورت روسیه نه‌تنها ناراضی نخواهد بود، بلکه حتی از این وضعیت استقبال هم خواهد کرد.

 با توجه به گفته‌های آقای ظریف مبنی بر اینکه «روسیه دو خط قرمز دارد: ایران نباید روابط عادی با جهان داشته باشد و نباید به درگیری کامل با دنیا کشیده شود، بلکه باید در وضعیتی میانه و منزوی بماند»، آیا می‌توان این سیاست روسیه را در چهارچوب روابط تاریخی ایران و روسیه تحلیل کرد و آن را تداوم رویکرد سنتی مسکو نسبت  به تهران دانست؟

من به‌عنوان یک تحلیلگر موظفم این صحبت‌ها را تحلیل کنم. اجازه دهید از جمله اول شروع کنم: «ایران نباید روابط عادی با جهان داشته باشد.» وقتی محتوای این جمله را بررسی می‌کنیم، متوجه می‌شویم پس ذهن ایشان منظور از «جهان» غرب است. اما بهتر بود گفته شود که روس‌ها مخالف هر نوع عادی‌سازی روابط ایران با غرب اعم از آمریکا و اروپا هستند. حالا چه برادر بزرگوارم آقای ظریف این را بگوید و چه هر فرد دیگر، از نظر من این حرف مبنای دقیقی ندارد. هیچ کشوری به‌طور کلی مخالف عادی‌سازی روابط یک کشور با کشور دیگر نیست و چنین قضاوتی دور از واقع‌گرایی است. البته این درست است که روسیه تاکنون بارها و در مقاطع مختلف از تعارض میان ایران و غرب به نفع خود استفاده کرده است. اما این به این معنا نیست که بتوانیم حکم کلی بدهیم و بگوییم طرف روسی این مسئله را به‌عنوان یک خط قرمز مدنظر داشته است. خط قرمز به این معناست که اگر این شرط برآورده نشود، حاضر به حضور پای میز مذاکره نیستم و هیچ چیز دیگری را نمی‌پذیرم. درحالی‌که چنین چیزی واقعیت ندارد. همان‌طور که اشاره کردم، اگر روابطمان با روسیه حفظ شود، آنها از عادی‌سازی روابط ما با اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها نیز استقبال خواهند کرد.

اما خط قرمز دوم، «ایران نباید به درگیری کامل با دنیا کشیده شود، بلکه باید در وضعیتی میانه و منزوی بماند»، به این معناست که طرف روسی همیشه می‌خواهد ما یک بحران کنترل‌شده در روابط با غرب داشته باشیم، نه یک جنگ تمام‌عیار. به عبارت دیگر، روسیه به دنبال ایجاد درگیری همه‌جانبه میان ایران و آمریکا یا اروپا نیست، بلکه خواستار یک بحران مدیریت‌شده در روابط ایران با اروپا و آمریکاست. به نظر من این حرف هم جای بحث دارد. منظور آقای ظریف در اصطلاح عامیانه به این معناست که روسیه همیشه در روابط میان ایران و غرب به دنبال یک استخوان لای زخم است، درحالی‌که واقعاً این‌طور نیست.

واقعیت این است که ما خودمان با غرب درگیر هستیم و بسیاری از تنش‌های ما با آمریکا و غرب ارتباطی به روسیه نداشته است. ما خودمان شعار «مرگ بر آمریکا» داده‌ایم و به دلایل مختلف علیه آمریکا موضع گرفته‌ایم؛ این با تحریک روسیه نبوده است. بنابراین وقتی خود ما معتقدیم که باید با آمریکا و اروپا درگیر باشیم، دیگر نیازی نیست که روس‌ها بخواهند خط قرمز تعیین کنند. در این میان تاکتیک روس‌ها این بوده که از تعارض ما با غرب (که خودمان آن را ایجاد کرده‌ایم) به نفع خود بهره‌برداری کردند. اما اینکه بخواهیم بگوییم این یک خط قرمز برای روسیه است، درست نیست. بیان چنین چیزی باعث می‌شود تصور شود که طرف روسی همیشه به دنبال ایجاد درگیری محدود میان ایران و اروپا و آمریکا بوده است، درحالی‌که قرائن و شواهد نشان می‌دهد چنین چیزی واقعیت ندارد. عامل اصلی درگیری با غرب، سیاست‌ها و رویکردهای خود ماست. چرا این مسائل را به روسیه نسبت دهیم؟ 

دراین پرونده بخوانید ...