کشت فناوری
استفاده از تکنولوژی نوین در کشاورزی ایرانی در گفتوگو با سعید صوفیزاده

آیا کشاورزی ایران به پایان عصر سنتی خود نزدیک میشود؟ یا کشاورزی ایران به سمت بهرهوری با استفاده از تکنولوژیهای جدید پیش میرود. سعید صوفیزاده، معاون آموزشی پژوهشکده علوم محیطی دانشگاه شهید بهشتی، در این گفتوگو میگوید؛ «کشاورزی ما نه کاملاً سنتی است و نه تماماً مدرن، بلکه در میانه راه است.» با وجود پیشرفتهایی مانند خودکفایی در تولید بذر و مکانیزاسیون، چالشهای اصلی کمبود سرمایهگذاری در فناوری و ضعف نظام نوآوری هستند. صوفیزاده راهحل را در ترکیب حمایت دولت، آموزش کشاورزان و استفاده هوشمند از فناوریهای پایدار مانند اگریولتائیک میداند.
♦♦♦
آیا کشاورزی سنتی در ایران رو به پایان است؟ آیا چشماندازی برای مدرنسازی آن با استفاده از فناوری وجود دارد؟
پیش از پاسخ به این پرسش، لازم است ابتدا به این نکته توجه کنیم که آیا نظام کشاورزی ایران اساساً سنتی است یا خیر. چون پیشفرض سوال بر این مبناست که کشاورزی ما کاملاً سنتی است، در حالی که ماجرا پیچیدهتر از این است. برای درک بهتر موضوع، اجازه بدهید ابتدا یک تقسیمبندی کلی از نظامهای کشاورزی و غذا ارائه کنم. بهطور کلی، نظامهای کشاورزی و غذایی در جهان را میتوان به پنج دسته تقسیم کرد. سیستمهای کشاورزی و غذای سنتی و روستایی. این ابتداییترین سطح است. البته «ابتدایی» بهمعنای بیارزش یا ناکارآمد بودن نیست، بلکه بهمعنای سطح پایه در این سلسلهمراتب است؛ 1- سیستمهای کشاورزی و غذای آزاد و قابل گسترش، 2- سیستمهای کشاورزی و غذای در حال ظهور و در حال تنوع، 3- سیستمهای کشاورزی و غذای پیشرفته و قاعدهمند و 4- سیستمهای کشاورزی و غذای صنعتی و یکپارچه.
در مورد ایران، نمیتوانیم بگوییم که نظام کشاورزی کشور صرفاً سنتی است. چنین نگاهی نادقیق است، چرا که باید بر پایه شاخصها قضاوت کنیم. برای نمونه، یکی از شاخصهای کشاورزی سنتی، خردهمالکی است و این یعنی زمینهای کشاورزی کوچکتر از پنج هکتار که در ایران بسیار رایجاند. از این منظر، ما به نظام کشاورزی سنتی و روستایی نزدیک میشویم. همچنین، این نوع نظامها عمدتاً تامینکننده «قوت غالب» مردم هستند و زنجیرههای تامین کوتاهی دارند. اما در ایران، در برخی بخشها شاهد شکلگیری نسبی زنجیرههای تولید و تامین هستیم. بهعبارت دیگر، اگرچه ساختارهای کشاورزی خُرد داریم، ولی زنجیرهها بهشکل کاملاً عقبمانده هم نیستند. بر اساس همین شاخصها، میتوان گفت که ایران در وضعیت میانی قرار دارد. یعنی ما بیشتر در گروه سوم و چهارم این تقسیمبندی جای میگیریم؛ در حال ظهور و متنوع و پیشرفته و قاعدهمند. در سیستمهای در حال ظهور، کشاورزان بزرگمقیاس در کنار خردهکشاورزان وارد تولید میشوند. همچنین، اتصال کشاورزان به بازار بهبود پیدا میکند، زنجیرههای تامین توسعه مییابد و محصولات فرآوریشده در نواحی روستایی نیز در دسترستر میشوند. برای نمونه، امروز در بسیاری از روستاها محصولات فرآوریشده غذایی را میتوان در مغازهها یافت. این یک شاخص پیشرفت است. از سوی دیگر، در نظامهای پیشرفته و قاعدهمند، تاکید بر مکانیزاسیون، استفاده از نهادههای مدرن و کاهش ضایعات غذایی در انتهای زنجیره تامین است. کشاورزی ایران در برخی حوزهها در حال نزدیک شدن به این سطح است. در جمعبندی، باید گفت که کشاورزی ایران بهطور کامل سنتی نیست، بلکه ترکیبی از نظامهای مختلف است و در بسیاری از حوزهها، بهسمت پیشرفت و قاعدهمندی در حال حرکت است. با وجود چالشها و نابرابریهای ساختاری، چشمانداز استفاده از فناوری و مدرنسازی وجود دارد و مسیر حرکت نیز آغاز شده است.
افزایش ضایعات غذایی چه چیزی را در فرآیند صنعت کشاورزی به ما نشان میدهد؟
افزایش ضایعات غذایی، یکی از نشانههای پیشرفت در نظام کشاورزی و غذایی است. شاید در نگاه نخست این یک اتفاق منفی بهنظر برسد، اما از مشخصههای سیستمهای غذایی پیشرفته همین است که با متنوعتر شدن منابع تامین انرژی در سبد غذایی، ضایعات نیز رشد پیدا میکند. دیگر تنها یکی، دو قلم محصول نیست که سبد غذایی خانوار را تشکیل میدهد؛ بلکه مجموعه متنوعی از اقلام در حال ورود به سفره مردم است. این اتفاق، امروز در کشور ما نیز در حال وقوع است. در پاسخ به این پرسش که «آیا اساساً امیدی هست؟» باید گفت: نظام کشاورزی و غذایی ما از حالت سنتی فاصله گرفته و بهسمت یک ساختار جدید در حال حرکت است. بههمین دلیل، لازم است به پیشرفتهای صورتگرفته نیز اشاره شود. نه اینکه بگوییم همهچیز عالی است. نه، واقعاً اینطور نیست، اما نمیتوان منکر تحولات مثبتی شد که طبق شاخصهای علمی در کشور رخ داده است. برای مثال، مکانیزاسیون کشاورزی در کشور با افزایش ضریب مواجه بوده، و فناوری در عرصههایی مانند تولید بذر و نهادهها پیشرفتهای قابل توجهی داشته است. اینها ویژگیهایی هستند که در کشاورزی سنتی جایی نداشتند.
آیا کشاورزی ایران امروز فناوریمحور است؟ آیا از فناوریهای نوین مانند آبیاری هوشمند، تولید انرژی پاک، اصلاح بذر و ژنتیک استفاده میشود؟
واقعیت این است که ما در میانه راه قرار داریم. نه آنقدر عقب هستیم که هیچ بهرهای از فناوری نبرده باشیم، و نه به نقطهای رسیدهایم که بتوان گفت کاملاً فناورانه عمل میکنیم. نخست باید به این نکته توجه داشت که فناوری صرفاً به معنای وارد کردن یک سختافزار یا ماشینآلات مدرن نیست. البته که استفاده از دستگاههای پیشرفته کشت، یکی از جنبههای فناوری است، اما فناوری در کشاورزی ابعاد پیچیدهتری هم دارد. برای نمونه، تولید بذر هیبرید یکی از پیشرفتهترین حوزههای فناورانه در کشاورزی است. این فرآیند، نیازمند دانش عمیق و پیچیدهای است و ایران در زمینه تولید بذر غلات، بهویژه گندم، به جایگاه خوبی دست یافته است. اکنون کشور توانسته بخش بزرگی از بذر مورد نیاز خود را تامین کند و در این حوزه وابسته نیست. هرچند هنوز صنعت بذر در مراحل اولیه رشد خود قرار دارد و تا تبدیل شدن به یک اقتصاد بزرگ در بخش کشاورزی راهی در پیش دارد، اما مسیر آن با سرعت قابل قبولی طی میشود. در زمینههایی مانند کشاورزی هوشمند، تفکر عمومی بیشتر به سمت تجهیزات سختافزاری میرود؛ دستگاههایی که روی مزارع نصب میشوند و اطلاعات را ثبت میکنند. این در حالی است که تمام هوشمندسازی کشاورزی به این تجهیزات محدود نمیشود. بخش سختافزاری فقط یک بُعد ماجراست. ما در حوزه سختافزاری پیشرفتهایی داشتهایم، اما در بخش نرمافزاری هنوز راه زیادی باقی مانده است. فناوریهای نرمافزارمحور، نهتنها بهرهوری بالا و ارزش افزوده بیشتری دارند، بلکه با هزینههای کمتر، نتایج موثرتری را در اختیار بخش کشاورزی قرار میدهند.
فناوریهایی مانند «اَگریولتائیک» بهعنوان نوعی از تکنولوژی اکنون در دنیا مورد استفاده است. برای کشوری که با ناترازی برق و تبخیر آب و کمبود آب مواجه است، این ایده به نظر میتواند مطرح باشد. فناوری که بهطور همزمان هم تولید انرژی میکند و هم به کشاورزی میپردازد. استفاده از چنین فناوریهایی تا چه اندازه برای کشاورزی ایران میتواند مفید باشد؟
در مجموع، کشاورزی ایران در حال گذار به یک نظام فناورانه است. این مسیر هرچند با چالشهایی روبهروست، اما ظرفیتهای علمی و پژوهشی کشور، افق امیدبخشی را ترسیم میکند. آب و انرژی، دو نیاز حیاتی مزرعهاند و فناوریهای نوین، از جمله سیستمهای اگریولتائیک، میتوانند بهصورت همزمان تامینکننده هر دو باشند. این فناوریها، که با نصب پنلهای خورشیدی در مزارع امکان تولید برق و کشت همزمان را فراهم میکنند، از جمله نوآوریهایی هستند که در دنیا مورد توجه قرار گرفتهاند.
پرسش این است که تا چه اندازه کشاورزی ما با این فضا آشناست؟ آیا کشاورزان ایرانی با این نوع فناوریها ارتباطی دارند و اساساً چنین فناوریهایی در کشور ما وجود دارند و اگر نه، آیا باید بهکار گرفته شوند و چه مزایایی در پی دارند؟
باید توجه داشت که وقتی از فناوری صحبت میکنیم، صرفاً به ماشینآلات یا ابزار سختافزاری محدود نمیشویم. فناوری یعنی بهرهگیری از دانش و ابزار برای بهبود بهرهوری و کاهش اتلاف. در مورد اگریولتائیک، ما با نوعی فناوری دومنظوره مواجهیم که هم برق مورد نیاز واحد کشاورزی را تامین میکند و هم به کاهش تبخیر آب در مزارع کمک میکند. در واقع، این یک نمونه از همزیستی پایدار میان تولید انرژی و کشاورزی است. اما اینکه گمان کنیم ورود یک فناوری خاص مانند اگریولتائیک میتواند یکباره همه مشکلات بخش کشاورزی ما را حل کند، تصور درستی نیست. باید موضوع را واقعبینانه دید. ایران کشوری با موقعیت جغرافیایی ممتاز از نظر دریافت تشعشعات خورشیدی است. بهویژه در مناطق جنوب غربی، جنوب شرقی و شمال شرقی کشور، میزان دریافت نور خورشید در طول سال بسیار بالاست و این یک مزیت طبیعی فوقالعاده است. با این حال، از این ظرفیت خدادادی تا امروز بهدرستی استفاده نشده است. واقعیت این است که اقتصاد ما همچنان متکی بر منابع انرژی تجدیدناپذیر مانند نفت و گاز است و همین مسئله، نوعی وابستگی ذهنی و ساختاری ایجاد کرده که مانع از توسعه جدی انرژیهای تجدیدپذیر شده است. هرچند در سطح شعار و برنامه، بارها به اهمیت انرژیهای پاک مانند خورشیدی، بادی و زمینگرمایی اشاره شده، اما در عمل هنوز سرمایهگذاری جدی و باور نهادینهای در این زمینه شکل نگرفته است. حال اگر بخواهیم مشخصاً درباره کشاورزی صحبت کنیم، باید بدانیم که استفاده از سیستمهای انرژی تجدیدپذیر در این بخش نیازمند سرمایهگذاری اولیه نسبتاً بالایی است. کشاورزان خردهپا و متوسط ما، با توجه به درآمدهای ناپایدار و اغلب محدودشان، توان مالی لازم برای چنین سرمایهگذاریهایی را ندارند. درآمدی که دارند عمدتاً صرف تامین معیشت خانوار و هزینههای جاری مزرعه میشود. بنابراین نمیتوان انتظار داشت کشاورزان خودشان بهتنهایی به سمت این فناوریها حرکت کنند. اینجاست که نقش دولت برجسته میشود. اگر قرار است تحول فناورانه در کشاورزی رخ دهد، بهویژه با تمرکز بر انرژیهای پاک، دولت باید پیشقدم باشد. این وظیفه دولت است که با سیاستگذاری صحیح، حمایتهای مالی، ارائه تسهیلات، و ایجاد زیرساختهای لازم، زمینه استفاده گسترده از فناوریهایی مانند اگریولتائیک را در بخش کشاورزی فراهم کند. دولت میتواند و باید با ارائه مشوقها، آموزش و تامین منابع، کشاورزان را به سمت استفاده از انرژیهای نو سوق دهد. در نهایت، استفاده از فناوریهای نوین در کشاورزی، نهتنها باعث افزایش بهرهوری و کاهش وابستگی به سوختهای فسیلی میشود، بلکه در بلندمدت میتواند امنیت غذایی، پایداری منابع و سلامت زیستمحیطی کشور را نیز تضمین کند.
مهمترین چالش کشاورزی ایران، با تاکید بر فرآیندهای جدید تکنولوژی در جهان که شما هم به آن اشاره کردید، چیست؟
من معتقدم دو مقوله اصلی در اینباره وجود دارد: یکی «فناوری» و دیگری «نوآوری». البته این دو با هم تفاوت دارند. نوآوری کلانتر از فناوری است. در عرصه فناوری، نخستین نیاز ما سرمایهگذاری است. چه در حوزه سختافزار و چه در بخش نرمافزار. تا زمانی که سرمایهگذاری مناسبی نداشته باشیم، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم فناوری بیاید و در کشاورزی ما تحول ایجاد کند. اساساً فناوری با سرمایهگذاری گره خورده، بهویژه سرمایهگذاری اولیه بالا که معمولاً باید از سوی دولتها صورت گیرد؛ از طریق بستههای حمایتی، تشویقی و با هدف تسهیل استفاده از آن. فرض کنید بخواهیم از روباتیک استفاده کنیم. اما یک مشکل اساسی ما این است که سطح سواد کشاورزان بسیار پایین است. بنابراین چه اتفاقی باید بیفتد؟ در اینجا دولت و بدنه کشاورزی کشور باید نقش واسط خود را ایفا کنند. به نظر من، نخست، سرمایهگذاری لازم است و دوم، باید در بخش فناوری، توان پذیرش نیز وجود داشته باشد. در سمت تولیدکننده -که عمدتاً خردهپا هستند- آمادگی پذیرش فناوری وجود ندارد. چون نظام نوآوری کشاورزی ما مشکل دارد. من میخواهم بحث را به «نظام نوآوری» گره بزنم.
نظام نوآوری چیست؟
اگر بخواهیم تعریفی از نظام نوآوری ارائه بدهیم، باید بگوییم که نظام نوآوری مجموعهای از ذینفعان و فعالان است. این فعالان میتوانند افراد، تولیدکنندگان، سازمانها یا کسبوکارها باشند که در کنار نهادهای حاکمیتی و سیاستهای کلانی که در کشور وجود دارد، شکلدهنده ارتباطات میان این ذینفعان هستند. حاصل این ارتباطات، کالاها، فرآیندها یا اشکال جدیدی از تعاملات در قالبهای اجتماعی و اقتصادی است. نوآوری لزوماً با فناوری یکی نیست. ما میتوانیم از فناوریهای بسیار سنتی استفاده کنیم اما نوآوری ایجاد کنیم. اجازه بدهید مثالی بزنم. یکبار در سفری به استان فارس، در بازدیدی دیدیم که در یکی از سرویسهای بهداشتی، با توجه به کمبود آب، سیستم شیر آب را پدالی کرده بودند. یعنی پدالی کنار پا قرار داشت که وقتی فشار میدادید، آب جاری میشد؛ بدون اینکه لازم باشد شیر آب را باز کنید و همزمان با شستوشوی دست، آب مدام جریان داشته باشد. این فناوری، خیلی ساده بود؛ مشابه همان چیزی که در چرخ خیاطی استفاده میشود. اما ذهنی نوآور آمده و از یک فناوری ابتدایی در یک کاربرد جدید و به روش نو استفاده کرده است. برای اینکه بتوانیم نظام نوآوریمان را شکل بدهیم، باید بدانیم که این نظام چهار حلقه دارد؛ حلقه پژوهش و آموزش، حلقه کسبوکار، حلقههای بینابین که پژوهش و آموزش را به کسبوکارها متصل میکند و فضای توانمندساز.
ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم نوآوری در کشور جایگاه خود را پیدا کند و به دنبال آن به فناوری هم کمک شود، مگر اینکه ابتدا نوآوری جای خود را باز کند. اگر نوآوری نهادینه شود، استفاده از فناوری نیز بهتدریج گسترش مییابد. وقتی که هنوز در بخش پژوهش و آموزش، نوآوری بهدرستی تجربه نمیشود، یا کسبوکارها در بازارهای بسته فعالیت میکنند -بازارهایی که خلاقیت فکری را شکل نمیدهند- یا نهادهای واسط مانند سازمان تات که بین پژوهش و آموزش و کسبوکار قرار دارد، هنوز تا نقطه مطلوب فاصله دارند، طبیعی است که نتوانیم دانش تولیدشده در دانشگاهها یا مراکز تحقیقاتی وزارت کشاورزی را بهدرستی به کشاورزان منتقل کنیم. این یک مشکل بنیادی است، چراکه نظام نوآوری در کشور ما شکل نگرفته است. نوآوری یک واژه تزیینی نیست؛ نوآوری یک ساختار است.