نشست زیر بار
محیط زیست اصفهان و مهاجرت مردم از نصفجهان در گفتوگو با رضا شهبازی
اصفهان در معرض فرونشست و تودههای گردوغبار ناشی از کاهش منابع آب و خشکی زایندهرود و تالابها و اراضی کشاورزی اطراف است. همین عوامل سبب خروج جمعیت از این شهر و بروز تنشهای دیگر شده است. رضا شهبازی، مدیرکل دفتر مخاطرات زمینشناسی، مهندسی و زیستمحیطی سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور معتقد است؛ باید برای نجات اصفهان آب به زایندهرود برگردد.
♦♦♦
وضعیت محیط زیست در اصفهان به نظر میرسد به مرحله بحران رسیده است. آلودگی هوا، فرونشست زمین و مهمتر از همه کمبود آب زیست شهروندان در شهر تاریخی اصفهان را با چالش روبهرو کرده است. اکنون وضعیت در اصفهان چگونه است؟
ما در یک تمدن هفت تا هشت هزارساله قرار داریم. تپهحصار دامغان، سیلک کاشان، سکزآباد قزوین و همچنین تمدنهای پررونق دیگر مثل تمدن جیرفت، عیلام خوزستان، شهر سوخته سیستان و... همه اینها نشان میدهد که این تمدنهای شهری در مناطقی شکل گرفتند که زیستپذیری بالایی داشتند. بنابراین در مورد کشوری صحبت میکنیم که یکی از قدیمیترین زیستگاههای انسانی و یکی از قدیمیترین مراکز شهرنشینی جهان است. وقتی در مورد شهرها صحبت میکنیم، متوجه این مسئله هستیم که بیشتر شهرهای ایران پیشینه تاریخی و باستانی قوی پشت خود دارند. از جمله اصفهان که وضعیت مشخصی دارد. در فلات مرکزی ایران، تمدنهای باستانی ما که بعدها شهر شدند در حاشیه تالابها و رودخانههای فلات مرکزی شکل گرفتهاند. شهر ری نمونهای از این تمدنهاست. معبد آناهیتا و چشمهعلی و... آنجاست و همین الان هنوز مجسمهها و سنگنگارههایی از انگور و ماهی و... وجود دارند. مجسمه ماهی در وسط بیابان اکنون ری نشاندهنده این است که پیشتر اینجا تالاب و یک کانون آب بوده است. در مورد اصفهان وضعیت همین است. اصفهان یک برتری ویژه در فلات مرکزی ایران داشته است. تمدنهای سیستان یا خوزستان در حواشی ایران وابسته به رودخانههای بزرگ بودهاند. تمدنهای فلات مرکزی به آورد آب وابسته بودند و توسعه قنات و کاریز به نوعی برای جبران این وضعیت بوده است. رودخانههای فصلی و تالابها و بهطور کلی آب در شکلگیری این تمدنها نقش اساسی داشت. تفاوتی که اصفهان با دیگر تمدنهای فلات مرکزی داشته به این خاطر بود که این منطقه به تنها رودخانه دائمی فلات مرکزی کشور متصل بود. در واقع زایندهرود از مسیری میگذشت و تالاب گاوخونی را در نهایت پدیدار میکرد. اصفهان به این دلیل کانون تمرکز جمعیتی مهمی در فلات مرکزی ایران شد که یک رودخانه دائمی داشت. وابستگی اصفهان به زایندهرود وابستگی ارگانیک است. اساساً زایندهرود عامل به وجود آمدن اصفهان است. در یک بازه زمانی که بازه زمانی صنعتی شدن کشور است و از دهههای 40 و 50 آغاز میشود، هنوز زایندهرود بدون مشکل جریان داشت. این رودخانه تا اوایل دهه 80 شمسی همان روند پایدار را داشت اما بعد از آن روند افول زایندهرود آغاز میشود. بعد از انقلاب سفید بارگذاریهای صنعتی و جمعیتی کشور در این مناطق شروع میشود و به اصطلاح شهرها و کلانشهرهای جمعیتی کشور -بالای میلیون نفر- به وجود میآیند. از جمله این اتفاق برای اصفهان از آن زمان آغاز میشود. آثار بارگذاری خارج از اندازه، تقریباً از اوایل دهه 80 خود را در کشور نشان میدهد و ما به صورت عمومی متوجه شدیم که داریم خارج از اندازه از منابع آب مصرف میکنیم. بنابراین آرامآرام دو پدیده خود را نشان داد. یکی آلودگی هوا و گردوغبار بود و دیگری مسئله تخلیه آبخوانها و سفرههای آب زیرزمینی و فرونشست ناشی از آن. بنابراین موضوع فرونشست و آلودگی ناشی از طوفانهای گردوغبار به همدیگر متصل هستند و به صورت همزمان اتفاق افتادند. اتفاق دیگری که در دهه 80 تبعات محیط زیستی خود را نشان داد این بود که در میانه دوم دهه 70، چند سال خشکسالی شدید در کشور تجربه شد. کشور بعد از جنگ و فرآیند بازسازی با بحران خشکسالی شدید هم روبهرو و فشار زیادی در این دوران به منابع آب وارد شده بود. روند خشکسالی در دهه 80 نیز ادامه یافت و این فشار مضاعف میشود. از اواخر دهه 70 تا امروز یعنی یک بازه زمانی 25ساله، کشور ما آرامآرام کمآبتر و خشکتر و گرمتر شده است. رخدادهای حدی مثل سیل و طوفان و خشکسالیهای خیلی شدید در کشور افزایش یافته و از آن طرف بارگذاری و فشار توسعه بر مناطق حساس نیز بیشتر شده است. همه اینها به هم پیوسته است.
اگرچه شرایطی که توضیح دادید در تمام پهنه سرزمینی ایران شبیه به هم است اما اصفهان به نظر میرسد وضعیت خاصی دارد...
دلیل اینکه اصفهان وضعیت خاصی دارد، این است که اصفهان بر مبنای وابستگی به یک منبع آب قابل قبول که از زایندهرود میرسید، توسعه پیدا کرده است. اما مدیران و تصمیمگیران یکباره در دهه 90 متوجه میشوند که در بالادست زایندهرود اینقدر بارگذاری صورت گرفته و مصرف شهر اصفهان به دلیل ازدیاد جمعیت و توسعه صنایع و کشاورزی اینقدر بالا رفته که عملاً دیگر آبی در زایندهرود نیست و از این رودخانه دیگر اثری برجای نمانده است. زایندهرود از یک رودخانه دائمی فلات مرکزی ایران به یک آبراهه فصلی کنترلشده برای آبیاری کشاورزی در یک زمانهای خاصی در اصفهان تبدیل میشود. بنابراین اصفهان آرامآرام دچار مشکل میشود و هیچ جایگزینی برای تامین این بارگذاری ندارد. اصفهان نیز مثل بقیه شهرهای ایران با مسئله کمآبی و فرونشست روبهرو میشود. آثار کمآبی در واقع به شکل فرونشست و آلودگی هوا و گردوغبار خود را نشان داد. چرا که تالاب گاوخونی و اراضی مرطوب پیرامون عملاً خشک شدند و اراضی کشاورزی رها شدند و آبخوانها خالی شدند و اصفهان دیگر منطقهای با کیفیت سابق نبود. اصفهان چون خود در یک منطقه خشک واقع شده بود، با خشک شدن زایندهرود و در نتیجه شروع فرونشست و تولید گردوغبار از کانونهای اطراف، با یک ابرچالش جدی به نام امکان تداوم روبهرو شده است. این شهر به یک رودخانه وابسته بود که منشأ آن خارج از جغرافیای خودش بوده است. اصفهان کمتر از 120 میلیمتر بارندگی سالانه دارد. بنابراین توان تامین نیاز آبی خودش را حتی در شرایط قبل از خشک شدن زایندهرود نداشت. اکنون وضعیت بدتر هم شده است.
دلیل مهاجرت مردم از شهر اصفهان که خود را در تورم حوزه مسکن نشان داده است، آیا مستقیم با مشکلات اقلیمی و محیط زیستی و کاهش منابع آب مرتبط است یا میتواند دلایل دیگری داشته باشد؟
اکنون در فلات مرکزی ایران اصفهانی وجود دارد که صنایع بسیار زیادی در آن مستقر شدهاند. صنایع باعث شدند که جمعیت قابل ملاحظهای به اصفهان بیایند. بنابراین تا اواسط دهه 90 یعنی سالهای 95 و 96 که خود من آمارهای مرتبط با جمعیت در اصفهان را بررسی میکردم، اصفهان خیلی از منظر مقصد جذاب مهاجرت شهر پررنگی است. البته آمارهای جدیدی وجود ندارد که بتوانیم متوجه شویم آیا روند اکنون معکوس شده است و هنوز شهر جذابی برای مردم هست یا نه. بنابراین توسعه اقتصادی اصفهان را به یک مقصد خیلی مهم برای ورود جمعیت تبدیل کرد. اما اتفاقی که افتاد این بود که وقتی جمعیت شهری زیاد شد، نیاز آبی محسوستر شد و تصمیمگیران به فکر طرحهای انتقال آب افتادند. پروژه انتقال آب از سرشاخههای کارون در دستور کار قرار گرفت. کوهرنگ از یک طرف سرشاخههای کارون بود و از طرف دیگر تامینکننده آب زایندهرود. این پروژهها البته سابقه تاریخی دارند. پیشتر که آبی انتقال نیافته بود، اصفهانیها به خوزستان میرفتند و آنجا کشاورزی میکردند. انتقال آب و استمرار این پروژهها، نوعی مهاجرت دیگر را شکل داد که بعد از انتقال آب و توسعه صنعتی و کشاورزی مردم از خوزستان و چهارمحال و بختیاری به اصفهان مهاجرت کردند. بنابراین انتقال آب هم جمعیت را با خود آورد و هم تبعات زیستمحیطی دیگر را. انتقال آب به بهبود وضعیت اصفهان منجر نشد بلکه به موازات انتقال، مصرف و جمعیت نیز افزایش پیدا کرد. در مسیر طبیعی آب نیز اختلال ایجاد شد و تبعات هولناک محیط زیستی و زمینشناختی این اتفاقات اکنون دارد سر باز میکند. مشکلات این تصمیمگیری در خوزستان و چهارمحال و بختیاری به شکلی و در اصفهان به شکل دیگری خود را نشان داد. بنابراین اکنون اصفهان یک شهر میلیونی و مرکز جمعیتی مهم در مرکز کشور است که با بزرگترین بحران محیط زیستی و سرزمینی ایران یعنی کمبود آب روبهرو است.
اکنون به نظر میرسد وضعیت اصفهان در فرونشست زمین و گردوغبار و آلودگی صنعتی بهشدت بحرانی است. همه این موارد به مسئله آب مربوط است. آینده اصفهان با این وضعیت شدید محیط زیستی به کجا ختم میشود؟
مسائل مربوط به گردوغبار و فرونشست بهطور مستقیم اصفهان را تحت تاثیر قرار داده است. اما واقعیت این است که اصفهان شهری است که تازه نشانههای فرونشست را دارد بروز میدهد. سابقه فرونشست در تهران، رفسنجان در کرمان و نیشابور در خراسان بیشتر از اصفهان است. نیشابور، برداسکن، رفسنجان، کرمان، تهران و... مناطقی هستند که بحران فرونشست را پیش از اصفهان تجربه کردند. اما فرونشست در دشتهای ریزدانه اتفاق میافتد. وقتی راجع به تهران دارید صحبت میکنید، خیلی توقع نداریم که فرونشست از کمربندی اتوبان آزادگان به بالاتر وارد شهر تهران شود. فرونشست گسترده مدنظر است. وگرنه فروچالهها و فروریزشهای کوچک که گاهی در تهران رخ میدهد، ناشی از فروپاشی قناتها، چاهها یا تونلهای مترو و... است. اینها فرونشست نیستند. از کمربندی آزادگان به سمت شمال و ورود به شهر تهران، رسوبات درشتدانه و سنگی هستند. بنابراین هر چقدر هم که آب در آنها افت پیدا کند، قابلیت فرونشست ندارند. اما اصفهان منطقهای است که از زایندهرود به سمت شمال، تقریباً تمامی پهنه، دشتهای ریزدانه است. پیرامون این دشتهای ریزدانه یعنی به سمت جنوب زایندهرود که محدوده کوه صفه و دروازه شیراز و چهارباغ به بالا، درشتدانه است کمتر فرونشست رخ داده است. اگر هم مشکلی باشد، شبیه به وضعیتی است که در تهران داریم. مثلاً شکستگی لوله به ایجاد یک فروچاله یا آبشستگی منجر شده است. از زایندهرود به سمت شمال شهر همه دشت ریزدانه است و پیرامون این دشت ریزدانه، از منطقه شمال شرق اصفهان، و شرق اصفهان و بعد به سمت تالاب گاوخونی، اینها همه حالت تالابی داشتند. دشتهای ریزدانه بهشدت نسبت به فرونشست حساس هستند و با کاهش نمناکی و کاهش منابع آب خیلی سریع خود را نشان میدهند. اصفهان یکی از معدود شهرها و کلانشهرهایی است که فرونشست به درون شهر نفوذ کرده است. چرا که پی شهر ریزدانه بوده و اکنون با خالی شدن آب و کم شدن جریان زایندهرود، اتفاق افتاده است. بنابراین گردوغبار از بطن دشتهای تالابی و رسوبات خشکشده بلند میشود و به سمت شهر سرازیر میشود.
اظهارات شما ما را به این واقعیت نزدیک میکند که عملاً این عوامل میتواند در نهایت به خروج جمعیت از اصفهان منجر شود. آیا شما چنین استدلالی ندارید؟
اینکه آیا این موارد به خروج مشهود جمعیت و مهاجرت از این شهر منجر شده باشد، مسئلهای است که نیاز به تحقیقات بیشتری دارد. اما مباحثی که مطرح شده از بعد فنی مهمترین مشکلات اصفهان هستند. ولی باید این واقعیت را هم در نظر گرفت که در مقایسه با تهران، اصفهان هرگز در معرض زلزلههای شدید نبوده است. در تبریز و بقیه جاها زلزله خیلی جدی است اما در اصفهان این موضوع جدی نیست. اصفهان مشکلات محیط زیستی جدی دارد که همه ناشی از بحران آب است. از فرونشست، تولید گردوغبار و البته توسعه صنایع آلاینده آببر و در نتیجه آلودگی هوای صنعتی و... خروج جمعیت از شهر اصفهان البته که وجود دارد. همانطور که در جاهای دیگر هم وجود دارد اما اینکه آیا این خروج دائمی است یا خیر، قابل راستیآزمایی نیست. باید منتظر آمارنامهها باشیم. کسی نمیتواند ادعایی بکند بدون اینکه آمارنامهای را مورد مطالعه قرار داده باشد. نمیتوانیم بگوییم که این دقیقاً خروج و نوعی مهاجرت جمعیتی است. در واقع شاید بخشی از این جمعیت دارند در جاهای دیگر نیز سرمایهگذاری میکنند. مردم ممکن است یک منزلگاه دوم برای خود انتخاب کرده باشند.
ما نشانههایی از خروج جمعیت از مناطق مرکزی و جنوب ایران را به خاطر مشکلات آب و محیط زیست میبینیم و این نشانهها خود را در شمال کشور دارد نشان میدهد. بررسیها نشان میدهد بافت جمعیتی در شمال ایران در حال تغییر کردن است و این جمعیت دارد از مناطق مرکزی و جنوبی وارد شمال کشور میشود.
این حرف کاملاً درست است. مهاجرت از جنوب به شمال موضوع تازهای هم نیست. اولینبار در کتاب جهان در 2050 آقای لارنس اسمیت که در سال 2010 منتشر شد، این موضوع مطرح شد. ایشان اعلام کرد تغییرات اقلیمی باعث میشود که مهاجرت به سمت ارتفاعات و شمال جهان افزایش یابد. این موضوعی است که مطرح شده و کشورهایی که نسبت به این قضیه هوشیارتر بودند به سمت چارهاندیشی رفتند. این مهاجرت از جنوب و مرکز ایران به شمال کشور هم مهاجرت اشتباهی است چون در شمال کشور هم مشکلات جدی آبی وجود دارد. استان گلستان و شرق استان مازندران رسماً دچار بحران آب و فرونشست هستند. از نظر فرونشست بعد از اصفهان، خراسان رضوی، کرمان، تهران و یکی، دو شهر دیگر استان گلستان در شمال ایران قرار دارد. مازندران نیز چنین چالشی دارد. علائم و شواهد البته نشان میدهد که جمعیت به سمت شمال در حرکت است که آن هم پیامدها و تبعات خود را دارد. البته باید تاکید کرد مشکلات اصفهان شبیه به مشکلات بقیه مناطق کشور است با تاکید بر این واقعیت تاریخی که آب همیشه عامل مهاجرتهای بزرگ است. هیچ مخاطره دیگری به اندازه کمآبی قابلیت این رخداد را ندارد. به همین خاطر است که دنیا روی مسئله تغییر اقلیم خیلی حساس شده است.
راهکاری که میتوانید برای مدیریت بهتر اصفهان و بازگشت زیستپذیری و کاهش مخاطرات ناشی از کمآبی و فرونشست و آلودگی هوا به ما ارائه دهید، چیست؟
مدیریت صحیح منابع آب و بارگذاری جمعیتی، صنعتی و کشاورزی باید متناسب با منابع در اصفهان یا هر منطقه دیگری باشد. این یک اصل ثابت است. اگر ما این اصل را رعایت نکنیم، طبیعت آن را به ما تحمیل میکند. بهطور مشخص راهکار نهایی برای مدیریت سرزمین در اصفهان بازگشت آب به رودخانه زایندهرود است. اصفهان برای اینکه اقتصادش را بالنده و بارور نگه دارد ظرفیتهای بسیاری دارد از جمله تغییر پارادایم از اقتصاد صنعتی و کشاورزی به اقتصاد خدماتمحور و توسعه گردشگری و تجارت. از طرف دیگر در سطح کلان کشور در کنار آمایش سرزمین باید آمایش جمعیت و توزیع آن در همه پهنههای سرزمینی مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد. نمیشود بخش زیادی از سرزمین خالی از جمعیت باشد و در چند کلانشهر جمعیت اصلی کشور را اسکان دهیم. سواحل جنوب ایران بهرغم ظرفیت بسیار بالا خالی از جمعیت است ولی اصفهان و تهران و چند شهر دیگر لبریز جمعیت است.