شناسه خبر : 20362 لینک کوتاه

تکنوکرات‌های اصولگرا و رویای اداره کشور

نمای آینده در نقشه راه امروز

این روزها شهروندان تهرانی هنگامی که در بسیاری از نقاط راهبردی پایتخت سر بلند می‌کنند، با تابلوهای روزشماری مواجه می‌شوند که یکی از نقاط مشترک آنها صفر شدن آنها، در خردادماه ۱۳۹۲ است.

سیدحمید متقی
این روزها شهروندان تهرانی هنگامی که در بسیاری از نقاط راهبردی پایتخت سر بلند می‌کنند، با تابلوهای روزشماری مواجه می‌شوند که یکی از نقاط مشترک آنها صفر شدن آنها، در خردادماه 1392 است. گویی بخش‌هایی از شهر در این روزها استراحت ندارد و پیشرفت طرح‌ها، در بعضی نقاط به روز رسیده است. اگر رسانه‌ها را نیز مرور کنید علاقه‌مندان به این شیوه مدیریت با انتشار تصاویر جذاب از تجلیات پیشرفت در شمال و جنوب تهران، خواهان تسری این شیوه مدیریتی به کل کشور هستند.
در این ایام تحولی دیگر نیز در کشور روی داده است. این روزها با قاطعیت می‌توان گفت همه بازیگران جغرافیای سیاست در ایران به غیر از حلقه محدود یاران احمدی‌نژاد در صف منتقدان برنامه‌ها و کارنامه دولت‌های نهم و دهم درآمده‌اند. اصولگرایانی که تا چند سال پیش دولت احمدی‌نژاد را بخشی از خانواده خود معرفی می‌کردند، امروز با مشاهده فرزندان قد و نیم‌‌قد این دولت در عرصه‌های فرهنگ، سیاست، اقتصاد، دیپلماسی و... پا پس کشیده و از واهمه مسوولیت این فرزندان، نسب و خویشی خود با وی را هم انکار می‌کنند. در این فضا اصولگرایان، نگران از سپردن قلعه پاستور به رقبا و همچنین تنگناهای آتی کشور در پی افکندن طرحی نو در آسمان مدیریت کشور هستند. در این ورطه متدهای متعددی برای شیوه سکانداری کشتی کشور مطرح شده است. از نگاه‌های توسعه‌محور مطابق بر استانداردهای معقول جهانی گرفته تا عدالت توزیعی و...
با پایان یافتن موعد ثبت‌نام نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری در هفته گذشته، هر چند که بیش از 600 نفر برای تسخیر قلعه پاستور زین و یراق کرده‌اند، اما بعید به نظر می‌رسد که جز برخی از تعاریف چهره دیگری وارد این رقابت بشود. با این اوصاف قابل پیش‌بینی است که بخش سرد و گرم‌چشیده اردوگاه اصولگرایی برای پیروزی در این میدان تلاش کند که موفق‌ترین شوالیه‌های خود را وارد گود کند. چهره‌هایی که دست‌کم عوام‌الناس به وضوح دستاوردهای آنان را به چشم دیده باشند و آنان را مدیران موفقی ارزیابی کنند. با این نگاه گزینه‌های موجود در میان اصولگرایان بسیار محدود خواهد شد. نه سعید جلیلی در این دیار مدیر اجرایی بوده و نه غلامعلی حدادعادل... با این تفسیر محمدباقر قالیباف می‌تواند گزینه مناسبی برای این بخش از اصولگرایان باشد. چهره‌ای که می‌تواند بخشی از آرای طبقه متوسط که قاعدتاً در سبد اکبر هاشمی قرار می‌گیرد را نیز به خود اختصاص دهد.
این مدیر مشهدی که تازه وارد دهه ششم زندگی خود شده است، علاقه‌مند است شیوه مدیریتی خود را که «مدیریت جهادی» نامگذاری کرده است، به عنوان تنها راه نجات کشور از بحران‌های خارجی و داخلی بنامد. افتتاح‌های پی‌درپی پروژه‌های شهری از بزرگراه‌های کوچک و بزرگ گرفته تا باغ موزه و باغ پرندگان در ماه‌های اخیر، نیز قرار است به عنوان حجتی آشکار برای موفقیت کارنامه وی به شمار آید.
اگر بخواهیم صورت‌بندی قرین با واقعیتی از گفتمان‌های نامزدهای فعلی انتخابات ارائه دهیم به نظر می‌رسد، سردار قالیباف در رده‌ای قرار خواهد گرفت که یک سردار دیگر سال‌هاست که در آن رده بلیت رزرو کرده است و آن کسی نیست جز سردار محسن رضایی.
دو چهره‌ای که در جنگ هشت‌ساله رشد کردند و در دهه سوم انقلاب لباس نظامی از تن بیرون آوردند. شانس قالیباف این بود که برخلاف فرمانده سابقش توانست در جایی مانند شهرداری پایتخت به ایفای نقش پرداخته و یکی از طولانی‌ترین دوره‌های مسوولیت در این شهر را بر عهده بگیرد. با این همه بسیار قابل تامل است که شعارهای این دو چهره هر چند متفاوت و گاه متضاد اما در شیوه اجرا بسیار به هم نزدیک هستند.
کارنامه و شعارهای تبلیغاتی این دو نامزد بسیاری از ناظران امور در کشور را به این باور رسانده است که این دو چهره خودآگاه یا ناخواسته به مسائل مختلف به صورت کاملاً مهندسی نگریسته و برای حل معضلات موجود از این نگاه بهره می‌برند.
بنا بر تعاریف موجود مدیریت مهندسی به شیوه‌ای از راهبری سازمان اطلاق می‌شود که در آن مدیر برای حل سریع بحران مشکلات را به جزءهای کوچک در آورده و با اولویت‌بندی به حل آنان می‌پردازد. به عبارت روشن‌تر در این شیوه مدیریتی قرار است که از جزء به کل برسیم. این شیوه مدیریتی در سازمان‌های کوچک و با تنوع کاری محدود قابل تامل و در بسیاری از موارد راهگشاست. اما درباره این امر که آیا در سازمان‌های بزرگ‌تر قابل اجرا باشد، بحث‌های فراوانی وجود داد. برای اینکه بهتر به فلسفه قرارگیری این دو سردار قدیمی در این تقسیم‌بندی برسیم. در این مجال برخی از شعارها، کارنامه و برنامه‌های این دو نامزد را مرور می‌کنیم.

تهران کارنامه آشکار قالیباف
هرچند که هنوز مشروح برنامه‌ها و شعارهای محمدباقر قالیباف در رسانه‌ها منتشر نشده است اما شایعات حکایت از آن دارد که این چهره تکنوکرات که از قضا مانند سلفش در تهران از واژه «توسعه» استفاده نکرده و کلمه تعالی رویای پیشرفت را جایگزین آن کرده است، شعار اصلی اقتصادی خود را «برنامه‌ریزی با عقل و منطق» انتخاب کرده است. شعاری زیبا که به سبب عدم تعریف واحد از منطق و عقل می‌تواند برای هر برنامه‌ای مورد استفاده قرار بگیرد.
محمدباقر قالیباف در اظهارات اخیر انتخاباتی خود تاکید داشته است بحران اقتصادی کشور را در مدت دو سال حل خواهد کرد. قاعدتاً شهروندان با شنیدن این مژده اگر جان بفشانند نیز رواست. اما این پرسش کلیدی وجود دارد که چگونه کشوری با درآمد افسانه‌ای نفت در هشت سال گذشته به این میزان تورم، بیکاری، رکود و... دست یافته و چگونه قرار است در دو سال وضعیت به حالت عادی باز‌گردد؟... این پرسش موضوع مصاحبه‌ای با قالیباف نیز شده است. وی در این مصاحبه تاکید می‌کند: «اقتصاد ما نیازمند تحقق یک مدیریت جهادی است که روند حرکت ملی به سوی تحقق آرمان پیشرفت و عدالت را تضمین کند. ببینید پیشرفت توام با عدالت که حضرت آقا آن را اولویت اساسی ما در دهه چهارم عنوان کرده‌اند، ضامن تحقق اهداف انقلاب و جان‌فشانی برادران شهیدمان است ... اگر بنده توفیق خدمت پیدا کردم به مردم قول می‌دهم که ظرف دو سال آرامش و ساماندهی لازم را در اقتصاد تحقق ببخشم‌... اعتقاد من این است با یک مدیریت اقتصادی قوی و هوشمند می‌توان طی دو سال ثبات، آرامش و نظم را به اقتصادمان باز‌گرداند.» قالیباف در بخش دیگری از این مصاحبه تصریح می‌کند ...این نکته را بگویم که بنده تا این لحظه به لطف و به فضل الهی و به غیرت و همت دوستانی که همکار بودند و با مدد از فرهنگ اصیل جهادی که ما بچه رزمنده‌ها داریم قولی را تا الان به مردم نداده‌ام که بعد شرمنده آنها شوم. اگر شما موردی را سراغ دارید مطرح کنید. کارنامه من ضامن قول و برنامه‌ای است که ارائه می‌کنم... قالیباف در این مصاحبه علاقه‌مند است که به هر صورت ممکن خود را مدیری با دیدی فرابخشی و همه‌جانبه‌نگر نشان دهد، به طور مثال وی تاکید می‌کند: «امروز که من اینجا هستم صاحب یک برنامه دقیق برای تحقق پیشرفت و عدالت هستم که پشتوانه آن، حداقل ۱۲هزار صفحه اسناد پشتیبان است، جمع کثیری از بهترین نخبگان این کشور در تدوین آن نقش داشته‌اند...۲۴سرفصل برنامه مدون در تمام زمینه‌ها تنظیم شده است، در حوزه اقتصاد کلان و خرد، در فضای کسب و کار، تورم، سیاست‌های پولی و مالی در مباحث مرتبط با صادرات و واردات، از آن طرف در حوزه ورزش و آسیب‌های اجتماعی، علم و فناوری، آموزش و پرورش، فرهنگ و سیاست داخلی این برنامه تدوین شده است که در دسترس است و من بر اساس آنها عمل خواهم کرد. من از همه کارشناسان و مردم عزیز دعوت می‌کنم این برنامه و کار کارشناسی بزرگی را که پشتوانه آن است ببینید و در مورد آن قضاوت کنید. دیگران هم برنامه خود را به صورت شفاف و روشن ارائه کنند تا مورد نقد و ارزیابی کارشناسان و مردم قرار گیرد. من با صراحت عرض می‌کنم که برای ساماندهی دو ساله اقتصاد؛ برنامه دقیق و کامل دارم.»
در اظهارات شهردار تهران تاکید بر مدیریت بیشتر است تا برنامه‌ها. وی هیچ‌گاه از مدل‌های مرسوم اقتصادی برای تشریح برنامه‌های خود استفاده نکرده و تنها به این امر بسنده می‌کند که با کار علمی و مدیریت جهادی مشکلات را حل خواهیم کرد.
در برگ‌برگ کارنامه قالیباف نیز می‌توان نگاه مهندسی را به خوبی مشاهده کرد. شاید یکی از گل‌درشت‌ترین ماجراهای مدیریتی وی به بحث ورود بنز‌های الگانس به ناجا مرتبط شود. قاعدتاً نمی‌توان به نفس ورود این خودروهای لوکس ایراد گرفت، اما در کشوری که هنوز زیر‌ساخت‌های جاده‌ای آن درست نشده، هنوز با کمبود نیروهای حرفه‌ای در نیروهای نظامی و انتظامی مواجه است، قرار گرفتن این خودروها در لیست خودروهای سازمانی ناجا عملاً به اتلاف کلان سرمایه‌های کشور انجامید. در همان ایام پیامدهای این تغییر پرخرج به رسانه‌ها نیز کشید. به طور نمونه روزنامه‌ها در سال 1383 خبر دادند که یکی از سربازهای وظیفه به سبب عدم استطاعت مالی برای جبران خسارتی که به خودرو در اختیارش وارد آمده بود، اقدام به خودکشی کرد. این ماشین‌ها بیشتر به درد بزرگراه‌های سریال کبری 11 می‌خوردند تا خیابان‌های پایتخت و سایر شهرهای ایران. سرانجام نیز هزینه بالای نگهداری سبب شد که عزیزان ناجا از خیر الگانس‌سواری بگذرند و به سمند و زانتیا قناعت کنند. در حوزه مدیریت شهری پایتخت نیز به نظر می‌رسد که در دوره مدیریت محمدباقر قالیباف شاهد تسلط مدیریت مهندسی بوده‌ایم. برخی از طرح‌ها با قامت برخی از مناطق تهران متناسب نیست. «تونل توحید» و «پروژه باغ پرندگان» را می‌توان از گل‌های سرسبد این شیوه مدیریتی دانست. در حالی که این طرح‌ها به صورت کج دار و مریز در زمان معقول به بهره‌برداری رسید، اما به نظر می‌رسد که مدیران شهری به غیر از اصل پروژه به هیچ مساله دیگری توجه نداشته‌اند. تونل توحید عملاً فاقد دسترسی‌های موثر بوده و با وجود هزینه فراوان تغییر لازم و موثری در بحث ترافیک منطقه به وجود نیاورد. در ماجرای باغ پرندگان نیز که بنا بر شنیده‌ها فاز دوم آن پیش از فاز یک و بسیار گران‌تر از برآوردها به ثمر رسید، مباحثی در حال طرح است که به نظر می‌رسد، مکان پارک کاملاً تصادفی انتخاب شده است. قرار گرفتن پارک پرندگان در سردترین نقطه تهران خود جای سوال دارد. حال در نظر بگیرید که این منطقه در ارتفاع بالا قرار داشته و به احتمال زیاد فاضلاب آن لایه‌های آبی در مناطق مسکونی پایین‌دست آن را آلوده خواهد کرد. با توجه به نزدیکی زیاد این پارک با مناطق مسکونی آیا طراحان فکری برای آلودگی‌های محیطی ناشی از بیماری‌های پرندگان، مرگ‌ومیر و بوی تعفن آن کرده‌اند؟ شاید این مسائل بسیار خرد به نظر برسند، اما باید گفت مدیریت شهری پایلوت مدیریت کلان کشور است و کارنامه قالیباف می‌تواند معیار مناسبی برای پیش‌بینی نوع حرکت کشتی اجرایی کشور در دوره سکانداری احتمالی وی در پاستور باشد.

شعارهای محسن رضایی
شاید یکی از مهم‌ترین کاستی‌های مناظره‌های انتخابات ریاست جمهوری گذشته دوری از مباحث کارشناسی و تلاش برای افشاگری علیه نامزدها بود. همین امر هم سبب شد برخی از شعارها و برنامه‌های نامزدها کاملاً مانند هندوانه‌ای دربسته به مردم عرضه شود و امکان نقد آشکار آنها سلب شود. شعارهایی از قبیل فدرالیسم اقتصادی، توریسم‌درمانی و... را می‌توان از این دسته شعارها دانست. شعارهایی که توسط نامزد ناکام آن انتخابات طرح شد و به یمن پایمردی وی برای حضور در دوره‌های انتخابات ریاست‌جمهوری می‌تواند در این انتخابات با سنگ محک کارشناسان مورد نقد قرار بگیرد. هر چند محسن رضایی پس از خروج از کسوت نظامی‌گری، به تحصیل علم اقتصاد پرداخت و در نهادهای فرا‌دستی نیز سرگرم فعالیت شد، با این حال به نظر می‌رسد که وی نیز علاقه شدیدی به شیوه مدیریتی مهندسی دارد. شاید تفاوت وی با نامزد دیگر این رده در سایز شعارها و برنامه‌ها باشد. این چهره سیاسی چندی پیش در جمع دانشجویان گفته بود: «... اهل شعار نیستم و شعار مال کسی است که بدون تخصص در مساله‌ای آرزوهایش را بیان می‌کند. شعار پوپولیستی نمی‌دهم. از اقتصاد سخن می‌گویم. قبل از انقلاب مکانیک بودم بعد از جنگ اقتصاد خواندم. با مطالعه عرض می‌کنم. در رابطه با یارانه و ثبات نرخ و ارزش پول ملی و... نسخه دارم. فرق شعار با عمل در ادبیات نیست. صورت شعار با ادبیات عمل معمولاً برابر است. یکسان بودن ادبیات نشان از پوپولیستی نیست.» با این حال به نظر می‌رسد جناب رضایی هم هنوز نتوانسته نسخه‌ای جامع و مانع برای اداره کشور تهیه کند. وی در پاسخ به پرسشی درباره شعار فدرالیسم اقتصادی نیز به بیان کلیات پرداخته و از ورود به جزییات خودداری می‌کند. وی می‌گوید: «... هر طرح خوبی پیامدهای منفی هم دارد. بنابراین ایده‌های خوب در برنامه‌ریزی کاری می‌کنند که آن پیامد منفی بروز نکند... تا قبل از رضا‌شاه ایران فدرالیسم اداره می‌شد. پس مردم تمرین دارند اما به خاطر ملاحظه، این طرح را طوری می‌کنیم که پیامد منفی نداشته باشد. هر استانی در هر زمینه خاص تولید و اشتغال را ادامه می‌دهد که استان‌ها به طور زنجیروار به هم وصل هستند. اختیارات سیاسی- امنیتی و ملی در تهران است. بودجه دولت مرکزی هم در تهران است. چرا بیکاری داریم؟ اقتصاد و ساختمان آن تک‌محصولی است. یک ستون زیر 77 میلیون طبقه است در حالی که 10 ستون می‌خواهد. این ستون تنها نفت است. باید کشاورزی، صنعت و معدن و گردشگری فعال می‌شد.» حق بدهید که از این توضیحات فدرالیسم اقتصادی مستفاد نمی‌شود. از دیگر شعارهای این نامزد می‌توان به یارانه سبز و توریسم‌درمانی اشاره کرد. شعارهایی که بیش از برنامه اقتصادی به پروژه‌های محدود شبیه است. درباره اصل واژه‌های شعارها نیز نمی‌توان با قطعیت سخن گفت. هنوز آشکار نشده است که یارانه سبز معادل همان مفهوم جهانی کمک دولت‌ها برای استفاده از انرژی پاک است یا کلمه‌ای ساخته‌شده در کمپین انتخاباتی. وی در یکی دیگر از شعارهای خود تاکید کرده است که تیم‌های ورزشی را به هواداران واگذار می‌کند. اگر این امر یک شعار صرف نباشد، جناب رضایی باید به این پرسش محتوم پاسخ دهد که قرار است بودجه میلیاردی این تیم‌ها از کجا تامین شود؟ اصولاً در کدام کشور جهان سومی با لیگ حرفه‌ای هزینه تیم‌ها توسط هواداران تامین می‌شود؟ یکی دیگر از نارسایی‌های گفتمان محسن رضایی تاکید ویژه بر مدیریت جنگ و تکرار آن در عرصه‌های دیگر است. بحثی که محمدباقر قالیباف نیز به انحای مختلف از آن یاد می‌کند. اما با همه احترام به تجربه هشت سال جنگ، تاکید ویژه بر سیستم مدیریتی نظامی در آن دوره گواه دیگری است بر ‌بخشی نگری مدیرانی که دست کم دو دهه از آن دوران فاصله گرفته‌اند.

و اما پایان
شاید در کشورهای راقیه که احزاب حضور گسترده‌ای در عرصه عمومی دارند، نگاه کلی و یا جزیی‌نگر رئیس دولت در اداره کشور زیاد به چشم نیاید، اما در کشوری مانند ایران که با تغییر یک رئیس‌جمهور یک‌شبه سازمان مدیریت به تاریخ می‌پیوندد، حق بدهید که نوع نگاه مدیریتی رئیس‌جمهور آینده برای مردم، کارشناسان و... بسیار مهم باشد. با این توضیح باید امیدوار بود که عزیزان تکنوکرات اصولگرا در صورت حضور در پاستور نگاه مدیریتی خود را دگرگون کرده و تنها به تجربه‌های قبلی خود در شهرداری یا جنگ اتکا نکنند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها