شناسه خبر : 17590 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

آسیب بزرگ

سیاست بریتانیا

در کنار شرلوک هلمز و قوانین فوتبال، یکی از بزرگ‌ترین میراث‌های بریتانیای کبیر، سیستم پارلمانی وست‌مینستر(Westminster) است. اگر رای‌دهندگان بخواهند صدایشان شنیده شود، باید یکی از دو حزب بزرگ و کسل‌کننده را انتخاب کنند.

ترجمه: الهام شیرمحمدی

در کنار شرلوک هلمز و قوانین فوتبال، یکی از بزرگ‌ترین میراث‌های بریتانیای کبیر، سیستم پارلمانی وست‌مینستر (Westminster) است. اگر رای‌دهندگان بخواهند صدایشان شنیده شود، باید یکی از دو حزب بزرگ و کسل‌کننده را انتخاب کنند. گروه‌های حاشیه‌ای تحریک‌پذیر و حزب سوم اندک، که در سراسر کشور پراکنده‌اند، برای کسب نام تقلا می‌کنند. آنها در عوض چنین بی‌عدالتی در رتبه، به مردم بریتانیا قول دولت‌های قوی و باثبات می‌دهند که کارها را به سرانجام برسانند. بسیاری از کشورها گمان می‌کنند توازن ارزش تقلید کردن را دارد.
اما سه ماه مانده به انتخابات عمومی، این مکانیسم شکست خورده است. در سال 1951 حزب محافظه‌کار و حزب کارگر در مجموع 79 درصد آرا را به خود اختصاص دادند؛ نظرسنجی‌های ماه می نشان می‌دهد هر کدام از آنها تنها یک‌سوم آرا را خواهد داشت. تعداد اعضای حزب محافظه‌کار (Tory) از سه میلیون نفر در دهه 50 به 150 هزار نفر رسیده است. کرسی‌های حزب کارگر، که سابق بر این، بر اسکاتلند حکمرانی می‌کرد، در آنجا به چند کرسی معدود کاهش می‌یابد. حمایت از دموکرات‌های لیبرال، که شهرتش با وجود دولت ائتلافی خدشه‌دار شده، سقوط کرده است. تقریباً تمام رقابت را سه حزب سرکش انجام داده‌اند: حزب ملی اسکاتلند (SNP)، که خواهان خروج اسکاتلند از بریتانیاست؛ حزب مستقل بریتانیای کبیر (UKIP) که خواهان خروج بریتانیا از اروپاست؛ و حزب سبز، که خواهان خروج «سرمایه‌داری بیش از حد» هم از بریتانیا و هم از اروپاست. این بزرگ‌ترین تکان از اوایل قرن بیستم است زمانی که حزب کارگر جانشین لیبرال‌ها شد.
سرکشی سیاسی -از سیریزا در یونان گرفته تا حزب تی پارتی در آمریکا- نشانه‌ای بر چندین دموکراسی غربی است. اما این ضربه‌ای سخت برای بریتانیا خواهد بود. احتمال بیشتری دارد که بریتانیای ناآشنا و ناسازگار با سیاست چندحزبی، دولت‌های ضعیف و بی‌ثبات داشته باشد. با وجود سیاستمداران حرفه‌ای در احزاب اصلی، این امر تنها به آتش نارضایتی دامن می‌زند. و اگر سیستم پارلمانی ناعادلانه و بی‌اثر باشد، آنگاه بحران مشروعیت به وجود می‌آید.

اندوه در گلادستون
برخی در حزب محافظه‌کار و کارگر امیدوارند که با ناپدید شدن خاطرات بحران مالی یا با شکست خوردن احزاب کوچک‌تر در سیستم انتخاباتی اکثریت نسبی، سیاست دوقطبی بریتانیا خود را بازسازی کند. این امر به زودی اتفاق نمی‌افتد، چون نیروهای دیرپا بر سر کار هستند. با کنار رفتن نظام طبقاتی بریتانیا و راه یافتن معجونی از گروه‌بندی‌های اجتماعی-اقتصادی، وفاداری قبیله‌ای به حزب کارگر و محافظه‌کار از بین رفته است. رای‌دهندگان دیگر به راست و چپ تعلق ندارند. آنها به مشتریان سیاسی تبدیل شده‌اند که سرگرم انتخاب و خریدند. به‌تازگی اعضای حزب مغرور ملی اسکاتلند (SNP)، حزب مستقل بریتانیای کبیر (UKIP) یا حزب سبز درگیر آن بوده‌اند که از حزب کارگر طرفداری کنند یا حزب محافظه‌کار.
انتظار برای تولد دوباره نظام دوحزبی نیز زیان‌بار است. اگرچه وجود احزاب سرکش، نشانه وجود انتخاب برای رای‌دهندگان است، اما شکستن سیاست‌ها نیز خطرناک است. یک دلیل این است که آنها هیچ برنامه‌ای برای دولت ندارند. اگرچه حزب سبز، حزب ملی اسکاتلند، و حزب مستقل بریتانیای کبیر طبق معمول همیشگی، وعده پایان بخشیدن به سیاست‌ها را می‌دهند، اما تمام آنچه هر کدام به نوبه خود ارائه می‌دهند، تنها فرار از تصمیمات سخت است. هیچ‌کدام طرح اقتصادی منطقی ندارند. احتمال ندارد هیچ‌کدام به دلیل داشتن تجربه جدی از نقشی بزرگ در دولت، با هم متحد شوند. حزب مستقل بریتانیای کبیر و سبزها با دیدن تجربه سقوط لیبرال دموکرات‌ها، ائتلاف را کنار گذاشته‌اند. احزاب سرکش می‌توانند سیاست را نابود کنند، اما بدون آنکه بتوانند قبضه دو حزب بزرگ را بشکنند. آنها انقلابیون بدون تفنگ هستند.
دلیل دیگر نگرانی این است که بی‌عدالتی این سیستم می‌تواند ثبات را برهم زند. یک بی‌عدالتی آشنا این است که سهم نامتناسبی از نمایندگان مجلس همچنان عضو حزب توری یا کارگر خواهند بود (طبق نظرسنجی ماه می، آنها با دوسوم آرا می‌توانند 90 درصد کرسی‌ها را پیروز شوند). اما تحریف جدید دیگری به آن افزوده شده است. چون حمایت اندکی از حزب سبز و حزب مستقل بریتانیای کبیر وجود دارد، آنها با هم می‌توانند یک‌چهارم آرا را داشته باشند، اما تنها شش یا هفت کرسی از 650 کرسی مجلس عوام را به دست خواهند آورد. در مقابل، حزب ملی اسکاتلند که در مسیر به دست آوردن چهار درصد آراست (که آن را در مقام ششم قرار می‌دهد)، تنها می‌تواند 40 کرسی به چنگ آورد تا بتواند سومین حزب بزرگ شود. اگر حزب کارگر و حزب ملی اسکاتلند ائتلاف تشکیل دهند، سیاست‌های اجراشده توسط حزب ملی اسکاتلند که برخلاف خواسته‌های اکثریت حوزه انتخابیه است، نامشروع به نظر خواهد رسید. مثلاً برگشت کاهش رفاه یا وعده خارج کردن زیردریایی‌های اتمی بریتانیا از آب‌های اسکاتلند را در نظر بگیرید. حتی ممکن است حزب ملی اسکاتلند به هزینه ائتلاف، خواستار انجام رفراندوم دوم برای استقلال شود.

انسجام از دست‌رفته
روند سیاسی باید تطابق یابد. اگر هیچ حزبی در انتخابات عمومی اکثریت را به دست نیاورد، باید چند هفته به آنها مهلت داده شود تا به توافق دست یابند، امری که در بیشتر کشورهای اروپایی اجرا می‌شود. سپس نمایندگان مجلس از احزاب ائتلافی باید برای توافق خود رای بدهند، تا نمایندگان عادی نتوانند ادعا کنند که برخلاف خواسته خود مجبور به ائتلاف شدند (کاری که اعضای توری اغلب انجام می‌دهند). قانون پارلمان‌های ثابت مدت، که دولت‌های ضعیف را تشویق می‌کند تا لنگ‌لنگان پیش بروند، باید از میان برداشته شود.
مورد بنیادی‌تر اینکه سیاستمداران جریان اصلی باید با ترس و اکراهی که رای‌دهندگان را ناامید می‌کند برخورد کنند. تلاش برای پیشی گرفتن از احزاب سرکش در موضوع مهاجرت و فناوری نوین استخراج نفت، زیان‌بار و محکوم به شکست است. به جای تقلید از سیاست احزاب سرکش، احزاب جریان اصلی باید با بازنده شدن و توانایی بهتر در متحد کردن گروه‌های موقت برای دلایل باارزش، مانند اصلاحات مربوط به مستمری و ساخت مسکن، از روش‌های آنها تقلید کنند. آنها به جای آنکه به دنبال سیاست‌های حرفه‌ای باشند، می‌توانند افرادی از بیرون به خدمت بگیرند و آنها را ارتقا دهند. به جای شایع کردن تخیلات، بهتر است صادق باشند و به رای‌دهندگان بگویند که نمی‌توانند جلوی نیروهای تغییر تکنولوژی و جهانی‌سازی را بگیرند و از آنها بگریزند، و اینکه آن سال‌های دشوار اصلاحات هنوز پیش روست.
اما قانون اساسی نیز باید تغییر کند. سال‌ها در این روزنامه درباره تناسب نمایندگان (PR) بحث و استدلال شده است که عبارت است از ترکیب سیستم انتخاباتی اکثریت نسبی، برای حفظ ارتباط مستقیم و انفرادی بین نمایندگان مجلس و نهادهایشان (جنبه‌ای نادر از سیاست بریتانیا که مشهور و موثر است)، و سیستم انتخاباتی اکثریت کل آرا. یک دوز از چنین ترکیبی نه‌تنها مشکل بی‌عدالتی سیستم موجود را حل می‌کند، بلکه با قطبی‌سازی ناسالم منطقه‌ای برای کرسی‌ها، مبنی بر اینکه اسکاتلند به حزب ملی اسکاتلند، شمال انگلستان به حزب کارگر و جنوب انگلستان به حزب محافظه‌کار تعلق دارد، مقابله می‌کند.
نبرد بر سر جزییات بعد از این انتخابات و انتخابات بعدی شکل می‌گیرد. در این میان، رای‌دهندگان بریتانیایی باید کمربندهای خود را ببندند. راه ناهموار است.
منبع: اکونومیست

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها