شناسه خبر : 1341 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

خاتمی و آینده

ما و عفریت جنگ در خاورمیانه

پس از دو سال درگیری و خونریزی، به نظر می‌رسد ماجرای بحران سوریه در حال ورود به مهم‌ترین فصل خود باشد. فصلی که می‌توان آن را روز سرنوشت سوریه و حتی خاورمیانه دانست.

سید حمید متقی
پس از دو سال درگیری و خونریزی، به نظر می‌رسد ماجرای بحران سوریه در حال ورود به مهم‌ترین فصل خود باشد. فصلی که می‌توان آن را روز سرنوشت سوریه و حتی خاورمیانه دانست. اگر به اخبار شبکه‌های تلویزیونی بین‌المللی در هفته گذشته توجه کنیم همه به صورتی در حال آماده‌سازی افکار عمومی برای وقوع رویدادهایی بزرگ و سرنوشت‌ساز در منطقه هستند. از سویی CNN از حمله قریب‌الوقوع به دمشق سخن می‌گوید و از سوی دیگر بسیاری از بازیگران منطقه با توجه به منافع خود در حال تحریک یا انذار جهانیان برای ورود به جنگی تازه در خاورمیانه هستند. آخرالزمانی‌های معتقد به نبرد نهایی آرماگدون نیز از وقوع جنگی در حوالی دره آرماگدون ناراضی نبوده و احتمالاً در متون عهد عتیق در حال تطبیق شخصیت‌های امروز با دجال و یا بانویی با تاج سرخ هستند. در این میان اما ایران به عنوان یکی از کشورهای مهم منطقه باید در چه نقشی ظاهر شود. کشوری که در سال‌های گذشته به یکی از معدود متحدان اصلی رژیم دمشق بدل شده است. شاید در این روزها برخی از سیاستمداران تندرو یا بعضی از عزیزان نظامی کشور در اظهاراتی حتی از احتمال یاری عملی ایران به بشار اسد در صورت حمله نظامی به این کشور سخن بگویند. با این حال همه می‌دانیم که این اظهارات تنها موضع‌گیری‌های شخصی افراد به شمار رفته و تصمیم‌گیران اصلی کشور تاکنون در این نوع بزنگاه‌ها تصمیماتی تاریخی و عقلایی گرفته‌اند. تصمیماتی که پس از سال‌ها درستی آن کاملاً برای مردم و تحلیلگران آشکار شده است. اگر به خاطر داشته باشید در سال‌های نخستین جنگ اسرائیل، بخشی از لبنان را به اشغال خود در‌آورد. در آن زمان برخی از سوپرانقلابی‌های کشور خواهان گسیل نیرو به لبنان شدند. رهبر کبیر جمهوری اسلامی که مشاهده می‌کردند این رویداد ممکن است به تضعیف جبهه جنگ با رژیم صدام بینجامد در رهنمودی اعلام کردند راه قدس از کربلا می‌گذرد. این امر به آن مفهوم بود که با همه ارزش‌های مبارزه با اشغالگری اسرائیل، امروز حضور در جبهه‌های جنگ با عراق بسیار ضروری‌تر از رهسپار شدن به لبنان است. در جنگ نخست خلیج فارس نیز برخی از چهره‌های انقلابی تحت تاثیر گفتمان ضدامپریالیستی خواهان قرار گرفتن در کنار عراق برای مقابله با حضور نظامی آمریکا در منطقه شدند، اما باز هم دوراندیشی مقامات عالی‌رتبه نظام به ویژه مقام معظم رهبری و رئیس‌جمهور وقت -آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی- مانع از دخالت ایران در این بحران شد. امروز با گذر زمان به خوبی می‌توان تحلیل کرد که رهنمودهای مقامات عالی‌رتبه کشور در این دو بزنگاه حساس چه خطرات مهیبی را از این ملک و ملت دور کرده است. با این توصیفات این پرسش طرح می‌شود که ما در مورد رویدادهای احتمالی منطقه باید چه نقشی ایفا کنیم. به هر صورت ایران در منطقه سوریه منافعی راهبردی داشته و نمی‌تواند در مقابل تحولات این منطقه سکوت کند. این منطقه مهم‌ترین بخش از مسیر تامین لجستیک هم‌پیمانان ایران در لبنان و فلسطین به شمار می‌رود. متاسفانه ایران در دو سال گذشته فرصت‌های زیادی را در سوریه از کف داده است. اصولاً در کشورهای عربی اپوزیسیون و پوزیسیون در نوع نگاه به اسرائیل تفاوت چندانی ندارند. در نتیجه اگر ما در کنار ارتباط با وفاداران به بشار اسد با اپوزیسیون سوریه نیز مذاکراتی آغاز می‌کردیم از یک سو می‌توانستیم خشونت میان دو طرف جنگ را کاهش دهیم و از سوی دیگر در صورت حذف یکی از طرفین از عرصه سیاست در این کشور راه حمایت از متحدان‌مان در سایر کشورها را قطع شده نبینیم. به هر حال این اتفاق رخ نداد و امروز ما به صورتی در کنار یک طرف این چالش قرار گرفته‌ایم. با این حال هنوز کارتی مهم به سبب انتخاب ملت در 24 خردادماه در دست داریم. چندی پیش روزنامه واشنگتن‌تایمز در یادداشتی با اشاره به حوادث خشونت‌بار خاورمیانه از حسن روحانی به عنوان فرشته این منطقه یاد کرد که می‌تواند نقطه‌ای روشن در این فضای تاریک به شمار رود. با این کارت ایران می‌تواند در قامت بازیگری مهم وارد میدان شود. برای این اتفاق باید اما چند پیش‌شرط مورد توجه قرار گیرد. نخست اینکه جنگ سوریه از جنگ حق و باطل به جنگ دو گروه مخالف تبدیل شود. با نگاهی به سوابق هر دو گروه در‌خواهیم یافت نه حزب بعث سوریه در پی اعتلای اسلام و مسلمین است و نه ارتش آزاد مخالفان در پی نابودی اسلام. هر دو گروه برای تسلط بر این کشور در حال جنگ هستند. با این پیش‌فرض رسالت دیپلماسی ایران باید جلوگیری از وقوع این جنگ حتی به قیمت عقب‌نشینی‌هایی از سوی متحدان خود باشد. بدون شک نه بشاراسد از صدام، قذافی یا میلوشویچ نیرومندتر است و نه سوریه از این سرزمین‌ها وسیع‌تر است. با توجه به تجربیات گذشته قابل پیش‌بینی است در صورت حمله آمریکا و متحدان او به این کشور در مدتی کوتاه رژیم مستقر ساقط می‌شود. در ادامه نیز احتمالاً شاهد مقاومت‌های محدود در بخشی از مناطق این کشور و افزایش شدید عملیات تروریستی در مناطق شهری سوریه باشیم. رویدادهایی که شاید به ارتش اشغالگر آسیب برساند، اما مانند سایر مناطق قربانی اصلی آن مردم بی‌گناه سوریه خواهند بود. در این برهه ایران می‌تواند با مذاکره با طرفین و حتی ترغیب بشار اسد به واگذاری زمان‌بندی‌شده قدرت ضمن حفظ نظم مستقر، به همراه سایر کشورهای منطقه به برگزاری انتخاباتی دموکراتیک در این کشور کمک کرده و قدرت را به هر گروه از جمله حامیان وضع موجود بازگرداند. اگر جنگ رخ دهد مطمئناً متحدان ایران تا سال‌ها امکان حضور در فضای دموکراتیک سوریه را نخواهند داشت. در صورت وقوع جنگ نیز استراتژیست‌های وزارت خارجه نباید آن را پایان دنیا بخوانند، آنان باید به سرعت در میان اپوزیسیون سوری متحدانی میانه‌رو یافته و مانع از فروپاشی منافع ملی و عقبه استراتژیک ما در این منطقه شوند. به هر حال هیچ‌گاه برای سیاست‌ورزی دیر نیست. ما بدون شک تنها در یک صورت بازنده تام و تمام از بحران خواهیم بود که به شعارهای تند و احتمالاً غرورآفرین بعضی افراطیون گوش دهیم. با این حال تجربه ثابت کرده است که در سه دهه گذشته سکانداران کشتی نظام وقعی به این شعارهای تند نگذاشته‌اند و عفریت جنگ را از سر این ملک و ملت تارانده‌اند.

خاتمی و آینده
پس از انتخابات 24 خرداد به نظر می‌رسد آرام‌آرام از تحرک سیدمحمد خاتمی در جغرافیای سیاست ایران کاسته می‌شود. چهره‌ای که به اعتراف بسیاری از ناظران امور سیاسی نقشی مهم در بسیج توده‌ها برای پیروزی حسن روحانی داشت این روزها بسیار سردرگم به نظر می‌رسد، گویی با همه تحرکات پیش از انتخابات به پیروزی در رقابت 24 خرداد ایمان نداشته و پس از این رویداد هیچ برنامه‌ای را برای آینده تدوین نکرده است. سیدمحمد خاتمی چه بخواهد و چه نخواهد در این انتخابات در قامت رهبر اصلاحات و حتی میانه‌روهای کشور ظاهر شد. او اگر در هشت سال گذشته وظیفه خود را انذار و نقد تعریف کرده بود، حال باید برنامه‌ای ایجابی فارغ از اقدامات دولت حسن روحانی تدوین کند. دیگر وقت آن گذشته است که بخش عمده فعالیت‌های سیاسی او در دیدار با جمع دانشجویان یا هنرمندان خلاصه شود. در هفته گذشته برنامه‌های خبری خاتمی باز به دیدار با جمعی از دوستان و مریدان آیت‌الله طاهری و تماشای یک فیلم سینمایی تولید داخل خلاصه می‌شد. در جلسه با مریدان مرحوم طاهری نیز در رثای مصائبی که در این مدت بر اصلاحات رفت، سخن گفته شد و در تجلیل بزرگانی چون مرحومان شریعتی، منتظری، بهشتی و... همان سخنان سابق تکرار شد. شاید برخی این تصور را داشته باشند که خاتمی برای جلوگیری از تنش و جنجال این گونه رفتار می‌کند، اما در مقام عمل شاهدیم که اقدامات او در همین محدوده نیز با انتقادهای شدیدی از سوی رسانه‌های منتقد دولت از جمله کیهان و رسالت مواجه می‌شود. امروز وقت آن رسیده که جناب خاتمی به جای نقد و تاسف نسبت به هشت سال گذشته عملاً برنامه‌های خروج از وضعیت کنونی کشور را تهیه و به دولتمردان و افکار عمومی ارائه دهند. رئیس‌جمهور کشور نیز می‌تواند در این برهه حساس از ظرفیت رئیس‌جمهور اسبق در عرصه دیپلماسی عمومی بهره ببرد و فضا را برای زیست بهتر ایران و ایرانیان در منطقه و جهان فراهم کند وگرنه گعده‌های سیاسی و گلایه از روزگار نامراد برای هیچ‌کس سودی ندارد.

فیلم پرتو هم می‌آید
پس از انتشار گزارش حادثه حمله به رئیس مجلس در مراسم سال گذشته سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در قم و متهم شدن برخی جریان‌ها از جمله حلقه نشریه پرتو -از نشریات نزدیک به محمدتقی مصباح‌یزدی- به آمریت و دخالت در این ماجرا، نشریات نزدیک به این طیف به صورت هماهنگ به تخطئه این گزارش و تهیه‌کنندگان آن پرداختند. این هجمه چنان افزایش یافت که برخی از دست‌اندرکاران تدوین این گزارش پا به میدان نهاده و به دفاع از خود پرداختند. در این میان قاطع‌ترین دفاع توسط حقیقت‌پور رئیس کمیته حقیقت‌یاب مجلس انجام گرفت. او در این زمینه تاکید کرد: «... این آقایان از جمله آقای روانبخش بهتر است دیگر در این خصوص این گونه اظهارات را مطرح نکنند و به جای این دست از اظهارات، آقای روانبخش بگوید که شب 22 بهمن در دفتر پرتو چه افرادی را احضار کرد و به آنها چه گفت و چه نوشتند و چه مسوولیتی به آنها داد. او باید به روشنی نقل کند که از چه کسانی با چه تخصص‌هایی دعوت و چه دستوراتی به آنها داده و چه وظایفی را برای آنها برای سخنرانی رئیس مجلس تعریف کرده‌اند. اگر بار دیگر خود آقای روانبخش یا اطرافیان‌شان از این دست اظهارات فرافکنانه مطرح کنند، فیلم شب 22 بهمن را در اختیار رسانه‌ها قرار می‌دهم تا مشخص شود که در شب 22 بهمن در دفتر حلقه پرتو از چه کسانی با چه تخصص‌هایی دعوت و چه وظایفی را برای آنها برای سخنرانی رئیس مجلس تعریف کرده‌اند.» شاید در وهله نخست این اقدام حقیقت‌پور طبیعی به نظر برسد، اما به صورت کلی باید پذیرفت که این گونه تهدیدات مناسب فضای یک کشور متمدن نیست. اگر فیلم ادعایی موجود است چرا تا به حال پخش نشده است، اگر محرمانه است که با تهدید شخصی نمی‌توان آن را افشا کرد. چرا سیاستمداران ایران مردم را محرم نمی‌دانند. اگر از روز نخست این فیلم وجود داشت و در اختیار افکار عمومی و دستگاه‌های قضایی و امنیتی قرار می‌گرفت احتمالاً نیازی به تشکیل کمیته حقیقت‌یاب مجلس و صرف وقت نمایندگان در این فقره نبود. به طور کلی باید به همه بازیگران عرصه سیاست در ایران گفت که دوره گروکشی گذشته و این گونه تهدیدات تنها باعث کاهش‌ شأن آنها می‌شود.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها