شناسه خبر : 29601 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ناکامی قطعنامه سازمان ملل

آیا می‌توان جلوی نسل‌کشی را گرفت؟

ناکامی قطعنامه سازمان ملل

سترا بی‌بی (Setera Bibi) در حالی که روی یک فرش کوچک در اردوگاه پناهندگان چمباتمه زده و کودک دوساله بی‌قرارش را در آغوش گرفته است داستانش را تعریف می‌کند. روز 25 آگوست سال گذشته این زن 23ساله ساعت 4 صبح با صدای شلیک گلوله از خواب بیدار شد. 50 سرباز روستای کوچک آنها در ایالت راخین در غرب میانمار را غارت کردند. آنها پس از ورود به منزل شوهرش را گرفتند. چهار ساعت بعد او را برگرداندند در حالی که بدن آسیب‌دیده و ورم‌کرده‌اش را در لنگ خودش پیچانده بودند. سربازان او را تا حد مرگ کتک زده بودند.

سترا شوهرش را در حالی دفن کرد که روستا در آتش می‌سوخت. او دو دخترش را در آغوش گرفت و به همراه مادرش و صدها نفر دیگر به سمت مرز بنگلادش گریخت. پس از دو روز فرار او مجبور شد از یک رودخانه خروشان بگذرد در حالی که دو کودکش را در آغوش داشت. نوزاد کوچک که بسیار ترسیده بود ناگهان رها شد و آب او را با خود برد. سترا هرگز نتوانست او را پیدا کند. سربازان گروه آنها را تعقیب می‌کردند و چندین نفر را با تیر زدند. مادر فرتوت او از دیگران عقب ماند و سربازان با قنداق تفنگ او را کتک زدند به گونه‌ای که پشتش شکست.

بازماندگان آن فاجعه در کوتوپالانگ (Kutupalong) بزرگ‌ترین اردوگاه پناهندگان جهان در بنگلادش روزگار می‌گذرانند. مادر خانم بی‌بی حتی نمی‌تواند راه برود. او امیدوار است دختر دیگرش آدیجا (Adija) آن روزهای تلخ را به خاطر نیاورد. اما چشمان گودافتاده او نیز حکایت خود را بیان می‌کنند. او که به سوء‌تغذیه و سرفه‌های مزمن مبتلاست توانایی جسمی برای رفتن به مدرسه را ندارد. سهمیه غذایی برنج، حبوبات و روغن آشپزی آنها را زنده نگه می‌دارد. وقتی از او درباره آینده پرسیدیم گفت نمی‌تواند به زمانی بیش از یک هفته فکر کند.

در حال حاضر 900 هزار روهینگیایی در 27 اردوگاه در زمینی کوچک به نام کاکس بازار زندگی می‌کنند. داستان زندگی اکثر آنها مشابه است. عزیزانی که جلوی چشمانشان سر بریده شدند و نوزادانی که به میان شعله‌های آتش پرتاب شدند. حدود 80 درصد از این آوارگان در چهار ماه آخر سال 2017 به بنگلادش آمدند. آنها از کشتار و جنایتی فرار کردند که  جان حداقل 10 هزار نفر (و احتمالاً بسیار بیشتر) را گرفت. مردان هدف اصلی قتل‌عام بودند. اکنون 16 درصد از ساکنان اردوگاه را زنان بی‌شوهر تشکیل می‌دهند.

رنج و آلام روهینگیایی‌ها دقیقاً با معیار تعریف نسل‌کشی در قطعنامه «جلوگیری و مجازات جنایت نسل‌کشی» سازمان ملل مصوب 9 دسامبر 1948 همخوانی دارد. طبق این تعریف نسل‌کشی اقدامی با هدف «از بین بردن کامل یا بخشی از یک گروه ملیتی، فرقه‌ای، نژادی یا مذهبی» است. گزارش شورای حقوق بشر سازمان ملل توصیه می‌کند که آمران این نوع جنایت محاکمه شوند.

با گذشت 70 سال از تصویب قطعنامه سازمان ملل جهان هنوز نتوانسته است مانع این‌گونه جنایت شود چه رسد به آنکه عاملان را مجازات کند. بنابراین بزرگداشت سالگرد این قطعنامه توسط طرفداران حقوق بشر، سیاستمداران و مقامات سازمان ملل تمسخرآمیز، اندوه‌بار و شرم‌آور است.

علاوه بر روهینگیایی‌ها، خاطرات ایزدی‌ها، گروه فرقه‌ای-مذهبی در شمال عراق، هنوز بر اذهان سنگینی می‌کند. جهادی‌های داعش در سال 2014 تلاش کردند آیین آنها را از بین ببرند. آنها مردان ایزدی را با تیر زدند، کودکان را ربودند و زنان و دختران را وادار کردند برده جنسی آنها شوند. حدود 10 هزار نفر از جمعیت 500 هزارنفری ایزدی‌‌های جهان قتل‌عام شدند. حدود 300 هزار نفر به اردوگاه‌های کثیف و نامناسب در کردستان عراق گریختند. قتل‌عام مردان و  تجاوز گروهی به زنان نظام خانوادگی ایزدی‌ها را برهم زد. بازماندگان اکنون از همسایگان مسلمان خود متنفرند و این نفرت همزیستی آنها در آینده را دشوار می‌سازد. جان کیزیلان متخصص تروما می‌گوید از آن می‌ترسد که جامعه ایزدی‌ها به طور غیرقابل ترمیمی از هم گسیخته شود.

رافائل لمکین (Lemkin) یهودی اهل لهستان پیش‌نویس قطعنامه نسل‌کشی را تهیه کرد و این قطعنامه به صورت متفق‌القول در سازمان ملل تازه‌تاسیس به تصویب رسید. روز بعد سازمان ملل بیانیه جهانی حقوق بشر را به تصویب رساند. هر دو سند در واکنش به جنایات نازی‌ها تصویب شدند. در سال 1946در دادگاه نورنبرگ 24 رهبر نازی به اتهام جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت، بردگی جمعی، قتل‌عام، توطئه، شکنجه و... محاکمه شدند. لمکین بیشتر به هولوکاست می‌پرداخت که در آن شش میلیون یهودی به دست نازی‌ها کشته شدند. او حتی لغت «نسل‌کشی» را برای جنایتی ابداع کرد که وینستون چرچیل آن را «جنایت بدون نام» می‌خواند.

مدتی طول کشید تا این مفهوم جدید پذیرفته شود. استالین کنوانسیون را امضا کرد اما بدون توجه به آن به قتل‌عام مردم ادامه داد. آمریکا با نگرانی از اینکه به خاطر از بین بردن قبایل بومی‌های آمریکا در قرن 19 مورد مواخذه قرار گیرد پذیرش قطعنامه را تا سال 1988 به تاخیر انداخت. بریتانیا که از تاثیر قطعنامه بر مستعمراتش هراس داشت آن را در سال 1970 پذیرفت. در حال حاضر در مجموع 149 کشور به این پیمان پیوسته‌اند.

اما هنوز تا توقف نسل‌کشی راه زیادی مانده است. در سال 1972 دولت توتسی در بروندی صدها هزار نفر از قوم هوتوس را قتل‌عام کرد. در سال‌های 1979-1975 خمرهای سرخ کمونیست 5 /1 میلیون نفر معادل یک‌چهارم جمعیت کامبوج را کشتند. در اوایل دهه 1980 ارتش گواتمالا حدود 60 هزار کشاورز قوم مایا را در جنگ داخلی قتل‌عام کرد و رژیم صدام‌حسین حدود 100 هزار کرد را در سال 1988 در عراق به قتل رساند.

نسل‌کشی سال 1994 در رواندا یک نقطه عطف بود. افسران هوتو با سازمان‌دهی بزرگسالان به کشتار همسایگان توتسی پرداختند. ظرف 100 روز حدود 500 هزار نفر سر بریده شدند یا تا حد مرگ کتک خوردند. نیروی کوچک حافظ صلح سازمان ملل در کیگالی پایتخت رواندا نظاره‌گر بود. تا زمانی که غرب به این نتیجه رسید که باید کاری انجام دهد قتل‌عام به پایان رسیده بود. در واقع ارتشی متشکل از شورشیان توتسی به آن پایان داد. پس از آن رهبران غربی هم‌قسم شدند هرگز اجازه ندهند چنین اتفاقی تکرار شود.

این فاجعه که پس از سلاخی مسلمانان بوسنیایی در سال 1995روی داد حداقل عزم و اراده برای اقدام را محکم ساخت. سازمان ملل در سال 1993 یک دادگاه بین‌المللی جنایات جنگی را برای محاکمه عاملان جنایت در یوگسلاوی سابق برپا کرده بود. به دنبال آن دادگاه دیگری برای رواندا تشکیل شد و در سال 1998 ژان پل آکایسو سیاستمدار هوتو اولین فردی بود که به اتهام نسل‌کشی محکوم شد. در ماه می 1999 اسلوبودان میلوشویچ رئیس‌جمهور صربستان اولین رئیس دولت مشغول به کار بود که به جنایت علیه بشریت متهم شد. بعدها نسل‌کشی نیز به این اتهام اضافه شد. او قبل از صدور حکم محکومیت در بازداشت جان سپرد. در سال 2006 دادگاهی در پنوم‌پن برای محاکمه رهبران خمر سرخ تشکیل شد. این دادگاه ماه گذشته دو رهبر 92 و 87ساله آن را به اتهام نسل‌کشی محکوم کرد.

دادگاه بین‌المللی جنایت (ICC) در سال 2002 تاسیس شد و در سال 2012 عمرالبشیر رئیس‌جمهور در حال خدمت سودان را به نسل‌کشی متهم کرد. او متهم بود دستور نابودی سه گروه قومی را در دارفور صادر کرده است. همزمان در سال 2005 قطعنامه سازمان ملل در زمینه «مسوولیت محافظت» به شورای امنیت وظیفه جدیدی داد تا برای پیشگیری از جنایت مداخله کند. در حال حاضر انبوهی از برنامه‌های خصوصی و عمومی در تلاشند در مورد نسل‌کشی‌های بالقوه هشدار دهند و دولت‌ها را برای اقدام آماده سازند. به عنوان مثال، دانشگاه ملی استرالیا فهرستی از کشورهای دارای خطر نسل‌کشی را منتشر می‌کند. مرکز جهانی مسوولیت محافظت در سال 2008 به منظور اجرای آن تاسیس شد. سیمون آدامز رئیس این مرکز می‌گوید تاکنون موفقیت‌هایی داشته‌‌اند. در سال 2007 پس از یک انتخابات پرمناقشه کنیا در مرز خشونت داخلی قومی قرار گرفت اما دو طرف با مداخله دیپلماتیک سریع بر سر میز گفت‌وگو نشستند و در ساحل‌عاج پس از آنکه نیروهای فرانسه و سازمان ملل لارن گباگبو رئیس‌جمهور سفاک کشور را سرنگون کردند صلح و آرامش حکمفرما شد.

اما پس از آن اوضاع تیره شد. در سال 2017 سازمان ملل جنگ در جمهوری آفریقای مرکزی را اولین نشانه از نسل‌کشی دانست. این واژه در مورد حمام خون در سودان جنوبی و حملات افراط‌گرایان علیه مسیحیان در نیجریه به‌کار رفت. برخی گروه‌ها حتی به خود زحمت نمی‌دهند اعمالشان را پنهان کنند. گروه داعش در سوریه و عراق قوانینی آشکار را منتشر ساخت که قتل مردان کافر و تجاوز به زنان آنها را وظیفه دینداران متعصب می‌دانست. همزمان عمرالبشیر آزادی خودش را به رخ دیگران می‌کشد و با رفتن از یک کشور به کشوری دیگر اقتدار دادگاه بین‌المللی جنایت را به تمسخر می‌گیرد.

کجای کار اشتباه بوده است؟ بدون تردید ژئوپولتیک نقش مهمی دارد. اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل همواره از متحدان خود محافظت می‌کنند. در جریان بدترین قتل‌عام‌ها در دارفور سودان در 2004-2003 دولت‌های آمریکا و بریتانیا در برابر دریافت اطلاعات از خارطوم در مورد القاعده چشم خود را بر روی جنایات بستند. روسیه جلوی هرگونه اقدام علیه دولت سوریه را می‌گیرد. چین که در میانمار منافعی دارد و از مداخله در امور داخلی کشورها پرهیز می‌کند اجازه نمی‌دهد این کشور به دادگاه بین‌المللی جنایت فراخوانده شود.

با این حال دلایل ساختاری برای عدم موفقیت در پیشگیری از قتل‌کشی وجود دارد. جهان برای رنج‌ها و مصائب سلسله‌مراتبی تعیین کرده است. فیلیپ سندز وکیل حوزه حقوق بشر می‌گوید بروز جنایت نسل‌کشی به این صورت است: «وقتی جنایات به ظاهر کم‌اهمیت اتفاق می‌افتند هیچ واکنشی نشان داده نمی‌شود و وقتی نسل‌کشی بروز می‌کند خیلی دیر شده است.» دادستان‌ها برای اثبات نسل‌کشی باید قصد انجام آن را نشان دهند این کار به سال‌ها تلاش سخت نیاز دارد. موکش کاپیلا یک ناظر حقوق بشری که شاهد قتل‌عام‌های رواندا و دارفور بود می‌گوید تا زمانی که مدارک لازم تهیه و همه معیارها رعایت شوند بسیار دیر شده است.

به عنوان مثال روهینگیایی‌ها را در نظر بگیرید. این قوم دهه‌ها شکنجه و کشتار می‌شدند اما هیچ‌کس توجه نمی‌کرد. سرانجام یک سال پس از خروج دسته‌جمعی عبارت نسل‌کشی به آن رویداد اطلاق شد. در مورد پیشگیری که اصلاً کاری انجام نمی‌شود. در واقع، از آنجا که کنوانسیون 1948 از کشورها می‌خواهد علیه نسل‌کشی اقدام کنند آنها اغلب به پیشگیری توجهی ندارند. در جریان نسل‌کشی رواندا یک مقام آمریکایی بارها خواستار تحقیقات بین‌المللی شد چراکه عقیده داشت درک وجود نسل‌کشی دولتش را وادار می‌کند تا عملاً دست به کاری بزند.

گزارش سازمان ملل در مورد روهینگیایی‌ها سلسله‌مراتب کاری را نشان می‌دهد. گزارش می‌گوید ارتش میانمار نیز در جنایت علیه بشریت در مورد اقلیت‌های قومی کوچین و شان گناهکار است.

اما از آنجا که نسل‌کشی راخین در کانون توجه قرار گرفت آن جنایات در واکنش‌های عمومی دیده نشدند.

لمکین و اندیشمندان پس از او نسل‌کشی را یک فرآیند می‌دانند که از وحشت‌‌آفرینی و اعمال غیرانسانی شروع می‌شود و با خشونت و ترور سرانجام به نابودی می‌رسد. مسلماً ارعاب و اعمال غیربشری در مورد قربانیان هدف مقدمه‌ای برای نسل‌کشی هستند اما مردم عادی آن را به عنوان نسل‌کشی تلقی نمی‌کنند. لغت نسل‌کشی در لفظ به معنای کشتار مردم است. آقای سندز می‌گوید شاید اکنون زمان آن باشد که سلسله‌مراتب رنج و آلام پایان یابد و یک تعریف کامل و جامع برای خشونت علیه جمع به عمل آید که هم نسل‌کشی و هم جنایت علیه بشریت را دربر گیرد. این تعریف فضای بیشتری را برای دولت‌ها فراهم می‌سازد تا قبل از پیدایش یک رواندا یا میانمار یا سوریه دیگر دست به‌کار شوند. لازم است پهپادها، ماهواره‌ها و ابزار گردآوری داده‌های جمعی تشخیص علائم هشداردهنده را آسان‌تر سازند.

از هیچ، هیچ‌چیز در نمی‌آید

این دیدگاه که چشم‌پوشی از نسل‌کشی می‌تواند مزایای سیاسی یا راهبردی به همراه آورد بسیار متوهمانه است. دولت‌های غربی جرم و نقش آنگ سان سوکی رهبر بالقوه میانمار در جنایت علیه روهینگیایی‌ها را اندک جلوه دادند اما این اقدام جایگاه او در برابر ارتش را تقویت نکرد. برعکس، بی‌تفاوتی ارتش را گستاخ‌تر کرد تا رفتار بی‌رحمانه بیشتری در سایر نقاط میانمار در پیش گیرد. دموکراسی را نمی‌توان روی استخوان‌های افراد سلاخی‌شده بنا کرد.

منبع: اکونومیست

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها