شناسه خبر : 29339 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

شکاف دو ابرقدرت

چین در برابر آمریکا

شکاف دو ابرقدرت

اگر بخواهید رابطه تجاری بین چین و ایالات متحده را درک کنید بهتر است نگاهی به مسیر حرکت دو فرد قدرتمند بیندازید که حرفه خود را وقف این رابطه کردند: هنری پلسون (Henry Paulson) رئیس سختگیر سابق گلدمن ساکس و وزیر سابق خزانه‌داری آمریکا و وانگ کیشان (Wang Qishan) بانکدار و دیوانسالار باتجربه‌ای که اکنون معاون رئیس‌جمهور چین است. این دو نفر از دهه 1990 هرچند گاه با یکدیگر در زمینه‌های اصلاح شرکت‌های دولتی (SOE)، تقویت تجارت و مقابله با بحران مالی سال‌های 2007 و 2008 همکاری داشته‌اند. اکنون آنها به شدت تلاش می‌کنند تا پلی بر روی شکاف عمیق بین دو کشور ایجاد کنند.

هر دو نفر در 6 و 7 نوامبر در اجلاس اقتصاد نو در سنگاپور حضور یافتند. این اجلاس که با ابتکار مایکل بلومبرگ شهردار سابق نیویورک برگزار می‌شود قصد دارد تنش‌های تجاری را آرام سازد و در جست‌وجوی پاسخی به روند فزاینده عوام‌گرایی برآید. هنری کیسینجر در ردیف جلویی نشسته بود هنگامی که آقای وانگ در صحبت‌هایش هشدار داد که قطبی‌سازی عوام‌گرایی راستگرا در غرب خشم همگان را برمی‌انگیزد و نظم جهانی را بی‌ثبات می‌کند. روز بعد آقای پلسون سخنرانی کرد و از سوءعمل چین شکایت کرد. او هشدار داد که یک «پرده آهنین اقتصادی» جدید میان چین و آمریکا قرار می‌گیرد.

آقایان وانگ و پلسون همکاری اولیه خود را در سال 1996 آغاز کردند. در آن زمان آقای وانگ یک اصلاح‌طلب بلندپرواز بود که ریاست بانک ساخت‌وساز چین را بر عهده داشت و فرآیند عرضه بورسی چاینا تلکام (China Telecom) بزرگ‌ترین شرکت دولتی چین در بورس نیویورک را هدایت می‌کرد. بانک گلدمن متعهد به این پذیره‌نویسی بود. وانگ در سال 1997 یک مقام و جایگاه رسمی در استان گوانگ دانگ به دست آورد و از آقای پلسون درخواست کرد در بازسازی شرکت دولتی گوانگ دانگ که کاملاً فلج شده بود به او کمک کند. هر دو نفر همزمان و به طور موازی پله‌های ترقی را پیمودند. در سال 2001 هنگامی که چین به سازمان تجارت جهانی پیوست آقای پلسون مدیر گلدمن بود و آقای وانگ مدیریت آژانس اصلاحات اقتصادی چین را بر عهده داشت.

تا زمانی که آقای پلسون در سال 2006 وزیر خزانه‌داری شد او 70بار از چین بازدید کرده بود. او هدایت یک «گفتمان اقتصادی راهبردی» جدید را در دست گرفت که طرح گفت‌وگوی دوجانبه مستمر بود و تقریباً همه‌چیز، از تغییرات ارز تا سرقت مالکیت دی‌وی‌دی را پوشش می‌داد. سه روز پس از نجات بیر استرنز (Bear Stearns) شرکت خدمات مالی آمریکا، در مارس 2008، آقای وانگ به معاونت رئیس‌جمهوری رسید. در زمان سقوط شرکت لمان برادرز در ماه سپتامبر این دوستی و ارتباطات نهادی میان رهبران دو کشور بود که به مهار بحران کمک کرد. چین از عرضه گسترده اوراق خزانه‌داری امتناع و اقتصاد خود را تحریک کرد تا اثرات رکود در آمریکا را خنثی کند.

در این دوران طلایی روابط ابرقدرت‌ها سایر مدیران اجرایی نیز توانستند روابط محکمی با چین برقرار کنند. در سال 2007 استفان شوارتزمن رئیس بنگاه سهام خصوصی بلک استون موفق شد 9 درصد از شرکت را به یک صندوق سرمایه‌گذاری دولتی چینی بفروشد. شرکت‌های چندملیتی از قبیل جنرال‌الکتریک ارتباطات نزدیکی با رهبران چین برقرار کردند. رئیس یکی از شرکت‌ها به خاطر می‌آورد که اعضای هیات‌مدیره‌اش دور جیان زمین رئیس حزب چین در سال‌های 1989 تا 2002 جمع شده بودند تا عکس گروهی بگیرند.

این روابط به ساخت یک بنای تجاری منجر شد هرچند این بنا آن چیزی نبود که همگان انتظار داشتند. چین هنوز درهای صنعت مالی خود را باز نکرده است. درآمد گلدمن در آسیا کمتر از میزان سال گذشته آن در دوران ریاست آقای پلسون است و فقط یک درصد از ترازنامه‌اش را به چین اختصاص می‌دهد. با این حال در مجموع شرکت‌های آمریکایی سال گذشته در چین 450 تا 500 میلیارد دلار فروش داشتند.

تعداد اندکی از شرکت‌های برتر از قبیل اپل و بوئینگ بیش از یک میلیارد دلار سود سالانه به دست آوردند. چین نیز 500 میلیارد دلار کالا به آمریکا صادر کرد. بر این مبنا روابط میان دو کشور تقریباً متوازن است.

بسیاری از مدیران شرکت‌های خصوصی آمریکا هنوز در محافل خصوصی خود چین را پس از آمریکا مهم‌ترین بازار در جهان می‌دانند اما در محافل عمومی رفتار آنها غیردوستانه است.

این بدان معناست که در داخل کشور نوعی فضای سیاسی هراس‌آور وجود دارد. پیتر ناوارو مشاور تجاری کاخ سفید در 9 نوامبر اعلام کرد بانکداران وال‌استریت همانند عوامل بدون مزد و مواجب چین عمل می‌کنند. همزمان نوعی خوش‌خیالی واقعی نیز در میان مدیران به چشم می‌خورد. آنها سعی دارند به خود بقبولانند که شرکت‌های دولتی چین به بنگاه‌های خصوصی تبدیل خواهند شد و کشور چین به یک اقتصاد بازار روی می‌آورد که در آن حقوق مالکیت شرکت‌های خارجی به رسمیت شناخته می‌شود و زمین بازی منصفانه برای آنها فراهم می‌شود. اما از هر دو سو این خوش‌خیالی بی‌معنا جلوه می‌کند. آقای پلسون می‌گوید کسب‌وکارهای آمریکایی از «طرفدار به بدبین و حتی مخالف» سیاست‌های گذشته آمریکا در قبال چین تبدیل شده‌اند.

یک دهه قبل، مجموعه‌ای از تماس‌های تلفنی و سفرهای هوایی هرگونه تنش ایجادشده بین دو کشور را  آرام می‌کرد. اما عادت گفت‌وگوهای مکرر صمیمانه ضعیف و  اعتماد کمرنگ شد.

آقای وانگ در سنگاپور اصرار داشت که چین درهای گفت‌وگوهای تجاری را گشوده است و احتمال دارد این گفت‌وگوها قبل از اجلاس گروه 20 در 30 نوامبر و اول دسامبر از سر گرفته شوند. او خود در چین به عنوان رهبری شهرت دارد که از مهارت‌ خوبی در برخورد با خارجیان برخوردار است، فی‌البداهه صحبت می‌کند و جوک می‌گوید. اما این‌بار گفته‌های تند و تیزش لبخندی ایجاد نکرد. یک مقام آمریکایی شرکت‌کننده در مذاکرات رودررو می‌گوید یک سال است که چین هیچ اقدامی در مورد دزدی حقوق مالکیت معنوی یا دخالت‌های دولتی انجام نمی‌دهد. به عقیده او دیدار آقای وانگ فقط اتلاف سوخت هواپیما بود.

درست همان‌گونه که کسب‌وکارها در دهه 1990 به سیاست درهای باز چین پاسخ مثبت دادند اکنون آنها خود را با یک جنگ سرد واقعی سازگار می‌کنند. چارلز لی رئیس بورس هنگ‌کنگ می‌گوید دو اقتصاد چین و آمریکا همانند دو جریان آب شور و آب شیرین هستند که به یکدیگر می‌رسند اما به خوبی با هم مخلوط نمی‌شوند. قرار است از اول ژانویه تعرفه‌های آمریکا بر کالاهای چینی از 10 به 25 درصد افزایش یابند. شرکت‌های چندملیتی در حال انبار کردن کالا در آمریکا هستند. شرکت‌های تدارکاتی برنامه‌هایی برای بازنگری در ناوگان هوایی دارند. سفته‌بازی در بنگاه‌هایی تشدید می‌شود که بیشترین زنجیره عرضه جهانی را دارند. شرکت اپل در 5 نوامبر از خرید 2450 هکتار زمین در آمریکا در سال گذشته پرده برداشت. این امر تاییدی بر این گمانه‌زنی‌هاست که شرکت قصد دارد بخش بزرگ‌تری از تولیدات را در داخل خاک آمریکا انجام دهد.

گامی طولانی نه یک جهش کوتاه

اگر آقایان پلسون و وانگ می‌توانستند در سال 1996 جهان امروزی را ببینند از مشاهده میزان وسیع ارتباطات تجاری میان چین و آمریکا حیرت‌زده و از میزان شکنندگی آن نگران می‌شدند. غریزه شخصی آنها اکنون با سیاست‌های داخلی کنار نمی‌آید. آقای پلسون در آمریکای ملی‌گرا احساس چین‌هراسی پیدا کرده و آقای وانگ هم یک اصلاح‌گر اقتصادی در قلب یک حکومت خودکامه است. اما آنها در حالی که شاهد از‌هم‌پاشی پروژه گروه 20 هستند شاید باز هم به خود اطمینان قلبی دهند که امواج سیاسی روزی تغییر جهت خواهند داد و در آن زمان تلاش برای آشتی چین و آمریکا از سر گرفته خواهد شد.

منبع: اکونومیست

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها