شناسه خبر : 37589 لینک کوتاه

نمی‌خواهند یا نمی‌توانند

چرا سیاستمداران تصمیمات اقتصادی ویرانگر می‌گیرند؟

حسین جلالی: «نمی‌دانند،‌ نمی‌خواهند یا نمی‌توانند؟» کدام‌یک، یا چه ترکیبی از این سه، باعث شده که سیاست در ایران این‌چنین ویرانگر اقتصاد شود؟ چرا تصمیماتی در عالم سیاست گرفته می‌شود که نفس اقتصاد سالم و مولد را می‌گیرد؟ چرا منافع کوتاه‌مدت به قیمت ویرانی آینده کشور پیگیری می‌شود؟ چرا معضلات اقتصادی دهشتناک به حال خودشان رها شده‌اند؟

ما (شهروندان ایرانی) اطلاعات دقیق، شفاف و قابل اتکایی از مهم‌ترین رویه‌ها و تصمیم‌گیری‌ها در کشور نداریم. بیرون گود نشسته‌ایم و هرازگاهی خبرهای ضدونقیضی به گوش‌مان می‌رسد. اما نتیجه تصمیمات یا تصمیم‌نگرفتن‌ها را می‌بینیم و از خودمان می‌پرسیم چرا؟ چرا فلان تصمیم گرفته نشد یا چرا چنین تصمیمِ اشتباهی گرفته شد؟ پاسخ اما اغلب از سطح گمانه‌زنی فراتر نمی‌رود. اطلاعات موثقی وجود ندارد که به پشتوانه آن بتوان پاسخ قابل قبولی را مطرح کرد. این‌چنین می‌شود که لشکرهای رسانه‌ای هم وارد بازی می‌شوند و با تفسیر و تاویل واقعیت و بمباران کردن موضعشان (بخوانید منفعتشان)، تلاش می‌کنند آدرس مطلوب خودشان (بخوانید آدرس غلط) را به خورد مخاطب بدهند.اغلب در توضیح این وضعیت از ترکیب نامیمونی بین «ندانستن، نخواستن و نتوانستن» می‌گویند. هرچند هر تحلیلگری وزنه یکی را سنگین‌تر می‌کند. موضوع اما ساده است: هر حکومتی باید به دنبال بالا بردن رفاه مردم خودش باشد. رفاه هم در گرو اقتصاد سالم، مولد و روبه رشد است. این موضوع را مسعود نیلی در میزگرد «اقتصاد گروگان سیاست» در شماره ۳۸۹ «تجارت فردا» این‌طور توضیح می‌دهد: «مساله اصلی در نظام حکمرانی این است که بتواند بین سیاست و اقتصاد سازگاری ایجاد کند و این سازگاری باید به گونه‌ای باشد که سیاست مسیر را هموار کند تا اقتصاد از آن عبور کند. به عبارتی سیاست باید برای اقتصاد تسهیلگری کند و به قولی فرش قرمز برایش پهن کند تا اقتصاد با ناز و کرشمه وارد شود و به مسیر خود ادامه دهد. چون اقتصاد بسیار حساس و شکننده، آسیب‌پذیر، محافظه‌کار و محاسبه‌گر است...» اما نباید سیاست و اقتصاد را دو دنیای کاملاً جدا از همدیگر در نظر گرفت. در همان میزگرد، محسن جلال‌پور، کارآفرین و رئیس پیشین اتاق بازرگانی، از جریان‌های ناسالمی در اقتصاد ایران می‌گوید که خود به بلای جان اقتصاد سالم و مولد تبدیل شده‌اند و راه را بر اصلاحات اقتصادی می‌بندند: «اما متاسفانه نه‌تنها فرهنگ و سیاست که اقتصاد هم علیه اقتصاد شده است. همه اتفاقات دست‌به‌دست هم داده‌اند تا فعالیت سالم اقتصادی و بلندمدت تبدیل به فعالیت ناسالم و کوتاه‌مدت شود... بنگاه‌های رانتی به شدت رشد کرده‌اند و فعالان اقتصادی ناسالم، رشته امور را در دست گرفته‌اند. نکته فقط این نیست که چندصد یا چندهزار بنگاه ناسالم در کشور داریم که در اقتصاد اخلال ایجاد می‌کنند، مساله این است که این بنگاه‌ها در سیاستگذاری هم نفوذ کرده‌اند و تصمیم‌های درست را منحرف می‌کنند.»

دراین پرونده بخوانید ...