شناسه خبر : 36640 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بازی نهایی

تصویر مدیریت دارایی در سال 2030

جان کنث گالبریث (Galbraith) اقتصاددان می‌گوید: دو نوع پیش‌بینی‌کننده وجود دارد. آنهایی که نمی‌دانند و آنهایی که نمی‌دانند که نمی‌دانند. مدیریت دارایی کسب‌وکاری مبتنی بر این تفکر است که آینده به نوعی قابل شناختن است هرچند بخش بزرگی از آن این‌گونه نیست. بنابراین ما باید به دنبال نشانه‌ها باشیم. نمی‌توان از وام‌گیرنده‌ای که امروز نامنظم و بی‌تجربه است انتظار داشت فردا بدهی‌اش را بپردازد.

گمانه‌زنی‌های مربوط به آینده در سازمان‌دهی افکار کنونی به ما کمک می‌کنند. در این نوشتار پیش‌بینی‌هایی مطرح می‌شوند که برخی ادامه روندهای کنونی هستند و برخی دیگر گمانه‌زنی‌هایی، به عنوان مثال، درباره روندی که ممکن است معکوس شود یا در مسیری غافلگیرکننده قرار گیرد خواهند بود.  اولین پیش‌بینی محتاطانه‌تر است. تا سال 2030 صنعت مدیریت دارایی به یک باشگاه کوچک شامل غول‌های بزرگ و یک باشگاه بزرگ‌تر شامل مدیریت دارایی‌های تخصصی دسته‌بندی می‌شود. هم‌اکنون و در سال 2020 صندوق‌های شاخصی و ETFها بخش بزرگی از صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک در آمریکا را تشکیل می‌دهند. ظرف یک دهه آنها به بدنه اصلی سهامداری تبدیل می‌شوند. سرمایه‌گذاران بتا (ریسک بازار) را با دستور کار مجموعه‌ای از متخصصان کوچک ترکیب می‌کنند. این متخصصان برای زنده ماندن در فراز و فرود صنعت خود باید رویکردی کاملاً مشخص داشته باشند. صندوق‌ها بر موضوع خاصی مانند افزایش امید به زندگی یا تغییرات اقلیمی متمرکز می‌شوند یا یک فلسفه سرمایه‌گذاری خاص را در پیش می‌گیرند. چنین صندوق‌های تخصصی حوزه‌ای جهانی یا منطقه‌ای خواهند داشت.

پیش‌بینی دوم آن است که رقابت در مدیریت دارایی بر محور محصولات طراحی‌شده برای نیازهای خاص خواهد چرخید. صنعت امروزه مخلوق دوران فراوانی زادو‌ولد است. بسیاری از متولدان آن دوره دارایی‌هایی را از طریق طرح‌های محل کار ساختند که در آن سود حاصل به اندازه موجودی طرح در زمان بازنشستگی بستگی دارد. نیازهای آنها در حال تغییر است. یکی از چالش‌هایی که صنعت مدیریت دارایی نتوانست به خوبی به آن پاسخ دهد پیدا کردن راه‌هایی است که در آن افراد بتوانند برای بازنشستگی پس‌انداز کنند بدون آنکه به سرعت پولشان تمام شود.

چالش دیگر متناسب ساختن محصولات برای نسل هزاره است. سهم این نسل از ثروت‌ها هنوز اندک است اما قطعاً رشد خواهد کرد. ترجیحات آنها نیز متفاوت هستند. برای متولدان دوران فراوانی فرزندآوری یک صندوق سرمایه‌گذاری تنها راه سرمایه‌گذاری در سهام مالکانه با هزینه‌ای منطقی به‌شمار می‌رفت. اکنون فناوری به ما کمک می‌کند افراد تک‌تک سهام را تقریباً بدون هیچ هزینه‌ای بخرند یا بفروشند. مشاوران روباتی با کمترین هزینه و به‌طور مکانیکی پس‌اندازها را طبق قواعد کنونی به سمت ترکیبی از سهام و اوراق قرضه هدایت می‌کنند. این پیشرفت‌ها به مذاق نسلی که با تلفن‌های هوشمند بزرگ‌ شده‌اند خوشایند است. نسل هزاره به پزشکان پول که به نسل دوران فرزندآوری کمک می‌کردند کمتر نیاز پیدا می‌کنند. پیش‌بینی سوم آن است که ESG (محیط زیست، اجتماع و حاکمیت) دیگر در نقش منجی مدیریت دارایی فعال ظاهر نخواهد شد. این موضوع را در سال 2030 نمی‌توان یک نقطه تمایز دانست. حتی سرمایه‌گذارانی که در جست‌وجوی دقیق‌ترین اشکال ESG هستند انبوهی از گزینه‌ها را پیش روی خود خواهند دید. صندوق‌های بزرگ غیرفعال با وجود اهمیت زیاد حاکمیت شرکتی باز هم از توان بالای رای‌دهی خود با هدف تاثیرگذاری بر بنگاه‌ها استفاده نخواهند کرد. این چهارمین پیش‌بینی ماست. این ناظران و مقررات‌گذاران بازارهای اوراق بهادار هستند که بنگاه‌ها را وادار می‌سازند وظیفه قانونی خود را در قبال سهامداران به انجام رسانند. اما آژانس‌های ضدتراست

 (Antitrust) همواره نگران‌اند که توانایی نهفته صندوق‌های بزرگ برای تعدیل رقابت بین بنگاه‌هایی که به‌طور غیرمستقیم مالک آنها هستند بیدار شود. مبارزه با تراست به همان تفکر «بزرگ بد است» بازمی‌گردد که در دهه 1980 شیوع زیادی پیدا کرده‌ بود. اگر صندوق‌ها بخواهند از اعمال توان رای‌دهی برای جلب رضایت همه ناظران استفاده کنند این کار برایشان پرهزینه و از نظر قانونی دشوار تمام می‌شود.

ثابت می‌شود که برخی پیش‌بینی‌های رایج مربوط به دموکراتیزه شدن بازارهای خصوصی و تحت فشار قرار گرفتن کارمزدها غلط یا ساده‌انگارانه هستند. کارمزدهای مربوط به سهام مالکانه خصوصی مهارنشدنی به نظر می‌رسند و مدیران صندوق‌های بزرگ بازنشستگی مجبورند با هزینه‌ها کنار بیایند. احتمال دارد بازدهی سهام مالکانه خصوصی ناامیدکننده باشد. اما کارمزدهای مرتبط با سهام مالکانه عمومی به خاطر وجود یک گزینه ارزان‌تر یعنی خرید شاخصی پایین می‌آیند. سهام مالکانه خصوصی به اندازه سهام بورسی قابلیت مبادله ندارند بنابراین شاخصی در کار نیست و از این‌رو کارمزدها بالا می‌مانند.

ثابت می‌شود که دیگر پیش‌بینی‌های رایج صحیح هستند. اهمیت بدهی‌های خصوصی بالا می‌رود. آمریکا به تدریج پیشتازی خود را در عرصه سرمایه خطرپذیر از دست می‌دهد. از آنجا که نام‌های برند سرمایه خطرپذیر سیلیکون‌ولی موسسان خود را میلیاردر کرده‌اند دیگر جذابیتی برای دیگران نخواهند داشت. اما قهرمانانی دیگر در مناطقی دیگر ظهور خواهند کرد. سرانجام نوبت به چین می‌رسد؛ جایی که احتمالاً بزرگ‌ترین ابهامات را دارد. افراد بدبین به این نکته اشاره می‌کنند که چین تا زمانی به خارجیان اجازه دریافت سود می‌دهد که بنگاه‌های چینی بتوانند از آنها تقلید و آنها را تکمیل کنند. اما مدیریت دارایی متفاوت است. برخلاف تولیدکنندگان غلات صبحانه، مصرف‌کنندگان نمی‌توانند درباره مزیت‌های یک مدیر دارایی قضاوت کنند. به همین ترتیب، بنگاه‌های کپی‌کار (مقلد) نمی‌توانند بفهمند کدام‌ مدیر دارایی کارآمد است و کدام‌یک کارآمد نیست. این تنها دلیل پزشکان پول برای توجه به چین نیست. بانک‌های جهان ثروتمند به‌طور فزاینده‌ای در محاصره مرزهای کشورها قرار می‌گیرند. کسب‌وکارها اجباری برای تاسیس شعبه در خارج ندارند. فعالیت در داخل جای فعالیت در خارج را می‌گیرد. بنابراین بازارهای سرمایه‌ به‌طور پیش‌فرض به مرکز اصلی توزیع جغرافیایی ریسک‌ها تبدیل خواهند شد. اگر رهبر چین قصد دارد شانگهای را به یک مرکز مالی جهانی و یوآن را به یک ارز بین‌المللی تبدیل کند، باید درهای کشور را باز کند. در این راه، بنگاه‌های خارجی مدیریت دارایی یک مجرای حیاتی خواهند بود.

در انقلاب بی‌سروصدای مدیریت دارایی یک چیز ثابت می‌ماند. تراست سرمایه‌گذاری فیلیپ رز مجموعه‌ای از اوراق قرضه خارجی را که در لندن مبادله می‌شدند، دربر می‌گرفت. این تراست الهام‌بخش رابرت فلمینگ شد که بیشتر در آمریکا فعالیت می‌کرد. بنابراین مدیریت دارایی از همان ابتدا یک کسب‌وکار جهانی بود و اکنون لزومی ندارد که شرایط آن تغییر کند.

منبع: اکونومیست

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها