شناسه خبر : 36323 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

فرصت تنفس دوباره

آیا در دوره بایدن، ایران از تله امنیتی آمریکا خارج می‌شود؟

حمزه صفوی/ کارشناس مسائل خاورمیانه

همان‌طور که از دوره ریاست جمهوری باراک اوباما و پس از آن در دوره دونالد ترامپ، استراتژی «نگاه به شرق» از سوی آمریکا در دستور کار قرار گرفت، رفته‌رفته از مطلوبیت خاورمیانه برای آمریکا کاسته شد. با این حال، نقش آمریکا در عملی کردن نظم و امنیت مورد انتظار خود در خاورمیانه مساله‌ای نیست که منوط به حزب یا سلیقه سیاسی خاصی باشد. به‌طورکلی می‌توان گفت که در خاورمیانه، وضعیت «عدم ثبات» بیشتر به نفع آمریکاست چراکه عدم ثبات و وجود هاله ترس و شبح جنگ می‌تواند منطقه را برای خریدهای سنگین تسلیحاتی مستعد کند و این دقیقاً همان چیزی است که آمریکا به آن وابسته است. در سالیان اخیر، وابستگی آمریکا به انرژی خلیج‌فارس تقریباً قطع شده است ولی منافع فروش سلاح به کشورهای این منطقه، یک وابستگی مهم است که برای تداوم آن، وجود میزانی از عدم امنیت و ثبات ضروری است. تا زمانی که امکان این بازار وجود داشته باشد، طبیعتاً سیاستگذاری آمریکا به سمت ثبات در منطقه نخواهد بود.

 در وضعیت جدید و حضور جو بایدن، احتمالاً حرکت یکپارچه آمریکا به سمت منافع اسرائیل کمتر مشاهده خواهد شد و از طرف دیگر، انگیزه‌های اعراب نیز برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل ممکن است تضعیف شود چراکه اعراب در واقع در حال دادن این امتیازها به‌عنوان یک برگ‌برنده انتخاباتی به شخص ترامپ بودند. با کنار گذاشته شدن ترامپ اما، سران کشورهای عربی به‌خوبی می‌دادند که فرمول پیشین آمریکا دستخوش تغییر شده است و فرمول جایگزینی هم برای آن کماکان موجود نیست. در واقع یکی از مشکلات کنونی در منطقه، خیانت برخی کشورهای عربی به آرمان فلسطین و این محور اتحاد کشورهای اسلامی و بی‌آبرویی آنها در برابر ملت‌ها و هویت اسلامی است و از طرف دیگر، بهره‌ای که از این خوش‌خدمتی باید به دست می‌آوردند به دست نیامد و مجموع این مسائل، منطقه را دوباره دچار وضعیتی نامشخص خواهد کرد که حاصل آن، بی‌ثباتی است مگر آنکه طمع سیاست باج به آمریکا دادن بابت حمایت بیشتر امنیتی و نیز خریدهای تسلیحاتی خاص از سوی این کشورهای عربی با وقایع میدانی منطقه تطبیق پیدا کند و به‌ سوی نظمی خود‌بنیاد از درون منطقه حرکت کنند.

اتفاقی که در انتخابات اخیر آمریکا افتاد احتمالاً منجر به این خواهد شد که ایران دیگر مساله اول سیاست خارجی آمریکا نخواهد بود؛ یعنی آن رخدادهای دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ که در آن، کمتر هفته‌ای می‌گذشت که ایشان و وزیر خارجه آمریکا به موضوع ایران نپردازند و تصمیمی را علیه ایران برای فشار بیشتر بر آن یا برای مخاطب عمومی داخل آمریکا (حتی در حد یک بیانیه) نداشته باشند، دیگر وجود نخواهد داشت. در دوران جو بایدن احتمالاً این مساله رنگ می‌بازد و در این بین ایران مجالی پیدا می‌کند تا بتواند از این فرصت برای بازتعریف روابط خود با کشورهای عربی استفاده کند. امید کشورهای عربی به ترامپ مبنی بر عزم و تلاش او برای «تغییر رژیم» در ایران دیگر ازدست ‌رفته و بعید است که در دوران بایدن جنگ نظامی آمریکا با ایران به وقوع بپیوندد؛ در حالی که دولت‌های عربی امیدوارانه منتظر وقوع جنگ نظامی یا افزایش فشارهای اقتصادی با هدف «تغییر رژیم» یا تسلیم بی‌قید و شرط در ایران بودند اما امید آنها با شکست ترامپ از بین رفت و فضای مناسبی برای بازتعریف روابط ایران با کشورهای عربی تا حدودی مهیا شده است. در وضعیت پیشین و هنگامی‌که کشورهای عربی امیدوار به تغییر رژیم در ایران بودند، برقراری ارتباط یا طرح هرگونه مذاکره صلح‌آمیز یا اقدام مشترک را در دستور کار قرار نمی‌دادند ولی در حال حاضر ممکن است این مساله دچار تغییرات قابل‌توجهی شود. کماکان ممکن است آمریکای بایدن بحث‌هایی در مورد مسائل تسلیحاتی، مساله حقوق بشر و فعالیت‌های موشکی ایران داشته باشند یا حتی حساسیت‌های آنها در این موارد بیشتر شود. طبیعتاً پیامی که ایران در این موارد خواهد داد این است که طبق هیچ منطقی مسائل موشکی و امنیتی خود را واگذار نخواهد کرد به‌خصوص که سابقه دولت آمریکا و بدبینی فوق‌العاده زیاد ایران نسبت به این کشور در مورد تعهدات بین‌المللی کنونی آمریکا کماکان ادامه دارد و ادامه خواهد یافت.

خواسته دموکرات‌ها یا جمهوریخواهان نسبت به اجازه بازرسی و ایجاد محدودیت برای سیستم‌های موشکی ایران مانند آن است که به یک انسان سالم گفته شود که کلیه‌های سالم خود را بدهد و گارانتی دهند که دیالیز برای این فرد صورت می‌گیرد. هیچ عقل سلیمی چنین امری را نمی‌پذیرد. معتقدم مذاکره‌ای بر سر مساله موشکی صورت نخواهد گرفت. در بالاترین احتمال حد انعطاف و مشروط بر گرفتن امتیازاتی بنیادین، حداکثر توافقی مشروط و داوطلبانه از سوی ایران برای سقف برد موشکی بدون مکانیسمی برای بازرسی متصور است. متاثر از این وضعیت، احتمالاً این نقطه موجب ایجاد همگرایی بین اروپا و آمریکا و نوعی اجماع بین این دو می‌شود تا فشار بیشتری بر ایران تحمیل شود. در مقابل این فشارها، ایران لازم است نوع روابط خود با روسیه و چین را در این دوره جدید بیش‌ازپیش تقویت کند و از همکاری‌های مقطعی به سمت همکاری‌های راهبردی با هدف جلوگیری از اجماع‌سازی جهانی گام بردارد. بزرگ‌ترین خطر دولت و حزب حامی جو بایدن برای ایران توانایی در اجماع‌سازی به شکلی است که دولت ترامپ ناتوان از آن بود و این موضوع برای ایران یک خطر جدی است.

نکته بعدی، میزان انعطاف و آمادگی روانی ایران برای بحث مذاکره (نه الزاماً با آمریکا) است و ضرورت دارد که به این مساله به‌طور واقعی نگاه شود؛ به هر ترتیب، برجام به نفع ایران بود زیرا فضای تنفسی مهمی را برای کشور مهیا کرد. امتیازات اعطا‌شده از سوی ایران، غالباً مسائل راهبردی نبودند و مساله برجام نباید از نظر روانی، احساس شکست یا ناتوانی در بین مذاکره‌کنندگان یا کلیت سیاستگذاران ایجاد کند. هم آنچه ایران در مذاکرات برجام انجام داد از روندی منطقی برخوردار بود و هم صبر چهارساله‌ای که برای پایان یافتن دوره ترامپ در دستور کار قرار گرفت و بر همین اساس ضرورت ایجاد یک روایت تاریخی صحیح از این دستاورد، احساس می‌شود.

 اگرچه در مورد بایدن و شرایط دولت او خوش‌بینی‌های زیادی مطرح می‌شود اما این نگاه خوش‌بینانه ممکن است به ضرر ایران تمام شود و ضروری است که این نگاه به طور واقعی تعدیل شود. در یک نگاه دقیق، ایران مشکلاتی جدی با کل سیستم آمریکا دارد که این مساله به اشخاص باز‌نمی‌گردد. تضاد منافع ایران با آمریکایی‌ها در منطقه نیز نمایان است و از همه مهم‌تر اینکه ایران، محور امنیت در منطقه را «درونی» می‌داند درحالی که آمریکایی‌ها محور امنیت را «برونی» تلقی می‌کنند. آمریکا امنیت را به‌عنوان طعمه در منطقه خاورمیانه کارگذاشته است تا بتواند دلارهای اقتصادهای رانتی منطقه را به‌دست بیاورد در حالی‌که ایران منطقه خاورمیانه را دو موضوع لزوم ساز‌و‌کار نظم و امنیت منطقه‌ای می‌داند و مساله رژیم غاصب صهیونیستی، و احقاق حقوق مظلومین فلسطینی و ملت فلسطین را جزو مسائل اصلی خود می‌داند. در طرف دیگر اما، آمریکایی‌ها با کمک محور اسرائیل و عربستان توانسته‌اند قلب حقیقت و ماهیت ایجاد کنند به این نحو که مساله اصلی خاورمیانه و ثبات در آن، تهدیدات ایران است.

بنابراین، مسائل ایران با آمریکا، با رفتن ترامپ و آمدن بایدن حل‌شدنی نیست. نکته شایان اهمیت، این است که حتی بازگشت بایدن به برجام نیز مشکلات ایران را مرتفع نخواهد کرد و بازگشت به برجام نیز از سوی آمریکا احتمال دارد با خواسته‌های فرا‌برجامی همراه باشد که طرف ایرانی بارها گوشزد کرده که نخواهد پذیرفت و از سوی ایران نیز مسائلی مانند ضرر و زیان ناشی از ترک برجام و خسارت‌هایی که بر ایران وارد شده است روی میز است. نکته دوم اینکه بازگشت بایدن به برجام، مکانیسم ماشه را در اختیار آمریکا قرار می‌دهد و موضوع، زمانی خطرناک‌تر می‌شود که دریابیم برای فعال شدن مکانیسم ماشه، نیاز چندانی به ادله حقوقی پیچیده‌ای نیست و تصمیم‌گیری در آن می‌تواند منوط به نظر یا برداشت شخصی نسبت به پایبندی ایران به مفاد باشد و خوی تسلط و زورگویی آمریکا را بیشتر تحریک کند تا از آن بهره ببرد. بنابراین گزینه بازگشت آمریکا به برجام نیز با چالش‌هایی همراه است اگرچه ممکن است در کوتاه‌مدت منجر به آرامش روانی در بازارهای ایران شود ولی در بلندمدت فشارها همچنان باقی خواهد ماند. تا زمانی‌که ایران عاقلانه رفتار نکند و به‌طور همزمان در محورهای نظامی و دیپلماسی خود همپوشانی نداشته باشد و به اصلاح ساختارهای اقتصادی خود و بهینه‌سازی نظام اداری اقتصادی خود و کاهش فساد مبادرت نورزد، وضعیت، عمیقاً بهبود نخواهد یافت. بدیهی است که همه تخم‌مرغ‌ها نباید نه در سبد نظامی‌گری و نه تماماً در سبد دیپلماسی قرار داده شود بلکه این دو باید مکمل یکدیگر باشند و در جبهه‌های مختلف، پازل‌های منافع ملی را تکمیل کنند.

دراین پرونده بخوانید ...