شناسه خبر : 36319 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

بازگشت به آیین دیپلماسی

جو بایدن به خاورمیانه چگونه می‌نگرد؟

حسن لاسجردی/ عضو شورای سردبیری خبرآنلاین

در کل رویکرد دموکرات‌ها به خاورمیانه همراه با نکات و ملاحظاتی است که به نظر می‌رسد متفاوت با جمهوریخواهان است. اولاً در نگاه دموکرات‌ها، منطقه خاورمیانه به‌عنوان مرکز یا کانون‌ بحران دیده می‌شود که در این بحران قابلیت‌ها و چالش‌هایی وجود دارد و این چالش‌ها باید در سایه رایزنی و دیپلماسی حل شود. اگر دوران اوباما را به‌عنوان یک دوران نمونه فرض کنیم، در آن دوره اوباما تلاش کرد که اولاً تعادل یا توازنی بین قدرت‌های منطقه ایجاد شود و از طرف دیگر تلاش کرد بحث‌های مربوط به حضور یا هزینه نظامی آمریکا در منطقه را از طریق کشورهای منطقه جبران کند. او از طرف دیگر تلاش کرد با پیش کشیدن موضوعاتی مثل بحث حقوق بشر و فعالیت‌های جامعه مدنی تعادلی در رفتار و ارتباط خودش با کشورهای منطقه داشته باشد. به نظر می‌رسد در دولت بایدن هم این فضا حاکم باشد؛ یعنی از طرفی آمریکا خودش را متعهد به اسرائیل می‌داند و از طرفی با کسانی که در منطقه فعالیت می‌کنند ارتباط دارد؛ مثلاً با سوریه، عراق و حتی ایران. از سوی دیگر همچنان که عربستان را به‌عنوان کانون سرمایه می‌داند در مورد بحث‌های مربوط به جامعه مدنی، بحث حقوق زنان، بحث‌های مربوط به حوزه آموزش و بحث حقوق بشر در مناسبت‌های مختلف به عربستان فشار می‌آورد که این موارد را رعایت کند. از این‌رو به نظر می‌رسد با توجه به نگاه دموکرات‌ها، در دوره بایدن به منطقه خاورمیانه به‌عنوان یک مرکز و منطقه بحران‌خیز و چالش‌بر‌انگیز اما همراه با تعادل و توازن نگاه خواهد شد.

معروف بود ترامپ تاجری است که دنبال منفعت بیشتر است؛ پس به نظر می‌آمد و در واقعیت هم این امر محقق شد که ترامپ خیلی تلاش می‌کرد با حاکمان عرب روابطش شخصی باشد و کمتر از سیستم تبعیت می‌کرد. دست‌کم در سال‌های اول ریاست‌جمهوری ترامپ، خیلی از مشاورانش ملاحظاتی را در حوزه دیپلماسی به ترامپ منتقل می‌کردند که ترامپ معمولاً گوش نمی‌کرد و همین شد که در تیم امنیت ملی و در تیم وزارت خارجه تغییرات زیادی اتفاق افتاد؛ دو، سه نفر عوض شدند تا درنهایت نوعی ثبات نسبی حاکم شد.

به نظر می‌رسد ترامپ بیش از آنکه تابعی از سیستم، ملاحظات مطالعاتی و پژوهشی باشد،‌ روابطش روابط شخصی بود و تلاش می‌کرد بر اساس شعار «اول آمریکا» و اینکه آمریکایی‌ها برتر هستند عمل کند. بر این اساس ترامپ در فضای ارتباطات بین کشورهای عربی تلاش می‌کرد با هر کشوری که بیشتر به آمریکا منفعت می‌رساند و گردش مالی بیشتری دارد ارتباط بهتری داشته باشد. بر این اساس ترامپ با عربستان و امارات و حتی با قطر و کویت نسبت به سایر کشورهای منطقه ارتباط بیشتری داشت. دوران ترامپ دوران گریز از آیین دیپلماسی و قواعد نظام بین‌الملل بود. حالا با توجه به اینکه جو بایدن فردی باتجربه است و دوره‌های کلاسیک را گذرانده و هم یک دوره معاون رئیس‌جمهور بوده و خودش هم با تجربه کاری بالا دنیادیده است، به‌طور حتم شاهد چرخش و توازن در روابط بین آمریکا و کشورهای حوزه خلیج‌فارس خواهیم بود.

در مورد اسرائیل هم می‌توان گفت دموکرات‌ها به امنیت اسرائیل پایبند هستند و آن کارکردی که در ذیل آن همیشه آمریکایی‌ها به اسرائیل به‌عنوان یک متحد استراتژیک نگاه می‌کردند، در دموکرات‌ها هم موجود است. اما برخی از اقدامات حاشیه‌ساز و جنجالی مثل اقدامی که ترامپ در رابطه با انتقال پایتخت اسرائیل کرد یا بحث شهرک‌سازی‌ها در کرانه باختری را انجام نمی‌دهند. به نظر می‌رسد دموکرات‌ها در گذشته هم چند بار که می‌خواستند موضوع فلسطین و اسرائیل را حل کنند بیشتر دنبال راه‌حل‌های مبتنی بر منافع دو طرف بودند و در دوران اوباما خیلی تلاش می‌کردند که بحث دو کشور یا دو دولت را جا بیندازند. معمولاً در بحث‌های مربوط به مذاکرات بین اسرائیل و فلسطین، مثل دوران ترامپ تلاش نمی‌کردند که کفه ترازو به سمت اسرائیل سنگین باشد به‌گونه‌ای که طرف مقابل احساس ضرر و زیان بکند و کلاً حاضر به حضور در میز مذاکرات نشود. به نظر می‌رسد در دوران بایدن هم با رفتار معقولانه‌تری از حیث حل مساله فلسطین و اسرائیل مواجه شویم وگرنه همان‌طور که عرض کردم آنها نسبت به امنیت اسرائیل تعهد دارند و از این تعهد هم کوتاه نمی‌آیند.

موضوع کردهای خاورمیانه هم از جمله مسائلی است که همواره به‌عنوان یک مساله چالش‌ساز در میان کشورهایی که با کردها ارتباط دارند (کشورهای چهارگانه ایران، سوریه، ترکیه و عراق) مطرح است. به اعتقاد من ترامپ سیاست روشنی در سوریه نداشت و تا حدود زیادی هم تحت ‌تاثیر اطلاعات و همین‌طور ارتباطات کشورهای منطقه بود. من فکر می‌کنم در دوره بایدن تکلیف برخی از گروه‌های دارای شناسنامه یا دارای عملکرد گذشته مثل کردها، ترکمان‌ها و... که در منطقه ما هستند، تا حدودی روشن می‌شود و آمریکایی‌ها در موازنه یا در شطرنج سیاسی منطقه آنها را دخالت خواهند داد. آمریکایی‌ها در دوره بایدن تلاش می‌کنند روند مسالمت‌آمیز یا بحث‌های مربوط به روند سیاسی انتخابات و بحث حضور نیروهای مختلف در فرآیند سیاسی سوریه را به پیش ببرند و از طرفی هم تلاش می‌کنند که با ارائه طرح‌های صلح که معمولاً دموکرات‌ها در آن متخصص هستند سهم خودشان و سهم گروه‌های طرفدار خودشان را در توازن منطقه‌ای بالا ببرند.

در اینجا تکلیف حضور یا خروج نیروهای آمریکایی از منطقه هم باید بررسی شود. بر اساس استراتژی امنیت ملی آمریکا، آنها تغییر آرایشی داشتند که طبق آن تلاش می‌کنند نوک پیکان رقابتشان را از منطقه خاورمیانه به شرق دور ببرند. این سیاست کلی آمریکاست. برای آنها چینی‌ها و بقیه قدرت‌هایی که در شرق حضور دارند، رقبایی جدی هستند که توانمندی زیادی دارند. پس استراتژی آمریکایی‌ها در بعد کلان ‌ به سمت شرق است. اما این بدان معنا نیست که آنها خاورمیانه را ترک کنند و منطقه را به قدرت‌های منطقه‌ای بسپارند. به نظر می‌رسد که در دوره بایدن با آمریکایی مواجه هستیم که به قدرت‌های منطقه‌ای توازن خواهد بخشید و تلاش می‌کند که بحران‌های منطقه را هم کنترل کند. در دوره پیش دیدیم که دولت عراق تلاش کرد با آمریکایی‌ها ارتباط مناسب داشته باشد اما از کاخ سفید واکنش مثبتی ندید؛ اما بایدن این کار را خواهد کرد چون دموکرات‌ها شدیداً طرفدار دیپلماسی هستند و از ظرفیت دیپلماسی به‌ویژه در حوزه کشورهای موثر در منطقه خاورمیانه استفاده خواهند کرد. ذکر این نکته لازم است که در یکی، دو دهه گذشته هر موقع روابط بین ایران و عربستان مناسب بوده، مسائل منطقه روی روال بوده است. اگر بایدن بخواهد در منطقه تاثیرگذار باشد، باید به توازنی بین ایران و عربستان برسد که معمولاً دموکرات‌ها به این موضوع از جمهوریخواهان بیشتر توجه می‌کردند. البته در فضای کنونی به نظر نمی‌رسد که راهکار مثبتی برای رابطه ایران و عربستان وجود داشته باشد، اما ممکن است در آینده دیپلماسی بتواند این رابطه را ترمیم کند.

از طرف دیگر در دوره بایدن هم سیاست کلی آمریکا کنترل‌ محور مقاومت است؛ اما چون روش دموکرات‌ها معمولاً استفاده از ظرفیت دیپلماسی است، شاید قدرت‌ها یا کشورها یا گروه‌هایی که در این منطقه فعالیت می‌کنند، فرصت بهره‌گیری از زمان و مکان و قابلیت‌های مختلف را پیدا کنند. تا حدودی در دوره اوباما هم همین فرصت به گروه‌های مقاومت داده شد. در دوران اوباما تجربه موفقی از نقش‌آفرینی گروه مقاومت داشتیم یعنی هم گروه‌های مقاومت بسیار معقول در منطقه نقش‌آفرینی کردند و هم منافعی که از نقش‌آفرینی آنها به دست آمد سبب ارتقای جایگاهشان شد و توانستند در عراق، سوریه، لبنان و حتی یمن نقش‌آفرینی مثبت داشته باشند. البته اگر آنها بخواهند در فضایی بیرون از نقشه آمریکایی‌ها حرکت کنند، آمریکایی‌ها به‌طور حتم برخورد خواهند کرد.

در پایان در مورد آینده درگیری‌ها یا جنگ‌های فرسایشی خاورمیانه نمی‌توان یک قاعده کلی یافت که مثلاً روی کار آمدن جو بایدن همه جنگ‌ها را به روند صلح، آرامش یا گفت‌وگوهای سیاسی می‌کشاند. در رابطه با هر کدام از این پرونده‌ها باید نگاه جداگانه‌ای داشت. به‌طور مشخص در سوریه احتمالاً آنها فرآیند گفت‌وگوهای سیاسی را پیش خواهند کشید. در رابطه با عراق هم روابطشان با دولت مرکزی بیشتر خواهد شد؛ یعنی تلاش می‌کنند به دلیل استفاده از برگ عراق در متغیرهای منطقه‌ای در آنجا نفوذ بیشتری داشته باشند. در مورد سایر مسائل مثل درگیری فرسایشی یمن هم باید دید تصمیمات جدید دموکرات‌ها با توجه به تحولات پیش‌رو چیست.

دراین پرونده بخوانید ...