شناسه خبر : 36044 لینک کوتاه

نظرات و انتقادات در مورد مقاله فریدمن

در این بخش نظرات و انتقادات برخی افراد از جمله مدیران اجرایی، اقتصاددانان، سیاستمداران و روشنفکران را در مورد مقاله فریدمن آورده‌ایم. برخی از این افراد تنها نسبت به بخشی از مقاله و برخی دیگر نیز نسبت به کلیت مقاله انتقاداتی وارد کردند.
 

در برابر زمین هم مسوولیت داریم

مارک بنیوف

44-1مطالعه مقاله فریدمن در دهه 1980 در مدرسه تجارت را هرگز فراموش نخواهم کرد. می‌توانم بگویم نسل مدیران اجرایی که معتقد بودند تنها وظیفه تجارت تجارت است را شست‌وشوی مغزی داد. من آن زمان با فریدمن موافق نبودم و دهه‌های پس از آن نیز فقط کوتاه‌بینی او را آشکار کرده است. فقط ببینید که وسواس به حداکثر رساندن سود سهامداران برای ما چه به ارمغان آورده است: نابرابری‌های وحشتناک اقتصادی، نژادی و بهداشتی و همچنین، فاجعه تغییرات شدید آب و هوا. جای تعجب نیست که اکنون بسیاری از جوانان بر این باورند که از طریق نظام سرمایه‌داری نمی‌توانند به آینده‌ای برابر، فراگیر و پایدار که می‌خواهند برسند. زمان برای نوع جدیدی از سرمایه‌داری، یعنی سرمایه‌داری ذی‌نفعان رسیده است.

در سرمایه‌داری ذی‌نفعان، شرکت‌های ما در قبال همه ذی‌نفعان ما مسوولیت دارند که نه‌تنها شامل سهامداران، بلکه کارمندان، مشتریان، جوامع دیگر و کره زمین نیز هست.

* مدیر شرکت سلز فورس

♦♦♦

زمان سرمایه‌داری ذی‌نفعان است

مارتین لیپتون

44-2مهم‌ترین قسمت مقاله فریدمن تیتر آن بود. به مدت نیم‌قرن، از این عبارت برای جمع‌بندی مقاله و نوشته‌های اقتصادی قبلی فریدمن، در حمایت از «تقدم سهامداران» به عنوان بستر سرمایه‌داری آمریکا استفاده شده ‌است. آموزه فریدمن دوره جدیدی را برای کوتاه‌مدت‌گرایی، تصاحب خصمانه، تامین مالی اوراق قرضه ناخواسته و کاهش حمایت از کارمندان و محیط زیست برای افزایش سود شرکت‌ها و به حداکثر رساندن ارزش سهامداران به وجود آورد. این نسخه از سرمایه‌داری در دهه 1980 صعودی بود و تا بحران مالی سال 2008 ادامه داشت، زمانی که خطرات کوتاه‌مدت‌گرایی به وضوح نشان داده شد و آسیب‌های اقتصادی و اجتماعی درازمدت تقدم سهامداران به‌طور فزاینده‌ای ضروری بود. از آن زمان، آموزه فریدمن به‌طور گسترده‌ای کاهش یافته است، زیرا اجماع فزاینده رهبران تجارت، سرمایه‌گذاران، سیاستگذاران و اعضای برجسته جامعه دانشگاهی، سرمایه‌داری ذی‌نفعان را به عنوان کلید رونق پایدار و بلندمدت برای آمریکا پذیرفته است.

* مدیر «واکتل، لیپتون، روزن و کاتز»

♦♦♦

کاش به مطالعات بکر توجه می‌کرد

دیوید هندرسون

44-3فریدمن مطمئناً با کار همکارش گری بکر در مورد تبعیض آشنایی داشت. بکر می‌گوید که به عنوان مثال کارفرمایی که علیه سیاهپوستان تبعیض قائل می‌شود، فرصت استخدام یک فرد مولد را رها می‌کند و بنابراین سود بالقوه خود را می‌گیرد. از نظر اقتصادی، این می‌تواند از دو طریق نشان داده شود. یا تبعیض کلی علیه سیاهپوستان باعث می‌شود که دستمزد آنها کمتر شود و بنابراین کارفرمایی که تبعیض قائل می‌شود قادر به استخدام یک فرد سودمند با تخفیف نیست. یا، اگر کارفرما برنامه‌ای برای دستمزد یک سمت داشته باشد، کارفرمایی که علیه نامزدهای سیاهپوست

تبعیض قائل می‌شود، از استخدام یک نامزد سیاهپوست با بهره‌وری بیشتر در مقایسه با یک نامزد سفیدپوست با بهره‌وری کمتر و در دستمزد یکسان، صرف نظر می‌کند. بنابراین کارفرمایی که سعی در کاهش تبعیض ندارد، در واقع به نفع سهامداران عمل نمی‌کند؛ آن کارفرما یا هزینه زیادی می‌پردازد یا بهره‌وری کمی دریافت می‌کند.

* محقق تحقیقاتی موسسه هوور

♦♦♦

باور ساده‌لوحانه مکتب شیکاگو

ماریان برتراند

44-4دیدگاه تقدم سهامداران شرکت، که حق و حقوق کمی به کارگران، مشتریان و جوامعی می‌دهد که تحت تاثیر تصمیمات شرکت‌ها قرار می‌گیرند، شیوه کار سرمایه‌داری ایالات متحده بوده است. این نگاه به دلیل عملی بودن، نگاه غالب شد. در واقع به جای اینکه از مدیر خواسته شود منافع متعدد و اغلب متضاد را بین ذی‌نفعان متعادل کند، یک هدف ساده به مدیر داده می‌شود. مهم‌تر از این، این باور ساده‌لوحانه غالب در مکتب شیکاگو بود که می‌گوید آنچه برای سهامداران خوب است برای جامعه مفید است؛ اعتقادی که بر فرض بازارهای کاملاً کارا استوار است. متاسفانه، چنین بازارهای کاملی فقط در کتب درسی اقتصاد وجود دارد. دولت باید قوانینی را تصویب کند تا رفتار به حداکثر رساندن سود را کنترل کند، اما تعداد زیادی از قانونگذاران به کارمندان سهامداران تبدیل شده‌اند، موفقیت انتخاباتی آنها به مشارکت در مبارزات انتخاباتی و سایر اشکال حمایت بستگی دارد.

* استاد اقتصاد در دانشکده تجارت دانشگاه شیکاگو بوث

♦♦♦

دنیا مکان بهتری می‌شود

اولیور هارت

44-5فریدمن استدلال کرد که شرکت‌ها باید بر روی درآمدزایی تمرکز کنند و مسائل اخلاقی را به افراد و دولت بسپارند. یک مثال خوب در این مورد خیریه است: آیا بهتر نیست به جای کمک‌های خیرخواهانه، یک شرکت سود سهام خود را افزایش دهد و اجازه دهد سهامداران به موسسات خیریه مورد علاقه خود کمک کنند؟ یک خرده‌فروش را در نظر بگیرید که در فروشگاه‌های خود تفنگ‌هایی به سبک نظامی می‌فروشد.

فرض کنید سهامدار هستید و اسلحه کمتری را ترجیح می‌دهید. آیا بر این اساس که بتوانید از سود سهام خود برای ارتقای امنیت اسلحه استفاده کنید از این استراتژی تجارت فعلی حمایت می‌کنید؟ شرکت‌ها به جای اینکه تصور کنند سهامداران همیشه پول بیشتری می‌خواهند، باید از آنها بپرسند که آیا حاضرند در ازای دستیابی به اهداف زیست‌محیطی و اجتماعی، سود خود را فدا کنند. این کار می‌تواند جهان را به مکان بهتری تبدیل کند.

* برنده نوبل 2016

♦♦♦

اقتصاد بازار قرن بیست و یکم

اریکا کارپ

44-6فریدمن اشتباه کرد که گفته‌هایش برای بلندمدت نیست. اگر او در مورد «اصول بلندمدت و پیامدهای بلندمدت» صحبت کرده بود، مشاغل ممکن بود بیشتر در مورد استفاده از سرمایه‌های مالی، سرمایه‌های طبیعی و سرمایه انسانی فکر کنند. احترام به ارزش هر یک، ارزش طولانی‌مدت دیگری را تقویت می‌کند. فریدمن همچنین در مورد قوانین بازی صحبت می‌کند و در 50 سال، قوانین تغییر کرده است. قوانین نوظهور دخیل کردن تجزیه و تحلیل عوامل محیطی، اجتماعی و حاکمیت در ارزیابی چشم‌انداز موفقیت شرکت، برای سودآوری ضروری است، در واقع در بلندمدت این تجزیه و تحلیل یک سبک سرمایه‌گذاری یا استراتژی یا یک نوع دارایی نیست؛ بلکه ابزاری برای کسب بینش آینده‌نگری است. فریدمن یک بار گفت: «دولت‌ها هرگز یاد نمی‌گیرند. فقط مردم یاد می‌گیرند.» بنابراین، سرمایه‌گذاران و شرکت‌ها روش بهتر و جامع‌تری را برای خدمت بلندمدت به سهامداران ما فرا گرفته‌اند. این اقتصاد بازار آزاد قرن بیست و یکم است.

* مدیر اجرایی گروه سرمایه کرنر استون

♦♦♦

معکوس کردن الگوی فریدمن

لئواستران جونیور

45-1فریدمن زمانی نوشت که اصول «New Deal» موجب رونق گسترده و کاهش فقر شده بود و کمک کرده بود که سیاهپوستان آمریکایی، اولین گام‌های واقعی خود را در جهت مشمولیت اقتصادی بردارند. از آن زمان، ایالات متحده در برابری و امنیت اقتصادی عقبگرد کرده است، وضعیتی که ویروس همه‌گیر کرونا آن را بیشتر در معرض نمایش گذاشت. در 50 سال گذشته، به جای سود سهامداران و مدیریت عالی و پیگیری منافع کارگران، همان‌طور که در دوره زمانی که فریدمن نوشته مشخص شده، بازده سیستم سرمایه‌داری ما به سمت دارایی‌ها متمایل شد. برای معکوس کردن الگوی فریدمن، شرکت‌ها باید نسبت به جامعه و سهامداران مسوول باشند. اما این فقط نیمی از راه است. رهبران مشاغل باید از احیای قواعد عادلانه بازی از سوی دولت حمایت کنند؛ به نیاز به نهادهای عمومی قوی و مقاوم برای اداره جامعه پیچیده احترام بگذارند؛ سهم عادلانه مالیات خود را پرداخت کرده و استفاده از وجوه شرکت را برای تحریف روند سیاسی کشورمان متوقف کنند.

*مقام سابق دادگستری

♦♦♦

دموکراسی در فشار است

رابرت ریچ

45-2استدلال فریدمن غیرقابل بحث بود. اما یک نقص در آن بود که وی نمی‌توانست پیش‌بینی کند. در نیم‌قرن اخیر، شرکت‌های بزرگ چنان نفوذی بر دولت پیدا کرده‌اند که دموکراسی ما را تحت فشار قرار داده‌اند. طبق مطالعه سال 2014 مارتین گیلنز استاد پرینستون و بنیامین پیج استاد نورث‌وسترن، ترجیحات یک فرد معمولی آمریکایی تاثیر کمی در سیاستگذاری دولت دارد. این مطالعه به‌طور جزئی 1779 مساله سیاسی را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و تاثیر نسبی نخبگان اقتصادی، گروه‌های علاقه‌مند به تجارت و توده مردم و شهروندان متوسط را تعیین کرد. آنها نتیجه گرفتند که «به نظر می‌رسد ترجیحات یک فرد معمولی آمریکایی فقط یک تاثیر بسیار کوچک، نزدیک به صفر و از نظر آماری ناچیز بر سیاست عمومی دارد.» قانونگذاران به خواسته‌های مشاغل بزرگ گوش می‌دهند که بیشترین قدرت لابی را دارند. احتمالاً فریدمن این موضوع را تایید می‌کند زیرا منطقاً از استدلال او ناشی می‌شود.

*استاد سیاست عمومی در برکلی و وزیر کار سابق

♦♦♦

30 میلیون فقیر داریم

فیلیسیاوونگ

45-3فریدمن با یک هشدار مقاله خود را پایان می‌بخشد: «آموزه مسوولیت اجتماعی به هر فعالیت انسانی حمله خواهد کرد.» اما او آن را اشتباه متوجه شد. امروز این ذهنیت سهامدار، دیدگاه کوتاه‌مدت و خوب بودن طمع است که به همه حمله می‌کند. او از اواسط دهه 1940 این نوع استدلال‌ها را مطرح می‌کرد و با وعده بازارهای آزاد نوید گریز از هرج و مرج سیاسی را می‌داد. او گفت: تجارت باعث رونق و برقراری نظم و نجات خانواده‌های آمریکایی می‌شود. محافظه‌کاران اجتماعی، از اونجلیست‌های اورنج‌کانتی گرفته تا رونالد ریگان، که در واقع آموزه خود را در مورد «هر فعالیت بشری» اعمال می‌کرد، از ایده‌های فریدمن حمایت می‌کردند و آن را به قدرت رساندند.

این امر منجر به تمرکز بی‌وقفه بر سود، حتی در بخش‌های دولتی و رئیس‌جمهوری شده است که ضمن عدم پاسخگویی شایسته در برابر بحران‌های متعدد ملی و اقتصادی 30 میلیون آمریکایی غذای کافی برای خوردن ندارند.

* مدیر ارشد موسسه روزولت

♦♦♦

توجیه حرص و طمع

دارن واکر

45-4آموزه فریدمن شرکت‌ها را از مسوولیت اجتماعی مبرا کرد. نسلی از رهبران شرکت‌ها را تولید کرد که خود را وقف تقدم ارزش سهامداران کرده بودند. از این طریق، تفکر فریدمن تبدیل به الگو شد، داربست فکری که به شاگردانش اجازه می‌داد دهه‌ها حرص و طمع را توجیه کنند. روزگاری که شخصی مانند پدربزرگ نیمه‌جان من، فقط با تحصیلات کلاس سوم، می‌توانست به عنوان باربر کار کند و از برنامه تقسیم سود ارائه‌شده توسط شرکتی که به کار او وقار می‌بخشد، بهره‌مند شود گذشته است. به جای آنها شرایط جدیدی وجود دارد که در آن قرارداد اجتماعی ما از بین رفته و اقتصاد ما از تعادل خارج شده و این باعث ایجاد نابرابری‌هایی است که امروزه آمریکا را آزار می‌دهد.

من معتقد به نظام سرمایه‌داری هستم به ویژه هنگامی که منصفانه و فراگیر باشد. از این گذشته، آدام اسمیت خود هشدار داد که «مطمئناً جامعه‌ای که بخش اعظم اعضای آن فقیر و بدبخت هستند نمی‌تواند شکوفا و خوشبخت باشد».

* مدیر ارشد فورد

♦♦♦

نه رد کرد، نه پذیرفت

جوزف استیگلیتز

45-5مقاله فریدمن نه‌تنها ذهنیت جامعه تجارت بلکه قوانین و هنجارهای مربوط به حاکمیت شرکتی را نیز تغییر دادند. دادگاه‌ها حکم دادند که شرکت‌ها موظف‌اند سود و ارزش سهامداران را بدون توجه به اهداف دیگر حداکثر کنند. به‌طور خلاصه، فریدمن از طریق نوشته‌های مختلف خود، ایده «سرمایه‌داری سهامدار» را ترویج کرد که در آن تنها هدف شرکت‌ها به حداکثر رساندن رفاه سهامدارانشان است. البته سرچشمه این ایده وی نیست، در واقع اگر آن ایده منعکس‌کننده تفکر رایج آن زمان نبود، استدلال‌های او راه به جایی نمی‌برد. در آن زمان نسخه اولیه تحقیقات خود را ارائه دادم که نشان می‌داد در حضور بازارهای ناکامل و اطلاعات ناقص، بنگاه‌هایی که بیشینه‌سازی سود را دنبال می‌کنند منجر به حداکثرسازی رفاه جامعه نمی‌شوند. فریدمن نمی‌توانست یا نمی‌خواست نتیجه را بپذیرد. البته او نیز نتوانست این تحلیل را رد کند؛ نیم‌قرن گذشته و تحلیل من در طی زمان درست مانده است. نتیجه‌گیری او، هر چقدر که تاثیرگذار بود، در گذر زمان موفق نبوده است.

* برنده نوبل 2001

♦♦♦

شرکت‌ها باید کمک کنند

لری فینک

45-6 در شرایطی که دولت‌های بازارهای توسعه‌یافته بسیار کمتر مداخله‌گر هستند، من فکر می‌کنم که شرکت‌ها می‌توانند و باید کارهای بیشتری برای کمک و خدمت به همه ذی‌نفعان خود انجام دهند. شرکت‌ها برای فعالیت روزانه باید مجوز اجتماعی خود را کسب کنند و شرکت‌های چندملیتی باید به‌طور فزاینده محلی باشند و در جوامعی که در آن فعالیت می‌کنند شرکت کنند. در دنیای امروز آن‌طور که فریدمن پیشنهاد می‌کند، احساس مسوولیت بیشتر در تجارت باعث تضعیف بازارهای آزاد نمی‌شود، بلکه در واقع برای حفظ و تقویت آنها ضروری است. منظور من این نیست که شرکت‌ها باید این کار را با خطر ورشکستگی انجام دهند. اگر شرکتی ورشکست شود، نمی‌تواند به کسی کمک کند. اما شرکت‌ها می‌توانند و باید راهی پیدا کنند تا موفقیت خود را با جوامعی که در آن فعالیت دارند همسو کنند. این فقط دیدگاه شخصی من نیست؛ این همان چیزی است که مشتریان «BlackRock» به ما می‌گویند. و آنها سهامداران هستند، صاحبان واقعی این شرکت‌ها، که منافع آنها منبع الهام مقاله فریدمن بوده است.

* مدیر اجرایی «BlackRock»

دراین پرونده بخوانید ...