شناسه خبر : 32790 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اتحادیه‌های مخالف

اعتصاب بد یا ناخوشایند نیست

آشفتگی و ناهماهنگی بیش از هر زمان دیگری به چشم می‌خورد. تازه‌ترین ارقام اشتغال آمریکا وضعیت بازار کار را در بهترین حالت نشان می‌دهد.

آشفتگی و ناهماهنگی بیش از هر زمان دیگری به چشم می‌خورد. تازه‌ترین ارقام اشتغال آمریکا وضعیت بازار کار را در بهترین حالت نشان می‌دهد. در ماه اکتبر، بنگاه‌ها 128 هزار کارگر جدید استخدام کردند و بیکاری به پایین‌ترین نرخ خود در طول تاریخ رسید و دستمزدها به شکل مناسبی افزایش یافت. با وجود این اگر مناقشه کارگری پرهزینه در شرکت جنرال‌موتورز که تازگی به پایان رسید اتفاق نمی‌افتاد داده‌ها احتمالاً از این هم بهتر می‌شد. در سراسر آمریکا کارکنان بی‌قرار شده‌اند. اعضای اتحادیه معلمان شیکاگو پس از اعتصاب به خاطر حقوق بیشتر و سرمایه‌گذاری بالاتر به ازای هر دانش‌آموز در اول نوامبر به سر کار بازگشتند. با توجه به وضعیت مستحکم و خوب بازار کار، این اعتصاب عجیب به نظر می‌رسد. اما در حقیقت این رویداد نه یک طالع‌ نحس و نه یک اتفاق کاملاً‌ ناخوشایند است.

ریچارد فریمن و جیمز مداف در کتاب خود با عنوان «اتحادیه‌ها چه کار می‌کنند؟» به موضوع نیروی کار سازمان‌یافته می‌پردازند و بیان می‌کنند که اتحادیه‌ها دو نقش کلیدی اقتصادی دارند. آنها به کارگران فرصتی برای ابراز نظر می‌دهند. کارگران درمانده که امکان دارد شغل خود را رها کنند از طریق اتحادیه می‌توانند نارضایتی خود را به بنگاه اعلام کنند. این ارتباط می‌تواند با تقویت اصول اخلاقی به افزایش کارایی منجر شود و به بنگاه‌ها کمک می‌کند تا کارکنان خود را حفظ و مشکلات را شناسایی و رفع کنند. اما همزمان اتحادیه‌ها عرضه‌کنندگان انحصاری نیروی کار هستند. آنها با کنترل عرضه نیروی کار می‌توانند رانت‌خواهی کنند و با افزایش مزایای اعضا کارایی اقتصادی را کاهش دهند.

کتاب «اتحادیه‌ها چه کار می‌کنند؟» در سال 1984 و در یک برهه حساس انتشار یافت. در سراسر جهان ثروتمند –به استثنای چند کشور اروپای شمالی- میزان کارگرانی که تحت پوشش اتحادیه‌ها قرار دارند از زمان اوج آن در دوران پس از جنگ جهانی روند نزولی یکنواختی در پیش گرفته است. کاهش سهم استخدام در صنایعی مانند بخش تولید که بیشترین حضور اتحادیه‌ها را شاهد هستند عامل بخشی از این پدیده به شمار می‌رود. در دهه 1980 ابتدا در آمریکا، سپس در بریتانیا و پس از آن در سایر نقاط احساسات علیه کارگران شکل گرفت. سیاستمداران از این فرصت بهره بردند. در سال 1981، رونالد ریگان رئیس‌جمهور وقت آمریکا که خود زمانی ریاست اتحادیه هنرپیشگان را بر عهده داشت 11 هزار نیروی اعتصابگر کنترل ترافیک هوایی را اخراج کرد. در سال‌های پس از آن، نیروی کار لحن صحبت خود را آرام کرد و پرچم صلح در دست گرفت. میانگین سالانه تعداد اعتصاب‌های بزرگ از سال 2001 تا 2018 در آمریکا 16 مورد بود که حدود هزار کارگر یا بیشتر در آن نقش داشتند. این میانگین بین‌ سال‌های 1981 و 2000 و سال‌های 1974 تا 1980 به ترتیب 52 و 300 مورد گزارش شد.

اتحادیه‌ها حتی در حالت ضعف هم دوام می‌آورند. در آمریکا آنها 37 درصد از کارکنان بخش دولتی و هفت درصد از کارکنان بخش خصوصی را نمایندگی می‌کنند. در سال 2018 حدود نیم میلیون کارگر آمریکایی در اعتصاب‌ها شرکت کردند که بیشترین تعداد از سال 1986 به بعد بود. این ستیزه‌جویی با شرایط بازار کار ارتباط دارد. می‌توان انتظار داشت در دورانی که بنگا‌ه‌ها روحیه مصالحه‌گری دارند قدرت اقتصادی پایدار بماند. وقتی سودآوی شرکت‌ها بالا باشد قادرند دستمزدهای بالاتر پرداخت کنند در حالی که در زمان فشارهای اقتصادی خط دستمزدی می‌تواند مرز بین بقا و ورشکستگی باشد. علاوه بر این،‌ وقتی تقاضا شدید باشد هزینه فرصت اعتصاب برای بنگاه بالا می‌رود. به عنوان مثال وقتی مصرف‌کنندگان به سرعت اتومبیل‌های جدید می‌خرند از دست دادن زمان تولید بسیار پرهزینه خواهد بود. در شرکت جنرال‌موتورز در دوران اعتصاب اخیر کارکنان ضرر عملیاتی شرکت دو میلیارد دلار یا تقریباً‌ دو برابر ضرر ناشی از افزایش حقوق کارگران برآورد شده بود.

اما وجود اتحادیه‌های توانمند بیشتر از آنکه عامل وقفه در کار بنگاه‌ها باشد عاملی تشویق‌کننده برای کارگران است. کارگران اعتصاب‌کننده با ضرر از دست دادن حقوق یا ضرر بالقوه از دست دادن شغل مواجه هستند. وقتی مشاغل فراوان باشند این تهدیدها ترسناک نیستند. وقتی صف طولانی بیکاران وجود نداشته باشد کارگران می‌توانند به راحتی از رفتن به سر کار امتناع کنند چون می‌دانند کسی نیست که جایگزین آنها شود. همچنین وقتی بازار کار قدرتمند باشد کارگران درخواست‌های بیشتری دارند که برای آن چانه‌زنی کنند. وقتی شرکت درآمدی نداشته باشد چانه‌زنی برای دریافت سهم بیشتری از درآمدها غیرمنطقی خواهد بود. شرکت جنرال‌موتورز در سال 2009 پرونده ورشکستگی تشکیل داد اما از آن موقع به بعد توانست خود را از نو سازماندهی کند و سود مناسبی به دست آورد. اعتصاب‌ها موضوعاتی فراتر از سودهای تخصیص داده‌نشده را به میان می‌کشند. آنها روشی برای کشف و استخراج اطلاعات هستند. آن‌گونه که جان کنان از دانشگاه ویسکانسین و رابرت ویلسون از دانشگاه استنفورد در مقاله سال 1993 خود می‌گویند اتحادیه‌ها اغلب نمی‌توانند بگویند آیا ادعای بنگاه در مورد اینکه توانایی پرداخت دستمزد بالاتر را ندارد باورپذیر یا صرفاً‌ یک حرف بی‌اساس است. اگر بنگاه در زمان افزایش ضررهای ناشی از اعتصاب همچنان بر موضع خود اصرار ورزد در واقع به اتحادیه می‌گوید که استدلال‌هایش در واقعیت ریشه دارند. ظاهراً‌ جنرال‌موتورز چنین وضعیتی داشت. کارگران اعتصابی نتوانستند افزایش حقوقی بیشتر از آنچه در مذاکرات قرارداد کار قبلی داشتند به دست آورند و موفق نشدند شرکت را وادار سازند کارخانه ایالت اوهایو را دوباره باز کند. اما آنها توانستند سهم بیشتری از سودها بگیرند. این کار احتمالاً بهترین راهبردی است که یک شرکت سودآور اما آسیب‌پذیر می‌تواند اتخاذ کند آن هم در شرایطی که می‌داند اعطای بسته‌های سخاوتمندانه دستمزدی را نمی‌توان در دوران فشارهای مالی لغو کرد.

اتحادیه‌ای بی‌عیب و نقص

با این حال دیگر بخش‌های اقتصاد می‌توانند شرایطی متفاوت داشته باشند. وقتی اقتصاددانان می‌گویند اتحادیه‌ها عامل تحمیل هزینه‌های اقتصادی هستند عمدتاً‌ چنین فرض ‌می‌کنند که بازارها رقابتی هستند. اما در اکثر بخش‌های اقتصاد آمریکا وضعیت این‌گونه نیست. گاهی اوقات یک یا چند کارفرمای بزرگ بر بازارهای کار محلی سلطه دارند و می‌توانند دستمزدهایی پایین‌تر از نرخ بازار را بر کارگران آسیب‌پذیر تحمیل کنند. اقتصاددانان این وضعیت را تک‌صدایی (Monopsony) می‌نامند. کیت باهن (Kate Bahn) از اندیشکده مرکز رشد عادلانه واشنگتن در اجلاس اخیر کنگره در مورد مسائل آنتی‌تراست بیان داشت اگرچه دستمزدها در صنایع تولیدی به سطحی نزدیک است که در بازارهای رقابتی منتظر آن هستیم، دستمزد دیگر بخش‌ها از قبیل مراقبت‌های بهداشتی با آن فاصله دارد. برای کارگرانی که به خاطر ثبات دستمزدها دلسرد شده‌اند اعتصاب تنها راه است تا بفهمند آیا کارفرما درگیر محدودیت‌های بازار رقابتی است یا از قدرت خود در بازار سوءاستفاده می‌کند.

در حالت دوم، مداخله اتحادیه‌ها می‌تواند از نظر اقتصادی سودمند باشد. مارک استلزنر (Mark Stelzner) از دانشکده کنکتیکات و مارک پل از نیوکالج فلوریدا در مقاله سال گذشته خود چنین استدلال می‌کنند که وقتی قدرت تک‌صدایی وجود داشته باشد چانه‌زنی جمعی می‌تواند رانت‌های بنگاه‌های مسلط بر بازار را کمتر سازد و کارایی اقتصادی را بالا برد. در عمل، جنبش کم‌توان نیروی کار آمریکا به تنهایی نمی‌تواند مشکل بازارهای غیررقابتی را حل کند یا با اعتصاب هراس به دل کارفرمایان اندازد. اما به هر صورت کارگران به خود جرات می‌دهند حداقل امتحان کنند.

منبع: اکونومیست

دراین پرونده بخوانید ...