شناسه خبر : 28701 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

تعمیر تایتانیک لیبرال‌ها

راه‌حل اکونومیست برای خروج لیبرالیسم از بحران چیست؟

لیبرالیسم دنیای مدرن را ساخت، اما دنیای مدرن علیه آن به پا خاسته است. در اروپا و آمریکا افراد بسیاری علیه نخبگان لیبرالیسم آغاز به کار کرده‌اند و شورش علیه لیبرال‌ها شروع شده است. لیبرال‌هایی که مخالفان تصور می‌کنند فقط به فکر خودشان هستند و نه می‌توانند و نه می‌خواهند که مشکلات عادی و روزمره مردم را حل کنند. برای نشریه اکونومیست، این شرایط بسیار نگران‌کننده است. این نشریه 175 سال پیش یعنی در سپتامبر سال 1843 آغاز به کار کرد و از همان ابتدا مدافع لیبرالیسم بود.

لیبرالیسم دنیای مدرن را ساخت، اما دنیای مدرن علیه آن به پا خاسته است. در اروپا و آمریکا افراد بسیاری علیه نخبگان لیبرالیسم آغاز به کار کرده‌اند و شورش علیه لیبرال‌ها شروع شده است. لیبرال‌هایی که مخالفان تصور می‌کنند فقط به فکر خودشان هستند و نه می‌توانند و نه می‌خواهند که مشکلات عادی و روزمره مردم را حل کنند. برای نشریه اکونومیست، این شرایط بسیار نگران‌کننده است. این نشریه 175 سال پیش یعنی در سپتامبر سال 1843 آغاز به کار کرد و از همان ابتدا مدافع لیبرالیسم بود.

خود اکونومیست اذعان می‌دارد که این دفاع، در واقع تعهدی جهانی به شرافت فردی، بازارهای آزاد، حاکمیتی که قدرت محدود داشته باشد و ایمان به اینکه بحث و گفت‌وگو و اصلاحات باعث پیشرفت انسان می‌شود، بود. در ادامه، بخش‌هایی از یکی از مقاله‌های اکونومیست را که به مناسبت صدوهفتاد‌وپنجمین سالگرد شروع به کارش با عنوان «مانیفستی برای نوسازی لیبرالیسم» منتشر کرده است ارائه می‌کنیم. ادامه این گزارش را از زبان اکونومیست بخوانید.

بنیانگذاران ما اگر بدانند که زندگی در دنیای امروز چگونه با فقر و بدبختی در دنیای دهه 1840 مقایسه می‌شود متحیر می‌شوند. امید به زندگی جهانی در 175 سال گذشته از کمتر از 30 سال به بیشتر از 70 سال رسیده است. سهم افرادی که زیر خط فقر زندگی می‌کنند از 80 درصد به هشت درصد کاهش یافته است و حتی با اینکه تعداد افرادی که بالای خط فقر زندگی می‌کنند از 175 سال پیش تا الان از حدود 100 میلیون نفر به حدود 5 /6 میلیارد رسیده، تعداد مطلق افرادی که زیرخط فقر زندگی می‌کنند طی این دوره به نصف رسیده است. حقوق مدنی و حاکمیت قانون به طور قابل توجهی نسبت به 175 سال گذشته قوی‌تر شده است. در بسیاری از کشورها افراد امروزه آزاد هستند که انتخاب کنند چگونه و با چه کسی می‌خواهند زندگی کنند.

اینها تنها کارهایی نیست که لیبرال‌ها باعث و بانی آن بوده‌اند. بلکه وقتی که فاشیسم، کمونیسم و استبداد در قرن 19 و 20 شکست خورد، جوامع لیبرال پیشرفت کردند. به طوری که لیبرال دموکراسی به غرب آمد و از آنجا شروع به سلطه یافتن بر جهان کرد.

وقت استراحت نیست

تجارت- فردا-  جلد نشریه اکونومیست در صدوهفتاد‌وپنجمین سالگرد آغاز به کارش. اکونومیست در آخرین شماره خود به ارائه مانیفستی برای احیای لیبرالیسم و پیشنهاد‌هایی برای خروج آن از بحران پرداخته است.

با همه اینها، فیلسوفان سیاسی نمی‌توانند با پیروزی‌های ارزشمند گذشته خود زندگی کنند و باید باز هم به دنبال راهی برای بهتر ساختن آینده زندگی بشر باشند. امروز لیبرال دموکراسی با چالش‌های جدی روبه‌رو است. رای‌دهنگان غربی با این سوال مواجه شده‌اند که آیا این سیستم برای آنها درست کار می‌کند و اینکه اصلاً منصفانه است یا خیر. در نظرسنجی‌های سال گذشته، تنها 36 درصد از آلمان‌ها، 24 درصد از کانادایی‌ها و 9 درصد از فرانسوی‌ها فکر می‌کردند که نسل بعدی زندگی بهتری نسبت به زندگی والدینشان داشته باشند. همچنین تنها یک‌سوم آمریکایی‌های زیر 35 سال اذعان داشتند که حیاتی است که در دموکراسی زندگی کنند و دوسوم از آمریکایی‌های زیر 35 سال بر این نظر بودند که نیاز نیست در دموکراسی زندگی کنند. از سال 1995 تا 2017، سهم افرادی که به نظرشان زندگی تحت کنترل یک حاکمیت نظامی خوشایند است از هفت درصد به 18 درصد افزایش پیدا کرده است. در مقیاس جهانی، آزادی‌های مدنی و حقوق سیاسی طی دهه گذشته کاهش یافته است.

با همه اینها، نشریه اکونومیست هنوز به قدرت لیبرالیسم اعتقاد دارد. در شش ماه گذشته، ما صدوهفتاد‌وپنجمین سالگرد آغاز به کارمان را با مقالات آنلاین، مباحثات مختلف، پادکست‌ها و فیلم‌هایی که سعی می‌کنند به نقدهایی که به لیبرالیسم می‌شود پاسخ دهند و برای مقابله آن با چالش‌های پیش رویش راهکار ارائه دهند جشن گرفته‌ایم.

در این نوشتار ما مانیفستی را برای احیای لیبرالیسم ارائه می‌کنیم. «لیبرالیسمی برای مردم». مقاله ما به این موضوع می‌پردازد که دولت چگونه می‌تواند با طرح‌ریزی دوباره سیستم مالیات و مالیات‌ستانی و طرح‌ریزی مجدد برای رفاه، آموزش و مهاجرت مردم، بهتر عمل کند. اقتصاد باید از بند انحصارها خارج شود. همچنین اقتصاد باید از برنامه‌هایی که مهاجرت افراد را با مشکل مواجه کرده‌اند رهایی یابد. ضروری است که غرب، نظم جهانی لیبرال را از طریق افزایش قدرت نظامی و تجدید اتحاد قدرت‌ها به وجود آورد.

همه این خط‌مشی‌ها به این منظور طراحی شده‌اند که مشکلات مرکزی لیبرالیسم را حل کنند. لیبرالیسم در زمان پیروزی‌اش بر کمونیسم بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بخشی از ارزش‌های مهم خود را از دست داد. احیای لیبرالیسم باید با احیای آن ارزش‌ها آغاز شود.

لیبرالیسم در اواخر قرن 18 به عنوان پاسخی به آشفتگی‌های به وجود آمده در نتیجه استقلال آمریکا، انقلاب فرانسه و گذار صنعت و تجارت، به وجود آمد. انقلابیون اصرار داشتند که برای ساختن جهانی بهتر، اول از همه باید جهانی را که پیش‌روی خود دارید در هم شکنید. در تضاد با انقلابیون، محافظه‌کاران به همه مقاصد ادعاهای انقلابی بدگمان هستند. آنها به دنبال این هستند که از طریق تغییر مدیریت به دست طبقه حاکم یا دیکتاتوری که درست را از غلط تشخیص دهد اوضاع را بهبود بخشند.

موتور تغییر

تجارت- فردا-  جلد یکی از شماره‌های نشریه اکونومیست در سال 2013 که به بازگشت لیبرالیسم پرداخته است. نشریه اکونومیست از زمان شروع به کار در سال 1843 تاکنون همواره یکی از بزرگ‌ترین مدافعان لیبرالیسم بوده است و برای گذر موفق آن از چالش‌های پیش‌رو تلاش کرده اس

 لیبرال‌های واقعی با این حرف که جوامع می‌توانند به تدریج تغییر کنند و بهبود برایشان حاصل شود مخالف هستند. لیبرال‌ها با انقلابیون فرق دارند زیرا این ایده را که افراد باید وادار به پذیرش باورهای فرد دیگری شوند رد می‌کنند. همچنین لیبرال‌ها از این نظر با محافظه‌کاران تفاوت دارند که ادعا می‌کنند آریستوکراسی و در واقع تمام انواع تمرکز قدرت، سرچشمه ظلم و ستم است. از این‌رو لیبرالیسم به صورت بی‌قرار برای تکان دادن جهان شروع شد. با این حال طی چند دهه گذشته لیبرال‌ها بیش از اندازه قدرتمند شدند و در نتیجه این، میل خود به اصلاح را از دست دادند.

نخبگان لیبرال که در راس امور هستند می‌گویند که ما از طریق یک مریتوکراسی سالم (مریتوکراسی یا شایسته‌سالاری، اداره امور به دست افراد تحصیل‌کرده و ماهر است و در برابر آریستوکراسی قرار دارد) سرپرستی امور را به دست گرفتیم اما واقعیت در این باره خیلی روشن نیست. می‌توان گفت روح رقابتی مریتوکراسی رونق خارق‌العاده‌ای را به همراه ایده‌های جدید و بسیار ارزشمند به وجود آورده است. حاکمیت‌ها به نام کارایی و آزادی اقتصادی سعی کرده‌اند رقابت را در بازارها به وجود آورند. اهمیت نژاد و جنسیت هیچ‌گاه تا این اندازه به عنوان مانعی در برابر پیشرفت کمرنگ نبوده است. جهانی‌سازی میلیون‌ها نفر از افراد را در بازارهای نوظهور از فقر خارج کرده است.

با همه اینها لیبرال‌هایی که در راس امور هستند اغلب خودشان را در مسیر تخریب خلاق قرار نمی‌دهند و به دنبال راهی برای محافظت از خودشان در برابر تخریب خلاق هستند. مشاغل بی‌دردسر توسط مقررات احمقانه حفاظت می‌شوند. استادان دانشگاه با اینکه در مورد خوبی‌های یک جامعه باز سخن می‌گویند از نگه داشتن شغل خود لذت می‌برند و حاضر نیستند کنار بکشند. سرمایه‌گذاران یکی از بدترین بحران‌های مالی را در سال 2008 به وجود آوردند و آن را در جهان پخش کردند و این در حالی بود که کارفرمایان آنها با پول مالیات‌دهندگان نجات پیدا کردند. قرار بود که جهانی‌سازی به اندازه کافی منفعت داشته باشد تا بتواند به بازندگان بحران کمک کند اما تعداد بسیار کمی از این بازندگان توانستند زندگی خود را پس بگیرند.

از هر طرفی که به موضوع نگاه کنیم، مریتوکراسی لیبرال، متکی به خود است و خودش، خودش را تقویت می‌کند. مطالعه اخیر نشان داده است که در سال‌های 1999 تا 2013، بهترین دانشگاه‌های آمریکا، به یک درصد ثروتمند جامعه، بیشتر از 50 درصد پایین جامعه از نظر درآمدی پذیرش داده‌اند. در سال‌های 1980 تا 2015، هزینه دانشگاه در آمریکا نسبت به درآمد خانوارهای متوسط، 17 برابر سریع‌تر رشد کرده است. 50 مورد از بزرگ‌ترین مناطق شهری تنها هفت درصد از جمعیت جهان را دارد و با این حال 40 درصد از تولید جهان را به خود اختصاص داده است.

لیبرال‌هایی که در راس امور هستند آنقدر گرفتار حفظ وضعیت کنونی‌شان شده‌اند که فراموش کرده‌اند رادیکالیسم چه شکل و شمایلی دارد. به یاد بیاورید که چگونه هیلاری کلینتون در کمپین انتخاباتی‌اش نداشتن ایده‌های بزرگ را در پشت ایده‌های کوچک پنهان می‌کرد. کاندیداهای رهبری حزب نیروی کار در بریتانیا در سال 2015 به جرمی کوربین باختند نه به این خاطر که کوربین هوش سیاسی خارق‌العاده‌ای داشت بلکه به این دلیل که کاندیداهای شکست‌خورده چیزی نداشتند که آنها را از دیگران متمایز کند. تکنوکرات‌های لیبرال خط‌مشی‌های هوشمندانه و بی‌پایانی را برای اصلاح وضعیت طرح‌ریزی می‌کنند اما این تکونوکرات‌های لیبرال از مردمی که قرار است به آنها کمک کنند دوری می‌کنند و با آنها فاصله دارند. این باعث به وجود آمدن دو طبقه می‌شود: کسانی که کار انجام می‌دهند و کسانی که کار برایشان انجام می‌شود؛ کسانی که فکر می‌کنند و کسانی که برایشان فکر می‌شود؛ کسانی که سیاستگذاری می‌کنند و کسانی که برایشان سیاستگذاری می‌شود.

بنیان‌های آزادی

تجارت- فردا-  تئودور روزولت، بیست‌وششمین رئیس‌جمهور ایالات‌متحده آمریکا در سال‌های 1901 تا 1909. هفته‌نامه اکونومیست معتقد است بهترین لیبرال‌ها همواره لیبرال‌های عمل‌گرا و قابل انعطاف بوده‌اند. قبل از جنگ جهانی اول تئودور روزولت انحصارات بزرگ در ایالات‌مت

لیبرال‌ها فراموش کرده‌اند که ایده‌ای که باعث به وجود آمدن آنها شده، احترام مدنی به همه است. ما در سال 1943 که جنگ علیه فاشیسم شدت گرفته بود، ایده احترام مدنی به همه را در دو قاعده مکمل هم ارائه کردیم. اولی آزادی (Freedom) است که نه‌تنها عادلانه و عاقلانه است، بلکه سودمند هم هست که اجازه داده شود مردم کاری را که می‌خواهند انجام دهند و دومی منافع مشترک است؛ اینکه جامعه بشری می‌تواند به مثابه یک انجمن به منظور تامین رفاه همگان باشد.

مریتوکراسی لیبرالی که امروزه می‌شناسیم با این تعریف فراگیر از آزادی (Freedom) راحت نیست. طبقه‌ای که در راس امور قرار دارد در یک حباب زندگی می‌کند. آنها به دانشگاه‌های یکسان می‌روند، با یکدیگر ازدواج می‌کنند، در خیابان‌های مشترک زندگی می‌کنند و در ادارات و دفاتر یکسان کار می‌کنند. در مریتوکراسی لیبرالی که امروزه در جریان است از بیشتر مردم انتظار می‌رود که به دنبال رونق و پیشرفت مادی باشند و کاری به معادلات قدرت نداشته باشند. اما با رکود و ریاضت مالی‌ای که به دنبال بحران مالی سال 2008 به وجود آمد حتی تحقق این وعده لیبرال‌ها به مردم نیز با چالش روبه‌رو شد. این یکی از دلایلی است که احزاب جریان اصلی (لیبرال) در حال از دست دادن قدرتشان هستند. محافظه‌کاران بریتانیا که شاید موفق‌ترین حزب سیاسی در تاریخ باشند امروزه از قبل مردگان پول بیشتری را در اختیار دارند تا از قبل زندگان. در اولین انتخابات در آلمان متحدشده در سال 1990 احزاب سنتی 80 درصد از آرا را به دست آوردند اما آخرین انتخابات فقط 45 درصد از آرا را به آنها داد.

لیبرال‌ها در حال از دست دادن قدرت و نفوذ خود در جغرافیای سیاسی هستند. لیبرالیسم طی قرن‌های 19 و 20 در برابر هژمونی دریایی بریتانیا و سپس در برابر قدرت اقتصادی و نظامی ایالات‌متحده در جهان گسترش یافت. اما امروزه، عقب‌نشینی لیبرال دموکراسی در حال رخ دادن است زیرا روسیه نقش مهمی را در جهان ایفا می‌کند و نقش خرابکار را در برابر لیبرالیسم دارد و چین نیز قدرت در حال رشد خود در جهان را به اثبات رسانده است. با این حال آمریکا به‌جای اینکه از سیستم اتحادش با کشورهای لیبرال دموکرات و همچنین نهادهای لیبرالی که بعد از جنگ جهانی دوم به وجود آمدند دفاع کند، از این کار غفلت می‌کند و حتی آمریکایی که تحت رهبری دونالد ترامپ قرار دارد، به این اتحاد و این نهادهای لیبرال حمله می‌کند.

احیای لیبرالیسم

اکنون زمان احیای لیبرالیسم است. لیبرال‌ها نباید بیش از این به نقدهایی که می‌شود بی‌توجهی کنند و نسبت به اصلاح و بازیابی ارزش‌های خود بی‌توجه باشند و بگذارند احمق‌ها و متعصبان تعیین کنند که اشتباهات باید چگونه جبران شوند. روح درست لیبرالیسم خودش نمی‌تواند به‌تنهایی احیاگر لیبرالیسم باشد و به پاگیری مجدد لیبرالیسم منجر شود بلکه نیاز به اصلاحات رادیکال و تخریب خلاق است. نشریه اکونومیست برای حمایت و تشکیل کمپینی به منظور لغو قانون ذرت تاسیس شد؛ قانونی که واردات ذرت و غلات را به بریتانیا در زمان ملکه ویکتوریا با مشکل مواجه کرده بود (با اعمال تعرفه) و اکونومیست تاسیس شد تا واردات ذرت و غلات را آزاد کند. شاید امروز این بهانه برای تاسیس اکونومیست بسیار کم‌اهمیت جلوه کند اما در دهه 1940 حدود 60 درصد از درآمد کارگران کارخانه‌ها روی غذا خرج می‌شد و یک‌سوم این مقدار به نان اختصاص می‌یافت. امروز نیز مانند همان دوره، لیبرال‌ها باید در کنار پرکاریات‌ها (Precariat) که قشر بی‌ثبات و ناپایدار از نظر شغل و رفاه هستند بایستند و با پارتیشان‌ها (Patrician) که اعیان‌زادگان هستند مقابله کنند.

لیبرال‌ها باید باور خود به شأن فردی و اتکا به خود را مجدداً کشف کنند و آنها باید تمسخر ملی‌گرایی را کنار بگذارند و به‌جای این تمسخر، آن را برای خود ادعا کنند و آن را با برند خودشان از غرور مدنی و شهروندی فراگیر پر کنند. لیبرال‌ها باید به‌جای اینکه قدرت را در وزارتخانه‌هایی که متمرکز هستند جای دهند و آن را به دست تکنوکرات‌هایی که مورد بازخواست قرار نمی‌گیرند و حساب پس نمی‌دهند بسپارند، آن را به مناطق و شهرداری‌ها بدهند. لیبرال‌ها باید به‌جای اینکه به مسائل ژئوپولتیک به عنوان یک نزاع و بازی با حاصل‌جمع صفر میان قدرت‌های بزرگ نگاه کنند، به دنبال این باشند که متحدان خود را در جهان مجدداً به دست آورند.

بهترین لیبرال‌ها همواره لیبرال‌های عمل‌گرا و قابل انعطاف بوده‌اند. قبل از جنگ جهانی اول تئودور روزولت انحصارات بزرگ در ایالات‌متحده را از بین برد. بعد از رکود بزرگ دهه 1930، لیبرال‌ها به این نتیجه رسیدند که حاکمیت نقش محدودی در مدیریت اقتصاد دارد. همچنین بعد از اینکه لیبرال‌ها فاشیسم را در جنگ جهانی دوم و کمونیسم را بعد از آن دیدند دولت رفاه را طراحی کردند؛ لیبرال‌هایی که هم عمل‌گرا بودند و هم قابل انعطاف.

لیبرال‌ها باید با نیرویی که در آن زمان داشتند، امروز نیز با چالش‌ها روبه‌رو شوند. لیبرال‌ها باید انتقادهایی را که به آنها می‌شود مورد توجه قرار دهند و به مباحثه و مناظره درباره این انتقادات به عنوان سرچشمه‌ای برای تفکر جدید که جنبش آنها را برافروزد خوشامد بگویند. آنها باید بی‌قرار اصلاح باشند. وقتی که نشریه اکونومیست 175 سال پیش تاسیس شد، اولین سردبیر ما، جیمز ویلسون قول یک رقابت طاقت‌فرسا را میان هوش و ذکاوت و یک بی‌توجهی بی‌ارزش به مسائل را که مانع پیشرفت ما می‌شد داد. ما تعهد خود را با این رقابت مجدداً آغاز می‌کنیم و از لیبرال‌ها در سراسر جهان می‌خواهیم که به ما بپیوندند. 

دراین پرونده بخوانید ...