شناسه خبر : 24884 لینک کوتاه

مالیات بر ارث

مالیاتی منفور اما عادلانه

هیچ مالیاتی محبوب نیست. اما یک نوع آن نفرت خاصی را برمی‌انگیزد. مالیات بر ارث همیشه غیرمنصفانه‌ترین مالیات از دیدگاه بریتانیایی‌ها و آمریکایی‌ها در نظر گرفته شده است. در واقع، نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد مخالفت با مالیات بر ارث و ملک (اولی بر وارث و دومی بر میراث اعمال می‌شود) حتی در میان فقرا بیشتر از اغنیاست.

مالیات بر ارث

هیچ مالیاتی محبوب نیست. اما یک نوع آن نفرت خاصی را برمی‌انگیزد. مالیات بر ارث همیشه غیرمنصفانه‌ترین مالیات از دیدگاه بریتانیایی‌ها و آمریکایی‌ها در نظر گرفته شده است. در واقع، نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد مخالفت با مالیات بر ارث و ملک (اولی بر وارث و دومی بر میراث اعمال می‌شود) حتی در میان فقرا بیشتر از اغنیاست.

سیاستمداران زمانی که اقدامی پیروزی‌بخش را ببینند آن را می‌شناسند. هم اکنون ملک یک فرد بالغ و متوفی در آمریکا در مقایسه با دهه 60 میلادی 95 درصد کمتر احتمال مشمول مالیات شدن دارد. و جمهوری‌خواهان می‌خواهند تمام مسیر را بروند: مجلس نمایندگان طرح اصلاح مالیات را تصویب کرده که تا سال 2025 «مالیات بر ارث» را کاملاً ملغی می‌کند. پیش از جنگ جهانی دوم، احتمال بیشتری وجود داشت که بریتانیایی‌ها مالیات بر ارث پرداخت کنند تا مالیات بر درآمد؛ امروزه کمتر از پنج درصد املاک توجه مامور مالیات را به خود جلب می‌کنند. این مورد تنها در میان آنگلوساکسون‌ها وجود ندارد. درآمد ناشی از این مالیات‌ها در کشورهای OECD، به عنوان بخشی از درآمد کل دولت، از دهه 60 میلادی به شدت کاهش یافته است. بسیاری از دیگر کشورها همین مسیر را رفته‌اند. در سال 2004 حتی سوئدی‌های برابری‌طلب تصمیم گرفتند مالیات بر ارث را در کشورشان ملغی کنند.

اما این گرایش به سوی مالیات ناچیز یا صفر بر ملک احتمالاً متوقف می‌شود. چنین مالیات‌بندی دو اصل حیاتی لیبرال را مقابل یکدیگر قرار می‌دهد. یک اصل این است که دولت‌ها باید مردم را آزاد بگذارند ثروت خود را هر زمان مناسب می‌دانند خرج کنند. اصل دوم این است که نخبگان همیشگی و موروثی، جامعه را ناسالم و ناعادلانه می‌کند. چگونه می‌توان از بین آنها یکی را انتخاب کرد؟

زمانی که وارث قد علم می‌کند

بعضی افراد طرفدار مالیات سنگین بر ارث هستند. آنها بحث خود را با این استدلال منفی آغاز می‌کنند که افراد متوفی دیگر از آزادی کلی برای خرج ثروت خود طبق میل‌شان برخوردار نیستند، زیرا فرد متوفی هیچ حقی ندارد. آنها چگونه می‌توانند حقی داشته باشند وقتی با آنچه در دنیا رخ می‌دهد ارتباطی ندارند؟

این موضوع درست نیست. امر منطقی می‌تواند ملغی کردن حتی کمترین وصیت‌نامه‌ها باشد. اما ارثیه‌ها کاملاً شخصی و تنها و بزرگ‌ترین هدیه‌ای هستند که بسیاری از افراد آنها را به دلایلی که به آن باور دارند و به افراد مورد علاقه‌ای که به آنان عشق می‌ورزند اهدا می‌کنند. بسیاری از افراد (زنده) احساس تقصیر می‌کنند اگر نتوانند نیازهای فرزندان خود را فراهم کنند. ارثیه هرچه که باشد، حتی بیان آخرین آرزوهایشان، بیش از انتقال دلبستگی‌هایشان وزن و ارزش دارد.

استدلال مثبت برای مالیات سنگین بر ارث این است که آنها عدالت و برابری را افزایش می‌دهند. وارثان به ندرت کاری انجام می‌دهند که شایسته پولی باشند که به این طریق به آنها می‌رسد. لیبرال‌ها، از جان‌استوارت میل تا تئودور روزِولت، فکر می‌کردند که این امر نیاز به اصلاح دارد. روزولت، که هشدار داده بود اجازه دادن به انتقال ثروت‌های عظیم از نسلی به نسل دیگر «مانع اصلی و بزرگ برای کل اجتماع است»، بی‌شک از موقعیت کنونی بهت‌زده می‌شد. جریان سالانه ارث در فرانسه از دهه 50 میلادی سه برابر GDP شده است. نیمی از میلیاردرهای اروپا ثروت خود را به ارث برده‌اند و به نظر می‌رسد شمار آنها افزایش یابد.

با وجود این، در سال 2017 مشخص نیست نقشی که ارثیه در تثبیت نخبگان ارثی بازی می‌کند چقدر قطعی است. داده‌های مربوط به بریتانیا نشان می‌دهد مردم تمایل ندارند والدین خود را تا پیش از 50‌سالگی از دست بدهند. در کشورهای ثروتمند مزایایی که والدین ثروتمند به فرزندان خود منتقل می‌کنند با سازوکار جور کردن ازدواج آغاز می‌شود، که در آن نخبگان هرچه بیشتر با نخبگان ازدواج می‌کنند. آنها مسیر را با بهره‌مندی از مزایای تحصیلی، سرمایه اجتماعی و هدایای سخاوتمندانه، و نه با اسنادی از ثروت اجدادی، ادامه می‌دهند.

حتی اگر ارتباط بین نرخ مالیات بر ارث و نابرابری آشکار باشد، ثروت می‌تواند هزینه یک وکیل خوب و کارشناس در امر مالیات را بدهد. در قرن پس از دوران آقای روزولت، سوئد و سایر مالیات‌دهندگان بزرگ کشف کردند اگر دولت‌ها مالیاتی وضع کنند که به اندازه کافی سنگین باشد، ثروتمندان راه فرار از آن را می‌یابند. اعتباری که آنها در نتیجه آن ایجاد می‌کنند می‌تواند حتی بیش از سه نسل دوام داشته باشد، به اندازه‌ای که طول می‌کشد تا ثروت خانواده از نسلی به نسل دیگر برسد.

برخی دیگر که مجهز به چنین استدلالاتی هستند در سوی مخالف قرار دارند و مانند اصلاحات مالیاتی آمریکا پیشنهاد می‌دهند که به‌هیچ‌وجه نباید مالیات بر ارث وجود داشته باشد. آنها می‌گویند کار درست نه‌تنها این است که به مردم اجازه دهیم اموال خصوصی خود را به فرزندانشان بدهند بلکه ارثیه‌ها اغلب ثمره کارهای سختی است که آنها قبلاً مالیاتش را پرداخته‌اند. و لایحه مالیات سنگین بر ارث مخرب است زیرا می‌تواند سبب فروپاشی شرکت‌ها و مزارع خانوادگی، و فروش خانه‌های اجدادی شود.

با وجود این هر مالیات نوعی دخالت از سوی دولت است. اگر اجتناب از پرداخت دوباره مالیات شرط سیاست خوب است، پس دولت‌ها باید مالیات بر فروش را ملغی کنند که از محل مالیات بر درآمد پرداخت می‌شود. این ریسک که در آن وارثان ناچار می‌شوند خانه‌ها و مزرعه‌ها را بفروشند را می‌توان با دادن مجوز به آنان برای پرداخت تدریجی مالیات، از محل جریان نقدی و نه فروش اضطراری و با قیمت پایین، کمتر کرد.

در واقع از افرادی که در کل مخالف مالیات هستند انتظار می‌رود مخالفت کمتری با مالیات بر ارث نسبت به سایر انواع مالیات داشته باشند. برخلاف مالیات بر درآمد، آنها انگیزه کار کردن را از بین نمی‌برند درحالی‌که پژوهش‌ها نشان می‌دهد فردی که مبلغی بیشتر از 150 هزار دلار به ارث می‌برد نسبت به فردی که کمتر از 25 هزار دلار ارث می‌گیرد چهار برابر بیشتر احتمال دارد که نیروی کار را ترک کند. برخلاف مالیات بر درآمد سرمایه، به نظر نمی‌رسد مالیات سنگین‌تر بر ملک مانع پس‌انداز یا سرمایه‌گذاری شود. برخلاف مالیات بر فروش، آنها تصاعدی هستند. این سیستم تا زمانی کارآمدتر است که مالیات بر ارث بتواند کاهش دیگر انواع مالیات را جبران کند.

بازار انتقال

رویکرد درست ایجاد توازن بین این دو سو است. نرخ دقیق از کشوری به کشور دیگر تفاوت دارد. اما سه اصل برای طراحی آن وجود دارد. نخست، شناسایی ثروتمندان که به معنای وضع مالیات بر وارثان به جای املاک و تنظیم آستانه معافیت معنادار است. دوم، ساده گرفتن آن. بستن مفرهای مالیاتی برای کسانی که در این دام گرفتار می‌شوند با ایجاد نرخ ثابت و تعیین مستمری تا پایان عمر برای ارثیه؛ تنظیم نرخ مالیات که به اندازه کافی بالا باشد تا مبالغ چشمگیر افزایش یابد، اما نه آنقدر بالا که سبب اجتناب گسترده شود. سوم، با سقف مالی ایجادشده از طریق مالیات بر ارث بالاتر، سایر مالیات‌ها کاهش یابد و از سنگینی بار بیشتر افراد کاسته شود.

زمانی که مالیات بر ارث سبب چنین کاهش غیرمنطقی‌ای می‌شود، بحث منطقی دشوار است اما کاهش آنها بحث‌های بسیار کمی به راه انداخته است. یک سیستم مالیاتی عادلانه و کارآمد درصدد مشمول کردن مالیات بر ارث و نه حذف آن است.

منبع: اکونومیست

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها