شناسه خبر : 37477 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

زندگی و زمانه هابز

مردم تا کجا باید صبورانه از رهبران خود پیروی کنند؟

 
حامد وحیدی / دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد دانشگاه شریف

34قرن‌ها تنها یک پاسخ استاندارد برای این سوال وجود داشت که با نام نظریه حق الهی پادشاهان (اعتقاد قدیم مبنی بر اینکه حکومت و اختیارات شاه توسط خداوند تفویض می‌شود) شناخته می‌شد. طبق این نظریه تنها خداوند است که می‌تواند همه پادشاهان را منصوب کند و برای اطاعت از این پادشاهان، یک دلیل روشن وجود دارد: زیرا خدای من این را گفته است و اگر موافق نیستید شما را به جهنم خواهد فرستاد. با گذر زمان بسیاری از اندیشمندان به این نتیجه رسیدند که حق حکومت با پادشاهان نیست، بلکه با مردمی است که این حق را به پادشاهان محول کرده‌اند. به عبارت دیگر، مردم تا زمانی که همه چیز برای آنها خوب پیش می‌رفت، از شاهان اطاعت می‌کردند. این موضوع تحت عنوان نظریه قرارداد اجتماعی دولت شناخته می‌شود که برای اولین‌بار توسط توماس هابز تبیین شد.

توماس هابز فیلسوف و تاریخدان برجسته انگلیسی بود که در قرن هفدهم میلادی می‌زیست. هابز، هم به عنوان دانشمند علوم تجربی و هم به عنوان ریاضی‌دان شناخته می‌شود و علاوه بر آن در زمینه متافیزیک و معرفت‌شناسی نظرات ارزشمندی دارد و مترجم آثار کلاسیک یونان نیز بود؛ اما آن چیزی که باعث شهرت او شده است، آثار و نظراتش در سیاست و فلسفه سیاسی است. هابز در اندیشه‌هایش سعی در یافتن پاسخ این پرسش داشت که تا چه حد باید صبورانه از حاکمان اطاعت کرد، و همچنین در مقابل آن، چه زمانی برای به دست آوردن زندگی بهتر باید علیه دولت‌ها انقلاب کرد و از فرامین آنها اطاعت نکرد. مهم‌ترین اثر هابز، کتاب لویاتان (به معنای هیولای دریایی) اوست که در سال 1651 نوشته شده که پایه‌های نظریات قرارداد اجتماعی را در فلسفه سیاسی به وجود آورد. بسیاری از اندیشمندان، او را در اندیشه سیاسی از پدران بنیانگذار لیبرالیسم و دولت مدرن و کتاب لویاتان را بزرگ‌ترین و منحصربه‌فردترین اثر فلسفه سیاسی در انگلستان می‌دانند.

هابز در آثار خود، با به‌کارگیری نظریات قرارداد اجتماعی به این نتیجه‌گیری می‌رسد که قدرت سیاسی با یک قرارداد اجتماعی باید در دست یک فرد یا نهاد مقتدر قرار گیرد تا مسوولیت امنیت و رفاه همگان را عهده‌دار شود؛ به عبارت دیگر، طبق دیدگاه او، افراد حقوق اجتماعی خود را به قدرتی برتر واگذار می‌کنند که در نتیجه آن دو حوزه عمومی و خصوصی (دولت و جامعه) ایجاد می‌شود. بر این اساس، نظریه هابز از لحاظ نتایج سیاسی، غیرلیبرالی است (قدرت در دست دولت، قدرت مطلق و بدون حد و مرز است)، ولی دیدگاهش درباره ماهیت و ریشه دولت، لیبرالی است و فرض اساسی او تفکیک جامعه و دولت است. در ادامه به منظور یافتن ریشه تفکرات هابز، به زندگینامه او و شرایط زمانی که در آن رشد یافت، پرداخته می‌شود.

 

دوران کودکی و تحصیل

توماس هابز در پنجم آوریل ۱۵۸۸ در وست‌پورت انگلستان به دنیا آمد. اطلاعات بسیار کمی درباره مادر او وجود دارد، ولی پدرش یک کشیش رده‌پایین در کلیسا بود که تنها می‌توانست ادعیه و موعظه‌های کلیسا را بخواند و اهمیت چندانی برای تحصیلات علمی قائل نبود. پدر هابز پس از مجادله با کشیش دیگر، خانواده خود را ترک کرد و سرپرستی هابز و دیگر فرزندان خود را به برادر بزرگ‌تر خود، فرانسیس هابز، واگذار کرد. عموی توماس هابز، تاجری ثروتمند بود که به تنهایی زندگی می‌کرد؛ او پس از قبول کردن سرپرستی هابز، خرج زندگی او را تامین کرد. توماس هابز در سن چهارسالگی به مدرسه‌ای در وست‌پورت و سپس به مدرسه خصوصی اوان (Evan) در مالمزبری فرستاده شد؛ او استعدادهای خودش را در این مدارس نشان داد و زمانی که در سن 14‌سالگی به عنوان شاگرد ممتاز مدرسه خود را ترک کرد، توانسته بود برخی از نمایشنامه‌های یونانی را به زبان لاتین ترجمه کند. هابز در سن 15‌سالگی پس از ترک مدرسه خصوصی لاتیمر (Latimer)، برای ادامه تحصیل به دانشگاه آکسفورد فرستاده شد. او طی کل دوره تحصیل خود، تحت سرپرستی و حمایت عمویش، فرانسیس، بود. در آن زمان در دانشگاه آکسفورد، اندیشه‌ها و مطالعات ارسطو تدریس می‌شد که باعث شد هابز با این اندیشه‌ها آشنایی بیشتری پیدا کند. هابز هنگامی که تنها 19 سال داشت از دانشگاه آکسفورد فارغ‌التحصیل شد و به تدریس منطق در این دانشگاه پرداخت.

 

آشنایی با خاندان کاوندیش

هابز در بیشتر دوران بزرگسالی خود برای شاخه‌های مختلف خانواده ثروتمند و اشرافی کاوندیش کار کرد. او در سال 1608، به پیشنهاد یکی از اعضای هیات علمی دانشگاه آکسفورد، توانست به عنوان معلم خصوصی ویلیام کاوندیش، در این خاندان منصبی به دست آورد. زندگی تحت حمایت خاندان کاوندیش، موقعیت مناسبی برای هابز به وجود آورد تا بدین ترتیب زمینه رشد افکار و پیشرفت خود را فراهم آورد، دسترسی به کتاب‌ها و برقراری ارتباط با فیلسوفان و دیگر دانشمندان را برای او راحت ساخت و علاوه بر آن، در این دوران به همراه فرزند خانواده کاوندیش، سفرهای زیادی به اروپا کرد که توانست با اندیشمندان و بزرگان کشورهایی مانند، آلمان، فرانسه و ایتالیا ملاقات کند. طی این سفرها، هابز زبان ایتالیایی و فرانسوی را به خوبی آموخت و پس از بازگشت از سفرهای خود، سعی کرد زمان بیشتری را به مطالعه و گسترش علم خود اختصاص دهد. پس از درگذشت ویلیام کاوندیش، هابز دوست خود و منصبی را که در این خانواده داشت، از دست داد. پس از آن به خدمت در خانواده‌ای دیگر که از یکی از شاخه‌های خاندان کاوندیش بود، مشغول شده و طی این زمان موفق به اتمام و چاپ برخی ترجمه‌های خود شد.

پس از گذشت چندین سال، در سال 1631، خانواده کاوندیش دوباره خواستار برگشت هابز به این خانواده شدند و او تا سال 1642 به عنوان معلم خصوصیِ ارل سوم دونشیر، به این خاندان خدمت کرد. طی این سال‌ها، هابز دوباره توانست سفرهایی درون قاره اروپا داشته باشد و در سفرهایش موفق شد با شخصیت‌های بزرگ فکری آن زمان مانند دکارت، گالیله، مارین مرسن، پی‌یر گاسندی و ژیل روبروال ملاقات کند و پس از آن شروع به ساختن ایده‌های خود در دنیای فلسفه کرد که با دیدگاه‌های بسیاری از اندیشمندان عصر خودش، متفاوت بود. او در سال 1637 در حال نوشتن یکی از مهم‌ترین آثار خود با نام عناصر قانون بود که درگیری‌ها و جنگ‌های داخلی باعث شد او به فرانسه پناه ببرد.

 

جنگ‌های داخلی انگلستان

تفکرات هابز به یک رویداد بزرگ در زندگی او که در سن 64سالگی با آن مواجه شد، گره خورده است. این ‌رویداد، جنگ‌های داخلی انگلستان بود. عصری که هابز در آن می‌زیست، دوران سلطنت چارلز اول، جنگ‌های داخلی و تشکیل دولت متحده بود که روزگاری آشوب‌زده، پراضطراب و غرق در ناآرامی‌ها و وحشی‌گری‌ها بود. وضع سیاسی انگلستان در دهه‌های 1620 تا 1650 به دلیل اختلافات مذهبی و کشمکش‌های سیاسی به شدت بی‌ثبات بود و در اوج این اختلافات که یک دهه به طول انجامید (1651-1642)، نیروهای شاه علیه پارلمان قرار گرفته بودند که به کشته شدن 200 هزار نفر در هر دو طرف منجر شده و در نهایت به اعدام چارلز اول و فروپاشی عمومی انجامید. هابز نیز به دلیل کار برای خاندان کاوندیش، با بسیاری از سلطنت‌طلبان و طرفداران شاه در ارتباط بود که این اختلافات داخلی موجب شد هابز حیات خود را در خطر ببیند و به فرانسه فرار کند. با در نظر گرفتن این وقایع و توجه به شرایط اجتماعی زمان او می‌توان درک بهتری نسبت به برخی از ابعاد فکری و مسائل اساسی پیش‌روی وی داشت. هابز ذاتاً مردی آرام و محتاط بود که به دلیل اتفاقاتی که در کودکی برای او پیش آمد، از تمام انواع خشونت نفرت داشت، از این‌رو تمامی دغدغه‌اش، برپایی صلح و پایان یافتن جنگ‌های داخلی شد و درصدد این برآمد که با کاربرد روش‌های فلسفی و علوم طبیعی در زمینه رفع بی‌ثباتی‌های سیاسی، نظریه‌های سودمندی ارائه کند.

 

زندگی در پاریس

با تشدید کشمکش‌ها و درگیری‌ها، هابز پس از به پایان رساندن و چاپ کتاب عناصر قانون خود به پاریس فرار کرد و در آنجا به مارین مرسن (فیلسوف و ریاضیدان فرانسوی) پیوست؛ او همچنین با دیگر تبعیدشدگان از انگلستان ارتباط برقرار کرد. یکی از تبعیدشدگان که هابز در این دوران با او ارتباط داشت، شاهزاده تبعیدی ولز، چارلز دوم، بود که هابز به او ریاضیات تدریس می‌کرد. ارتباط نزدیک او با چارلز دوم در دورانی که در پاریس زندگی می‌کرد، بی‌شک بر اعتقادات هابز و اندیشه‌هایش تاثیرگذار بوده است. هابز حدود یک دهه در این شهر ماند و در این دوران سعی در نوشتن و به چاپ رساندن مهم‌ترین آثار خود، درباره شهروند (De Cive)، درباره کالبد (De Corpore) و لویاتان کرد.

 

فلسفه سیاسی

35

کتاب «De Cive» هابز که در سال 1642 به چاپ رسید، حاوی عقایدش در مورد رابطه مردم و دولت بود. هابز در این کتاب یکی از مهم‌ترین اظهارات ارسطو را که بیان می‌کرد انسان به‌طور طبیعی برای زندگی شهروندی سازگار است، رد می‌کند. هابز معتقد است که انسان‌ها ذاتاً با زندگی سیاسی سازگار نیستند و دائماً در حال رقابت با یکدیگرند، آنها به راحتی تحت تاثیر جاه‌طلبی قرار می‌گیرند و به‌طور طبیعی بیشتر به خودشان نسبت به دیگران فکر می‌کنند؛ به‌طور خلاصه، انسان‌ها به دنبال نفع شخصی خود هستند، مخصوصاً، نفع کوتاه‌مدت. او همچنین بیان می‌کند که اغلب افراد در پیگیری نفع خود ناتوان‌اند و توانایی غلبه بر رقبای خود را نداشته و همچنین هیچ‌گونه خویشتنداری طبیعی در برخورد با زور ندارند و حتی ممکن است انسان‌های معقول نیز به انجام اعمال خشونت‌آمیز مجبور شوند. هابز بر این باور است که مفهوم آزادی، در افکار عمومی و فلسفه سیاسی سنتی، بیش از حد ارزشگذاری شده است که موجب بروز درگیری‌های محلی و جنگ بر سر به دست آوردن آن می‌شود. او در کتاب «De Cive» خود اظهار می‌کند که برای مردم بهتر است که حق حاکمیت خود را به یک پادشاه مقتدر واگذار کنند. طبق نظر هابز، حق حاکمیت دولت باید مطلق (absolute) باشد و تا زمانی که این واگذاری قدرت، جان مردم را به خطر نیندازد، باید این حق پابرجا باشد. همچنین، شاه تعیین‌کننده بسیاری از امور مانند تعیین حاکمان ادارات دولتی، تعیین مجازات و پاداش افراد و نیز تعیین خط مشی اقتصادی کشور است؛ علاوه بر این، شاه باید فرماندهی کل قوا، تعیین قوانین کشور و نظارت بر تمام کلیساهای ملی را بر عهده داشته باشد. هابز همچنین بیان می‌کند که قوانین و احکام شاه ممکن است اشتباه باشند؛ او معتقد است، تا زمانی که مردم احساس کنند شرایطشان در صورت نبود حاکم، بدتر خواهد شد، باید به این قوانین اشتباه تن بدهند و آنها را تحمل کنند. هابز معتقد است که آزادی کامل، خطر به وجود آوردن جنگ و مرگ را به دنبال دارد و سعی دارد نشان دهد که اطاعت کردن و واگذاری حکومت به شاه، بهترین بیمه در برابر این خطر است.

اثری که هابز با نام آن شناخته می‌شود و در یادها مانده است، کتاب «لویاتان» اوست که در سال 1651 به چاپ رسید. در این کتاب، هابز به دنبال پاسخ به این سوال است که چرا برای جلوگیری از هرج‌و‌مرج و درگیری باید از قدرت دولت اطاعت کرد، حتی در صورت ناقص بودن آن. در این کتاب نیز، دیدگاه هابز مانند کتاب «De Cive» بر پایه رابطه بین حفاظت و اطاعت است، با این تفاوت که در کتاب لویاتان، توجه بیشتری به تعهدات مدنی

(civil obligations) مسیحیان و قوانینی که توسط کلیساها گذاشته می‌شود، می‌شود. هابز در این کتاب ادعا می‌کند که کلیساها به دلیل اینکه به وسیله مردم و حاکمیت مدنی، هیچ قدرتی به آنها واگذار نشده است، هیچ حقی در حکمرانی ندارند.

اتفاقاتی که در دوران فعالیت هابز به وقوع پیوست و شرایطی که بر زندگی او حاکم بود، باعث به وجود آمدن نفرت شدید هابز از جنگ‌های داخلی شد که بر دیدگاه سیاسی او تاثیر بسزایی داشت. فلسفه سیاسی هابز عمدتاً به شیوه‌ای است که دولت باید به منظور اجتناب از جنگ داخلی سازمان‌دهی شود؛ از این‌رو در دیدگاه سیاسی با دموکراسی مخالف بود. آثار هابز در تاریخ کلیسا و تاریخ فلسفه نیز گویای این موضوع است؛ او قاطعانه مخالف تفکیک قدرت دولت، چه بین شاخه‌های دولت و چه بین کلیسا و دولت بود.

 

بازگشت به انگلستان

هابز در پایان سال ۱۶۵۱، تقریباً زمانی که لویاتان به چاپ رسیده بود، به انگلستان بازگشت و صلح و آرامش خود را با رژیم جدید الیور کرامول برقرار ساخت. هابز پس از بازگشت خاندان استوارت در سال ۱۶۶۰ از منصب جدیدی برخوردار شد. شارل دوم، هابز را در دربار خود پذیرفت و به او مقرری سالانه ۱۰۰پوندی اعطا کرد. همه چیز برای او بر وفق مراد بود تا اینکه در سال 1666، مجلس عوام، لایحه‌ای علیه ملحدین و خداناباوران تصویب کرد و به موجب این لایحه، کمیته‌ای مامور به تحقیق درباره کتاب لویاتان شد. پس از این جریان، هابز مجبور شد سال‌های آخر عمرش را با بازگشت به مطالعات کلاسیک جوانی‌اش بگذراند و طی این سال‌ها موفق به ترجمه کتاب‌های ایلیاد و اودیسه به زبان انگلیسی شد. توماس هابز در سال 1679 در 91سالگی درگذشت.

مهم‌ترین اثر هابز کتاب لویاتان است که در سال 1651 به چاپ رسید. لویاتان یعنی هیولای دریایی؛ این عنوان از کتاب مقدس گرفته شده است. طرح جلد این کتاب نشان‌دهنده پادشاه غول‌پیکری است که هزارها انسان اجزای سازنده آن هستند، در یک دست شمشیر دارد و در دستی دیگر عصایی که قدرت مذهبیِ کلیسا را نشان می‌دهد.

منابع:

1-https: / /www.britannica.com /biography /

Thomas-Hobbes

2-https: / /mathshistory.st-andrews.ac.uk /

Biographies /Hobbes /

3-https: / /www.theschooloflife.com /thebookoflife /

thomas-hobbes /

دراین پرونده بخوانید ...