شناسه خبر : 32995 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

شوک اعتراضی دلار

کامران ندری از ریشه‌های تشدید نوسانات ارزی می‌گوید

کامران ندری اقتصاددان باور دارد، ریشه اصلی جهش قیمت‌ها، جو روانی بود که پس از افزایش قیمت بنزین و اعتراضاتی که پیرامون آن صورت گرفت در بازار ایجاد شد. وی عنوان می‌کند، بانک مرکزی و سیاستگذار برای مقابله با نوسانات کنونی چاره‌ای جز این ندارد که تلاش کند انتظارات تورمی شکل‌گرفته در بازار را تعدیل کند و در این مسیر باید از سیاست‌های ارتباطی مناسب بهره بگیرد.

شوک اعتراضی دلار

دلار در پاییز بیش از 20 درصد رشد کرده است و بخش عمده این بازدهی ناشی از نوساناتی بود که در 20 روز گذشته صورت گرفت. کامران ندری اقتصاددان باور دارد، ریشه اصلی جهش قیمت‌ها، جو روانی بود که پس از افزایش قیمت بنزین و اعتراضاتی که پیرامون آن صورت گرفت در بازار ایجاد شد. وی عنوان می‌کند، بانک مرکزی و سیاستگذار برای مقابله با نوسانات کنونی چاره‌ای جز این ندارد که تلاش کند انتظارات تورمی شکل‌گرفته در بازار را تعدیل کند و در این مسیر باید از سیاست‌های ارتباطی مناسب بهره بگیرد. از نظر او عرضه ارز سنگین راهکار مدیریت بازار ارز نیست و تنها شوک‌های قیمتی را به تعویق می‌اندازد.

♦♦♦

بازار ارز از خرداد تا اواخر آبان سال جاری نوسان خاصی نداشت و حتی حدود چهار ماه در کانال 11 هزارتومانی زندانی شده بود. کمتر کسی به دلار توجه می‌کرد و بازارهایی چون سهام جذابیت بیشتری برای فعالان داشت. اما حدود یک ماه هست که نوسانات بازار ارز کمی بیشتر شده است و به تبع آن، عده‌ای عنوان می‌کنند، تقاضای افراد عادی در بازار افزایش یافته است؛ به نظر شما، چه مجموعه عواملی زمینه‌ساز تغییر روند دلار و افزایش توجه‌ها به معاملات این ارز شده است؟

به نظر من، قیمت دلار در هفته‌های اخیر تحت تاثیر عوامل بنیادی و فاندامنتال بالا نرفته است؛ بلکه آنچه این ارز را به سمت و سوی کانال‌های تازه برد، بیشتر حاصل جو روانی بود که به دلیل اتفاقات بعضاً غیراقتصادی در بازار ارز ایجاد شد. در واقع، در هفته‌های اخیر مجموعه اتفاقات غیراقتصادی دست به دست هم دادند که یک جو روانی خاص در بازار شکل بگیرد. اولین حادثه، افزایش غیرمنتظره قیمت بنزین بود و البته اعتراضاتی که بعد از آن رخ داد. دومین اتفاق اثرگذار بر بازار، مساله اعتراضات و درگیری‌هایی بود که در عراق انجام شد. عراق یکی از قطب‌های ارزی برای کشور ماست و مسلماً درگیری و ناامنی در آن کشور، انتظارات بازیگران بازار ما را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد. به نظر من مجموع این دو اتفاق، انتظارات تورمی را تشدید کرد و باعث شد که نگرانی‌ها نسبت به آینده بازار ارز نیز بیشتر شود. وقتی چنین انتظاراتی شکل می‌گیرد و نگرانی افزایش می‌یابد، طبیعتاً دو اتفاق در سمت عرضه و تقاضا رخ می‌دهد؛ از یک طرف افرادی که در سمت عرضه‌کنندگان قرار می‌گیرند، تمایل کمتری برای فروش خواهند داشت و قیمت‌های بالاتری را مطالبه می‌کنند و از طرف دیگر، متقاضیان برای کاهش سطح نگرانی خود در بازار فعال‌تر می‌شوند. البته بازار ارز به‌طور سنتی در این مقطع از سال نیز با تقاضاهای خاص خود مواجه است. همیشه با نزدیک شدن به پایان سال میلادی، تقاضای تجار ما بالا می‌رود؛ چراکه برخی فعالان اقتصادی و تجار ما به ارز نیاز دارند تا با طرف خارجی خود معاملاتشان را تسویه کنند. این تقاضای فصلی پیشتر و در سال‌های گذشته نیز باعث شده بود که عدم تعادل‌هایی به صورت ادواری و مقطعی در بازار رخ بدهد. مقطع زمانی دیگری که به‌طور سنتی تقاضا در آن بالا می‌رود، زمانی است که به تعطیلات سال نو چینی نزدیک می‌شویم. با این حال، ممکن است که آن تقاضا نیز به واسطه نوسانات اخیر و هراس از قیمت‌های بالاتر تلاش کند که خود را زودتر مرتفع‌تر کند. از اینها گذشته، مساله FATF نیز همچنان به عنوان یک ریسک فاکتور در بازار حضور دارد. البته تصور می‌کنم در هفته‌های اخیر اثر این موضوع چندان در بازار ارز جدی نبوده، ولی ممکن است تاثیر آن در بهمن‌ماه جدی‌تر شود.

به‌طور خلاصه می‌توان گفت بازار ارز تحت تاثیر دو مجموعه عوامل نوسانی شده است: اتفاق‌های بیشتر غیراقتصادی و تقاضاهای سنتی. این مجموعه عوامل موجب شدند، آرامشی که در بازار ارز وجود داشت بر هم بخورد و هنوز هم تعادل جدیدی در بازار برقرار نشده است.

  به نظر شما آیا بانک مرکزی در بیدار شدن غول دلار و افزایش نوسانات اخیر نقشی داشته است؟

خیر؛ تصور نمی‌کنم بانک مرکزی نقش خاصی در افزایش فعلی قیمت داشته باشد و دلایل پیشین را در رشد نرخ ارز موثرتر می‌دانم. به عبارت دیگر این موضوع را رد می‌کنم که بانک مرکزی عامدانه به دنبال افزایش نرخ ارز باشد. باور دارم، بانک مرکزی تلاش می‌کند تا جایی که امکان دارد و ذخایر ارزی به او اجازه می‌دهد، نرخ ارز را به تعادل قبلی برگرداند. با این حال، باید در نظر گرفت که ذخایر ارزی در سطح بالایی قرار ندارد یا حداقل شواهد نشان می‌دهد به اندازه‌ای نیست که بتواند از جهش‌های مقطعی ناشی از ورود تقاضای شدید یکباره به بازار جلوگیری کند. البته اگر بانک مرکزی عرضه کنونی را نداشت و بازار را به حال خود رها کرده بود، قیمت همین الان هم در سطح بالاتری قرار داشت و حتی با سرعت تندتری رشد می‌کرد. به ‌هر حال باید در نظر داشته باشیم که بانک مرکزی در استفاده از ذخایر خود محدودیت دارد و باید تا حدی از آن استفاده کند که بتواند قیمت را در میان‌مدت در یک محدوده تعادلی خاص نگه دارد. فرض کنید بانک مرکزی با استفاده شدید از ذخایر خود قیمت را به کانال 11 هزارتومانی بازگرداند؛ اگر پس از این، شوک دیگری در بازار رخ دهد، بازارساز از کجا ارز مورد نیاز بازار را تامین کند که دچار نوسانات بسیار شدید نشویم. بخشی از افزایش شدید قیمت دلار در سال 97 ناشی از عرضه‌های شدید و بی‌رویه در قیمت‌های پایینی بود که در سال 96 صورت گرفت.

 اگر بانک مرکزی نقش زیادی در نوسانات اخیر نداشته است، چگونه امکان آن وجود داشت که از التهاب کنونی جلوگیری شود؟

اجازه بدهید یک‌بار دیگر اشاره کنم، تحولات سیاسی اهمیت زیادی در بازار ارز دارند؛ در مورد نوسانات کنونی نیز شوک بنزینی و اعتراضاتی که پیرامون آن صورت گرفت و البته واکنشی که حاکمیت در برابر این اعتراضات نشان داد، در نوسانات بازار نقش بسیار مهمی داشته است؛ ببینید دسته‌ای از اقتصاددانان پیش‌بینی می‌کردند که افزایش قیمت حامل‌های انرژی، تورمی در حد سه تا چهار درصد ایجاد خواهد کرد و این میزان تورم نیز به واسطه افزایش هزینه‌های تولید خواهد بود. در مقابل عده‌ای هشدار می‌دادند که این شوک می‌تواند موجب اوج‌گیری انتظارات تورمی شود و توصیه می‌کردند که حداقل در شرایط فعلی اقتصاد، افزایش جهش‌وار در قیمت بنزین نداشته باشیم. پس به نظر من اگر اصلاح قیمت بنزین به این صورت انجام نمی‌شد و مهم‌تر اعتراضات به گونه دیگری مدیریت می‌شد، شاهد شکل‌گیری چنین انتظارات تورمی نبودیم.

در درجه اول زمان اصلاح قیمت بنزین مناسب نبود و حداقل باید صبر می‌کردیم که فضای سیاسی عراق کمی آرام‌تر شود. در درجه بعدی باید افزایش قیمت به صورت تدریجی صورت می‌گرفت و در درجه سوم برای تمام حامل‌های انرژی این اصلاح قیمت انجام می‌شد و نه‌تنها برای بنزین. در حال حاضر اصلاح بنزینی صورت گرفته است، نه اصلاح حامل‌های انرژی. استادی به ما می‌گفت؛ «مرد آن است که حرفش دو تا شود»! به نظر من دولت هم باید تا حدی از تصمیم فعلی خود عقب‌نشینی کند یا حداقل آن را اصلاح کند. مساله بعدی این است که واقعاً به نظر می‌رسد که دولت و حاکمیت، آثار روانی افزایش قیمت بنزین را پیش‌بینی نمی‌کردند؛ در نتیجه آمادگی کاملی برای مدیریت انتظارات وجود نداشت.

 از صحبت‌های شما این‌گونه استنباط می‌شود که نقش بانک مرکزی در نوسانات فعلی قیمت چندان زیاد نبوده است؟

همان‌طور که گفتم، دولت و مجموع حاکمیت می‌توانستند برخورد ملایم‌تری با معترضان داشته باشند. ولی تصمیم دیگری گرفته شد؛ اگر برخورد ملایم‌تری صورت می‌گرفت و اعتراضات مدیریت می‌شد، انتظارات تورمی به این شدت که مشاهده می‌کنید به وجود نمی‌آمد. انتظاراتی که یکی از عوامل اساسی در به وجود آمدن نوسانات کنونی بوده است.

  رفتار رئیس‌کل بانک مرکزی و یادداشت‌های اینستاگرامی او در دوران نوسانی را چگونه تفسیر می‌کنید؟ آقای همتی از ابتدای نوسان، چندین پیام در مورد وضعیت بازار منتشر و اشاره کرد که بازار ارز محل مناسبی برای سرمایه‌گذاری نیست. ولی دلار به صحبت‌های او اعتنایی نکرد؛ آیا این اتفاق اعتبار سیاستگذار را دچار خدشه نمی‌کند؟

تصور می‌کنم، هر رئیس‌کلی تصویر واقعی‌تری از بازار ارائه کند، فعالان و کنشگران اقتصادی اعتبار بیشتری برای صحبت‌های او قائل خواهند شد. هر چقدر اعتبار بیشتری برای سیاستگذار به وجود آید، هزینه اجرای سیاست‌ها نیز به شدت پایین خواهد آمد. اگر با مخاطبان خود ارتباط درستی برقرار نکنید، اعتماد از دست خواهد رفت و هزینه اصلاحات اقتصادی نیز بسیار افزایش خواهد یافت. رئیس‌کل اگر می‌خواهد اعتبار خود را در بازار حفظ کند، باید اگر پیامی داد و گفت که قیمت ارز پایین می‌آید، ولی برخلاف انتظار او چنین اتفاقی رخ نداد، بلافاصله پاسخگو باشد و دلیل آن را توضیح دهد.  به‌طور کلی برای افزایش سطح اعتبار، سیاستگذار باید سه کار مهم را در نظر داشته باشد؛ اول اینکه، با شفافیت کامل و با صداقت صحبت کند، به گونه‌ای که مردم احساس نکنند که فریب خورده‌اند. دوم اینکه، ممکن است شما شفاف و صادقانه صحبت کنید، ولی آن واقعیتی که انتظار داشتید، رخ بدهد، اتفاق نیفتد. در این شرایط، بهترین کار این است که بیاییم و برای مردم توضیح بدهیم که چه اتفاقی رخ داد که آنچه تصور می‌کردیم، اتفاق نیفتاد. سومین نکته اینکه، باید در ارتباط با جامعه از سیاست‌های ارتباطی علمی استفاده کنیم. البته به نظر من در این زمینه بانک مرکزی بسیار بهتر از دولت عمل می‌کند؛ مورد اخیر به خوبی عدم استفاده دولت از سیاست‌های ارتباطی را نشان می‌دهد. در مورد افزایش قیمت بنزین، اصولاً هیچ ارتباطی با کنشگران اقتصادی ایجاد نشد و نوع افزایش قیمت، اعتبار سیاستگذار را خدشه‌دار کرد. اجازه بدهید یک پرانتز باز کنم و همین جا بگویم در زمینه سیاست‌های ارتباطی حتی آقای احمدی‌نژاد نیز از آقای روحانی بهتر عمل کرد. درست است که آقای احمدی‌نژاد از سیاست‌های ارتباطی مبتنی بر اقتصاد شناختی و دیدگاه‌های علمی اقتصاد استفاده نمی‌کرد، ولی حداقل ارتباط بیشتری با مردم داشت. در نتیجه، هزینه اصلاح‌هایی که او در مورد اصلاح قیمت‌های حامل‌های انرژی پرداخت، اصلاً با دولت آقای روحانی قابل مقایسه نیست. اصلاحات اقتصادی هزینه دارد و در صورتی که میزان اعتبار دولت پایین باشد، مردم با اصلاحات همراهی نخواهند کرد و در نتیجه این اصلاحات، نتیجه معکوس به دنبال خواهند داشت. به‌طور مثال، توجه کنید که پس از اصلاح قیمت بنزین، قیمت دلار افزایش زیادی پیدا کرد و همین افزایش، بخشی از اثرات اصلاحات شما در مورد بنزین را از بین برد. به‌طور خلاصه باید گفت نداشتن سیاست‌های ارتباطی درست با جامعه یکی دیگر از عوامل بوده است که انتظارات معامله‌گران، افراد عادی و فعالان اقتصادی را تحت تاثیر قرار داده است و بخشی از تغییر انتظارات مجموع این گروه‌ها، خود را در بازار ارز و سکه نشان می‌دهد.

 قرار شده است که یک‌بار دیگر به کالاهای اساسی، ارز چهار هزار و 200تومانی پرداخت شود؛ به نظر شما این اتفاق چگونه می‌تواند بازار آزاد ارز را تحت تاثیر قرار دهد؟

ارز چهار هزار و 200تومانی آثار زیانباری بر بازار ارز داشته است و خواهد داشت. به‌ هر حال شما وقتی بخش زیادی از دارایی‌های ارزی خود را بسیار ارزان‌تر از قیمت بازار در اختیار واردکنندگان قرار می‌دهید، از یک طرف درآمدهای کمتری خواهید داشت و از طرف دیگر، توان مداخله‌تان برای مدیریت قیمت‌های بازار آزاد پایین می‌آید.

معتقد بودم که اولین اصلاح اقتصادی که دولت می‌توانست انجام بدهد، حذف ارز چهار هزار و 200تومانی بود که هم اثر کمتری در اقتصاد داشت و هم حساسیت زیادی در مورد آن وجود نداشت. منتها به نظرم با سوءتدبیری که در مورد اصلاح قیمت بنزین صورت گرفت، زمان حذف ارز چهار هزار و 200تومانی حداقل در حال حاضر گذشته است. اگرچه حذف آن کار بسیار درستی است، با توجه به وضعیت فعلی و سنگین بودن هزینه اصلاحات اقتصادی، حذف آن نیز می‌تواند به اقتصاد شوک وارد کند. زمانی که اقتصاد یک‌بار دیگر به ثبات رسید و بخشی از اعتبار از دست‌رفته دولت بازیابی شد، می‌توان در مورد حذف ارز چهار هزار و 200تومانی صحبت کرد.

 به نظر شما بودجه‌ای که برای سال 99 در نظر گرفته شده است، سیگنال خاصی برای معامله‌گران و فعالان بازار دارد؟

ببینید کسری بودجه یکی از مسائلی است که می‌تواند بازار ارز را تحت تاثیر قرار دهد. در نتیجه بررسی بودجه همواره مورد توجه معامله‌گران میان‌مدت و بلندمدت بازار بوده است. آنچه من در لایحه بودجه 99 می‌بینم، این است که با توجه به صادرات کنونی نفت و تحریم‌ها، در مورد درآمدهای نفتی خوش‌بینی وجود دارد. با این حال، تصور می‌کنم مذاکراتی نیز در پشت پرده در جریان است. البته این را هم دوست دارم اشاره کنم که مسلماً دولت اطلاعاتی در اختیار دارد که من و شما نداریم. در واقع بودجه جای تخمین بیش از اندازه نیست و انتظار می‌رود که دولت با توجه به امکاناتی که سراغ دارد، درآمدهای خود را پیش‌بینی کرده باشد. ای‌کاش می‌توانستیم به‌طور کلی ارتباط بودجه با درآمد نفتی را قطع کنیم، ولی در شرایط کنونی که وابستگی زیادی به درآمدهای نفتی وجود دارد، در صورتی که این درآمد محقق نشود، سیاستگذار با مشکل زیادی مواجه خواهد شد و طبعاً بازار ارز نیز تحت فشار قرار خواهد گرفت. دولت می‌تواند به‌جای تکیه بر درآمدهای نفتی بخش زیادی از هزینه‌های خود را از طریق مالیات‌ستانی تامین کند. با این حال، عده زیادی باور دارند دولت همین درآمد مالیاتی را که برای سال بعد نیز در نظر گرفته است، نمی‌تواند تامین کند. در واقع برنامه خاصی برای اصلاح نظام مالیاتی معرفی نشده است و اراده‌ای برای دریافت مالیات از گروه‌های خاصی نیز مشاهده نشده است. این در حالی است که مالیات زمین بکری است که هنوز به‌طور مناسب مورد بهره‌برداری قرار نگرفته است.

با این حال، یکی از نکات مثبت لایحه بودجه سال بعد این است که در نظر دارند، بانک‌ها را مجبور بکنند سهم قابل ملاحظه‌ای از دارایی‌هایشان را به شکل اوراق دولتی نگهداری بکنند.

 به نظر می‌رسد بازار می‌تواند در سال بعد با یک ریسک بودجه‌ای نیز مواجه باشد؛ ولی بانک مرکزی برای جلوگیری از ادامه رفتار نوسانی دلار حداقل در کوتاه‌مدت چه راه‌حل‌هایی در اختیار دارد؟ آینده بازار ارز تا انتهای سال جاری تحت تاثیر چه متغیرهایی خواهد بود؟

به نظر می‌رسد بانک مرکزی ابزارهای خیلی قوی برای مقابله با نوسانی که ناشی از تقاضای احتیاطی و انتظارات تورمی است، ندارد، مگر اینکه بتواند به تدریج انتظارات را تغییر دهد. با این حال، یکی از ابزارهایی که سیاستگذار می‌تواند در شرایط فعلی از آن بهره ببرد، ایجاد محدودیت برای برخی تراکنش‌های بانکی است. در این مسیر سیاستگذار باید قوانین مبارزه با پولشویی را جدی‌تر دنبال و نقل و انتقالات را رصد کند. مورد دیگر آنکه، بازارساز بهتر است که سیاست کنونی در زمینه عرضه ارز را به همین صورت منطقی ادامه دهد و از وسوسه هدر دادن منابع به قصد میخکوب کردن دلار دوری کند. بازارساز باید قیمت را در محدوده‌ای حفظ کند که در بلندمدت توانایی نگهداری از آن را دارد. با این حال، مهم‌ترین مشکل کنونی در بازار بحث انتظارات و جو روانی است. هنر سیاستگذار این است که در این‌گونه موارد تلاش کند که سمت انتظارات را با دقت بیشتری مدیریت کند. متاسفانه سیاستمداران ما کمتر به اثرات اقتصادی که اظهارات آنها بر بازار و انتظارات تورمی دارد، دقت می‌کنند.

آینده بازار ارز پس از پاییز نیز با دو ریسک فاکتور مواجه خواهد بود؛ از نظر من یکی از آنها بحث مربوط به FATF است و دیگری پایان سال چینی. البته همان‌طور که اشاره کردم سیگنال‌هایی از مذاکره و گفت‌وگو و تلاش برای حل اختلافات مشاهده می‌شود که این موضوع می‌تواند به یکباره سطح انتظارات را تا حد زیادی تغییر دهد.

دراین پرونده بخوانید ...