شناسه خبر : 23173 لینک کوتاه

ایران؛ بیم و امیدهای پس از تحریم نفتی

رنگین‌کمانی از بیم و امید پیرامون مساله ایران کشیده است

نتیجه تحریم‌ها از جنبه فشار بر مصرف‌کنندگان ایرانی و به تبع آن ایجاد تنگنا برای دولت تا حدودی قابل محاسبه است. اما از جنبه هدف نهایی تحریم‌کنندگان، همه چیز مبهم است. کشورهایی که پیش‌تر تحریم شده‌اند از لحاظ وضع ژئو‌استراتژیک و ژئوپولتیک همانند و حتی مشابه ایران نبوده‌اند و به دلایلی، تاثیر تحریم بر آنها قابل احصا بود. برمه، کره شمالی، عراق و لیبی از نمونه‌های مشهور تحریم هدفمند در دو دهه اخیر به شمار می‌روند.

تحریم نفتی ایران که در پی مذاکرات مسکو آغاز شد از نمونه‌های کم‌نظیر بازی در عرصه بین‌المللی است. تازگی این واقعه از جهت اعمال تحریم‌ها نیست؛ زیرا اردوگاه غرب پیش از این نیز از حربه تحریم برای تغییر رفتار دولت‌ها استفاده کرده است. تازگی این تحریم‌ها بیشتر در نامشخص بودن همه آثار آنهاست. نتیجه تحریم‌ها از جنبه فشار بر مصرف‌کنندگان ایرانی و به تبع آن ایجاد تنگنا برای دولت تا حدودی قابل محاسبه است. اما از جنبه هدف نهایی تحریم‌کنندگان، همه چیز مبهم است. کشورهایی که پیش‌تر تحریم شده‌اند از لحاظ وضع ژئو‌استراتژیک و ژئوپولتیک همانند و حتی مشابه ایران نبوده‌اند و به دلایلی، تاثیر تحریم بر آنها قابل احصا بود. برمه، کره شمالی، عراق و لیبی از نمونه‌های مشهور تحریم هدفمند در دو دهه اخیر به شمار می‌روند. نظامیان برمه که هدف تحریم‌ها بودند داعیه ایدئولوژیک نداشتند و بود و نبود آنها تاثیر قاطعی بر ژئوپولتیک منطقه جنوب شرقی آسیا نمی‌گذاشت.کره شمالی عملاً تحت قیمومیت چین است و تحریم‌های آن نوعاً مدیریت‌شده‌، تنبیهی و قابل بازگشت است.در واقع تحریم کره شمالی نوعی فشار بر چین و فشار غیر‌مستقیم بر رهبران پیونگ یانگ است و هرگاه بین چین و غرب مصالحه‌ای بر سر کره شمالی حاصل شود این تحریم‌ها قابلیت لغو خواهد داشت.به علاوه تحریم کره شمالی- مانند برمه- بر ساخت قدرت در منطقه شرق آسیا تاثیر قاطعی نمی‌گذارد. ژاپن و کره شمالی از نتیجه سیاسی تحریم کره شمالی خرسند می‌شوند اما بعید است که تحریم و یا لغو تحریم کره شمالی بر قدرت منطقه‌ای و وضع سیاسی و اقتصادی این دو کشور تاثیر تعیین‌کننده بگذارد. عراق و لیبی با قدری تفاوت،نمی‌توانستند منشاء قدرتی پاینده باشند و لاجرم نتیجه تحریم آنها مشخص بود. صدام حسین پس از حمله به کویت در سال 1990 تکلیف جهان را روشن کرده بود. او اولاً حاضر نبود بدهی 14 میلیارد دلاری خود را به کویت پس دهد؛ ثانیاً با این گمان که در پی هشت سال جنگ با ایران، اعراب حاشیه خلیج فارس را مقهور قدرت نظامی عراق کرده است در پی تکمیل هژمونی منطقه‌ای بود و دیگر اینکه گمان می‌کرد با ضمیمه کردن کویت به عراق به قدرت بلامنازع منطقه تبدیل خواهد شد و رویای تحقق‌نیافته در جنگ با ایران را محقق خواهد کرد. این سه تلقی صدام حسین از وضع منطقه کفایت می‌کرد که ائتلاف جهانی علیه این کشور شکل بگیرد و تحریم یکی از تجلیات وفاق جهانی باشد. رژیم معمر قذافی هم وضعی کمابیش مشابه رژیم صدام حسین داشت.قذافی به علت پاره ای خصال شخصی نامتعارف و ایضاً بیش از 40 سال حکمرانی در انزوا،دچار توهم سروری شده بود. این توهم که گاه در قالب رفتارهای شگفت‌انگیز و ژست‌های مضحک بروز پیدا می‌کرد او را به این خیال انداخته بود که اعظمِ اعراب بلکه اشرفِ عالم است. همین توهم‌، قذافی را به پرخاشگری در برابر همه کشورهای عربی و ایران واداشته بود و روزی که تحریم‌های لیبی کلید خورد کسی نگران وضع «سرهنگ دیوانه» نشد. این لفظ که یادآور جنگ لفظی دیرپای قذافی و شاه ایران در سال‌های پیش از انقلاب است، در سال‌های اخیر شیوع دوباره یافت و زوال اخلاقیِ برآمده از آن چنان دامن سرهنگ دیوانه را گرفت که نتیجه تحریم را از پیش تعیین کرده بود. البته این تحریم‌ها نبود که قذافی را سرنگون کرد و او در وهله نخست مغلوب جنگ ناعادلانه با اتباع خود و سپس منکوب جنگ نابرابر با ائتلاف غرب شد،اما تحریم‌ها به مثابه شعاری اخلاقی او را بی‌اعتبار کرده و برای جهانیان اقناع وجدانی کافی فراهم کرده بود که سرهنگ باید برود.

نتیجه تحریم در کشورهای پیش‌گفته، کمابیش مطابق برنامه‌ریزی طراحان تحریم رقم خورد. مساله برمه صرفاً حقوق بشری بود و تغییر ساخت قدرت در آن ربط وثیقی با ملاحظات منطقه‌ای نداشت و آنگاه که توازن قوای داخلی- البته با کمک خارجی- علیه خونتاها یا نخبگان نظامی به هم خورد نتیجه حاصل شد. در کره شمالی کشاکش ادامه دارد اما اوضاع تحت کنترل چین است. درعراق و لیبی که زوال قدرت سیاسی و انحطاط اخلاقی رهبران آنها توام شده بود فرجام کار، سرنگونی خونین بود.

ایران چطور؟ ایران دیری است که «طرف مذاکره» و کنش‌های دیپلماتیک بازیگران بین‌المللی نیست بلکه «موضوع مذاکره» و کشاکش جهانی است. چنین وضعی برای کشورهایی که پاره‌ای از نظم مستقر جهانی‌اند، وضع نامطلوب به شمار می‌رود؛ اما برای جمهوری اسلامی که نظم مستقر را ناعادلانه و مبتنی بر یکه‌تازی قدرت‌های جهانی می‌داند، وضع نامطلوب به شمار نمی‌رود. از نظر منطق دیپلماتیک، حق با جمهوری اسلامی است‌؛ زیرا ایران بنا به موازین استوار ژئواستراتژیک و ژئوپولتیک در وضع نامطلوب قرار ندارد. زیرا همین خارج بودن از شمول «طرف مذاکره بودن» و قرار داشتن در وضع«موضوع مذاکره بودن» ازجهاتی منشاء قدرت و اطمینان خاطر است. مذاکره و کشاکش بین‌المللی بر سر ایران تا چند سال پیش سه گروه بازیگر داشت‌: آمریکا؛ اروپا و ژاپن؛ چین و روسیه. اولی خصم آشتی‌ناپذیر بود،دومی خصم امیدوار به توافق و سومی همراه مشروط.چندی است این سه‌گانه منعطف به دوگانه‌ای متصلب تبدیل شده که یک سوی آن آمریکا و اروپا و سوی دیگرش روسیه و چین قرار دارند. بازی دو‌قطبی در دراز‌مدت برای موضوع کشاکش که در مانحن فیه ایران است، خطرناک است چون امکان مصالحه بین کنشگران دو‌وجهی آسان‌تر از کنشگران سه‌وجهی است. اما این وضع در کوتاه‌مدت برای ایران امتیاز تلقی می‌شود؛ زیرا امکان تقابل در کنش‌های دو‌وجهی همانند امکان مصالحه‌، زیاد است و این تقابل کوتاه‌مدت فرصت ارزیابی و طراحی در فضای جدید را در اختیار ایران می‌گذارد.

آنچه در وضع دو‌قطبیِ کنونی، برای ایران امتیاز تلقی می‌شود تصورِ صورت‌های محتملِ نظم خاورمیانه و جهان در سیمای آینده ایران است. ایرانِ امروز اگرچه مغضوب اردوگاه غرب است اما آشکارا، اهرم اصلی توازن و تعادل خاورمیانه و موجب کاهش هزینه های امنیتی غرب در خاورمیانه و خلیج فارس است. هزینه حضورچند ناو آمریکایی در خلیج فارس بسیار کمتر از هزینه‌های امنیتی این منطقه در روزگاری است که ایران به هر دلیلی نتواند رویه توازن‌سازِ کنونی را ادامه دهد. کاهش قدرت ایران در منطقه هر دو سوی منازعه بین‌المللی یعنی دو‌گانه آمریکا و اروپا در برابر روسیه و چین را متضرر خواهد کرد؛ زیرا ضعف منطقه‌ای ایران و سرایت این وضع به ترتیبات منطقه‌ای(سوریه، حزب‌الله لبنان و جنبش فلسطین) توازن قوای جهانی را به نفع آمریکا و اروپا و به ضرر روسیه و چین به هم خواهد زد. کاهش ناگهانی قدرت ایران،برای آمریکا و اروپا هم پرمخاطره است. ایران در دو دهه اخیر لنگری سنگین به دست و پای بنیادگرایی خاورمیانه بوده است و هرگونه تغییر ناگهانی در موازنه قوا بین ایران و عربستان، علی‌الظاهر عربستان را قوی‌تر می‌کند اما در باطن، پتانسیل‌های تغییرات رادیکال را در این کشور افزایش می‌دهد و خطر چنین تغییری مستقیماً متوجه اردوگاه غرب است.

این وضع، رنگین‌کمانی از بیم و امید پیرامون مساله ایران کشیده است و اگر دیپلمات‌های ایرانی در نشان دادن بیم‌ها به بازیگران غربی، موفق شوند فرجام تحریم‌ها در حد فشار اقتصادی و پدیده‌ای قابل مدیریت و بازگشت باقی خواهد ماند.

 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها