شناسه خبر : 37434 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

دهه سرنوشت

چشم‌انداز نفت در دهه‌های پیش‌رو و دلالت‌های آن برای ایران

 
 
رامین فروزنده / کارشناس انرژی

از رشد کم‌نظیر ارزش سهام «تسلا» گرفته تا رقابت کشورها برای حفظ سهم بازار و تصمیمات استراتژیک شرکت‌های نفتی از قبیل توتال و بی‌پی، همگی به یک موضوع مشهور اشاره دارند: نفت در آینده به کدام‌سو می‌رود؟ آیا در دهه پیش‌رو خودروهای الکتریکی به عصر نفت پایان می‌دهند و این کالای استراتژیک را به ماده‌ای بی‌ارزش تبدیل می‌کنند، یا لااقل دهه‌ها زمان نیاز خواهد بود تا چنین اتفاقی بیفتد؟ سال‌هاست که می‌دانیم پاسخ مشخص و یکتایی برای سوالاتی از این دست وجود ندارد، بلکه بسته به فرضیات و تحولات مورد انتظار می‌توان به فهرستی از سناریوها رسید. خوشبختانه در هر یک از این سناریوها به قدری ارقام و تصاویر گویا هستند که بتوان تا حد زیادی با اتکا به آنها برای آینده برنامه‌ریزی کرد. در این نوشته با محوریت چشم‌انداز نفت، ابتدا به تصویر چارچوبی کلی از گذار انرژی می‌پردازیم، سپس تصویری از آینده رو به افول نفت ترسیم می‌کنیم و در نهایت دلالت‌های این افول را برای کشورهای نفتی از جمله ایران برمی‌شماریم.

 

انرژی جهان و دو روند تاثیرگذار

بر اساس آمارهای آژانس بین‌المللی انرژی، کل تقاضای انرژی جهان در سال 2019 معادل بیش از 14 هزار میلیون تن نفت خام بوده و از این رقم سه سوخت فسیلی اصلی یعنی نفت، گاز و زغال‌سنگ سهمی بیش از سه‌چهارم داشته‌اند. برآورد می‌شود تقاضای جهانی انرژی در سال 2020 به دلیل شیوع کرونا افتی در حدود پنج درصد را تجربه کرده باشد و انتظار می‌رود در صورت کنترل فراگیری بیماری در سال جاری میلادی، تقاضای جهانی انرژی در سال 2023 به رقم پیش از بحران بازگردد. امروزه کماکان سوخت‌های فسیلی در تامین انرژی، نقش اصلی را دارند و جایگزینی نفت در تامین انرژی مورد نیاز برای حمل‌ونقل کماکان دشوار می‌نماید. به‌طور خاص باید گفت که رقابت اصلی تجدیدپذیرها نه با نفت، که با گاز طبیعی و با هدف تولید برق بوده و آنچه بیشتر بر تقاضای نفت خام موثر بوده، رشد کارایی سوخت (Fuel Efficency) خودروهاست. طی چند دهه اخیر همزمان با رشد مصرف انرژی، شاهد نزول سهم نفت، رشد سهم گاز و تجدیدپذیرها و نوسان سهم زغال‌سنگ بوده‌ایم. همانند گذشته، در آینده نیز انتظار می‌رود سبد انرژی تحولاتی داشته باشد و این گذار انرژی (Energy Transition) است که آینده نفت را رقم می‌زند. گذار انرژی را می‌توان از دو جنبه مورد بررسی قرار داد. نخست آنکه «مقدار مصرف انرژی» چه تغییری خواهد کرد و دوم آنکه «منابع تامین انرژی» چه خواهند بود.

مقدار مصرف انرژی: با رشد جمعیت، بهبود سطح رفاه جوامع و توسعه شهرنشینی، نیاز بشر به انرژی در مسیر صعودی قرار خواهد گرفت. اما در نقطه مقابل با افزایش کارایی انرژی، به ازای هر واحد سرانه تولید ناخالص داخلی انرژی کمتری مصرف خواهد شد (کاهش شدت مصرف انرژی) و به بیانی دیگر به ازای هر واحد انرژی مصرفی، تولید بیشتری رقم خواهد خورد (رشد بهره‌وری نهاده انرژی).  این روند به صورت بالقوه می‌تواند به قدری فزاینده باشد که نیاز روزافزون بشر در نتیجه رشد جمعیت و افزایش رفاه را جبران کند و در نتیجه مقدار مصرف انرژی در مسیر نزولی قرار گیرد. البته عواملی از قبیل فناوری، سهم بخش‌های مختلف از تولید ناخالص داخلی کشورها، میزان دسترسی به منابع ارزان فسیلی و... همگی بر این امر موثرند. مثلاً در کشوری که هنوز بخش عمده‌ای از تولید ناخالص داخلی به بخش صنعت و به ویژه صنایع سنگین و انرژی‌بر اختصاص دارد، شرایط اساساً با کشوری دیگر که در آن بخش خدمات نقش محوری دارند تفاوت دارد. همین‌طور به نظر می‌رسد بهبود کارایی به صورت مستمر و با روند پیشین امکان ادامه نیامد و از حدی به بعد به‌تدریج دشوارتر خواهد شد.

منابع تامین انرژی: فارغ از مقدار مصرف انرژی، منبع تامین انرژی نیز اهمیت دارد و اینجا محل قدرت‌نمایی انرژی‌های تجدیدپذیر است. با رشد تامین برق از منابعی مثل خورشید و باد، که می‌تواند برای تامین برق خانوارها یا مصرف خودروهای الکتریکی به کار گرفته شود، سهم بازار سوخت‌های فسیلی در معرض تهدید قرار گرفته است. البته همان‌طور که اشاره شد رقابت اصلی تجدیدپذیرها با گاز است و این رقابت نیز از جنبه‌ای جای خود را به همکاری می‌دهد؛ چراکه اول، گاز طبیعی سوختی کم‌کربن محسوب می‌شود و دوم، با توجه به اینکه تجدیدپذیرها با مساله عدم پایداری مواجه هستند، حضور یک سوخت فسیلی می‌تواند به ضرورت تبدیل شود. برقی شدن به عنوان یک روند کلان، به انواع انرژی تجدیدپذیر اجازه می‌دهد سهم خود را در سبد انرژی افزایش دهند. این روند کلان تا حدی نتیجه کاهش هزینه‌های سرمایه‌ای تولید برق از منابع تجدیدپذیر بوده، به حدی که هم‌اکنون نیروگاه‌های جدیدالاحداث تجدیدپذیر در مقایسه با نمونه‌های مبتنی بر سوخت فسیلی رقابت‌پذیر هستند. در عین حال سیاست‌های مقابله با گرمایش و تغییرات اقلیمی نیز به رشد تجدیدپذیرها یاری رسانده و دولت‌ها، شرکت‌ها و جوامع (حتی به بهایی بالا) درصدد افزایش سهم تجدیدپذیرها برآمده‌اند.

264

آینده رو به افول

در بستر تحولات گذار انرژی دور از ذهن نیست که آینده نفت به درخشندگی گذشته آن نباشد و همان‌طور که زغال‌سنگ روزی در مسیر افول قرار گرفت (و البته هنوز یک سوخت کلیدی در جهان محسوب می‌شود) نفت نیز وارد همان مدار شود. سناریوها در این مورد (بسته به مبانی و تحولات) متنوع، اما از برخی جهات واجد پیام‌های مشابه هستند. مهم‌ترین پیام این است که برخلاف گذشته‌ای نه‌چندان دور که پیک عرضه نفت‌- که به اختصار پیک نفت (Peak Oil) خوانده می‌شود‌- دغدغه کلیدی اهالی این صنعت است، اکنون آنها بیشتر به پیک تقاضای نفت (Peak Oil Demand) می‌اندیشند؛ یعنی روزگاری که تقاضای نفت به رقم حداکثر تاریخی خود می‌رسد و سپس (شاید پس از یک دوره ثبات نسبی) کاهش می‌یابد. در گذشته سوال درباره این بود که تا چند سال دیگر نفت داریم و اکنون با اطمینان از عرضه تقریباً نامحدود (در افق زمانی چند دهه) نفت، سوال این است که آیا اصلاً تقاضایی برای این حجم نفت وجود خواهد داشت؟

امروز با اطمینان قابل‌توجهی می‌توان گفت که پیک تقاضای نفت ظرف دو دهه آتی رقم خواهد خورد. برخی منابع مثل ریستادانرژی فرارسیدن پیک تقاضای نفت را در دهه جاری میلادی پیش‌بینی کرده‌اند که در نتیجه کرونا زودتر فرا خواهد رسید. در سناریوهای بدبینانه‌تر برخی نهادها، پیک تقاضای نفت قبلاً در سال 2019 روی داده و آنها انتظار دارند تقاضای نفت بعد از کرونا هرگز به دوران پیش از آن بازنگردد. واضح است که این نگاه در اقلیت قرار دارد و اغلب مراجع تخصصی انتظار دارند تقاضای نفت در آینده از سطح سال 2019 فراتر برود. در نقطه مقابل، سناریوهای خوش‌بینانه‌ای وجود دارند که پیک تقاضای نفت را دو تا سه دهه بعد می‌بینند. مثلاً اوپک انتظار دارد تقاضای نفت در حوالی دهه 2040 به حداکثر تاریخی خود برسد. از آنجا که عمده برآوردها بازه دو تا نهایتاً سه دهه را دربر می‌گیرد، این سناریوهای نسبتاً خوش‌بینانه چندان به روند تقاضای نفت پس از رسیدن به پیک نمی‌پردازند. همچنین باید توجه داشت که بازنگری‌های سالانه در این سناریوها معمول و طی یک بازه چندساله مجموع اندازه این بازنگری‌ها قابل‌توجه هستند. به لحاظ کمّی، بیشتر سناریوها در این بازه قرار می‌گیرند. با هدف ارائه یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان گفت حدود 90 درصد سناریوها زمان پیک تقاضای نفت را در بازه 2020 تا 2040 می‌بینند، با این نکته که زمان فرارسیدن پیک تقاضای نفت معمولاً در حال بازنگری به جلو بوده و هر سال انتظار داریم پیک تقاضای نفت زودتر فرا برسد. در این میان دو نکته قابل توجه به نظر می‌رسد: ریسک‌ها و عدم قطعیت‌ها و همچنین تحولات بازار در ارتباط با پیک.

ریسک‌های کلیدی: آنچه گفتیم بیشتر معطوف به ابعاد کلی سناریوهای پایه بود. اما در عمل ریسک‌هایی وجود دارند که می‌توانند سناریوهای جدیدی را رقم بزنند. تحولات شدید در فناوری، یکی از مهم‌ترین این ریسک‌هاست. اگر در حوزه‌هایی همچون خودروهای الکتریکی، ذخیره‌سازی انرژی (به ویژه در مقیاس بزرگ)، ذخیره‌سازی کربن، هیدروژن، تولید برق تجدیدپذیر و... تحولات از مسیر متعارف خارج شوند و با شیبی فزاینده رشد کنند، ممکن است شاهد رقم خوردن سناریوهای دیگری باشیم. همین موضوع درباره حساسیت دولت‌ها و جوامع وجود دارد که اگر روندهای زیست‌محیطی به تشدید سیاست‌های محدودیت انتشار کربن بینجامند، می‌توان انتظار تصویری بسیار متفاوت از امروز را داشت. نکته کلیدی اینکه اغلب حوزه‌های ریسک به نوعی در ارتباط با تصمیم‌های دولت‌ها و جوامع قرار دارند؛ امری که می‌تواند در نتیجه یک توافق و معاهده تحت ‌تاثیر قرار گیرد. برای درک اندازه ریسک می‌توان دو سناریوی آژانس بین‌المللی انرژی را با هم مقایسه کرد. در سناریوی سیاست‌های اعلام‌شده (Stated Policies Scenario) میانگین سالانه رشد تقاضای نفت در سال‌های 2019 تا 2040 معادل 3 /0 درصد برآورد شده است. این رقم در سناریوی توسعه پایدار (Sustainable Development Scenario) به منفی 8 /1 درصد کاهش می‌یابد. برای درک بهتر اندازه ریسک می‌توان به مقدار تقاضای جهانی نفت در سال 2040 در دو سناریو نگاهی انداخت: 1 /104 میلیون بشکه در روز در سناریوی نخست و 2 /66 میلیون بشکه در روز در سناریوی دوم. این یعنی در سناریوی دوم حجم بازار با افتی در حدود یک‌سوم مواجه می‌شود.

تحولات بازار: موضوع مهم دیگر اینکه پس از رسیدن تقاضای نفت به پیک خود چه روی خواهد داد؟ آیا شاهد یک افت شدید خواهیم بود یا به تدریج تقاضا رو به نزول خواهد گذاشت؟ قیمت نفت به کدام‌سو خواهد رفت؟ به‌طور کلی در بسیاری از سناریوهایی که رسیدن سریع به پیک تقاضای نفت را نمی‌بینند، افت نیز شدید نیست و بالعکس. از این‌رو می‌توان گفت فعلاً هنوز انتظار نمی‌رود شاهد کاهش شدید مقدار تقاضا باشیم، بلکه عموماً کاهش تدریجی و سپس منفی شدن رشد مورد انتظار خواهد بود. اما حتی همین روند نیز کافی است تا با لحاظ فراوانی منابع نفت در دنیا، شاهد تداوم ارقام سالانه نفت (به قیمت‌های واقعی امروز) در ارقام کمابیش 50 تا 60 دلار باشیم. چنین واقعیتی یعنی فشار بر صاحبان ذخایر عظیم برای فروش سریع‌تر دارایی‌ها فزونی می‌یابد و از سوی دیگر عایدی آنها هر روز بیشتر در معرض کاهش ارزش قرار خواهد گرفت. برآوردهای آژانس بین‌المللی انرژی می‌تواند تخمین دقیقی از حجم ثروت ازدست‌رفته تنها در اثر بحران کرونا به دست دهد. آژانس سال گذشته خالص ارزش فعلی کل تولید نفت جهان را تا سال 2040 معادل 17 تریلیون دلار برآورد کرده بود. امسال در نتیجه برآوردهای صورت‌گرفته از تاثیر پایدار کرونا بر آینده تقاضا و قیمت نفت، این رقم به 13 تریلیون دلار (در سناریوی اصلی) کاهش یافته است. در سناریوی توسعه پایدار نیز انتظار داریم کل ارزش تولید نفت جهان تنها 9 تریلیون دلار باشد. این اختلاف‌ها در عین حال که از ریسک قابل‌توجه خبر می‌دهند، از فرصت گذرا و محدود اقتصادهای نفتی برای تبدیل منابع زیرزمینی به ثروت مولد خبر می‌دهند.

 

دلالتی برای ایران

آنچه گفتیم بیشتر توصیف روندها بود، بی‌آنکه به نتیجه‌گیری روشنی برای یک اقتصاد متکی بر نفت و به‌طور خاص ایران دست یابیم. اقتصادهای نفتی در اغلب سال‌های پس از سقوط نفت در دهه گذشته، در شرایط دشواری به سر برده‌اند و اگرچه احیای نسبی قیمت‌ها را در برخی سال‌ها شاهد بوده‌اند، در مجموع با چالش ناشی از افت قیمت نفت دست و پنجه نرم کرده‌اند. این چالش باعث شده برنامه‌های تحول اقتصادی و گذار در بسیاری از آنها با جدیت بیشتری دنبال شود. تاثیر کرونا بر اقتصاد جهانی و بازار نفت، این کشورها را با مصائب بیشتری مواجه ساخت که هنوز چشم‌انداز روشنی برای خروج از آنها به چشم نمی‌آید؛ چراکه انتظار می‌رود در خوش‌بینانه‌ترین سناریو، تقاضای نفت در سال 2022 به ارقام 2019 بازگردد. اگرچه رشد اخیر قیمت نفت بعضاً این گمانه را برای ناظران ایجاد کرده که واقعاً احیای قابل‌توجهی روی داده است، باید به یاد آورد که این رشد نتیجه کاهش تولید اوپک‌پلاس بوده و بدون آن شاید حتی نمی‌شد انتظار نفت 40دلاری را داشت. بنابراین شرایط بازار جهانی کماکان بسیار شکننده است و این وضعیت را می‌توان لااقل به نیمه دهه جاری میلادی تعمیم داد. بازار نفت با فراوانی مواجه است و در نتیجه رشد فناوری از عصر کمیابی به عصر فراوانی قدم نهاده‌ایم.

با لحاظ فراوانی منابع و اطمینان کافی از عرضه مناسب، و رشد اندک و آرام تقاضای نفت، می‌توان گفت که بازار نفت آینده درخشانی ندارد. اگر به این تصویر، پیک تقاضای نفت و ریسک‌های فراوان آینده را اضافه کنیم، مهم‌ترین دلالت برای کشوری مثل ایران روشن است: رشد حداکثری تولید نفت و سرمایه‌گذاری منابع آن در بخش‌هایی که بازده بیشتری دارند. در شرایطی که کشوری همچون روسیه با ذخایر نصف ایران به ظرفیت تولید سه برابر کشورمان دست یافته و بسیاری از بازیگران دیگر مثل امارات، عراق و عمان در مسیر تولید حداکثری قرار دارند، ایران نه‌تنها نتوانسته به پتانسیل تولید بالقوه خود (که بر اساس برآوردها حدود 8 تا 10 میلیون بشکه در روز است) دست یابد، بلکه در اغلب سال‌ها به دلیل تحریم از تولید متناسب با ظرفیت فعلی چهارمیلیونی باز مانده است. این یعنی ایران در منتهی‌الیه کشورهایی قرار دارد که در معرض متروک و بدون استفاده ماندن دارایی‌های نفتی خود قرار دارند. پدیده منابع متروک (Stranded Resources) که مدتی است به صورت جدی در ادبیات نفت مورد توجه قرار گرفته است، به دارایی‌هایی اطلاق می‌شود که در نتیجه تحولات انرژی و چشم‌انداز پرچالش نفت، انتظار می‌رود در مدار خلق ارزش قرار نگیرند و در نتیجه برای همیشه بدون استفاده باقی بمانند. این تصویر نگران‌کننده در گزارش سال گذشته آژانس بین‌المللی انرژی به عنوان یکی از ریسک‌های کلیدی مطرح شده و برای ایران بیش از دیگر کشورها موضوعیت دارد.

با وجود آنکه تولید حداکثری نفت یک ضرورت به شمار می‌رود، نحوه صرف عواید آن کماکان محل بحث است. به‌طور خلاصه اگر عواید رشد تولید نفت همانند آنچه در دوران وفور درآمدهای نفتی در دهه‌های 1350 و 1380 شمسی دیدیم به‌کار رود، انتظار نتیجه مثبتی را نمی‌توان داشت. باوجوداین واقعیت بدیهی، تاکید بر دو نکته پایانی ضروری به نظر می‌رسد. نخست آنکه نفت و گاز یک منبع خدادادی کم‌نظیر برای ایران بوده و محرومیت خودخواسته از چنین ثروتی توجیه‌پذیر به نظر نمی‌رسد. با لحاظ آنچه در این نوشتار آمد، به نظر می‌رسد «زمان» یک مساله کلیدی برای بهره‌مندی از این ثروت است و هر روز که می‌گذرد، بخشی از این ثروت برای همیشه از دست می‌رود. نکته دوم به درک واقعیت محیط کسب‌وکار کشورهایی همچون ایران بازمی‌گردد که در آن محیط کسب‌وکار برای خلق ثروت بدون اتکا به نفت و به صورتی بهره‌ور مناسب نیست و ظاهراً هیچ تحرک اساسی برای اصلاح محیط کسب‌وکار نیز مشاهده نمی‌شود. این فرض مشهور مطرح در ادبیات اقتصاد سیاسی که با حذف نفت از اقتصاد ایران می‌توان انتظار داشت انبوه ناکارآمدی‌های ساختار سیاسی و اقتصادی رفع و محیط کسب‌وکار اصلاح شود، ممکن است کم‌توجهی به فرصت گذرای خلق ثروت از نفت را ثمر دهد. اما قدری تأمل به روشنی نشان می‌دهد که نه در دوران کمبود درآمدهای نفتی تحول اساسی در مسیر اصلاح محیط کسب‌وکار روی داده و نه نمونه‌های مشابه نشان می‌دهد که محرومیت از نفت بتواند ضامنی برای توسعه باشد. مضمون مطرح‌شده از سوی یکی از اقتصاددان‌های شناخته‌شده کشورمان این است که با لحاظ مختصات جغرافیایی و فرهنگی ایران بدون نفت به افغانستان شبیه‌تر خواهد بود تا ژاپن.

دراین پرونده بخوانید ...