شناسه خبر : 36409 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

آستانه شفافیت

چرا شفافیت مالی نهادهای حاکمیتی غیردولتی مهم است؟

 
 
حامد زرندی/ پژوهشگر اقتصاد رفتاری

شفاف‌سازی مالی نهادها می‌تواند از دو جهت اهمیت زیادی داشته باشد. اول آنکه سیستم‌هایی که شفافیت دارند، دچار رانت و فساد نمی‌شوند و این مساله می‌تواند در عملکرد آنها تاثیر بسیار شگرفی داشته باشد. دوم آنکه قضاوت دیگران (افراد بیرون از نهاد که بیشتر اوقات مردم هستند) به آن مجموعه مثبت خواهد بود و موجب اعتماد به آن نهاد خواهد شد. همان‌طور که می‌دانیم یکی از بزرگ‌ترین سرمایه‌هایی که یک مجموعه می‌تواند با خودش داشته باشد، سرمایه اعتماد است.

اخیراً تولیت محترم آستان قدس رضوی، حجت‌الاسلام والمسلمین مروی، با تاکید بر اهمیت شفاف‌سازی و گزارش‌دهی به جامعه گفته است: «مردم باید بدانند این آستان مقدس چه میزان درآمد موقوفاتی داشته و در چه مسیری هزینه شده است.» این رویکرد می‌تواند برکات زیادی را برای خود آستان قدس رضوی در سال‌های آینده داشته باشد. همچنین این آستان که به دلیل منتسب بودن به امام هشتم برای مردم دارای جایگاه ویژه‌ای است، با این رویکرد می‌تواند سرلوحه دیگر نهادهای کشور قرار بگیرد. در این مقاله مساله شفاف‌سازی را از دو رویکردی که به آن اشاره کردم بررسی خواهم کرد. 

 

سیاست‌گذاری بهتر، مجموعه کاراتر

اول آنکه گفتیم مساله شفافیت (مخصوصاً شفافیت مالی) برای خود آن مجموعه و نهاد بسیار کاربردی است. امروزه با توجه به پیچیدگی‌ها و ارتباطاتی که در داخل و خارج مجموعه‌ها وجود دارد، مساله شفافیت مالی یکی از الزامات کارآمدی سیستم‌های اقتصادی است. سیاستگذار و حکمران برای آنکه بتواند حکمرانی صحیحی داشته باشد، باید به دنبال گزارش‌های مالی دقیق و جامع باشد. او می‌تواند با این اطلاعات به دنبال برنامه‌ریزی بسیار دقیقی در جهت رسیدن به اهداف و خواسته‌های آن مجموعه باشد. گزارش‌های مالی دقیق می‌تواند تصمیم‌گیری را برای سیاستگذار آسان‌تر کند.

از طرف دیگر شفافیت مالی باعث بالا رفتن جذابیت همکاری برای بسیاری از مجموعه‌های خارج از آن نهاد یا سازمان می‌شود. در صورتی که مجموعه‌های دیگر وضعیت مالی مجموعه‌ای را بدانند، می‌توانند برای همکاری با آن مجموعه تصمیم‌های صحیح‌تری اتخاذ کنند.

یکی دیگر از مهم‌ترین اتفاقاتی که شفافیت مالی به همراه خواهد داشت، افزایش سلامت سیستم آن مجموعه خواهد بود. رصد مالی از بیرون توسط عموم مردم باعث می‌شود که بخش‌های مختلف یک سازمان با دقت بسیاری کارهای خودشان را دنبال کنند. این مساله موجب جلوگیری از سوء‌استفاده‌های احتمالی خواهد شد. مخصوصاً این مساله در مجموعه‌هایی که بخشی از درآمدشان بدون فرآیندهای درآمدزایی و تولید است، از اهمیت بالاتری برخوردار است. همچنین می‌دانیم که شفافیت، باعث افزایش اعتبار یک مجموعه خواهد شد. هرچند هنوز یافتن رابطه قطعی علت و معلولی بین شفافیت مالی و انضباط مالی دشوار است، اما شواهد به طرز معناداری نشان می‌دهد که کشورها و مجموعه‌هایی عملکرد بهتری دارند که شفافیت را انتخاب کرده‌اند.

سال 1999 دبیرکل صندوق بین‌المللی پول در اظهارات خود شفافیت را برای اقتصادها «قاعده طلایی» نام‌گذاری کرد. او عنوان کرد که شفافیت سنگ زیربنای معماری و بین‌المللی آینده خواهد بود.

همچنین تعاریف دیگری در اقتصاد مدرن مالی در این‌باره عنوان شده است. کریگ (Craig) و کاپتیس (Kopits) تعریفی را در سال 1996 چنین ارائه کرده‌اند؛ باز کردن پنجره‌های بزرگ به سوی مردم درباره ساختار و وظایف دولت، اهداف سیاست‌های مالی، حساب‌های بخش عمومی و پیش‌بینی کوتاه‌مدت پیامدها. شفاف‌سازی یعنی امکان دسترسی به اطلاعات معتبر جامع، به موقع، قابل فهم و در سطح جهانی قابل مقایسه از فعالیت‌های دولت (چه در درون و چه در بیرون بخش دولتی)، به گونه‌ای که شهروندان و رای‌دهندگان و بازارهای مالی با دقت قادر باشند وضعیت مالی دولت را ارزیابی کنند و فعالیت دولت‌ها را به خوبی و به صورت واقعی بر مبنای هزینه‌-‌فایده در بعد خرد و کلان (ملی) برای حال و آینده و از نظر بهینه‌سازی تخصیص منابع کشور در حوزه اجتماعی و اقتصادی مورد سنجش و قضاوت قرار دهند.

شفاف نبودن می‌تواند ضربه بزرگی در نهایت به خود آن سیستم بزند. گاهی اوقات وقتی بخشی از سیستم دچار مشکل و قانون‌گریزی می‌شود، باعث می‌شود بقیه سیستم هم همان مسیر را در پیش بگیرند. این مساله باعث می‌شود این خطا آنقدر ادامه پیدا کند که سیستم در نهایت به ورطه نابودی کشیده شود.

البته برخی از اوقات نهادها و مجموعه‌ها به دلیل برخوردهای سلیقه‌ای و غیر‌شفاف دولت و بقیه دستگاه‌ها از مساله شفافیت مالی گریزان هستند. این نگرانی نیز بسیاری از اوقات می‌تواند صحیح باشد. مجموعه‌هایی را در سال‌های گذشته دیده‌ام که همواره اصلی‌ترین مشکلشان را در مورد برخورد با مجموعه‌های دارایی و مالیات عنوان کرده‌اند و معتقد بوده‌اند که این مجموعه‌ها هیچگاه هزینه‌های واقعی را در نظر نمی‌گیرند و باعث می‌شوند که مجموعه در نهایت دچار زیان شود. همان‌طور که مجموعه‌ها و نهادها به سمت شفافیت مالی حرکت می‌کنند، اهمیت زیادی دارد که دولت نیز شفافیت را به صورت جدی دنبال کند. دنیای اقتصاد در مقاله‌ای عنوان کرده است که ساختمان شفاف‌سازی مالی کشورها بر چهار پایه اساسی قرار دارند: ۱‌- اصل روشن بودن قواعد دولتی و مسوولیت‌پذیری‌های دولتی با معرفی درست ساختار و وظایف دولت به مردم و شفافیت بخشیدن به رابطه دولت با بقیه اقتصاد ملی و کم‌وکیف تصدی‌گری‌های حاکمیتی و غیر‌حاکمیتی، ۲‌- اصل دسترسی عموم به اطلاعات با تاکید بر انتشار به موقع اطلاعات جامع مالی و شفافیت به سازوکار بازارهای پولی و سرمایه، ۳‌- اصل باز بودن فرآیند بودجه‌بندی و بودجه‌نویسی دولت‌ها در حوزه تهیه، اجرا و گزارش‌دهی عملکرد آنها. سند بودجه باید به روشنی و بدون ابهام اهداف و سیاست‌های مالی و عمده‌ترین ریسک‌های مالی را مطرح کند و نیز چارچوب اقتصاد کلان که بودجه در آن باید اجرا شود (مثل نفتی بودن یا درجه تنوع‌پذیری اقتصاد یا چسبندگی متغیرهای کلان اقتصاد و ساختار اقتصاد) و ۴ - اصل اعتماد و اطمینان به درستی داده‌های مالی به کمک حسابرسی‌های مستقل و متعهد و ارزیابی پیش‌بینی دخل‌و‌خرج دولت به کمک کارشناسان مستقل و کارآمد.

کشورمان در سال‌های اخیر ضربه‌های مهلکی از نبود بسترها و ساختارهای مناسب اقتصادی خورده است. بدون شک یکی از راه‌حل‌هایی که می‌تواند روند بهبود اقتصادی در کشور را تسریع کند، بحث شفافیت مالی در سازمان‌ها و دستگاه‌هاست. همان‌طور که گفتیم شفافیت مالی در عدم شکل‌گیری فساد مالی نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کند. همچنین می‌تواند در بلندمدت باعث بهبود عملکرد آن سیستم شود. سیستمی که گزارش‌های مالی شفافی را ارائه دهد، باید ساز‌و‌کار منظمی را طی کند. اما اگر درآمد و هزینه‌های سیستمی دچار اشکال باشد، ممکن است این وسوسه درون برخی از افراد داخل سیستم شکل بگیرد که با استفاده از این حلقه گمشده به دنبال سوء‌استفاده باشند. در نهایت سیستم از نظر عملکردی نیز دچار اشکال خواهد شد. به دلیل آنکه برخی از افراد در مجموعه، به جای آنکه تمرکزشان بر روی کارکرد صحیح باشد، به دنبال کارکردی برای منافع شخصی‌شان خواهند بود. در نهایت خطر بزرگ‌تری آن سازمان یا مجموعه را تهدید خواهد کرد. الگو و فرهنگ مجموعه می‌تواند تحت تاثیر این مساله قرار گیرد. اگر سیستم دچار اشکال شود، افراد مشکل‌دار به دنبال آن خواهند بود که افراد جدیدی را با فرهنگ خودشان به سیستم اضافه کنند یا افراد فعلی را به تغییر رویه تشویق کنند. این مساله می‌تواند الگوی اصلی رفتاری و عملکردی افراد را در سیستم دچار اشکال اساسی کند و در نهایت تمام سیستم دچار ضرر و اشکال خواهد شد.

 

سرمایه اعتماد

دومین مساله‌ای که در بحث شفافیت مالی توسط مجموعه‌ها و نهادها از اهمیت بالایی برخوردار است، بحث سرمایه اعتماد جامعه و مردم به آن مجموعه است. اعتماد می‌تواند بزرگ‌ترین پشتیبان مجموعه‌ها برای زمان طولانی باشد، از طرف دیگر، بی‌اعتمادی می‌تواند مجموعه‌ها را به‌شدت ضعیف کند.

امروز بحث اعتماد بسیار جدی‌تر از همیشه است. امروز همه افراد در اولین ساعات افشای اشتباه یک فرد یا سازمان توسط گوشی‌های تلفن همراهشان با‌خبر می‌شوند. این مساله می‌تواند باعث بحران بسیار شدیدی برای مجموعه‌ها شود. در سال‌های گذشته یک موسسه مالی اعتباری به دلیل پخش شدن خبری که معلوم نبود چقدر صحیح است به ورشکستگی کشیده شد. تمام خبر آن بود که این موسسه وام بزرگی به مجموعه‌ای داده است که آن مجموعه دچار مشکل شده است. همین خبر باعث ضربه خوردن هر دو مجموعه شد. اگر آن موسسه از اعتماد نسبی بین مردم برخوردار بود و می‌توانست افکار عمومی را به درستی مدیریت کند، شاید امروز وضعیت متفاوتی را تجربه می‌کرد. پس به‌نظر می‌رسد اعتماد، امروز یک بحث اساسی و الزامی به شمار می‌رود. به دلیل آنکه این روزها دروغ‌ها با سرعت بیشتری افشا می‌شوند.

یکی از خطرهایی که مجموعه‌ها را در معرض خطر جدی قرار می‌دهد، این است که برچسب بی‌اعتمادی بر روی آنها بخورد. این روزها برخی از مجموعه‌ها را می‌بینیم که ناخواسته یا به ‌دلیل اشتباه مدیریتی در زمانی این برچسب را دریافت کرده‌اند و تلاش مدیران بعدی برای برطرف کردن این فضا به نظر خیلی آسان نمی‌رسد. یکی از علت‌هایی را که این برچسب می‌تواند برای زمان طولانی یا برای همیشه باقی بماند، می‌توانیم در بحث سیستم تفکر سریع و کند پیدا کنیم. دنیل کانمن (Daniel Kahneman) اقتصاددان معروف رفتاری معتقد است که سیستم کند فکری برای شک و تردید است. او سیستم فکری انسان را به سیستم سریع فکری و سیستم کند فکری تقسیم می‌کند. به عنوان مثال زمانی که به صورت فردی نگاه می‌کنید و خیلی سریع متوجه می‌شوید که آن فرد خشمگین است، از سیستم سریع فکری‌تان استفاده کرده‌اید. اما زمانی که به حرف‌های فردی شک می‌کنید و نیاز دارید که به آن حرف‌ها بیشتر فکر کنید و برای چند لحظه‌ای مکث می‌کنید، در واقع از سیستم کند فکری‌تان استفاده کرده‌اید. مردم در حالت پیش‌فرض به دیگران اعتماد دارند و به گفته‌های دیگران شک نمی‌کنند. در حالت پیش‌فرض، ما اقدامات و صحبت‌های دیگران را با سیستم تفکر سریع بررسی می‌کنیم. در نتیجه زمانی که اعتماد داریم، این اعتماد باقی می‌ماند. سیستم تفکر سریع معمولاً به سرعت تایید می‌کند. اما کافی است این رویه دچار تغییر شود. یعنی مردم با شنیدن خبری نسبت به مجموعه‌ای دچار شک و تردید شوند و مطمئن شوند که آن مجموعه خطا کرده است و دروغ گفته است. در این شرایط برچسب بی‌اعتمادی به آن فرد یا مجموعه خواهند زد. زمانی که این برچسب بر روی آن فرد یا مجموعه خورده باشد، قضاوت‌های بعدی افراد با تفکر سریع بر مبنای بی‌اعتمادی به آن مجموعه است. تغییر این رویه کار بسیار مشکلی خواهد بود. اما مساله اعتماد پیچیدگی‌های فراوانی دارد. مطالعه‌ای را که توسط گروهی از محققان سوئیسی به رهبری ارنست فهر (Ernst Fehr) انجام شده است، بررسی می‌کنیم. محققان بازی‌ای به نام «بازی اعتماد» را اختراع کردند. نحوه انجام بازی بدین صورت است که به شما و یک شرکت‌کننده ناشناس مبلغ 10 دلار داده می‌شود و در اتاق‌های جداگانه‌ای قرار می‌گیرید. افراد به هیچ عنوان هویت یکدیگر را نخواهند شناخت. بازی بدین صورت ادامه پیدا خواهد کرد که پول (تمام یا بخشی از آن) را برای دیگری ارسال کنید یا برای خودتان نگه دارید. اگر پول را برای دیگری بفرستید، آزمایشگر مبلغ را چهار برابر می‌کند و آن مبلغ را به ده دلار اضافه می‌کند. در این وضعیت نفر دوم می‌تواند تصمیم بگیرد که چهل دلار دریافت کند و با ده دلار ابتدایی‌اش به مبلغ پنجاه دلار برسد یا نصف مبلغ یعنی 25 دلار را برگرداند.

در این شرایط شما چه کار می‌کنید؟ آیا پول را برای دیگری می‌فرستید با امید اینکه او بخشی از مبلغ چهار برابر‌شده را برای شما ارسال کند و موجب افزایش خشنودی شما شود؟ اقتصاد متعارف این‌طور پیش‌بینی می‌کند که نفر دوم 25 دلار را برنمی‌گرداند و همچنین اصلاً نفر اول 10 دلارش را ارسال نمی‌کند. البته به نظر می‌رسد رفتار واقعی انسان‌ها طور دیگری است. یعنی مردم مبلغی را به دیگری می‌دادند و نفر دوم هم مبلغی را برمی‌گرداند. یعنی مردم به یکدیگر اعتماد می‌کردند. اما نکته جالب این نسخه سوئیسی از بازی این بود که اگر برای فردی مبلغی را ارسال می‌کردید و متوجه می‌شدید که او پولی برنمی‌گرداند، به شما فرصت مجازات کردن آن فرد را می‌دادند. در این نسخه از بازی به ازای هر یک دلاری که هزینه کنید، طرف مقابل دو دلار ضرر می‌کند. شما اگر این بازی را انجام می‌دادید و طرف دوم پولی را به شما برنمی‌گرداند، آیا برای مجازات او هزینه می‌کردید؟ نکته بسیار جالب توجه آزمایش چیز دیگری بود. هنگامی که افراد این بازی را انجام می‌دادند، مغز شرکت‌کنندگان با دستگاه PET اسکن می‌شده است. محققان اتفاق عجیبی را دریافتند. هنگامی که شرکت‌کنندگان، دیگران را مجازات می‌کردند، ناحیه‌هایی از مغز فعال شده بودند که مرتبط به پاداش بودند. یعنی به نظر می‌رسد که مجازات دیگران مربوط به احساس لذت است. این موارد نشان می‌دهد که مجازات کردن دیگران، حتی زمانی که هزینه زیادی برای ما به همراه داشته باشد، دارای پایه‌های بیولوژیک است. این رفتار یا لذتبخش است یا تا حدی شبیه لذت بردن است. شاید برای شما سوال شده باشد که چرا لذت بردن از انتقام گرفتن و مجازات کردن وجود دارد. دن آریلی (‌Dan Ariely) در مقاله‌ای که این آزمایش را توضیح داده، ادامه می‌دهد که تصور کنید در دو هزار سال قبل، فردی بخواهد الاغ من را بدزدد. او با خودش متصور می‌شود که اگر دن آریلی فردی عاقل باشد و بداند که با پنج روز کار کردن می‌تواند دوباره الاغی بخرد، متوجه می‌شود کافی است که با الاغ به اندازه پنج روز از او دور شود. در این صورت دن آریلی او را دنبال نمی‌کند و دزدیدن الاغ منطقی است. اما اگر دن آریلی او را دنبال کند تا زمانی که بالاخره پیدایش کند و مهم نباشد که چقدر طول می‌کشد و نه‌تنها الاغش را پس بگیرد، بلکه بزهای آن فرد را هم از او بگیرد، دیگر آن فرد فکر دزدی را از سرش بیرون می‌کند. به نظر می‌رسد مکانیسم انتقام مانند یک پلیس، درون ما وجود دارد تا جلوی برخی خطاهای انسان را بگیرد.

چرا این آزمایش را مطرح کردم؟ با خودتان بیندیشید که ارگان یا سازمانی فساد مالی‌اش مشخص شود. قبل از این مساله، مردم اعتماد زیادی به آن مجموعه داشته‌اند. اما بعد از آنکه متوجه شوند این مجموعه دچار خطا شده و اعتماد آنها خدشه‌دار شده است، ممکن است با رفتارهای دیگری از سوی مردم روبه‌رو شویم. یعنی مردم تنها نسبت به آن اتفاق واکنش نشان نخواهند داد، بلکه به هر نوعی شده باشد قصد می‌کنند که از آن مجموعه انتقام بگیرند. چه با اشتراک‌گذاری اخبار آن مجموعه و نوشتن نقدها و نظرات صریحشان و چه با واکنش‌های فیزیکی‌شان نسبت به آن مجموعه. برخی از اوقات می‌بینیم که افراد، وسایل برخی ادارات را به درستی استفاده نمی‌کنند و وقتی از آنها دلیل این مساله را می‌پرسیم، متوجه می‌شویم که او خاطره‌ای دارد که آن مجموعه حقی را ضایع کرده است و همین مساله باعث شده است که آن فرد از هر فرصتی برای جبران آن قضیه استفاده کند.

در نهایت باید قبول کنیم که اعتماد سرمایه بسیار مهمی است. از بین رفتن اعتماد، فقط موجب بی‌توجهی و بی‌اعتمادی نمی‌شود، بلکه ممکن است انتقام و مجازات را در‌بر داشته باشد. از آن طرف، اگر مجموعه‌ها اعتماد مردم و دیگران را به خودشان کسب کنند، سرعت پیشرفتشان بسیار زیاد می‌شود و از ریسک‌های زیادی جلوگیری می‌شود.

به نظر می‌رسد با اینکه تاکنون نمونه‌هایی از موفقیت مجموعه‌هایی که با شفافیت توانسته‌اند این مسیر را طی کنند وجود دارد، اما هنوز این باور به‌طور کامل در تمام افراد نهادینه نشده. اگر باور کنیم که شفافیت بسیاری از الگوهای درون‌سازمانی و بیرون‌سازمانی را تغییر می‌دهد و باعث می‌شود که ساختار و سیستم به درستی شکل بگیرد، تمام افراد با کمال میل به سمت شفافیت حرکت خواهند کرد.

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها