شناسه خبر : 34864 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

سیاست‌های مضر برای اقتصاد

عدم پذیرش واقعیت جدید ارزی کشور از سوی دولت و بانک مرکزی چه پیامدهایی دارد؟

 
 
حجت قندی/ اقتصاددان

برای اینکه واقعیت جدید حاکم بر بازار ارز ایران را بفهمیم لازم است هم به سابقه سیاست‌های ارزی کشور و هم به نیروهای مداخله‌کننده در بازار ارز در دوره‌ای به طول تقریباً 70 سال گذشته نگاهی بیندازیم. گرچه این نگاه به توضیح واضحات می‌ماند، اما ذکر آن برای نتیجه‌گیری درباره واقعیت جدید دنیای بازار ارز در ایران ضروری است. ایران در طول 70 سال گذشته، دو دوره عمده رونق (به معنای افزایش تدریجی یا ناگهانی) در درآمد ارزی را تجربه کرده است. دوره اول، چند دهه قبل از انقلاب و مخصوصاً دوره بعد از کودتا تا انقلاب است. گر چه قیمت نفت در سال‌های منتهی به 1352 (1973 میلادی) تقریباً ثابت است، اما در همین دوره، تولید نفت کشور به سرعت در حال افزایش است و به همین دلیل درآمد ارزی در حال افزایش است. قیمت ارز هم تقریباً تثبیت شده است. قیمت نفت به ناگهان در سال 1973 تقریباً چهار برابر می‌شود که شوکی منفی و بزرگ به اقتصادهای آمریکا و دیگر کشورهای توسعه‌یافته وارد می‌کند. این تغییر قیمت برای اقتصاد ایران شوکی مثبت است که البته جذب آن برای اقتصاد چندان آسان نیست. ذخیره ارزی افزایش می‌یابد و همزمان دولت با خلق پول جدید قسمت تقاضا در اقتصاد و مخصوصاً تقاضا برای ارز را تحریک می‌کند. نتیجه تورمی است که دامن اقتصاد را می‌گیرد، اما قیمت ارز همچنان ثابت است. دلیل ثابت ماندن قیمت ارز هم ساده است: درآمد ارزی کشور در حال افزایش به سطوحی بی‌سابقه است.

دوره دوم رونق بین سال‌های 2000 تا 2011 است. این دوره، دوره دوم ریاست‌جمهوری خاتمی تا دو سال اول دوره دوم ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد است. در این دوره قیمت نفت از کمتر از 20 دلار به قیمتی می‌رسد که در اوج آن و برای مدتی کوتاه 147 دلار است. مانند دوره اول، جذب درآمد ارزی برای اقتصاد آسان نیست. ذخیره ارزی افزایش می‌یابد و همزمان دولت با خلق پول جدید قسمت تقاضا در اقتصاد و مخصوصاً تقاضا برای ارز را تحریک می‌کند. نتیجه تورمی است که دامن اقتصاد را می‌گیرد، اما قیمت ارز همچنان ثابت است. دلیل ثابت ماندن قیمت ارز هم مانند دفعه قبل ساده است: درآمد ارزی کشور در حال افزایش به سطوحی بی‌سابقه است. گرچه قیمت نفت بعد از سال 2011 و تا سال 2014 بسیار بالا می‌ماند، اما درآمد ارزی کشور به دلیل تحریم‌های اعمال‌شده از سوی آمریکا در حال کاهش است و به همین دلیل شوک منفی به اقتصاد وارد می‌شود که مهم‌ترین سیگنال، یا به عبارتی سیگنال پیشرو این شوک، چیزی نیست جز قیمت ارز. قیمت ارزی که برای سالیان طولانی و در این دوره در حدود هزار تومان بوده است به ناگهان تقریباً چهار برابر می‌شود.

از این دو دوره نسبتاً طولانی رونق ارزی که بگذریم، اقتصاد کشور به دفعات متعدد با شوک‌های منفی و مثبت به درآمد ارزی مواجه می‌شود. این شوک‌ها عمدتاً یا از ناحیه تغییرات عظیم در قیمت نفت‌اند یا از ناحیه تحریم‌ها. هر بار درآمد ارزی کشور با افزایش، چه تدریجی و چه ناگهانی، مواجه بوده، قیمت ارز ثابت می‌مانده است و هرگاه درآمد ارزی کشور با کاهش تدریجی یا ناگهانی مواجه بوده، شوکی به قیمت ارز وارد می‌شده است.

6-1

نکته دیگری که ذکر آن مهم است این است که تا همین اخیراً، طرف عرضه بازار ارز تا حدود زیادی در دست دولت بوده است. منظور من به‌طور مشخص این است که عمده درآمد ارزی کشور از صادرات نفت خام تامین می‌شده است. که درآمد این صادرات در دست دولت بوده است. با کاهش بسیار عمده صادرات نفت خام، کنترل قسمت عرضه ارز تا حدودی از دست دولت خارج شده است. که این خود پیامدهایی دارد که برای اقتصاد ایران سابقه ندارد. برای سادگی در بحث درباره این پیامدها، اجازه بدهید فرض کنیم که سطح صادرات نفت ایران در آینده نزدیک تغییر چندانی نخواهد کرد و تحریم‌ها بر سر جای خود خواهند ماند. اگر چنین باشد، آن تاثیر فوری و آنی تغییر در قیمت نفت دیگر نوسانی در درآمد ارزی ایجاد نخواهد کرد. باز هم برای سادگی فرض کنیم که درآمد غیرنفتی کشور در همین سطوحی که هست بماند. فرض کنیم که سیاست‌های پولی و بودجه‌ای دولت و بانک مرکزی تقریباً طبق روال قبلی ادامه یابند. به‌طور مشخص، فرض کنیم که نقدینگی به همان سرعت قبل در حال افزایش است و مداخله دولت در بازار در همین سطوحی است که الان مشاهده می‌کنیم. همچنین فرض کنیم که ذخیره ارزی کشور در مقایسه با حجم اقتصاد بالا نیست و امکان استقراض خارجی عمده هم بعید به نظر می‌رسد. با این فرض‌های ساده‌کننده، می‌توان آینده بازار ارز در ایران را به روشنی دید.

بازار ارز ایران یک طرف عرضه دارد و یک طرف تقاضا. با توجه به فرض‌های ساده‌کننده بالا، که خواننده محترم می‌تواند با آنها مخالف هم باشد، طرف عرضه شاهد تغییرات عمده‌ای نخواهد بود. قدرت طرف تقاضا اما بستگی به میزان نقدینگی در دست مردم دارد. شواهد حاکی از آن است که حجم نقدینگی در ایران به شدت در حال افزایش است. افزایش کمتر از 30 درصد در حجم نقدینگی در سال جاری برای من متصور نیست. با این فروض ساده‌کننده، به نظر من قیمت ارز به صورتی تدریجی و تقریباً با همان سرعت افزایش نقدینگی تغییر خواهد کرد و امکان تثبیت کردن قیمت ارز، به طریقی که در دو دوره ذکرشده بالا شاهد آن بوده‌ایم غیرممکن است. منظور من این نیست که متوسط افزایش قیمت ارز در درازمدت تقریباً معادل افزایش در نقدینگی است که این افزایش قیمت در درازمدت، قبلاً هم رخ می‌داده است. منظور من این است که تقریباً هر سال شاهد افزایش قیمت ارز خواهیم بود و این تغییر قیمت کاملاً قابل مشاهده خواهد بود.

سوال مهم این است که دولت و بانک مرکزی در برابر این واقعیت ارزی چه می‌توانند بکنند؟ جواب ساده این است که این واقعیت جدید باید پذیرفته شود. مقابله با این واقعیت منجر به اتخاذ سیاست‌هایی می‌شود که کاملاً به ضرر اقتصادند. اظهاراتی شبیه آنچه اخیراً در واکنش به تغییر قیمت ارزی شنیده می‌شود، مانند اینکه نام صادرکنندگان را منتشر می‌کنیم و ارز مال دولت است بسیار عجیب و غریب‌اند و هیچ کمکی به اقتصادی که نحیف شده است نمی‌کنند. دوره تثبیت قیمت ارز گذشته است و واقعیت جدید ارزی توجهی به منکرانش ندارد.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها