شناسه خبر : 31778 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

سرنوشت واحد پول جدید

کامران ندری سابقه کشورها در رفرم پولی را بررسی می‌کند

دو گام باقی مانده تا 10 هزار ریال فعلی تبدیل به یک تومان شود: تصویب مجلس و تایید شورای نگهبان. پس از این دو گام، سرنوشت واحد پول جدید چه خواهد شد؟ کامران ندری، مدیرگروه بانکداری اسلامی پژوهشکده پولی و بانکی دو سناریو برای «تومان جدید» متصور است. به گفته این اقتصاددان، اگر نرخ تورم در اقتصاد ایران همتراز دهه اخیر باشد، تومان جدید به همان ارزش ریال فعلی خواهد رسید و عملاً کاربردی در مبادلات نقدی جامعه نخواهد داشت. اما مسیر دوم این است که با اصلاحات سیاست‌های پولی، اصلاحات نظام بانکی و تامین استقلال بانک مرکزی، تورم به‌طور کامل مهار شود. در این حالت می‌توان امیدوار بود که واحد پول جدید عمر بیشتری کند. ندری احتمال بیشتری به وقوع سناریو اول می‌دهد و معتقد است که با تداوم وضعیت فعلی تورمی، سرنوشت تومان بهتر از ریال نخواهد بود.

سرنوشت واحد پول جدید

دو گام باقی مانده تا 10 هزار ریال فعلی تبدیل به یک تومان شود: تصویب مجلس و تایید شورای نگهبان. پس از این دو گام، سرنوشت واحد پول جدید چه خواهد شد؟ کامران ندری، مدیرگروه بانکداری اسلامی پژوهشکده پولی و بانکی دو سناریو برای «تومان جدید» متصور است. به گفته این اقتصاددان، اگر نرخ تورم در اقتصاد ایران همتراز دهه اخیر باشد، تومان جدید به همان ارزش ریال فعلی خواهد رسید و عملاً کاربردی در مبادلات نقدی جامعه نخواهد داشت. اما مسیر دوم این است که با اصلاحات سیاست‌های پولی، اصلاحات نظام بانکی و تامین استقلال بانک مرکزی، تورم به‌طور کامل مهار شود. در این حالت می‌توان امیدوار بود که واحد پول جدید عمر بیشتری کند. ندری احتمال بیشتری به وقوع سناریو اول می‌دهد و معتقد است که با تداوم وضعیت فعلی تورمی، سرنوشت تومان بهتر از ریال نخواهد بود.

♦♦♦

دولت در شرایطی که اقتصاد ایران در شرایط تورمی به سر می‌برد و پول ملی در طول دو سال اخیر بی‌اعتبار شده است، تصمیم به حذف صفر از پول ملی گرفته است. سابقه حذف صفر به چه زمانی بازمی‌گردد و آیا در شرایط فعلی می‌تواند مفید باشد؟

مساله حذف صفر قبل از تورم اخیر هم مطرح بود. خاطرم هست در سال‌های 90 و 91 در دانشکده پولی و بانکی، پروژه‌ای تحت عنوان رفرم پولی اجرا شد. در آن زمان هم این بحث وجود داشت که ریال و واحد کوچک‌ترش یعنی دینار، به‌طور کلی کارکرد خودشان را از دست داده‌اند و ریال تنها در محاسبات رسمی مورد استفاده قرار می‌گیرد. شاید بیش از دو دهه است که ریال هیچ قدرت خریدی ندارد و واحد کوچک‌تر از آن، دینار حتی از پیش از انقلاب هم کارکردش را از دست داده بود. بنابراین این سوال مطرح بود که آیا وقت آن نرسیده که یک واحد پول جدید تعریف شود؟ این سوال موضوع پروژه‌ای در پژوهشکده پولی و بانکی شد که در آن زمان، آقای مهدویان که از مدیران سابق بانک مرکزی بودند، مسوولیتش را بر عهده گرفتند و تحقیقاتی را در این زمینه انجام دادند. نتایج این تحقیقات هم در یکی از همایش‌های سیاست‌های پولی و ارزی ارائه شد. در یکی از این همایش‌ها، کارشناسانی از بانک مرکزی ترکیه هم دعوت شده بودند که دست‌اندرکار حذف صفرها در سال 2005 بودند و تجربه ترکیه را در همایش‌های سیاست‌های پولی و ارزی ارائه دادند. اقتصاد ایران در ابتدای دهه 90 دوره مشابهی را از جهت تحریم و تورم با دوره فعلی می‌گذراند، و جمع‌بندی این شد که تا زمانی‌که اقتصاد به یک ثبات نسبی نرسیده و تورم به شکل پایداری مهار نشده است، حذف صفرها مشکلی را حل نمی‌کند. ضمن اینکه مردم هم عادت کرده بودند و با وجود اینکه ریال قدرت خریدی نداشت، مردم با ابتکاراتی می‌توانستند معاملات خود را انجام دهند و مشکل و مساله جدی‌ای به وجود نیامده بود. همین الان هم مشکل ما خیلی جدی نیست و نرخ تورم ایران در مقایسه با دوران تورمی ترکیه، پایین‌تر است. ترکیه زمانی‌که تصمیم به‌ حذف صفرها گرفت، شش صفر را از واحد پول ملی‌اش کنار گذاشت. در این کشور با توجه به انجام اصلاحاتی در نظام پولی و بانکی، تورم مهار شده بود و حذف صفرها به شکل موفقیت‌آمیزی اجرا شد. از این‌رو با این جمع‌بندی پروژه آقای مهدویان خاتمه پیدا کرد و مساله اجرای رفرم پولی، به آینده‌ای موکول شد که هنوز زمان آن نرسیده است. در آن آینده ما باید حداقل بتوانیم کنترل تورم را به دست گرفته باشیم. توصیه این بود که بانک مرکزی پیش از آنکه به حذف صفرها مبادرت کند، اصلاحاتی را در حوزه بانکداری مرکزی، سیاست‌های پولی و سیستم بانکداری انجام دهد که تا به‌ حال این اتفاق نیفتاده است. سیاستگذاری پولی ما، صرفاً منحصر به کنترل نرخ ارز است. یعنی همواره آثار تورمی رشد نقدینگی را در مقاطعی که از درآمدهای نفتی خوبی برخوردار بودیم و منابع ارزی قابل ملاحظه‌ای داشتیم، با کنترل نرخ ارز، مهار کرده‌ایم و لنگر تورم را نرخ ارز قرار داده‌ایم. زمانی هم که در اثر تحریم‌ها، نتوانستیم این لنگر را حفظ کنیم، مجدداً آن موج تورمی بر اقتصاد کشور سوار شده است. خروجی پروژه یادشده این بود که حذف صفرها در صورتی می‌تواند موفق باشد که اقتصاد به یک ثبات نسبی رسیده باشد. اگر اقتصاد به این ثبات نسبی نرسیده باشد، ممکن است مجدداً ناچار شویم حذف صفر را تکرار کنیم. تجربه چندین کشور ناموفق، این گزاره را ثابت می‌کند. البته تفاوت اقتصاد ما این است که نرخ تورم، به‌رغم اینکه به سطح آزاردهنده‌ای رسیده است، اما همچنان نسبت به آن کشورها (که چندین بار مبادرت به حذف صفر کردند) در سطح پایینی قرار دارد. بنابراین می‌شد این کار را به تعویق انداخت تا اقتصاد به ثبات نسبی مدنظر می‌رسید.

از صحبت‌های شما این‌طور برمی‌آید که اولین اقدام جدی بانک مرکزی در رابطه با حذف صفرها در ابتدای دهه 90 انجام شده و پژوهشی در این رابطه صورت گرفته بود. خروجی آن پژوهش این بود که تا زمانی‌که تورم به سطوح تک‌رقمی پایداری نرسیده است، اجرا به تعویق بیفتد، پس چرا آن خروجی نادیده و این تصمیم گرفته شد؟ هزینه و فایده چنین طرحی در شرایط تورمی چیست؟

بخش اول سوال شما را من نمی‌دانم و نمی‌توانم پاسخ دهم. اما می‌توانیم بررسی کنیم که این طرح چه فواید و آثاری دارد. همان‌طور که اشاره کردم واحد پول رسمی کشور یعنی ریال و واحد کوچک‌ترش یعنی دینار، اکنون هیچ کارکردی ندارند. واحد دینار به هیچ‌وجه استفاده نمی‌شود و ریال هم هیچ قدرت خریدی ندارد. بنابراین در اینکه لازم است که واحد پول جدیدی را تعریف کنیم، تردیدی نیست. هزارتومانی که قرار است تبدیل به یک تومان شود، اکنون قدرت خرید دارد. در نتیجه این از منظر اقتصادی توجیه پیدا می‌کند. هر تومان جدید پس از حذف چهار صفر، معادل 100 ریال تعریف شده که آن 100 ریال هم تا حدودی می‌تواند در معاملات مورد استفاده قرار گیرد. اما مساله‌ای که وجود دارد، تورم است. تورمی که مخصوصاً در یک دهه گذشته تجربه کردیم، اگر ادامه پیدا کند، ممکن است تا شش سال دیگر واحد پول جدید نیز هیچ قدرت خریدی نداشته باشد. در واقع هدفی که از این اصلاح پولی دنبال می‌شود، ممکن است پس از پنج تا شش سال (چنانچه میانگین تورم از دهه گذشته بیشتر نباشد)، از بین برود و یک تومان نیز به سرنوشت همان ریال دچار شود. از این‌رو در اینکه باید یک واحد پول جدید که دارای قدرت خرید مناسب است، تعریف شود، هیچ شکی وجود ندارد اما مساله این است که الان زمان مناسبی برای این اقدام نیست. اینکه به واحد پول قوی‌تر نیاز داریم، انگیزه اصلی بوده که طراحان حذف صفرها را به سمتش حرکت داده است. اما نقدی که می‌توان به آن داشت این است که در زمان مناسبی این پیشنهاد را مطرح نکردند. حذف صفرها هزینه‌هایی برای اقتصاد دارد، به هر حال باید اسکناس‌های جدیدی منتشر و مسکوکات جدیدی ضرب شوند، صورت‌های مالی باید بر اساس واحد پول جدید بازسازی شوند، سری‌های زمانی باید مورد بازبینی قرار گیرند و مردم هم تا بخواهند به واحد پول جدید عادت کنند، مشکلاتی خواهند داشت. اینها هزینه‌هایی است که یک واحد پول جدید به دنبال دارد. حال که می‌خواهیم این هزینه‌ها را بپردازیم، انتظار داریم این واحد پول جدید حداقل بتواند برای 40 تا 50 سال کار کند، اما قرار است تا پنج سال دیگر با واحد پول ملی‌ای مواجه شویم که هیچ قدرت خریدی مانند ریال فعلی ندارد. در آن زمان، این سوال پیش می‌آید که چرا صبر نکردیم تا هزینه‌ها را زمانی بپردازیم که مهار تورم صورت گرفته است؟

در کشورهایی مانند ترکیه که به شکل موفق این سیاست پیاده شده، در چه مرحله‌ای از اصلاحات به دنبال رفرم پولی رفته‌اند؟ زنجیره پایانی اصلاحات بوده یا همزمان با اصلاح سیاست‌های پولی این سیاست را هم اجرا کرده‌اند؟

تا جایی که من اطلاع دارم، مرحله آخر اصلاحات، حذف صفرهاست. پیش از آن اولاً باید در مورد وضعیت بانک‌ها و ناترازی‌هایی که در شبکه بانکی وجود دارد، چاره‌اندیشی شود. باید ارتباطات شبکه بانکی داخلی با شبکه بانکی بین‌المللی را برقرار کرد. پس از آن باید استقلال بانک مرکزی را فراهم کرد و چارچوب سیاستگذاری پولی را تغییر داد. در حال حاضر، رژیم سیاست پولی که مورد استفاده قرار می‌دهیم، تثبیت نرخ ارز است. یعنی در واقع هرگاه توانستیم نرخ ارز را در یک بازه تثبیت کنیم، نرخ تورم را هم کنترل کرده‌ایم و در بهترین حالت به تورم 10درصدی رسیده‌ایم؛ هرچند نرخ تورم 10 درصد هم در قیاس با تورم جهانی، نرخ بالایی محسوب می‌شود و از منظر اصلاح پولی قابل قبول نیست. اما همان تورم 10 درصد هم زمانی به دست آمده که نرخ ارز تثبیت شده است. اکنون هم می‌بینید که تمام تلاش بانک مرکزی برای مهار تورم، این است که نرخ ارز را تثبیت کند. اگر مهار نرخ ارز از دست بانک مرکزی خارج شود، قیمت‌ها هم شروع به افزایش می‌کنند. در نتیجه یک رژیم سیاست پولی مناسب برای مهار تورم در اقتصاد نداریم. باید چارچوب سیاستگذاری پولی جدیدی را تعریف کنیم که لنگر اسمی انتظارات تورمی در اقتصاد، عامل دیگری غیر از نرخ ارز باشد. اینها زمان می‌برد. اگر نتوانید این اصلاحات را انجام دهید، همواره با معضلی به نام تورم مواجه خواهید بود. زمانی‌که درآمدهای ارزی مناسب باشد، تورم فروکش می‌کند و زمانی‌که با کاهش درآمدهای ارزی و تحریم‌ها یا کاهش قیمت نفت مواجه می‌شوید، نمی‌توانید نرخ ارز را کنترل کنید و مجدداً با افزایش نرخ تورم روبه‌رو خواهید شد. این تورم عاملی است که به‌طور مداوم و مستمر باعث تنزل ارزش پولی ملی می‌شود. درست است که هزار تومان قدرت خرید دارد، اما این قدرت خرید، شکننده است. با موج تورمی دیگر، این هزار تومان هم کاملاً بی‌ارزش می‌شود. بنابراین حذف چهار صفر، واحد پولی‌ای را برای ما تعریف می‌کند که قدرت خریدش، در آستانه فروپاشی است و با یک موج تورمی دیگر، قدرت خرید واحد پول جدید هم از بین می‌رود. به نظر من، حذف صفرها آخرین مرحله از مراحل اصلاحات پولی و بانکی است که باید در اقتصاد ایران اتفاق بیفتد.

رئیس‌کل بانک مرکزی اعلام کرد این پروژه قرار است در دو سال اجرایی شود. از نظر شما، دو سال زمان کافی برای اصلاحاتی که نام بردید، محسوب می‌شود؟

ایشان از بعد هزینه‌ها گفتند. بالاخره چاپ اسکناس و ضرب مسکوکات و تعریف سیستم حسابداری بر اساس واحد پول جدید، هزینه‌هایی دارد و منظور ایشان، این بود که این هزینه‌ها ظرف دو سال سرشکن می‌شود. مساله‌ای که مهم است ولی در پیشنهاد بانک مرکزی به آن توجه نشده است، خود تورم است. آیا ما می‌توانیم ظرف دو سال، تورم را به سطح معقول و منطقی که در اکثر کشورهای دنیا در حال تجربه است، برسانیم؟ اگر می‌توانیم، باید دلیل بیاوریم که به چه شکلی شدنی است. با توجه به اینکه هنوز بانک‌های کشور مشکلات قبلی را دارند، ناترازی‌ها و عدم رعایت مقررات احتیاطی پابرجاست، بانک مرکزی استقلال کافی را ندارد و چارچوب سیاستگذاری پولی مناسبی برای مهار تورم موجود نیست، حل مشکل تورم ظرف دو سال، بعید به نظر می‌رسد. اگر هم بانک مرکزی برنامه‌ای دارد، بهتر بود آن برنامه اجرایی می‌شد و سپس دنبال حذف صفر می‌رفت. اجرای این برنامه در اقتصادی که بیش از پنج دهه از معضل تورم رنج می‌برد، یعنی یک بیماری مزمن 50ساله قرار است ظرف دو سال درمان شود. در انتهای این دو سال اگر توانستیم ادعا کنیم که دوران تورمی طولانی 50ساله را پشت سر گذاشته‌ایم و از این به بعد، شاهد تورم‌های منطقی و پایین خواهیم بود، آن زمان می‌توانیم حذف صفرها را دنبال کنیم. به نظرم الان زمان مناسبی نیست و آن چیزی که دکتر همتی گفتند، ناظر به هزینه‌های اجرایی این طرح است. فکر نمی‌کنم ظرف دو سال بتوانیم معضل تورم را حل کنیم، اگر هم برای آقای همتی و همکارانشان در بانک مرکزی این هدف شدنی است، توصیه منطقی این است که صبر کنیم برنامه مهار تورم اجرا شود و پس از آن طرح حذف صفر عملیاتی شود.

با توجه به شرایط اقتصادی که در طول یک‌سال و نیم اخیر تجربه کرده‌ایم، دولت مخصوصاً در ماه‌های اخیر منفعل بوده و هیچ تصمیم جدی نگرفته یا اصلاحات اقتصادی موثری را آغاز نکرده است. اگر شما جای سیاستگذار اقتصادی بودید، به‌جای حذف صفر چه سیاستی را در اولویت می‌گذاشتید؟

شرایط فعلی، شرایط بسیار سختی است و تقریباً می‌توان گفت که تصمیمات بلندمدت در حال حاضر، امکان اجرای بسیار کمی دارند. از این‌رو من این را درک می‌کنم که بانک مرکزی باید به نحوی مشکلات فعلی را حل کند و شاید وقت مناسبی برای اصلاحات اساسی در عرصه اقتصاد نباشد. ولی به هر حال باید از جایی شروع کرد، سیاست‌هایی که بانک مرکزی برای کنترل نرخ ارز در کوتاه‌مدت اتخاذ کرده، مورد تایید بوده و اقدامات نسبتاً خوبی را انجام داده است. ما شاهد یک ثبات نسبی در بازار ارز هستیم. همان‌طور که گفتم، در رژیم پولی فعلی، لنگر انتظارات تورمی نرخ ارز است و اگر شما بتوانید نرخ ارز را تثبیت کنید، موفق می‌شوید که تورم را هم کنترل کنید. اما این کنترل تورم در بهترین حالت، ما را به یک تورم حدود 10 درصد می‌رساند که باز هم تورم بالایی محسوب می‌شود. میانگین نرخ تورم در اقتصاد ایران، حدود 20 تا 25 درصد است، اگر بخواهید این میانگین بلندمدت را به سه تا پنج درصد تقلیل دهید، به سادگی امکان‌پذیر نیست. در صورتی شما می‌توانید این اقدام را انجام دهید که اصلاحاتی را که اشاره کردم پیاده کنید.

آیا می‌توان در این شرایط به دنبال اصلاحاتی چون حذف یارانه ارزی یا یارانه انرژی رفت و حذف صفر را به مراحل بعدی سپرد؟

بله، می‌توان اصلاحات دیگری را انجام داد. البته در مورد حذف یارانه انرژی، باید محتاطانه صحبت کرد. چراکه در اقتصاد ایران، چیزی که انتظارات تورمی را مهار می‌کند، در درجه اول نرخ ارز و با فاصله قابل توجه در وهله دوم، نرخ حامل‌های انرژی است. یعنی اگر قیمت حامل‌های انرژی به شدت افزایش پیدا کند، فارغ از اثر مستقیم قیمتی که دارد (که چندان مهم نیست)، ممکن است انتظارات تورمی شدیدی را مجدداً در اقتصاد به وجود آورد. ای کاش اصلاح قیمت‌های انرژی در سال گذشته که انتظارات تورمی بالا بود، انجام می‌گرفت. چراکه در آن زمان، افزایش قیمت حامل‌ها، انتظارات تورمی را بیش از آن تحریک نمی‌کرد. اکنون که یک آرامش نسبی در اثر کنترل نرخ ارز در اقتصاد برقرار شده، ایجاد شوک جدید با افزایش قیمت حامل‌های انرژی چندان مطلوب نیست. من با اصلاح قیمت حامل‌ها کاملاً موافقم، اما به نظرم این اصلاح باید به صورت تدریجی و نه یکباره صورت گیرد. تعدیل قیمت‌ها در حد 40 تا 50 درصد کاملاً شدنی است و دولت حتماً باید این گام را بردارد. چراکه هر چه آن را عقب بیندازد، اصلاح قیمت حامل‌های انرژی هزینه‌های بیشتری به دنبال خواهد داشت. اقتصاد ما در حال حاضر، توان هضم افزایش قیمت حامل‌ها بیش از 50 درصد را ندارد، اما دولت در همین حد هم نتوانسته تصمیم‌گیری کند. اما ارز 4200تومانی باید به‌طور کامل حذف شود و شاید تنها برای دارو باقی بماند. بحث انتشار اوراق بدهی باید سروسامان بگیرد.

همه این سیاست‌ها نسبت به حذف صفر در اولویت قرار دارند؟

قطعاً، شاید حذف صفر اولویت دهم اقتصاد ایران هم در حال حاضر نباشد؛ اصلاح نظام مالیاتی، اصلاح صندوق‌های بازنشستگی و تامین اجتماعی، اصلاح قیمت حامل‌های انرژی، اصلاح نظام بانکی و کم کردن مداخلات دولت در قیمت‌گذاری‌ها نسبت به حذف صفر در اولویت هستند.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها