شناسه خبر : 27583 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

خطای ذهنی

آیا خروج کارگران مهاجر به سود اقتصاد ایران است؟

انسان‌ها برای انجام هر کاری و گرفتن هر تصمیمی نیاز به انگیزه دارند. آیا کارگر افغانی که تا به امروز شرایط کاری در ایران برایش مساعد بوده است، با توجه به نوسانات بازار ارز، انگیزه کافی برای کار در بازار ایران را پیدا می‌کند؟ برخی از این کارگران، خانواده‌هایشان در کشور خودشان سکونت دارند.

حامد زرندی/ پژوهشگر اقتصاد رفتاری 

 انسان‌ها برای انجام هر کاری و گرفتن هر تصمیمی نیاز به انگیزه دارند. آیا کارگر افغانی که تا به امروز شرایط کاری در ایران برایش مساعد بوده است، با توجه به نوسانات بازار ارز، انگیزه کافی برای کار در بازار ایران را پیدا می‌کند؟ برخی از این کارگران، خانواده‌هایشان در کشور خودشان سکونت دارند. همچنین این کارگران بخشی از درآمد خود را برای خانواده‌شان ارسال می‌کنند. با توجه به شرایط کنونی ارز در ایران، آنها اگر به اندازه قبل نیز کار کنند، پول کمتری نسبت به گذشته برای خانواده‌شان ارسال می‌کنند، که این مساله موجب نارضایتی آنها می‌شود و در نتیجه انگیزه کار در ایران برایشان کاهش پیدا می‌کند.

حال بیایید از طرف دیگر به این مساله نگاه کنیم. آیا مسوولان ما باید از خروج این کارگران غیرایرانی خوشحال باشند؟ آیا این خروج به سود اقتصاد کشورمان است؟ این مساله باعث افزایش بازار کار برای کارگران ایرانی خواهد شد؟

یکی از مسائلی که با توجه به خروج کارگران غیرایرانی به وجود می‌آید، تغییر عرضه و تقاضا خواهد بود. اگر کارگران غیرایرانی که اغلب افغانی بودند، از ایران خارج شوند، عرضه با تغییراتی همراه خواهد بود. مسائل مختلف نشان می‌دهد که احتمالاً مزدهای کارگران افزایش پیدا خواهد کرد و در نتیجه احتمالاً برخی از ساخت‌وسازها یا مجتمع‌های تولیدی که خود را با افزایش قیمتِ مزد نیروی کار روبه‌رو می‌بینند، تصمیم به توقف کار خواهند گرفت که این مساله در این اوضاع اقتصادی به نفع کشورمان نخواهد بود. فرض کنید کارفرمایی برای ساختنِ ساختمانی از 10 کارگر استفاده می‌کرده است که چهارتای آنها افغانی بوده‌اند و به دلیل خروج کارگران افغانی مجبور به استخدام 10 کارگر ایرانی با مبلغ بالاتر است. اگر او قادر به پرداخت این مبلغ نباشد، مجبور به تعطیل کردن کار خواهد شد و این تعطیلی موجب بیکاری شش کارگر ایرانی نیز خواهد شد.

چرا خروج کارگران غیرایرانی احتمالاً موجب افزایش قیمت‌ها می‌شود؟ اگر تا به حال با کارفرماهای ساختمان صحبت کرده باشید، برخی از آنها عنوان می‌کنند که کارگر افغانی کارهای سخت‌تر را با مبلغ کمتری نسبت به کارگر ایرانی انجام می‌دهد. حال که این کارگران افغانی از کشور خارج شده‌اند، کارفرما برای انجام آن کار باید مبلغ بیشتری را پرداخت کند. از طرف دیگر کارگران ایرانی می‌توانند راحت‌تر مزدشان را با بهانه افزایش قیمت دلار و افزایش قیمت‌ها بالا ببرند، به دلیل اینکه دیگر کارگر افغانی که آن کار را با قیمت کمتر انجام دهد وجود ندارد. اگر مزدها تغییر کند، اصطلاحاً لنگر قیمتی نیز تغییر می‌کند.

تغییر لنگر قیمتی چه اثری را ایجاد خواهد کرد؟ می‌دانیم که شرایط کنونی اقتصادی دائمی نخواهد بود و بعد از مدتی به ثبات خواهد رسید. اما لنگرهای قیمت به شرایط قبلی برگشت نخواهند داشت. حتی بعد از مدتی که اقتصاد به شرایط عادی برگردد، کارگرانی که امروز کشور را ترک می‌کنند، دوباره به کشور باز خواهند گشت و با توجه به تغییر قیمت‌ها، آنها نیز از لنگر قیمتی جدید برای دستمزدشان استفاده خواهند کرد. اگر در آن شرایط تصمیم به تغییر قیمت‌ها گرفته شود، احتمالاً موجب نارضایتی فراوانی خواهد شد. به طور مثال فرض کنید این روزها به دلیل افزایش قیمت‌ها، مزد کارگران نیز 25 درصد افزایش پیدا کند. اگر در آینده بخواهیم بخشی از این افزایش قیمت را کم کنیم، تاثیر خیلی منفی بر روی کارگران خواهد گذاشت. به دلیل اینکه آنها این 25 درصد افزایش قیمت صورت‌گرفته را حق قطعی‌شان قلمداد می‌کنند و هرگونه کاهش قیمتی را به دور از انصاف خواهند دانست.

در صورتی که حدس بالا درست باشد، لنگر اتفاق افتاده فقط بر روی قیمت‌ها نیست. یک لنگر رفتاری نیز رخ می‌دهد. در آینده کارگران مهاجر می‌دانند هرگاه کشور اندکی با نوسان بازار روبه‌رو شود، با ترک کشور و برگشت بعد از چند ماه، دستمزد بالاتری را دریافت خواهند کرد. اگر این مساله تبدیل به عادت شود و همیشه به‌محض تغییر قیمت‌ها، تغییر در بازار کار نیز داشته باشیم، یک دردسر همیشگی برای سیاستگذاران درست می‌شود.

از طرف دیگر ممکن است برخی از برنامه‌های دولت یا سازمان‌ها برای افزایش بازار کار تغییر کند. در صورت خروج کارگران افغانی، کارگران ایرانی راحت‌تر مشغول کار خواهند شد. اما آیا این وضعیت دائمی و به سود کشور است؟ در اقتصاد رفتاری هیچ‌گاه پیش‌بینی نمی‌کنیم. اما اگر احیاناً آمار بیکاری به دلیل خروج کارگران غیرایرانی اندکی کاهش داشته باشد، همه می‌دانیم این یک مساله کاملاً موقتی است. چون در آینده کارگران غیرایرانی بازمی‌گردند و در این صورت دوباره با مساله بیکاری روبه‌رو می‌شویم.

یکی دیگر از تاثیراتی که خروج کارگران غیرایرانی می‌تواند داشته باشد، شوک به بازار است. یکی از مسائلی که در تصمیم‌گیری افراد تاثیر غیرمعقولی می‌گذارد، مساله کمیابی است. کمیابی نیز مانند دیگر نابخردی‌هایی که در مغز اتفاق می‌افتد، به صورت سیستماتیک است. یعنی برای همه و در مسائل متفاوت اتفاق می‌افتد. همان‌طور که یک فروشگاه نمی‌تواند اجناسش را به فروش برساند، و آگهی حراج یک‌روزه می‌گذارد و باعث فروش بیشترش می‌شود (پژوهش‌ها نشان می‌دهد دلیل اصلی خرید مردم در این شرایط میزان تخفیف نیست، بلکه محدودیت زمانی و کمیابی است. اینکه ما می‌دانیم این تخفیف فقط به مدت یک روز پابرجاست). همچنین، مساله کمیابی در مسائل کلان‌تر نیز تاثیرگذار است. شما واکنش کارفرماها نسبت به کارگران در سال‌های قبل با واکنش امروزشان را که احتمال کمیابی کارگر با قیمت قبلی وجود خواهد داشت در نظر بگیرید. کمیابی باعث شوک به بازار خواهد شد. رابرت چیالدینی (Robert Cialdini) از معروف‌ترین روانشناسان دنیا که ریچارد تیلر (Richard Thaler) برنده نوبل اقتصاد امسال معتقد است شاید بتوانیم چیالدینی را موثرترین روانشناس زنده دنیا بنامیم، در یکی از کتاب‌هایش درباره کمیابی می‌گوید: «هرگاه انتخاب آزاد افراد محدود شود یا با تهدید مواجه شود، نیاز به بازگرداندن آزادی‌هایمان، ما را وادار می‌کند بیشتر از قبل آنها را بخواهیم.» این مساله و خواستن بیشتر از قبل که می‌تواند تبدیل به یک خواسته نامعقول شود، احتمالِ تصمیم‌گیری‌های نابخردانه را افزایش می‌دهد. به طور مثال شما در نظر بگیرید که به دلیل کمیابی کارگران افغانی، سیاست‌ها به سمتی برود که تسهیلات و زیرساخت‌های اضافی برای بازگرداندن آنها تعبیه شود. اولاً این تصمیم از نظر اقتصادی به ضرر کشور خواهد بود، دوماً اینکه ما مساله اصلی را بررسی نکردیم. در شرایط کنونی مشکل کارگران غیرایرانی که اغلب آنها را کارگران افغانی تشکیل می‌دهد، نوسان بازار ارز است و در صورتی که بازار ارز به شرایط عادی بازگردانده شود، آنها به بازار کارشان برخواهند گشت. اما کمیابی آنها در این شرایط اقتصادی احتمال آن را دارد که تصمیم‌های بیشتر و هزینه‌برداری برای برگشت آنها در نظر گرفته شود.

همان‌طور که در تحلیل‌های بالا خواندید، یک تغییر در مسائل کلان رویدادهای زیادی را دربر خواهد داشت. شاید برخی مطالب بالا را در ارزیابی‌ها و تحلیل‌های دیگر نیز بخوانید. شاید تغییر در عرضه و تقاضا و مسائلی از این دست، مسائل مشهودی به نظر برسد. اما در این شرایط اگر از دید رفتاری به خروج کارگران غیرایرانی نگاه کنیم، مسائل و دغدغه‌های پیچیده‌تری را پیدا می‌کنیم. اولین سوالی که پیش می‌آید این است که چرا برخی از آنها به کشور ایران فقط به صورت اسکناس پول نگاه می‌کنند و در صورت آشفتگی بازار، به سرعت بازار ایران را ترک می‌کنند؟ آزمایش‌های بسیار متنوعی در اقتصاد رفتاری ثابت کرده است که پول اغلب بیشترین انگیزه را در افراد ایجاد نمی‌کند. افراد معمولاً برای تصمیم‌هایشان دلایل معناگرایانه‌ای پیدا می‌کنند. اما شرایط این‌طور نشان می‌دهد که کارگران غیرایرانی که تصمیم به خروج گرفته‌اند، دلیل معناگرایانه‌ای برای کار در ایران نداشته‌اند و صرفاً هدفشان کسب درآمد بیشتر بوده است.

اگر شماره‌های قبلی مطالب اقتصاد اجتماعی را دنبال کرده باشید، احتمالاً آزمایش‌های گفته‌شده را به خاطر دارید. آزمایش‌هایی که پروفسور آریلی (Dan Ariely)، اقتصاددان دانشگاه دوک انجام داده است. او در یکی از آزمایش‌هایش به افراد یک کارخانه در صورت ساخت قطعات بیشتر پول، پیتزا و کارت تشکر از مدیریت را پیشنهاد کرد. دن آریلی بعد از بررسی نتایجش متوجه شد که پول بدترین پاداش انگیزش بوده است و افرادی که برای پاداش پول دریافت کرده‌اند، بدترین بازدهی کاری را داشته‌اند. همچنین او در آزمایش دیگری از افراد خواسته بود کلمات را در برگه‌ای مرتب کنند و جملات معنی‌داری بسازند. سپس به آنها مبلغی داده شد. فرد آزمایشگر دوباره از افراد خواست اگر تمایل دارند، در ازای دریافت مبلغی دوباره برگه‌ای دیگر دریافت کنند. در این مرحله آزمایشگر، افراد را به دو گروه تقسیم کرد، در گروه اول جواب‌های افراد را نگاه کرد، سپس برگه دوم را به آنها داد. اما برای گروه دوم فرد آزمایشگر برگه اولشان را بدون اعتنا به پاسخ‌هایشان به گوشه‌ای انداخت و سپس برگه دوم را به آنها داد. پس از انجام فاز دوم آزمایش، پژوهشگران متوجه شدند گروه اول که به برگه‌هایشان نگاه شده بود، جملات بیشتری را در برگه دوم مرتب کردند و پول بیشتری را دریافت کرده‌اند.

این آزمایش‌ها نشان می‌دهد صِرف دریافت پول باعث انجام کار بیشتر نخواهد شد. افراد برای اینکه تمایل به کار داشته باشند، به انگیزه‌هایی بیشتر از پول نیاز دارند. حال که این آزمایش‌ها را می‌دانیم، چطور هیچ انگیزه‌ای نتوانسته کاهش درآمد کارگران غیرایرانی را جبران کند و آنها تصمیم به خروج از ایران گرفته‌اند؟ بیایید با توجه به عوامل رفتاری که در این سال‌ها رخ داده است، بررسی کنیم چطور انگیزه‌های غیرمادی برای کارگران غیرایرانی شکل نگرفته است؟

شاید مهم‌ترین دلیلی که باعث ناخشنودی افراد غیرمحلی در هر کشوری می‌شود، مساله هویت باشد. هویت در مسائل اقتصادی، مساله جدید و چالش‌برانگیزی است. جرج آکرلوف (George Akerlof) و راشل کرانتون (Rachel Kranton) در کتاب اقتصاد هویت این مساله را از جنبه‌های مختلفی بررسی می‌کنند. یکی از آزمایش‌هایی که آنها در کتاب‌شان ذکر کرده‌اند، آزمایشی است که یکی از نوابغ اقتصاد رفتاری به نام سندهیل مولایناتان (Sendhil Mullainathan) و همکارش ماریان براترند (Marianne Bertrand) به انجام رسانده‌اند. آنها رزومه‌های ساختگی را برای کارفرمایان، بانکداران و... فرستادند. رزومه‌ها که به نام‌های «گرگ» و «امیلی» که نام‌هایی مرسوم بین سفیدپوستان است و «جمال» و «لیکیشا» که نام‌های مرسوم آمریکایی آفریقایی است، ارسال شد. نتایج نشان داد که نام‌های سفیدپوستان، حدود 50 درصد درخواست مصاحبه بیشتری دریافت کردند. آکرلوف و کرانتون، هویت را در مسائل دیگر اقتصادی از جمله پرداخت حقوق نیز بررسی کرده‌اند. آنها در نهایت نتیجه گرفته‌اند که هویت به طور مستقیم بر روی اقتصاد و مسائل اقتصادی تاثیر می‌گذارد و مدیران و سیاستگذاران باید حواسشان باشد که هنگام تصمیم‌گیری نسبت به هویت افراد سوگیری نداشته باشند.

حال که متوجه شدیم مساله هویت، یک مساله اساسی است که در تمام دنیا وجود دارد و امروزه دنیا به سمتی حرکت می‌کند که سوگیری‌های هویتی اتفاق نیفتد، بیایید مساله کارگران غیرایرانی را بررسی کنیم. ببینیم چطور هویت می‌تواند باعث کاهش انگیزه کاری آنها شود. با توجه به اشتراکات فرهنگی زیادی که کشور ایران و کشور افغانستان دارد، باز هم شرایط بازارِ کارگران را طوری تعریف کردیم که دودستگی کارگران خودی و کارگران غیرخودی به وجود بیاید. تا به حال در تلویزیون و اخبار برنامه‌های متفاوتی در رسای نقش مهم کارگران ساخته شده است. اما هیچ‌گاه حتی به اندازه اندکی بخشی از این برنامه‌ها را به تاثیر کارگران غیرایرانی اختصاص ندادیم. حال که آنها را موثر در بازار کارمان نمی‌دانیم و تمام امتیازهای رسانه‌ای مرتبط به کارگر را به محلی‌ها اختصاص دادیم، نمی‌توانیم توقع داشته باشیم که آنها انگیزه‌ای به غیر از پول برای کار در بازار ایران داشته باشند.

برای بررسی یکی از خطاهای ذهنی به این مثال توجه کنید. فرض کنید قصد خرید یک خودرو آلبالویی‌رنگ را به دلیل رنگ خاصش دارید. از روزی که این تصمیم را می‌گیرید، تعداد خودرو آلبالویی‌رنگ زیادی را در سطح شهر می‌بینید. گاهی اوقات آنقدر تعداد این خودروها زیاد می‌شود که از تصمیم خود پشیمان می‌شوید. چطور یک‌دفعه خودروهای آلبالویی‌رنگ در سطح شهر افزایش یافت؟ در واقع می‌دانیم که تعداد خودروهای آلبالویی‌رنگ تغییر نکرده است، بلکه توجه ما به این رنگ خودرو بیشتر شده است. به این خطای ذهنی، اطلاعات در دسترس می‌گویند. تصمیم‌های انسان به شدت تحت تاثیر اطلاعات در دسترس هستند. اطلاعات در دسترس یکی از آن خطاهای ذهنی است که در ارتباط با کارگران افغانی زیاد اتفاق افتاده است. آیا شما هم تیتر قرمزرنگ درشت در صفحه حوادث یک روزنامه را که از جرم یک افغانی صحبت کرده است به خاطر دارید؟ این تیتر باعث نادیده گرفتن اطلاعات اصلی می‌شود. در حالی که می‌دانیم بخش زیادی از مهاجران غیرایرانی افراد پاک و شریفی هستند، اما همان یک تیتر روزنامه می‌تواند باعث اطلاعات در دسترس غلط شود و در نهایت برخوردهای اجتماعی غیرقابل قبولی را با این افراد داشته باشیم. در این موارد وظیفه نویسندگان و خبرنگاران است که به خاطر فروش بیشتر روزنامه یا دیده شدن خبرشان، تیترهای جنجالی انتخاب نکنند. بیایید به تفاوت این تیترها دقت کنید. در تیتر اول داریم: «یک کارگر افغانی، قاتل دختربچه 10ساله». اما اگر این قاتل فردی ایرانی باشد هیچ‌گاه تیتر نمی‌زنیم: «یک کارگر ایرانی، قاتل دختربچه 10ساله» بلکه تیتر را به این صورت می‌نویسند: «کارگر بی‌رحم جان دختربچه 10ساله را گرفت». به تمام تفاوتی که این تیترها در احساسات مردم می‌تواند ایجاد کند دقت کنید. تاثیر اولین تیتر که هویت ملی یک مجرم را می‌نویسد، باعث اطلاعات در دسترسی برای ارزیابی بقیه مردم آن کشور خواهد شد. این خطاهایی که خیلی ساده و اکثراً با بی‌دقتی رخ می‌دهد در طول این سال‌ها شرایطی را فراهم کرده که کارگران غیرایرانی دلایل مهاجرت در ایران برایشان بیشتری مادی باشد تا دلایل معناگرایانه.

یکی دیگر از اتفاقاتی که در این سال‌ها موجب بروز ذهنیت اشتباه در قبال مهاجران افغانی در ایران بوده است نحوه معرفی افراد افغانی در ایران بوده است. این مساله از ترکیب دو سوگیری «اطلاعات در دسترس» و «اثر هاله‌ای» تشکیل شده است. اگر به طور خلاصه بخواهیم اثر هاله‌ای را تعریف کنیم به تفاوت خرید لباس‌های ترک و ایرانی دقت کنید. در طی سال‌ها شرایط طوری رقم خورده که مردم احساس می‌کنند لباس ترک، کیفیت بهتری دارد و زمانی که متوجه می‌شوند این لباس محصول کشور ترکیه است، راحت‌تر آن را خریداری می‌کنند. به اصطلاح می‌گوییم شلوارهای ترک دچار اثر هاله‌ای شده‌اند و هاله کیفیت بهتر را به دنبال خودشان دارند.

از آنجا که تعداد زیادی از افغانی‌هایی که برای کار وارد ایران شده‌اند در شرایط مالی پایینی قرار داشته‌اند، شاید ذهنیت عده زیادی از مردم به این سمت هدایت شود که اکثر افغانی‌ها در شرایط سخت اقتصادی هستند و اکثراً مردم افغان قشر کارگر هستند. که این همان اطلاعات در دسترس است. از طرف دیگر این اطلاعات در دسترس در درازمدت تبدیل به یک اثر هاله‌ای شده است. یعنی امروزه دیدگاه اکثر بچه‌های ایرانی به یک فرد افغانی، شرایط مالی سخت او است. قطعاً این مسائل شرایط را برای زندگی و انگیزه دیگر افغانی‌ها در ایران سخت خواهد کرد. در این شرایط یک سرمایه‌گذار افغانی ترجیحش زندگی در کشور ایران نخواهد بود. به دلیل اینکه او باید با بخشی از ذهنیت غیرصحیح مردم نیز روبه‌رو شود.

چندین خطای ذهنی دیگر را می‌توان نام برد که باعث از بین رفتن انگیزه کاری مهاجران غیرایرانی می‌شود. سوالی که مطرح می‌شود این است. چرا باید با رعایت نکردن یکسری مسائل رفتاری، انگیزه کاری بخشی از نیروهای کار داخل کشور را از بین ببریم. به طوری که پول انگیزه اصلی آنها باشد و در صورت تغییر شرایط اقتصاد، تصمیم به خروج از کشور بگیرند.

شاید به طور قطع نتوانیم بگوییم خروج کارگران غیرایرانی چه اتفاقی را رقم خواهد زد. اما می‌توان سناریوهای متفاوتی را از مسوولان پرسید. اولاً، اگر معتقد هستند خروج آنها به سود کشور خواهد بود، چرا تا امروز شرایط را طوری رقم نزده‌اند که کارگران خارجی از کشور خارج شوند. دوم، اگر خروج آنها باعث ضربه به وضعیت اقتصادی کنونی کشور می‌شود، چرا وابستگی‌های کارگران خارجی به کشورمان را طوری طراحی نکرده‌اند که آنها در این شرایط اقتصادی، به دلیل وابستگی مسائلی غیر از مسائل اقتصادی، مجبور به ماندن در ایران و ادامه فعالیت‌شان در بازار کار شوند.

وضعیت حضور کارگران مهاجر خارجی طی این سال‌ها و اخباری که هر از چندگاهی مبنی بر اخراج برخی از آنها منتشر می‌شود، یا اینکه گاهی اوقات شرایط را برای حضور آنها راحت‌تر در نظر می‌گیرند، نشان می‌دهد که شاید برنامه‌ریزی بلندمدت و هدف‌داری برای این مساله در نظر گرفته نشده باشد. برنامه‌ریزی که در این شرایط اقتصادی به کمک کشور بیاید.

شاید مهم‌ترین توصیه‌ای که یک پژوهشگر اقتصاد رفتاری در این شرایط بتواند داشته باشد، ایجاد زیرساخت‌های فرهنگی برای مهاجران غیرایرانی است که ماندن یا نماندن آنها در کشور وابسته به مسائل مادی نباشد.